سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
یک دنیا شگفتی
امروزه بحث درباره ی اپراتور سوم و ویژگی های آن از جمله 3جی (3g) در همه جا پیچیده است ، برای همین امروز به طور مختصر و مفید به معرفی 3جی (3g) و ویژگی هایش می پردازیم.
امروزه بحث درباره ی اپراتور سوم و ویژگی های آن از جمله 3جی (3g) در  همه جا پیچیده است ، برای همین امروز به طور مختصر و مفید به معرفی  3جی (3g) و ویژگی هایش می پردازیم.
البته خواهید دید که می توانید بدون بهره گیری از تلفن های همراه پیش رفته هم به 3جی (3g) متصل شوید و از سرعت و امکانات آن لذت ببرید !
پس اگر دوست دارید طعم یک اینترنت پرسرعت را تجربه کنید ، تا اخر این مقاله با ما همراه شوید .
 
نسل سوم شبکه تلفن همراه:
نسل سوم شبکه تلفن همراه یا 3 جی (به انگلیسی: 3G) روشی برای انتقال اطلاعات در تلفن‌های همراه و سیستم‌های بدون سیم می‌باشد. نسل جدید شبکه موبایل با رویکرد مولتی مدیا می‌باشد. 3 جی برخلاف جی‌اس‌ام که نسلی برای انتقال صدا و اطلاعات بود، این نسل جدید سرعت بالا برای انتقال مولتی مدیا را فراهم می‌سازد. در نسل سوم همه چیز در قالب اطلاعات دیجیتال منتقل می‌شود. با سرعت نسبتا بالایی که در تلفن‌های نسل سوم پیش بینی شده‌است، امکاناتی از قبیل تلفن‌های تصویری بی سیم، با کیفیت مناسب مقدور خواهد بود.
اولین کشوری که از شبکه 3G به صورت گسترده و تجاری استفاده کرد، کشور ژاپن بود. در اولین روز ماه اکتبر سال 2001، بزرگ‌ترین شرکت مخابراتی ژاپن، ان‌تی‌تی دوکومو، سرویس‌های مخابراتی خود را به نسل سوم مجهز کرد. از سال 2005، شبکه‌های نسل سوم ضریب نفوذ خود را افزایش داده‌اند، یکی از علل را می‌توان در پر شدن گنجایش نسل دوم شبکه‌های مخابراتی دانست. شبکه‌های نسل دوم برای انتقال اطلاعات صوتی با سرعت پایین طراحی شده‌است. از همین رو براساس نیازهای مشترکین به ارتباطات پر سرعت تر، این نسل وارد عمل شد. [ ویکی پدیا]
سرعت اینترنت در نسل سوم تلفن‌های همراه
میانگین سرعت دانلود حدود 1100 کیلوبیت در ثانیه ‌است. در شبکه همراه 3G سرعت تقریبا 10 برابر یک خط ای‌دی‌اس‌ال 128 کیلوبیتی است. میانگین سرعت آپلود حدود 400 کیلوبیت بر ثانیه ‌است، حال خودتان می دانید می خواهید از 3جی و سرعتش لذت ببرید و استفاده کنید یا ای دی اس ای 128 کیلوبیتی !
نسل سوم شبکه تلفن همراه در ایران
شرکت تامین[تلکام] و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات قرار بود در بهمن 1389 نسل سوم شبکه تلفن همراه را در ایران برای نخستین بار پیاده سازی کند. که طبق اطلاعات موجود و منتشر شده این تاریخ به خرداد ماه سال 89 موکول شده است.
مدیر عامل اپراتور سوم تلفن همراه جزئیات جدیدی از ارئه سیم کارت های نسل سوم ارائه کرد که از جمله آن، اشاره به 3جی (3g)و 2جی (2g) بود به طوریکه در شهر تهران 80 درصد شبکه با پوشش 3جی (3g) و 20 درصد آن با پوشش 2جی (2g) خواهد بود.
تلفن های همراه :
بیش تر تلفن های همراهی که هم اکنون در بازار وجود دارند 3جی را پشتیبانی می کنند و این امکان را برای شما فراهم می کنند که به راحتی به اینترنت پرسرعت از طریق تلفن همراه  متصل شوید .
با این حال در هر کجا که باشید به راحتی می توانید به اینترنت متصل شوید و با دوستان و آشنایانتان در ارتباط باشید !
البته قیمت این تلفن ها هم  زیاد گران نیست معمولا قیمت این گوشی ها از 200هزار  تومان به بالا شروع می شوند .
 
ممکن است با خود بگویید حال شاید ما نخواستیم به اینترنت 3جی از طریق تلفن همراه متصل شویم ، چاره چیست ؟
برای این که جواب پرسش خود را بگیرید ، این قسمت  را حتما بخوانید.
3جی بر روی رایانه :
بیش تر کشور ها از تکنولوژی 3جی (3g) بر روی رایانه هایشان استفاده می می کنند ، چون سرعت و امنیت خوبی دارد .
چند ماهی است که یک محصول بسیار کوچک و نسبتا ارزان وارد دنیا دیجیتال شده است که  می تواند اینترنت پر سرعت را تنها با یک سیم کارت برایتان فراهم کند .
این محصول که از آن استقبال خوبی شده و می شود می تواند به شما کمک کند تا در هرجا که دوست دارید به اینترنت متصل شوید ، حتی در سفر و در جاده فقط با یک لپ تاپ یا رایانه و سیم کارت !
 
از جمله جدید ترین آن ها که تکنولوژِی 3جی را پشتیبانی می کند 3G Modem  HSDPA Go Connect است .
بد نیست گریزی هم به تکنولوژِی 4جی (4g) بزنیم !
4G بر پایه ی نسل چهارم استاندارد های شبکه های سلولی(شبکه های موبایل) است. و جانشینی برای نسل سوم (3G) و نسل دوم (2G) این استاندارد هاست. در نسل چهارم، برای ارتباطات موبایلیته (ارتباط در حال حرکت) مانند استفاده در قطار یا خودرو حداکثر سرعت 100 مگابیت در ثانیه(100Mbit/s) و برای ارتباطات نسبتا ثابت و بدون جابجایی مانند کاربران پیاده رو یا ساکن، یک گیگابیت در ثانیه(1GBit/s) است.
فکر می کنم با خواندن این قسمت به سرعت 3 جی هم قانع نشوید! با این حال در حال حاضر این تکنولوژی خیلی کم به چشم می خورد و بیش تر توجه ها به 3جی (3g) و سرعت نسبتا زیاد آن در برقراری ارتباط است .
منبع : گویا آی تی





تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 10:21 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
معرفی موستانگ 2010
در 17 آپریل سال 1964، خودرویی متولد شد که از بسیاری جهات صنعت خودرو را متحول کرد: فورد موستانگ؛ فورد موستانگ با دماغه کشیده و بلند و قسمت کوچک عقب، کلاس جدیدی را به نام پونی pony car معرفی کرد که بعدها توسط دیگر خودروسازان مورد تقلید قرار گرفت. در حال حاضر نام موستانگ، سومین نام قدیمی این کمپانی است.
در 17 آپریل سال 1964، خودرویی متولد شد که از بسیاری جهات صنعت خودرو را متحول کرد: فورد موستانگ؛ فورد موستانگ با دماغه کشیده و بلند و قسمت کوچک عقب، کلاس جدیدی را به نام پونی pony car معرفی کرد که بعدها توسط دیگر خودروسازان مورد تقلید قرار گرفت. در حال حاضر نام موستانگ، سومین نام قدیمی این کمپانی است.


نسل جدید در سال 2004 و در جریان نمایشگاه بین‌المللی خودروی آمریکای شمالی رونمایی شد. این اتفاق مهمی برای علاقه‌مندان به موستانگ بود، چرا که نسل قبلی این خودرو با سن بیش از 10 سال، گرد پیری را بر چهره‌اش حس می‌کرد و بیش از آنکه توانایی‌هایش باعث برتری آن بر رقبای تازه وارد ژاپنی و اروپایی شود، این اعتبار نامش بود که باعث فروشش می‌شد. اما در نسل جدید فورد تلاش کرده بود با حفظ بسیاری از المان‌های سنتی موستانگ خودرویی را به میدان بفرستد که در قرن بیست و یکم توانایی رقابت را داشته باشد و حاصل آن پنجمین نسل از موستانگ بود.


فورد موستانگ که هم‌اکنون نسل پنجم آن در خیابان‌ها تردد دارد بین سال‌های 1974 تا 2004 تغییراتی را به خود دید که چندان دلچسب نبود! به خصوص نسل سوم آن که بین سال‌های 1979 تا 1993 تولید می‌شد نه تنها نمایانگر یک موستانگ اصیل نبود، بلکه ظاهر آن بیشتر خودروهای ژاپنی را در ذهن تداعی می‌کرد تا یک خودرو آمریکایی با بدنه عضلانی! در سال 2004، نسل پنجم فورد موستانگ با طراحی Hau Thai-Tang نگاهی به نسل اول موستانگ داشت و با الهام از موستانگ دهه 60 و تلفیق آن با عناصر مدرن، موستانگی زیباتر از همیشه تولید شد که به وضوح می‌توان به موستانگ بودن آن پی برد.


اصلی‌ترین تفاوت موستانگ 2010 با مدل‌های قدیمش خط شکسته و پله مانند روی گلگیر عقب می‌باشد که از موستانگ دهه 60 الهام گرفته شده است. کاپوت برجسته و عضلانی، چراغ‌های باریک و کشیده‌تر جلو با قدرت نوردهی چند برابر مدل‌های گذشته، سپر و کاپوت که با نزدیک‌تر شدن به نوک دماغه تیز می‌شوند و چراغ‌های عقب، از جمله دیگر تغییرات صورت گرفته در موستانگ 2010 است. هر چند از دید بسیاری موستانگ 2010 زیباتر است اما گروهی نیز عقیده دارند موستانگ 2007، ظاهری اصیل‌تر و به قول معروف «موستانگ»تر داشته است!

یکی از نقاط ضعف موستانگ، کیفیت پایین قطعات و مونتاژ است که اندکی در موستانگ 2010 بهبود یافته است اما در شأن یک خودرو اسپرت نیست. فاصله زیاد بین قطعات بدنه، به خصوص کاپوت با بدنه موردی بود که در هردو مشاهده شد.


در موستانگ 2010، اندکی از لبه کاپوت و بدنه روی چراغ‌های جلو را گرفته اند و از شیار کاپوت و بدنه هم نور چراغ بیرون می‌زند! چنین چیزی در خودروی تولیدی 2010 چندان قابل دفاع نیست و نشان از کیفیت پایین ساخت دارد ولی یکی از دوستان عقیده داشت چنین چیزی به دلیل کاهش در هزینه تولید اعمال شده است. این ضعف کیفیتی در کابین بیشتر مشهود است. در موستانگ نسل قدیم اگر ناخنتان را بر روی داشبورد بکشید، احساس می‌کنید روی دیوار سیمانی ناخن می‌کشید! پلاستیک بکار رفته برای کابین بسیار خشک است. حتی صندلی‌ها پارچه‌ای هستند.

 موستانگ را از حیث کیفیت کابین می توان در حد فیستا دانست که دور از انتظار خودرو اسپرتی چون موستانگ است ولی با در نظر گرفتن قیمت پایه 22 هزار دلاری می‌توان تا حدودی این امر را توجیه کرد. در موستانگ 2010، کیفیت قطعات پلاستیکی بیشتر شده و رگه‌هایی از چرم که برای پنل درها و روکش صندلی‌ها و فرمان بکار رفته، قطعاً راضی‌کننده‌تر از نسل قبل است.


نشان‌دهنده‌های موستانگ برخلاف کوپه‌های اسپرت بازار، طراحی کلاسیکی دارد و فونت اعداد آن مشابه خودروهای دهه 60 تا 80 میلادی است. موستانگ 2010 هم همین طور است با این تفاوت که پس زمینه سفید، آن را خواناتر کرده است. در موستانگ 2010، برخلاف دیگر خودروها، دورشمار پیشرانه در سمت راست و سرعت‌سنج در سمت چپ قرار دارد که برای عادت کردن به آن به کمی زمان نیاز دارید. قابلیت انتخاب 7 رنگ برای پس زمینه نشان‌دهنده‌ها یکی از آپشن‌های قابل توجه بکار رفته در موستانگ 2010 است که رنگ نور رکاب در که نام موستانگ بر روی آن حک شده همراه با رنگ نور زیر داشبورد، متناسب با آن تغییر می‌کند.

فضای پای صندلی‌های جلو در هردو خودرو عالی است ولی فضای پا سرنشینان عقب در موستانگ 2010 افزایش چشمگیری نسبت به مدل 2007 پیدا کرده است. در موستانگ قدیم فضای پا در بهترین حالت چیزی در حد پژو 206 است ولی در موستانگ 2010، در بهترین حالت نزدیک به دو برابر از فضای پای بیشتری برخوردار هستید. در هردو نسل، کاپوت از کابین دیده می‌شود و این نوید وجود پیشرانه‌ای نیرومند را زیر کاپوت می‌دهد.


پیشرانه بکار رفته در موستانگ 2007 از نوع 8 سیلندر خورجینی با 4?6 لیتر حجم و 24 سوپاپ است که می‌تواند 300 اسب‌بخار (224 کیلووات) را به چرخ‌های عقب منتقل کند. پیشرانه مورد استفاده در موستانگ 2010 با تعداد سیلندرها و حجم مشابه، 315 اسب بخار (235 کیلووات) و 441 نیوتن‌متر (325 فوت پوند) گشتاور تولید می‌کند. اگر بخواهیم صدای خروجی موتور از دو پیشرانه را مقایسه کنیم باید گفت که صدای موستانگ 2007، اصیل‌تر و آمریکایی‌تر است در حالی که صدای پیشرانه موستانگ 2010 یکنواخت‌تر شده است.

ضمن اینکه غرش موستانگ قدیم هر چه دور موتور بیشتر باشد، بالاتر می‌رود ولی در موستانگ جدید در تمامی دورها شاهد صدای گوشنواز پیشرانه هستیم. در هر صورت، فقط با شنیدن صدای پیشرانه می‌توانید دریابید که یک موستانگ در حال حرکت است. یکی از تکنولوژی‌های منحصر‌به‌فرد موستانگ 2010، «لوله مکش صدا» نام دارد که پیشرانه را به کابین متصل می‌کند. این سیستم، باعث می‌شود تا فرکانس صدای پیشرانه بدون دخالت صدای جریان باد یا دیگر صداها وارد کابین شود و صدایی صاف و تصفیه شده از پیشرانه را ارائه ‌دهد.


بر روی جاده
ابتدا به سراغ موستانگ 2007 می‌رویم. این موستانگ توانست در عرض 6?06 از سکون به سرعت یکصد کیلومتر بر ساعت برسد که چندان جالب توجه نبود و فاصله زیادی با زمان رسمی فورد که 5?2 است، داشت. قسمت عقب موستانگ 2007 به هنگام کنده شدن از زمین کمی بازی می‌کرد. این در حالی است که موستانگ 2010 زمان 5?52 ثانیه را برای رسیدن به سرعت یکصد کیلومتر بر ساعت ثبت کرد اگرچه زمان رسمی کمپانی 5 ثانیه بوده است. مالک موستانگ 2010 ادعا می‌کند که با دنده دستی توانسته کامارو را پشت‌سر بگذارد. بارها شنیده شده است که در کورس‌های خیابانی بین موستانگ 2010 و کامارو، موستانگ سریع‌تر بوده است که این امر را باید مدیون وزن پایین‌تر موستانگ دانست. چرا که 1680 کیلوگرم وزن دارد.


یکی از ویژگی‌های موستانگ 2010 فرمان دقیق‌تر و واکنش‌پذیر‌تر آن نسبت به نسل قدیم است. به هنگام تعویض خطوط مسیر، موستانگ 2010 را تیز‌تر و زیرک‌تر از نسل قدیم می‌یابید. با در دست گرفتن فرمان موستانگ 2007، احساس می‌کنید که خودرو سنگین است و این در حالی است که حدود 20 کیلوگرم سبک‌تر از مدل 2010 است. دقت فرمان موستانگ 2010 سر پیچ‌ها نمایان می‌شود، زمانی که با هردو موستانگ با یک سرعت مشخص وارد می‌شوید آشکارا در‌می‌یابید که طی کردن پیچ با موستانگ 2010 بسیار راحت‌تر از موستانگ 2007 است.

در عبور از پیچ‌ها، بیش فرمانی موستانگ 2007 محسوس است ولی این امر در موستانگ 2010 به حداقل رسیده است که آن را باید مدیون بازوهای کنترل کوتاه‌تر در عقب و کمک فنرهای خشک‌تر بود.

در عبور از ناهمواری‌های سطح مسیر باید گفت که در موستانگ 2010 ضربات کمتر احساس می‌شد و کابین کمتر از موستانگ 2007 تکان می‌خورد اگرچه در موستانگ 2007 با وجود استفاده از رینگ‌های پهن 20 اینچی، ناهمواری‌های مسیر اندکی بیشتر از نسل جدیدش حس می‌شد.

رانندگی با موستانگ 2010 را روان تر است و شاید بتوان آن را مدیون آیرودینامیک بهتر آن دانست چراکه به گفته فورد، موستانگ جدید 7‌درصد اصطکاک کمتر و 29‌درصد نیرو بالابرنده (lift) کمتر نسبت به مدل قبلی دارد. علاوه بر این، تایرهای 4 فصل پیرلی P-Zero با ابعاد 235/50ZR با رینگ‌های 18 اینچی نیز در عملکرد و پایداری بهتر آن بی‌تأثیر نبوده‌اند.


رانندگی با موستانگ 2010 بسیار لذت‌بخش است. شاید نتوان با وجود شتاب 5?5 ثانیه، موستانگ را یک سوپراسپرت تلقی کرد اما وقتی به یاد می‌آورید که فقط 45 میلیون تومان (در جزیره کیش) برای آن پرداخته‌اید و در قبال مبلغ پرداختی مجموعه‌ای از هندلینگ خوب، قدرت و شتاب مناسب

صدای طنین‌انداز پیشرانه، فضای خوب برای یک کوپه 2+2 و … دریافت کرده‌اید آن را با هیچ سوپراسپرتی عوض نخواهید کرد. چرا که با حداقل مبلغ، حداکثر کارایی را دریافت می‌کنید.

نتیجه تست نیز مشخص است. نسل جدید موستانگ، تا حد ممکن ضعف‌های نسل پیشین را برطرف کرده است ولی از نظر کیفیتی از رقیب اصلی خود یعنی کامارو، عقب می‌ماند که اختلاف قیمت 20 میلیون تومانی (کامارو SS در جزیره کیش 63 میلیون تومان قیمت دارد) شاید این امر را توجیه کند.


منبع: carnp.com





تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 10:18 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
دیگر نه کتاب می خوانیم، نه سینما می رویم
همه ما از تکنولوژی لذت می بریم در حالیکه می دانیم تکنولوژی زندگی ما را نابود کرده است و کاملا ضد زندگی اجتماعی است. با این حال ما نمی توانیم هیچ کاری برای متوقف کردن آن انجام بدهیم. کم شدن فعالیت بدنی، عدم مکالمه واقعی، عدم زندگی واقعی حاصل اعتیاد ما به فناوری هایی است که نه تنها لازم نیست بلکه به ما آسیب هم می رسانند.
همه ما از تکنولوژی لذت می بریم در حالیکه می دانیم تکنولوژی زندگی ما را نابود کرده است و کاملا ضد زندگی اجتماعی است. با این حال ما نمی توانیم هیچ کاری برای متوقف کردن آن انجام بدهیم. کم شدن فعالیت بدنی، عدم مکالمه واقعی، عدم زندگی واقعی حاصل اعتیاد ما به فناوری هایی است که نه تنها لازم نیست بلکه به ما آسیب هم می رسانند. شما چه فکر می کنید ؟ اجازه دهید یک لیست 10 تایی را از این دست فناوری ها بررسی کنیم.
1. کتاب خوان
 
واقعا مشخص نیست که چرا برخی از مردم ترجیح می دهند کتاب را به صورت الکترونیکی بخوانند. در حال حاضر مردم در سراسر دنیا بیشتر ترجیح می دهند به جای نسخه کاغذی کتاب، نسخه الکتریکی آن را از فروشگاه هایی چون آمازون دریافت کنند.
 

2. اینترنت بی سیم
 
من در عصر حجر زندگی نمی کنم، من عاشق فناوری هستم و از آن استفاده می کنم. اما اینترنت بی سیم اعتیاد به اینترنت را خیلی زیاد می کند. در حال حاضر اینترنت در رختخواب، در تعطیلات در کنار ساحل دریا و حتی در توالت همراه ماست !

3. بازی های ویدیویی
 
من مطمئن هستم بسیاری از بچه ها بازی های ویدیویی می کنند من هم یکی از آنها بودم. اما بدیهی است که این خیلی برای فرزندان ما خوب نیست. آنها با نشستن در مقابل یک صفحه نمایش و کشتن یکدیگر، بازی در خارج از محیط خانه، در برف، یا بالا رفتن از درختان را عملا فراموش کرده اند.

4. تبلت
 
کارش از بین بردن زندگی ما نیست، اما زندگی را از ما می گیرد … این چیزی است حتی کوچکتر از یک لپ تاپ که واقعا به اندازه کافی بد و طول عمر باطری آن نیز بالاتر است، بنابراین در همه جا همراه ماست و در نتیجه فیس بوک و توییتر هم هستند ! آیا وقتی که با دوست خود صحبت کنید و یک تبلت در دست شما باشد باز هم تمرکز صحبت کردن دارید ؟

5. تلویزیون کابلی
 
نگاهش همیشه رو به تلویزیون است و این باعث تنبلی، چربی اضافی و قطع ارتباط با دنیای واقعی است. تماشای همه چیز در تلویزیون جای بیرون رفتن و تفریح را گرفته است.
 

6. کنترل از راه دور
 
ایده تلویزیون فوق العاده است! این چیزی است که ما از این اختراع که زندگی ما را ویران کرده است ساخته ایم. در حال حاضر ما حتی لازم نیست برای تغییر کانال از جای خود حرکت کنیم و همین موضوع برای چراغ ها، درب گاراژ و غیره نیز صادق است. آخرین کنترل که خواهد آمد همه را در یکی خواهد داشت و ما دیگر نیاز به هیج حرکتی نداریم. من تعجب نمی کنم اگر روزی بیایید.

7. دی وی دی
 
زمانی لازم بود که به فروشگاه برویم و یک فیلم را برای تماشا انتخاب کنیم که کار جذابی بود …نه؟ ولی امروزه ما حتی مجبور به بلند شدن از تخت هم نیستیم. ما فقط فیلم را دانلود می کنیم و آن را بدون پیاده روی، بدون هزینه مقداری پول، بدون گفتگو با فروشنده، بدون ملاقات همسایه در راه خانه تماشا می کنیم.

8 . تلفن همراه
 
نه تنها به مغز ما صدمه می زند، بلکه حریم خصوصی ما را از بین برده است! ما نمی توانیم از دست رئیس فرار کنیم! ما مجبور هستیم تلفن هوشمند خود را همیشه همراه خود داشته باشیم و نمی توانیم به دوستان خود بگوییم جواب آنها را ندادیم چون از ما خیلی دور بوده اند!
 

9. سیستم خدمات تلفنی
 
حتما بارها با خدمات پشتیبانی، شرکت ها و غیره تماس گرفته و به دنبال جواب پاسخ خود بوده اید ولی مجبور به صحبت کردن با یک ماشین شده اید! حداقل امیدواریم این ماشین بیشتر شبیه یک انسان شود …

10. پخش DVD قابل حمل
 
این دستگاه به ما اجازه می دهد هرگاه در بیرون از خانه فرصتی پیدا کردیم از آن استفاده کنیم در لحظاتی که ممکن است چیز بهتری برای انجام آن وجود داشته باشد …
منبع : پرشین استار





تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 10:11 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
پرورش تواضع و فروتنی
همه انسان ها در اینکه «یکی از بزرگ ترین ضعف های انسانی، غرور و تکبر است» با هم توافق دارند و این موضوع جالبی است که قریب به اتفاق اندیشمندان، سیاستمداران، دانشمندان، ادیان و فرستادگان الهی و خلاصه همه کسانی که با علوم انسانی به نوعی سر و کار دارند آن را مورد تأکید قرار داده اند
همه انسان ها در اینکه «یکی از بزرگ ترین ضعف های انسانی، غرور و تکبر است» با هم توافق دارند و این موضوع جالبی است که قریب به اتفاق اندیشمندان، سیاستمداران، دانشمندان، ادیان و فرستادگان الهی و خلاصه همه کسانی که با علوم انسانی به نوعی سر و کار دارند آن را مورد تأکید قرار داده اند چرا که ریشه پنهان بسیاری از زیان ها و زشتی ها و عامل مؤثری در انحطاط جوامع بشری است.

انسان مغرور فکر می کند که از همه برتر است و به خاطر این برتری، مستحق همه مواهب و نعمات عالم. اگر حقی وجود دارد متعلق به اوست نه به دیگران. اگر قانونی در جامعه حکم فرماست، او از آن مستثنی است. اگر باید برای عملی جوابگو باشد خود را مستحق بخشش و چشم پوشی می داند. اگر باید نوبتی رعایت شود، شامل او نمی شود چون کارش مهم تر است و فرصتی برای صبر کردن ندارد! این طرز فکر خلاف آن چیزی است که تمدن یا انسان متمدن باید از آن برخوردار باشد.

غرور با وجود (سرشت) انسان درآمیخته است و لحظه به لحظه از درون به او ضربه می زند یا اگر بخواهیم نزدیک تر به و اقعیت صحبت کنیم درون انسان را به انواع سموم ضعیف کننده و کشنده آغشته می کند. غرور هزاران چهره دارد برای اینکه در پس آنها موذیانه پنهان شود تا بتواند شخص را فریب دهد و نگذارد رد پای ناکامی ها و نافرجامی های ناشی از او را، در زندگی اش دنبال کند. این خصم دیرینه بشریت، زیرکانه با کمک همدست هایش شخص را وامی دارد تا در خارج از خود به دنبال «مقصر» بگردد چرا که به خوبی می داند با پیدا شدن مقصر، شخص به لحاظ روانی آرام می شود و احساس گناهش از بین می رود، پس دست از جست و جو و کاوش خواهد کشید. لذا به این ترتیب و به قول معروف دست او هرگز رو نخواهد شد. به همین دلیل شخص از این عامل مخرب «درونی» غافل می شود و عوامل «بیرونی» از جمله، بی عدالتی و ظلم زمانه و مردم بی مهر را مقصر می پندارد و لاجرم قدم به قدم از یافتن ریشه موضوع دورتر می شود.

اکثر مردم تصور می کنند که معنی غرور مترادف با تکبر و خودبینی است. البته این درست است اما غرور در فرهنگ لغات معانی دیگری هم دارد از جمله: مکر، فریب و فریب خوردگی.

در مطالعاتم به جمله جالبی برخورد کردم: «منظور از غرور، نظر برتر و مبالغه آمیز است که شخص نسبت به ارزش خود دارد. منشأ آن جهل است. آدم مغرور عیوب خود را نمی بیند و صفاتی به خود نسبت می دهد که یا فاقد آنهاست یا آن صفات فاقد ارزش واقعی هستند.»

پس اگر به دنبال منشأ غرور می گردیم و می خواهیم این بیماری را ریشه یابی و درمان کنیم، باید فکری به حال جهل و نادانی مان بکنیم. اما نادانی نسبت به چه چیز؟ نسبت به خودمان، ویژگی ها و توانایی های واقعی مان، ناتوانی هایمان، خوبی هایمان، بدی هایمان، نقاط ضعف و قوتمان و... در یک کلام خود را فریب ندهیم و با خود صادق باشیم و البته کمی هم نامهربان و منتقد تا خود را همان طور که واقعاً هستیم ببینیم. به عبارتی از «وضعیت» خود آگاه باشیم؛ همان گونه که هست و نه آن طور که تصور می کنیم.



تأثیر تواضع در موفقیت چیست؟
اگر خاطرتان باشد صحبت از جلب اعتماد کردیم که از هر تبلیغی برای کسب اعتبار و موفقیت مؤثرتر است. دنیا بر روی اعتبارات می چرخد. اگر کسی آبرو و اعتباری در کسب و کار و روابط اجتماعی و... دارد این کار را با تبلیغات و جلب نظر اطرافیان و چسباندن صفات مثبت به خود، به دست نیاورده است. گرچه این روش ها می توانند چند صباحی افراد زودباور و ساده اندیش را به دور او جمع کنند ولی دیری نخواهد پایید که ماهیت واقعی وجودش نمایان می شود.

ولی اگر تبلیغات بر پایه واقعیت و تلاش درونی و بیرونی در جهت رعایت اصولی که منجر به کسب اعتماد واقعی می شود استوار باشد موفقیتی چشمگیر را در پی خواهد داشت وگرنه تلاشی است نافرجام و هزینه ای است بی نتیجه. پس اگر شخص عاقل و صادق باشد و بی رحمانه و بدون اغماض به تحلیل رفتار و اندیشه های خود بپردازد واقعیت را همچون گوهری دردانه و گران بها درخواهد یافت، و اگر درصدد اصلاح و مبارزه برآید قطعاً در پی آن کسب موفقیت است، موفقیتی باارزش و ماندگار. والا تا ابد ناکام و سردرگم، مانند کبک سر به زیر برف فرو برده، باقی خواهد ماند.
 
بد نیست به معنای «تواضع» نگاهی بیندازیم. لغت نامه دهخدا می نویسد تواضع یعنی «وضیع شدن، فروتنی نمودن، افتادگی، ضدتکبر». ریشه کلمه هم «وضع» است به معنای (حالت، وضعیت و هیأت عارض بر چیزی). با توجه به معانی این دو کلمه می توان از منظر دیگری به این صفت نگاه کرد که شاید دید انسان را نسبت به تواضع تغییر دهد.

یکی از روش های بررسی صفات، سعی در شناختن صفت متضاد آنهاست. تکبر، ضد تواضع است. گفتیم که انسان همیشه مغرور است و غرور هم همواره دوست وفادار (فرزند خلف) جهل و نادانی است. پس بهتر است در ابتدا سعی کنیم غرور را که چون افعی خطرناکی در درون ما چمباتمه زده  کمی مهار کنیم تا فرصتی هر چند اندک برای ایجاد تغییرات در درونمان مهیا شود. آن گاه از این فرصت استفاده کرده برای کاهش نادانی و جهلمان چاره ای بیندیشیم.

از روش های مؤثر در مهار غرور و ایجاد تواضع، «رعایت ادب و احترام» نسبت به اطرافیان است.  این کار انسان را مجبور می کند که خود را از بالای عرش کمی پایین تر بیاورد و در ارتباط با دیگران تفاخر نکند. این کار خود به خود او را مقید به قیدی می کند که به یمن آن می تواند افسار غرور را راحت تر به دست بگیرد و به جهت صحیح هدایت کند؛ یعنی «حفظ شخصیت» که از صفات مثبت و کارآمد است. وقتی سعی کنیم ولو در ظاهر هم که شده ادب و احترام را رعایت کنیم شاید بتوانیم به خود فرصتی بدهیم تا بدون فریب دادن خود، واقعیت را همان طور که هست ببینیم. بنابراین به «وضعیت» خود نگاهی بیندازیم و آن را واقع بینانه بررسی کنیم.

اولین و ساده ترین تمرین «اول سلام بودن» است، برای این کار باید افکار بسیار آشنایی را از خود دور کنیم از جمله: من از او بزرگترم، تحصیلات من بیشتر است، من رئیسم، احترام من بر او واجب است و... پیشنهاد می کنم یک روز این را به عنوان کار عملی امتحان کنید یعنی سعی کنید در هر حال و در مقابل هر کس «اول سلام»باشید آن گاه کمی با قیافه غرورتان رودرور خواهید شد.

به مثال زیر توجه کنید:
* کارمندی مورد انتقاد کارفرما قرار می گیرد زیرا وظیفه اش را به درستی انجام نداده است. او که به دلایل خود ساخته ناشی از فریب غرور، خود را از همه نظر بی عیب و البته هم طراز کارفرما می داند، اوقاتش تلخ می شود و  با خود می گوید: «او چه کاره است که به من می گوید این کار را بکن؟ اصلاً کی گفته که او از من انتقاد کند من به کار خودم وارد هستم و بهتر می دانم چگونه کار کنم.«
اگر این کارمند برحسب وظیفه سعی بر رعایت ادب بکند و به طور ظاهری هم که شده به کارفرمایش پاسخی محترمانه بدهد، در حقیقت با مهار غرور، به خودش فرصتی داده تا واقعیت امر را همان طور که هست ببیند، نه آن طور که غرورش به او القا می کند. «سعی در رفع نادانی از وضعیت خود».


واقعیت امر در این شرایط چیست؟
«معلوم است که او باید تعیین کند که من چطور کار کنم، به هر حال او بیشتر و بهتر از من به اوضاع سازمان اشراف دارد و قطعاً جوانبی را می بیند که از دید من پنهان است، از طرفی من در استخدام او هستم و وظیفه من انجام کاری است که او به من محول می کند. باید طوری کار کنم که او می خواهد، والا حقوقی در کار نیست!»

رعایت ادب و احترام مجالی برای تفکر بیشتر و بهتر دراختیار شخص می گذارد که ضمن حفظ شخصیتش، بتواند واقعیت ها را روشن و منصفانه و به درستی ببیند و خود را با افکار غرورآمیز نفریبد.

* در همان اداره کارفرما، از این موقعیت خود سوءاستفاده می کند و از کارمند کارهای خارج از حیطه وظایفش می خواهد و با او رفتاری در شأن یک کارمند ندارد. کارمند که به شخصیتش بی احترامی شده، به عنوان یک واکنش تدافعی، از انجام این کارها سر باز می زند. بنابراین، کارفرما ناراضی و متوقع است.

واقعیت امر در این شرایط چیست؟
«درست است که من رئیس او هستم اما او فقط در محیط کار، کارمند من است نه از نظر روابط انسانی! پس حق ندارم به او بی احترامی کنم و از او کاری خارج از این حیطه بخواهم.»

و باز، رعایت ادب و احترام با مهار غرور، این فرصت را به او می دهد که این واقعیت را ببیند. «وقوف به وضعیت واقعی خود». پس ادب و احترام گذشته از اثرات بسیار ارزشمند و مثبتی که دارند می توانند تکنیکی برای ایجاد فرصت در مقابل حمله های غرور باشند و ما در مقابل این حریف پنهان و بی رحم کمی محافظت کنند.

شخصی را می شناسم که دایم در حال برنامه ریزی برای کارهای متفرقه است و همواره به امید موفقیت از این شاخه به آن شاخه می پرد و تاکنون در هیچ یک از کارهایش موفق نبوده و به نتیجه دلخواهش نرسیده است. از نظر افراد واقع بین، او مهم ترین عامل موفقیت را در خود ندارد؛ یعنی «آگاهی واقع بینانه از وضعیت خود». او هنوز نفهمیده است که ضعف کار او نداشتن «پشتکار و اراده» است و نه شغل نامناسب. با کار تفننی برخورد می کند و جدیتی برای انجام مسئولیت هایش ندارد. چون خیال می کند موفقیت را می آورند و دو دستی به او که از بقیه مستحق تر و شایسته تر است تقدیم می کنند! به دلیل فریب غرور، متوجه این حقیقت نمی شود که: برای موفق شدن باید بی وقفه تلاش کرد و از خیلی لذت ها گذشت و واقعیت این است که او فاقد این صفات و مشخصات است لذا خیلی بدیهی است که او مستحق موفقیت و ترفیع نیست. متأسفانه همه این موضوع را می دانند به جز خودش. جالب اینجاست که کارهایی را انتخاب می کند که از نظر افرادی که او را به خوبی می شناسند، پرواضح است که از عهده شان برنخواهد آمد! واقعاً عجیب است که دیگران ما را بهتر از خودمان می شناسد، البته حتماً حالا متوجه شده اید که علتش این است که دیگران بیشتر به درون ما توجه دارند تا خودمان، چرا که سم این مار افعی یعنی غرور ما را نسبت به خودمان کاملاً کور و نابینا و ناشنوا و در یک کلام فلج کرده است!

این عدم تواضع، یا بهتر بگوییم داشتن غرور و خودفریبی موجب رفتارهای دیگری نیز در او شده است. او چون از وضع خود و جایگاه واقعی اش بی خبر است و خود را بالاتر از آنچه که هست می پندارد، با افرادی که برای کارشان زحمت می کشند رفتار متکبرانه ای دارد و به آنها فخر می فروشد. چگونه؟ هر بار که می خواهد (به دلیل عدم موفقیت) کارش را عوض کند، به قالب همان گونه معروف درمی آید که دستش به گوشت نمی رسد: «این کار از اول هم به درد من نمی خورد، این مدتی هم که صبر کردم برای این بود که شاید بتوانم رویه شان را اصلاح کنم»، «چی فکر کرده اند؟ یعنی من خودم را هم سطح آنها پایین بیاورم؟»، «محیط بی کلاس و همکاران بی فرهنگ را نمی توانم تحمل کنم، دست خودم که نیست» و...

خلاصه اینکه این دوست عزیز ما نه تنها از وضع بسیار متوسط خود آگاه نیست بلکه خود را بالاتر از افراد مترقی می داند و از هیچ حربه ای برای تحقیر دیگران و تفاخر به آنها و به نوعی تولید جو نامطلوب برای افراد موفق، دریغ نمی کند.

حالا این فرد را این طور در نظر بگیریم که هر آنچه از او ذکر کردیم برعکس باشد. یعنی او بداند که نقص کارش در کجاست و به جای غفلت، به رفع آن بپردازد. آن وقت است که در اولین تلاش برای آگاهی، به ضعف اصلی برمی خورد و در نتیجه شروع می کند به تمرین پشتکار و رفع نقص کار «خودش» واقع بینانه که نگاه کند، در این راه متوجه عدم توانایی خود خواهد شد و نیاز به کمک و مشاوره را در خود احساس خواهد کرد. لاجرم از دایره افکار خود بیرون آمده و به اجبار به دنبال الگوی مناسب خواهد گشت و الگو هم مسلماً همان افراد موفقی خواهند بود که در اطراف او هستند. مجبور می شود با آنها به مشاوره بپردازد تا از آنها یاد بگیرد. درنهایت، ناگزیر، از مرتبه عزت ملوکانه به زیر خواهد آمد و هرگز نخواهد توانست همان رفتار تحقیرآمیز گذشته را لااقل با همین افراد تکرار کند. زیرا حالا خودش هم قبول دارد که در مقایسه با آنها انگار که هیچ چیز نمی داند!

منبع: مجله موفقیت





تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 10:7 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
مدیریت زمان را با ما بیاموزید
اشتباه نکنید! این بار قرار نیست با مقاله ای از سری بحث های آسیب شناسی اجتماعی مواجه شوید! بلکه روی سخن با شما خواننده عزیز است که به قدرت عظیم و سرمایه گرانبهایی که در وجودتان نهاده شده، واقفید.
شاید فکر، کنید می خواهیم شوخی کنیم. زیرا از قدیم به ما عکس این مطلب را گفته اند! و ادبیات ایرانی پر است از سخنان نغز و دلنشینی که نسبت به ارزش و قدر و منزلت وقت بیان داشته اند. آری، من هم با شما موافقم ولی شاید توجه کرده باشید که متأسفانه این گفتارها، چندان در نحوه زندگی مردم ما تأثیر نکرده است!
اشتباه نکنید! این بار قرار نیست با مقاله ای از سری بحث های آسیب شناسی اجتماعی مواجه شوید! بلکه روی سخن با شما خواننده عزیز است که به قدرت عظیم و سرمایه گرانبهایی که در وجودتان نهاده شده، واقفید. بر این اساس اگر وقت و زمان، گرانبهاست، بخاطر ارزشمند بودن انسان است و الا چگونه می تواند بخودی خود ارزشمند باشد؟ در این صورت با ما موافق خواهید بود اگر بگوئیم:
ای انسان! وقت طلا نیست؛ و گرانبهاترینی …در اینجا می خواهیم با مفهوم صحیح "مدیریت زمان” آشنا شویم که مقصود از آن مدیریت بر زمان نیست؛ بلکه مقصود مدیریت بهینه برنامه ها و فعالیتهایی است که در بستر زمان صورت می پذیرد.بر این اساس با فراگیری آموز ه های "مدیریت زمان” به مدیریت شخصی(Self Management ) در ارتباط با زندگی فردی و سازمان دست می یابیم. بنابراین رویکرد، "زمان” عاملی است با قابلیت انعطاف نامحدود برای دسته بندی بهینه فعالیتها که می تواند در خدمت افزایش توانمندی انسان قرار گیرد.
اینک به خاطر بیاورید که چند بار در طول زندگی احساس کمبود وقت نموده و آرزو کرده اید که ای کاش در هر روز بجای 24 ساعت، 48 ساعت وقت می داشتید؟حال، اگر به شما بگویند آرزوی شما برآورده شده، چه احساسی خواهید داشت؟ کلید تحقق این آرزوی شما در آموز ه های علم مدیریت زمان می باشد! این علم به شما می آموزد که چگونه می توانید بخشی از اوقات خود را آزاد کنید؛ دقیقاً مثل موقعی که با کمبود فضا مواجهیم و با یک مدیریت صحیح نسبت به لوازم و اشیا به فضایی باز دست می یابیم! یعنی همان عملی که در شرکت های بزرگ موجب میلیونها دلار صرفه جویی و سود می شود!
یکی از مهمترین مسایل انسان در هر شرایطی، هر سن و سالی و با هر مذهب و اعتقادی، مسئله "موفقیت” (Success ) می باشد.تمام دانشمندان و محققان نیز در تلاشند تا انسان را در موضوعات مختلف یاری رسانند تا بتواند مسایل مختلف خود را حل کند. تازه خودشان نیز در این تلاش علمی و تحقیقی به دنبال کسب موفقیتند!اولین نکته ای که باید در این خصوص توجه کنیم این است که موفقیت تابع فرآیند است: (Process of Success ) و ما باید ارکان این فرآیند را در یک تحقیق جامع و گسترده در زندگی شخصی و سازمانی خود به دست آوریم. نکته دوم به تعریف موفقیت مربوط می شود: "موفقیت عبارت است از نیل رضایتمندانه به اهداف از پیش تعیین شده در زمان معین”. بر اساس این تعریف، اگر در زندگی خود هدفی نداشته باشیم، موفقیتی هم نخواهیم داشت و به قول یک مثل غربی، باد موافق برای کشتی بدون مقصد بی معناست! در گام دوم بر اساس یک تحلیل علمی باید فاصله خود تا اهدافمان را تعیین و مسیری که ما را به وضعیت مطلوب می رساند، شناسایی کنیم. بر این اساس مدل حرکتی ما در فرآیند موفقیت به صورت زیر خواهد بود:

و اینک باید توجه داشیته باشیم یکی از عواملی که موجبات رضایت ما را درفرآیند موفقیت تأمین می کند، مسأله "زمان” تحقق هدف می باشد. پس باید با طراحی یک برنامه زمان بندی شده زمان دقیق تحقق اهدافمان را بدست آوریم و از اینجاست که پای مدیریت زمان در فرآیند موفقیت به میان می آید. به کارگیری آموزه های این علم موجب می شود که ما زمان کافی برای پرداختن به برنامه های خود بدست آوریم تا به موقع و با هزینه معقول اهدافمان را محقق کنیم.
مهمترین اصل در این میان، اولویت بخشیدن به فعالیت ها و تقسیم آنها به امور فوری و ضروری است که در این صورت امور غیرفوری و غیرضروری خود به خود از زندگی ما حذف می شوند.
همچنین در طراحی یک برنامه مناسب، با توجه به رسالت و بینشی که برای خود تعیین می کنیم، اولاً نیازمند انتخاب و ثانیاً اتخاذ تصمیمات استراتژیک هستیم. آموزه های علم مدیریت استراتژیک نیز از اینجا وارد فرآیند موفقیت می شود و دهها تئوری و روش و شیوه ارائه می دهد تا برنامه ای که مسیر ما را به سوی اهدافمان تعیین می کند، کار آمدتر شود.
پس از تعیین هدف و تعیین مسیر بر اساس طراحی یک برنامه زمان بندی شده با استفاده از تکنیک های مختلف برنامه ریزی، نوبت به اجرای برنامه می رسد که خود محل بحث دهها تئوری و روش اجرایی است. اما یک نکته کلیدی در این مرحله این است که در حین اجرا و پس از هر دوره زمانی، باید دستاوردهای خود را ارزیابی و نتیجه آن را در برنامه اعمال کنیم. این امر موجبات تصحیح رفتار خود و برنامه هایمان را فراهم می نماید که در نتیجه اجرای آنها، قله اهدافمان فتح گردد. اینک با بررسی دقیق فرآیند موفقیت، به یک نتیجه بسیار مهم و اساسی دست می یابیم و آن اینکه با انجام همه این فعالیت ها و در واقع با اعمال مدیریت شخصی به بخشی از توانمندی های بیکران خویش می رسیم و با تحقق اهدافمان، گوهر گرانبهای خود را در بستر شیرین "موفقیت” می یابیم! بر این اساس شما نیز با ما هم عقیده خواهید شد که:ای انسان! تو می توانی … اگر از امروز اراده کنی!با این حال کمی رو این حرفا تامل کنید … …
ارزش یک سال را از دانش آموزی بپرس که در امتحانات پایان سال رد شده است و قرار است که یک سال دیگر کتابهای تکراری را ورق بزند .
ارزش یک ماه را از مادری بپرس که طفل نارسش فقط یک ماه زودتر به دنیا آمده و حالا چکیده هشت ماه آرزوهای طلایی اش زیر چادر اکسیژن تلف شده است .
ارزش یک هفته را از نویسنده هفته نامه ای بپرس که همه هفته گذشته سرش شلوغ بوده و در آغاز هفته جدید باید گزارشش روی میز سردبیر باشد .
ارزش یک ساعت را از دو چشم انتظار بپرس که برای دیدن هم سر قرار لحظه شماری می کنند .
ارزش یک دقیقه را از مسافر جامانده ای بپرس که یک دقیقه پیش قطارش بدون او را افتاد .
ارزش یک ثانیه را از کسی بپرس که فقط یک ثانیه ترمزش دیر گرفت و حالا به جسدی کف خیابان خیره شده است . ارزش یک صدم ثانیه را از دونده ای بپرس که در المپیک نقره گرفت
منبع : تبلیغ سیتی





تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 10:5 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
عقاب باشیم یا مرغ؟
مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت...
 
مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت.
عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن ها بزرگ شد. 
در تمام زندگیش همان کارهایی را انجام داد که مرغها می کردند؛ برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز می کرد.
سالها گذشت و عقاب خیلی پیر شد. روزی پرنده با عظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید.
او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد.
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید: این کیست؟ همسایه اش پاسخ داد: این یک عقاب است. سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم. 
عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد. زیرا فکرمی کرد یک مرغ است.
 
منبع : da3tanekotah.persianblog.ir





تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 9:57 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 9:55 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 9:52 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
تصاویر این مطلب مربوط به ویلایی است در سواحل مالیبو در کالیفرنیا که 26 میلیون دلار قیمت گذاری شده است.
تصاویر این مطلب مربوط به ویلایی است در سواحل مالیبو در کالیفرنیا که 26 میلیون دلار قیمت گذاری شده. این ویلا دارای ساختمانی به مساحت 570 مترمربع، معماری به سبک ایتالیایی با سنگ نما، طراحی داخلی مدرن، چهار اتاق خواب با حمام، همراه با یک استخر بزرگ، تراس 230 متر مربعی در پشت بام محل اقامت و همچنین دارای امکانات بسیاری است که هرکسی آرزوی 1 شب اقامت در آنرا دارد.

منبع : پرشین استار





تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 9:50 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 9:49 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • بی بی مارکت
  • ttp://www.bachehayeghalam.ir/sitefiles/bgh_sound_player.php">