آیا در بین اعضای خانواده، کسی بود که نظرش چیزی جز قصاص باشد.
نه. البته در اینجا باید به یک نکته مهم اشاره کنم. من و اعضای خانوادهام تنها مدعیان این پرونده نیستیم. ما تنها بخشی از هزاران نفر بودیم که خواهان قصاص قاتل بودیم. برای من هیچ اهمیتی نداشت که او زنده می ماند یا حکمش اجرا می شد، چون حتی با قصاصش هم، برادر من زنده نمیشد. من فقط خواسته مردم را اجرا کردم.
*چطور شما از خواسته مردم باخبر شدید؟
من هر وقت از خیابانی عبور میکردم و مردم مرا میدیدند، میگفتند که نباید قاتل روحالله را ببخشیم. همه آنها ماجرای این جنایت هولناک را دنبال کردهاند و در جریان جزئیات آن بودند و برای همین همیشه می گفتند که علیرضا، یک قهرمان و سرمایه یک مملکت را به قتل رساند و باید برای درس عبرت هم که شده به مجازات عملش برسد.
*دلیل شما و اعضای خانوادهتان برای قصاص چه بود؟
علیرضا نه فقط برادرم را که همه خانوادهام را کشت. خواهرهای من بعد از جنایت حال و روز بدی دارند و تنها زمانی که میتوانند داغ روحالله را فراموش کنند، زمانی است که قرصهای مسکن مصرف میکنند تا بتواند بخوابند.
آنها هنوز مرگ برادرم را باور ندارند. نه روزشان معلوم است و نه شبشان . چون زندگی برایشان بدون برادرم معنا ندارد. قصاص یک جوان دردی را از اندوه بزرگ ما دوا نمی کند.ما با قصاص هیچ کس خوشحال نمی شویم حتی قاتل برادرم اما اگر حکم اجرا نشود و این مراحل قانونی طی نشود، آن وقت ممکن است این مسئله تبعات منفی به دنبال داشته باشد. شما از من پرسیدید دلایل تان برای قصاص چیست؟ من هم این دلایل را میگویم و خود مردم باید قضاوت کنند که دلایل من منطقی است یا خیر! یکی از همدستان قاتل برادرم، 2 سال قبل دست به سرقت مسلحانه زد.
اگر آن سال شکات پرونده او را نمیبخشیدند، او شب حادثه همراه قاتل برادرم نمیبود و بیشک این جنایت رخ نمیداد. این نشان میدهد که اینگونه مجرمان هیچ وقت از رضایت شکات درس عبرت نمیگیرند وگرنه الان همدست برادرم به اتهام مشارکت در نزاع منجر به قتل، پشت میلههای زندان نبود. الان اگر قاتل برادرم بخشیده شود، به نظرتان فردا که آزاد شد ممکن نیست مرتکب جرمی بزرگتر شود؟ اصلاً چه کسی میتواند تضمین کند که این اتفاق نمیافتد؟
علیرضا (قاتل)، هیچ وقت از شما درخواست بخشش نکرد؟
در تمام این دو ماهی که او و همدستشانش بازداشت شدند، حتی یک بار هم ابراز پشیمانی و طلب بخشش نکردند. یک زمانی دعوا رخ میدهد و یکی توی گوش شخصی سیلی میزند و بعد صد بار از او معذرتخواهی میکند. اما آنها در دادگاه ابراز پشیمانی نکردند و به راحتی جزئیات ماجرا را تعریف کردند. ماجرایی که یک ملت را دغدار کرد. برای همین بخشش قاتل برادرم به نظر من و اعضای خانوادهام کار درستی نبود.
آیا برای بخشش قاتل با خانوادهتان جلسهای هم گذاشتید؟
شاید باورتان نشود اما از بعد از محاکمه قاتل برادرم در دادگاه خانوادهام با من ارتباطشان را قطع کردند تا نکند یک زمانی من از آنها درخواست کنم که قاتل روحالله را ببخشند. خیلیها ماجرای اصلی این جنایت را نمیدانند، قاتلان در دو مرحله به روحالله حمله کردند اینهایی که میگویم طبق اعترافات متهم و حقایقی است که در صحنه جنایت دیده شد اما هرگز به گوش مردم نرسید.
وقتی روحالله بعد از اصابت چاقو به گلویش، روی زمین زانو زد و داشت میافتاد. آنها باز هم به او حمله کردند. در برگه پزشکی قانونی نوشته شده که اثرات مشت و لگد روی سر و صورت روحالله دیده شده. این یعنی به برادرم ناجوانمردانه حمله شده بود. قاتل برادرم بعد از اینکه از ماجرای قتل باخبر شده بود به جای اینکه خودش را معرفی کند، نقش فرار طرح کرده و میخواسته به خارج از کشور بگریزد و همه اینها نشان میدهد که او اصلاً قصد دلجویی و عذرخواهی از خانواده ما را نداشت.
گفتید که هر وقت مردم در کوچه خیابان شما را میبینند درباره قتل روحالله حرف میزنند، در بین آنها کسانی هم بودند که از شما بخواهند قاتل را ببخشید؟
خیلی کم. میگفتند ببخش تا نام برادرت بزرگ شود. اما من به آنها میگفتم اگر آنها پس از درگیری و مجروح کردن برادرم در صحنه میماندند و کمک میکردند و او را به بیمارستان میرساندند، حتی در صورتی که او در بیمارستان فوت میکرد، 80 درصد امکان داشت که قاتل را ببخشیم. چراکه رسم مردانگی این است که اگر کسی به زمین افتاد دیگری، دست از درگیری با او بردارد و بهش کمک کند. اما قاتل برادرم در حق او رسم مردانگی را به جا نیاورد و ما نباید به او رضایت دهیم.
*برای مراسم قصاص، تصمیم و برنامه خاصی داشتید؟
ما اصلاً از قصاص یک نفر خوشحال نمیشویم که بخواهیم برایش برنامهریزی کنیم. ما با مشورت با اعضای خانوادهام صلاح دانستیم که حتی اجرای حکمم هم بهتر است برعهده پلیس یا مقامات قضایی باشد چراکه هدف ما از اجرای حکم، عبرت گرفتن افراد از این پرونده بود.
به همین دلیل است که ما هنوز هم برای ارائه آمار، به اعداد و ارقامی که از سوی مسوولان ستاد مبارزه با مواد مخدر و از طریق بررسی طرح ارزیابی سریع اعتیاد در کشور در سال 84 بهدست آمده است رجوع میکنیم .
آن سال اعلام شد از هر 100 دانشآموز ایرانی دستکم 13 نفر در معرض خطر اعتیاد قرار دارند و حدود 30 هزار دانشآموز معتاد در کشور وجود دارد. همچنین براساس پژوهش دانشگاهی دیگری در سال 84، بررسی وضعیت اعتیاد دانشآموزان معتاد تهرانی، به عنوان مشتی نمونه خروار از دانشآموزان سراسر کشور، ثابت میکرد حشیش در میان مواد مخدر مختلف، انتخاب اول دانشآموزانی است که از سر کنجکاوی قصد دارند نوعی از مواد مخدر را امتحان کنند و بهخیال خودشان معتاد نشوند. به عبارتی دیگر، تبلیغات دروغ درباره اعتیادآور نبودن حشیش، آن را به بیشترین ماده مخدر مصرفی درمیان نوجوانان تبدیل کرده است.
از هویج تا کشک و دوغ
حشیش ماده مخدری توهمزا و حاصل ترشح رزینی برگهای خشک شده گیاه شاهدانه هندی یا کانابیس است اما ماریجوانا سرشاخههای گلدار این گیاه است. با این حال حتی برخی کارشناسان مواد مخدر نیز گاهی ماریجوانا و حشیش را مترادف هم به کار میبرند و به همین دلیل وقتی اصطلاحاتی مانند پنیر، کره، علف، گراس، بنگ، جرس و... از طرف کارشناسان به کار میروند، گاهی ممکن است منظورشان ماریجوانا باشد بخصوص در مواردی که کلمات علف و گراس استفاده شوند.
حشیش روشهای بسیار متنوعی برای مصرف دارد. گاهی معتادان آن را در دوغ یا آبگوشت میریزند و میخورند! گاهی هم آن را با کشک یا پنیر مخلوط میکنند. زمانی هم آن را در هویج جاسازی میکردند و میکشیدند! اما شایعترین روش مصرف این مخدر، تدخین آن از طریق سیگار است. این همان روشی است که در ایران و بخصوص در میان جوانهای مصرفکننده از دیگر شیوههای مصرف شایعتر است. در این روش، توتون سیگار را با حشیش مخلوط میکنند و بار دیگر در ورق سیگار میپیچند. معتادان به این عمل اصطلاحا «بار زدن» میگویند.
شاید بپرسید سیگار حشیشی را چطور میتوانید تشخیص بدهید؟ معمولا سیگار حشیش، دستساز است؛ شل به نظر میآید و سطحش چروک خورده است و یک سرش مثل قیفی کاغذی پیچیده شده است.
حشیش در میان فروشندگان متوسط مواد مخدر، کیلویی خرید و فروش میشود و ردههای پایینتر، آن را به شکل تختهای میخرند. تختههای حشیش شبیه برگههای بسیار کلفت لواشک است و فروشندگان آنها را برش میدهند و به تکههایی به نام تخته تقسیم میکنند و به معتادان میفروشند و آنها هم تختهها را به قطعات کوچکتر 2 تا 4 گرمی تبدیل میکنند و همراه توتون در ورق سیگار میپیچند.
این ماده مخدر معمولا در جمعها و مهمانیها مصرف میشود و مصرفکنندگان علائمی همچون قرمزی چشم، خندههای بیامان و بیدلیل، پرحرفی، پر آب شدن دهان و هذیان گویی دارند. پس از مصرف حشیش، معتادان اشتهایی غیرطبیعی پیدا میکنند که به اصطلاح به آن «اشتهای گاوی» میگویند و عمل خوردن بیامان پس از مصرف هم «نشئهخواری» خوانده میشود.
مظنه بازار
براساس گزارشهای محرمانه پلیس مبارزه با مواد مخدر، عمده فروشها در کشورمان هر کیلو حشیش را به طور متوسط 500 هزار تومان و خرده فروشها آن را به قیمت هر کیلو 700 هزار تومان خرید و فروش میکنند. بررسیها گویای آن است که در حرکت از مرزهای شرقی کشور به مرزهای غربی، قیمت این مخدر افزایشی آشکار دارد. به طوری که براساس آخرین گزارشها، هر کیلو حشیش در زاهدان حدود 200 هزار تومان و در ارومیه 800 هزار تومان خرید و فروش میشود.
اینها بیشتر در معرض اعتیاد هستند
اگر نوجوان یا جوان تان، دوستان مصرفکننده حشیش دارد، اگر دچار تفاوتهای شناختی است برای مثال اختلال کمبود توجه دارد یا ضریب هوشی بالاتری نسبت به همسالانش دارد، اگر نتوانستهاید کانون خانوادگی کم تنش و آرام برایش فراهم کنید، اگر دوستانی اهل مصرف مواد مخدر انتخاب کرده است و اگر هنوز به او یاد ندادهاید در برابر برخی از درخواستها محکم و قاطع بگوید نه، باید این احتمال را بدهید که شاید روزی مصرفکننده حشیش شود.
تحمل داریم! در حد صفر!
اصطلاح «تحمل صفر» را شنیدهاید؟ این اصطلاح یعنی اگر فردی حتی یک بار حشیش مصرف کند این امکان وجود دارد که به آن وابسته شود و به همین دلیل کارشناسان، بهترین راه جلوگیری از افزایش اعتیاد به حشیش را پیشگیری از اولین نوبت مصرفش میدانند. اعتیاد به معنای وابستگی و میل شدید و بیمارگونه برای مصرف هر چه بیشتر ماده مخدر است. همانطور که گفتیم یکی از شایعترین علل مصرف حشیش در میان نوجوانان ایرانی شنیدههای آنها درباره اعتیادزا نبودن این ماده است. اعتیاد به هر ماده مخدر، هم وجه روانی و هم وجه جسمانی دارد. اعتیاد به حشیش روانی است.
منبع: جام جم
برخی از مورخان و کارشناسان که اکثرا دهه ی هفتاد به بالا بودند اخیرا کشف کردند دهه ی شصتی ها خوشبخت ترین انسان هایی بودند که بعد از آدم و حوا پا به این کره ی خاکی گذاشتند.
1- غیبت و دخالت در امور خصوصی و شخصی دیگران یکی از سوژه های اصلی محاورات که به شدت بین مردم مرسوم شده است عمل زشت غیبت می باشد. این روزها زمانی که افراد همدیگر را ملاقات می کنند و یا در میهمانی ها حاظر میشوند عملاً حرفی جز غیبت کردن درمورد دیگران ندارند و با هیجان کامل به این کار مبادرت می کنند. برخی هم به خود اجازه میدهند در حریم خصوصی ترین مسائل دیگران وارد شوند و به امر و نهی و دخالتهای بی مورد بپردازند. 2- عدم رعایت حق عابرین پیاده در اکثر نقاط دنیا دیدن یک عابر پیاده در خیابان به معنای فرمان ایست و احتیاط برای راننده مقابل است در صورتیکه در ایران برخی رانندگان به محض دیدن عابر پیاده سرعت خود را بیشتر نموده و بدون لحاظ کردن مسائل ایمنی و حق تقدم با بی رحمی تمام و با ایجاد رعب و وحشت برای عابرین پیاده به مسیر خود ادامه میدهند. 3- حفظ نشانه های نو بودن کالا همسایه تان اتومبیلی نو خریداری کرده اما بعد از سپری شدن یک هفته هنوز برچسب شماره اولیه که بصورت تکه کاغذی روی شیشه جلو چسبیده است را جدا نکرده و حتی فومهایی که بصورت ضربه گیر در اطراف دربهای ماشین نصب شده است کماکان وجود دارند. دوستتان نیز بعد از گذشت یک هفته هنوز برچسب روی نمایشگر گوشی موبایل جدیدش را جدا نکرده! 4- تنبلی و از زیر کار در رفتن متوسط ساعت مفید کار در ایران کمتر از یک ساعت و سی دقیقه میباشد که دلیل آن نبودن فرهنگ کار، فقدان انگیزه، تنبلی و بی مسئولیتی افراد است. این امر باعث نارضایتی ارباب رجوع، پایین آمدن کارایی و بهره وری و در کل کاهش پیشرفت ملی خواهد شد. در اغلب شرکتها، ادارات و سازمانها اینگونه باب شده که کسی زرنگ و با ذکاوت است که تا حد امکان از انجام مسئولیتهایش شانه خالی کند و کم کاری را استراتژی اصلیش بداند و در عین حال حقوق و مزایایش را بصورت تمام و کمال دریافت نماید. کارمندان هیچ تلاشی در راستای بالابردن کیفیت و راندمان شرکت انجام نداده و در عین حال انتظار بالا رفتن درآمد خود را دارند. به ارباب رجوع کمتر احترام گذارده میشود و طلب کارانه با وی برخورد میشود. 5- تجمل گرایی و مصرفی شدن امروزه شاهد آن هستیم که جامعه با سرعتی باور نکردنی به سوی مصرفی شدن در حال حرکت است. افراد بجای سرمایه گذاری پول خود در مکان مناسب و برای تولید بیشتر و اشتغال زایی ملی، ترجیح میدهند با خرید اتومبیلهای گران و کالاهای لوکس مصرفی ظاهری معقول کسب نموده و اعتبار خود را در بین اطرافیانشان بالا ببرند. چشم و هم چشمی های فراوان، گرفتار وامها و قرضهای سنگین شدن و استرس از جمله پیامدهای این مسئله است. اکثر مردم خوشبختی را در تجملات و برتری مالی می دانند و بین نیازها و خواسته هایشان تمایزی قائل نمی شوند. مسابقات و رالی خرید امری ناپسند ولی متداول در جامعه ایرانی است. 6- فقدان فرهنگ تشکر و احترام از کوچه و خیابان گرفته تا دانشگاه و محل کار و اماکن عمومی، کمتر شاهد شنیده شدن جملاتی مانند ?از لطف شما ممنونم?، ?خواهش میکنم?، ?اختیار دارید?، ?تمنا می کنم?، ?بفرمایید?، ?بزرگوارید?، ? هستیم. بجای آن فضای زیرآب زنی، استفاده از الفاظ ناشایست، بی حرمتی به افراد مسن، به سخره گرفتن افراد، بالا بردن تن صدا،? امری متداول شده است. مردم باید بیاموزند احترام به دیگران، احترام به هویت ملی یک کشور محسوب میشود. اگر افراد یک مملکت به یکدیگر احترام نگذارند چگونه میتوانند انتظار کسب احترام از ملتهای دیگر را داشته باشند؟! 7- عدم رعایت نظافت شخصی و شهری احتیاج به توضیح ندارد که متاسفانه نظافت شخصی و اجتماعی از طرف برخی افراد جامعه رعایت نمیگردد. از طرز لباس پوشیدن تا بوی بدن و دهان و آرایش موها گرفته تا ریختن زباله در محیطهای شهری و تفریحی. 8- درگیری در صف و نوبت صف ها هرکجا و به هر علتی که تشکیل شوند معمولاً تبدیل به جولانگاه بی نظمی، درگیری، فحاشی و هتاکی عده ای از افراد به اصطلاح ?زرنگ? خواهند شد. حفظ نظم و ترتیب در صف نشان دهنده بالا بودن رتبه اجتماعی و فرهنگ کسانی است که در صف حضور دارند. متاسفانه شاهد آن هستیم که در برخی امور مذهبی و خیریه مانند سرو غذای نذری نیز چنین بی نظمی ها و زد و خوردهایی بوجود می آیند. احتمالاً باید برخورد کرده باشید در مجالس عروسی گاهی زمان سرو شام جمعیت با چه سرعتی به سمت میز سلف سرویس هجوم می آورند! 9- پرورش اندام برای رعب و ترس شاید دیده باشید پسرانی که با اندامهای پرورش یافته و عضلانی درحالی که بازو و سینه های خود را در معرض نمایش گذاشته اند با چهره ای مهاجم و آماده درگیری در همه جا پرسه می زنند! آنها با نگاه خود اطرافیانشان را به مبارزه می طلبند! چه نکوهیده است زمانی که برخی افراد انگیزه های اصلی ورزش و تناسب را فراموش کرده و صرفاً برای عرض اندام، قلدری و جلب توجه در سطح جامعه اقدام به حجیم کردن عضلات خود می کنند. 10- اسراف، اسراف، اسراف! اسراف یعنی زیاده روی در مصرف، بیهوده مصرف کردن، بیش از نیاز مصرف کردن، مصرف کنترل نشده، دور ریختن چیزی که میتوان از آن استفاده کرد. کافیست با محاسباتی ابتدایی متوجه شوید که میزان اسرافی که در کشور به عناوین مختلف همه روز در حال انجام است اگر جلوگیری می شد، چه میزان در صرفه جویی خانوادگی و ملی اثر می گذاشت و مشکلات چه تعداد از مردم حل می شد.منبعکایران ویج
با درود . مجله حرف های در گوشی حرف های توش زده میشه که باعث بشه ما کمی به فکر بریم مدیریت این مجله هم شخصا خودم به عهده دارم حرف زیاد داریم اما افسوس که زندگی خرج داره و بنده هم کمی سرم شلوغه ببخشید من رو . یه روز 2 نفر داشتن توی دانشگاه با هم صحبت میکردن اولی به دومی گفت تو پدرت چیکارست گفت پدر من مهندس هست و کارش ساخت و سازه تو پدرت چیکارست
اما این ایمیل رو تقدیم میکنم به تمام شهدا و شهید های گمنام . این روز ها در هفته دفاع مقدس هستیم هفته ای که به نظر من به جای برگزاری این همه جشنواره و هزار تا خرج دیگه بهتر بود این بودجه رو برای آشنایی بهتر و بیشتر جوان 2011 با شهدا کنند و واقعا نشون بدن اما چی بگم که فقط بد کردیم در حق شهدا .
خیلی ها با نام شهدا این روز ها الان به خوب جاهایی رسیدن اما باید پرسید چه کردن برای خون پاک شهدا و نمونش میشه سوال پرسید این همه خرمشهر شهید داد اما ایا این شهر با گذشت این که سالها میگذره از پایان جنگ ایا هنوز 50% درست شده یا نه ؟!!! .
قرار هم نیست من تو این ایمیل فقط انتقاد کنم نه اگه هم انتقاد میکنم چون سهمی دارم در خانواده شهدا . بنده به عنوان یک جوان 24 ساله سوال دارم از مسئولین چه کردید برای آشنایی بیشتر جوان امروزی با شهدا ؟! چرا یک جوان فشن نباید در ان این اشتیاق را ایجاد کرد که دنبال شهداش باشه ؟!!
این ایمیل تقدیم به تمام بچه های شهدا که دلشون خون از تیکه ها و زخم زبان های افراد نا آگاه و تقدیم به تمام کسانی که از 2500 سال پیش تا امروز جانشان را برای سرافرازی این اب و خاک داده اند .
اولی ساکت شد و با غرور و کمی غم گفت پدر من شهید شده
اولی لبخندی زد و گفت پس تو با سهمیه اومدی دانشگاه ؟!!!
دومی دلش شکست و بدنش سرد شد و با بغضی عجیب گفت
سهمیه ماله خودتون بابامو بهم پس بدین !!!!!!!!!!!!!!
منبع:ایران ویج