|
|
|
|
|
|
اگر تاکنون سنگ کلیه داشتهاید، میدانید که درد آن چقدر شدید است. بسیاری از سنگهای کلیه بدون کمک پزشک از بدن دفع میشوند. ولی گاهی سنگ دفع نمیشود یا حتی ممکن است بزرگتر شود که در این هنگام فقط پزشکان میتوانند به شما کمک کنند. هر گاه دچار حالتهایی نظیر درد شدید در پشت و پهلوها شدید که بهبود نمییابد، وجود خون در ادرار و احساس سوزش حین ادرار کردن بودید حتما به پزشک مراجعه کنید. این علایم میتواند ناشی از سنگ کلیه باشد که نیاز به مراجعه به پزشک دارد.
سنگ کلیه چیست؟
سنگ کلیه، قطعهای از مواد جامد است که در داخل کلیهها سوای از مواد درون ادرار تشکیل میشود. سنگهای بزرگ ممکن است در حالب، مثانه یا پیشابراه گیر کنند. همین عامل میتواند سبب انسداد و جلوگیری از خروج ادرار شود.
آیا تمام سنگهای کلیوی شبیه هم هستند؟
خیر بهطور کلی چهار نوع مختلف از سنگهای کلیوی وجود دارند.
- شایعترین فرم آنها حاوی کلسیم است. در بسیاری از افراد، کلیهها قادر به شستن کلسیم اضافی در ادرار هستند اما در بعضی دیگر کلسیم در داخل کلیهها رسوب میکند. سپس این کلسیم همراه با سایر ترکیبات مخلوط شده و سنگها را ایجاد میکند.
- سنگهای استروویتی ثانویه که به بعضی عفونتهای ادراری منجر میشوند. این سنگها حاوی منیزیم و آمونیاک هستند.
- سنگهای اسید اوریکی که بهخصوص زمانی ایجاد میشوند که ادرار خیلی اسیدی است. در صورت وجود این سنگها باید مصرف گوشت در فرد محدود شود.
- سنگهای سیستییین که بسیار نادر هستند. سیستییین بهطور عمده در عضلات و بعضی قسمتهای دیگر بهطور طبیعی تولید میشود. این مولکول نیز میتواند در ادرار تجمع یافته و به تشکیل سنگ منجر شود.
سنگهای کلیه چه شکلی هستند؟
سنگهای کلیه میتوانند بسیار کوچک به اندازه یک شن باشند یا اینکه بزرگ بوده و به اندازه یک مروارید باشند. گاهی نیز به حدی بزرگ میشوند که به اندازه توپ پینگپنگ خواهند شد. سنگها میتوانند صاف یا ناصاف باشند و معمولا به رنگ زرد یا قهوهای هستند.
پزشک در ارتباط با مشکلات سنگ چه اقداماتی میتواند انجام دهد؟
اگر سنگی وجود داشته باشد که به خودیخود دفع نشود، پزشک به تدریج اقداماتی انجام خواهد داد تا سرانجام سنگ دفع شود. در گذشته تنها راه خلاصی از سنگها انجام جراحی بود، اما امروزه روشهایی وجود دارد که میتوان بدون انجام جراحی آنها را دفع کرد که شامل استفاده از امواج پر انرژی از طریق پوست برای شکستن سنگ است (سنگشکنی) و روشهای جراحی خاصی که کمترین عارضه جانبی را در پی خواهد داشت.
پزشک چگونه میتواند به ماهیت و نوع سنگ پی ببرد؟
بهترین راه برای یافتن نوع سنگ، آزمایش خود سنگ است. اگر احساس میکنید که سنگ کلیه دارید و سنگ دفع میکنید، بعد از دفع حتما سنگ خود را نگه دارید و با آزمایش ادرار یا خون نیز میتوان به ماهیت سنگ پی برد. برای آزمایش ادرار باید ادرار 24 ساعته جمعآوری شود.
برای یافتن نوع سنگ، فرد به چه چیزهایی نیاز دارد؟
روش درمانیای که پزشک برای درمان سنگ به کار میبرد به نوع سنگ بستگی دارد. بهعنوان مثال داروهایی که برای درمان سنگهای کلسیمی مورد استفاده قرار میگیرند روی سنگهای استروویتی اثری ندارد. رژیم غذایی که برای درمان سنگهای اسیداوریکی استفاده میشود نیز روی سنگهای کلسیمی اثری ندارد. بنابراین برای درمان سنگ، آنالیز و آزمایش دقیق سنگ باید انجام شود.
برای جلوگیری از بروز سنگ چه اقداماتی میتوان انجام داد؟
تا آنجا که ممکن است مایعات مصرف کنید. سعی کنید روزانه 12 لیوان آب بنوشید. نوشیدن زیاد مایعات به شستن مواد موجود در ادرار و جلوگیری از رسوب آنها کمک میکند. به علاوه میتوان آبلیمو یا آبمیوه نیز استفاده کرد. اما آب از همه بهتر است. سعی کنید مصرف چای و قهوه خود را حداقل تا دو فنجان در روز کاهش دهید؛ زیرا کافئین به تشکیل سنگ کمک میکند. ممکن است به شما توصیه شود که از غذاهای خاصی بیشتر استفاده کرده و یکسری غذاهای دیگر را کمتر مصرف کنید. به عنوان مثال در صورت سنگ اسیداوریکی فرد باید کمتر گوشت مصرف کند زیرا گوشت در بدن به اسیداوریک تبدیل میشود. گاهی نیز میتوان برای جلوگیری از تشکیل سنگهای اسیداوریکی یا کلسیمی از دارو استفاده کرد.
نکاتی که باید به یاد داشته باشید:
- بسیاری از سنگها بدون کمک پزشک از بدن دفع میشوند.
- در صورت وجود درد شدید در پشت یا پهلوها و در صورت ادامهدار شدن این درد به پزشک مراجعه کنید.
- در صورت وجود خون در ادرار به پزشک مراجعه کنید.
- برای جلوگیری از تشکیل سنگ تا حد ممکن آب بنوشید.
- بعد از دفع سنگ، برای نشان دادن آن به دکتر، آن را نگه دارید و از پزشک در مورد نحوه پیشگیری از بروز سنگ سوال کنید.
This MIRACLE DRINK has been ***culating for a long time long ago. It is worth your while to take note. There is a celebrity Mr. Seto who swears by it. He wants to make it public to draw the attention of people who have cancers. This is a drink that can protect bad cells forming in your body or it will restrain its growth! Mr. Seto had lung cancer. He was recommended to take this drink by a famous Herbalist from China. He has taken this drink diligently for 3 months and now his health is restored, and he is ready to take a pleasure trip. Thanks to this drink! It does not hurt for you to try.
It is like a Miracle Drink! It is simple
You need one beet root, one carrot and one apple that combine together to make the JUICE !
Wash the above, cut with the skin on into pieces and put them into the juicer and immediately you drink the juice. You can add some lime or lemon for more refreshing taste.
This Miracle Drink will be effective for the following ailments:
1. Prevent cancer cells to develop. It will restrain cancer cells to grow.
2. Prevent liver, kidney, pancreas disease and it can cure ulcer as well.
3. Strengthen the lung, prevent heart attack and high blood pressure.
4. Strengthen the immune system
5. Good for the eyesight, eliminate red and tired eyes or dry eyes
6. Help to eliminate pain from physical training, muscle ache
7. Detoxify, assist bowel movement, eliminate constipation. Therefore it will make skin healthy & LOOK more radiant. It is God sent for acne problem.
8. Improve bad breath due to indigestion, throat infection,
9. Lessen menstrual pain
10. Assist Hay Fever Sufferer from Hay Fever attack.
There is absolutely no side effect. Highly nutritious and easily absorbs! Very effective if you need to loose weight. You will notice your immune system will be improved after 2 week routine. Please make sure to drink immediately from the juicer for best effect.
WHEN TO DRINK IT:
DRINK IT FIRST THING IN THE MORNING WITH THE EMPTY STOMACH! AFTER ONE HOUR YOU CAN EAT BREAKFAST. FOR FAST RESULTS DRINK 2 TIMES A DAY, IN THE MORNING AND BEFORE 5 P.M.
YOU WILL NEVER REGRET! IT DOES NOT ***T YOU MUCH MONEY! PLEASE ***CULATE TO YOUR FAMILY AND FRIENDS.
نوشیدنی معجزه گر (ترکیب هویج، چغندر و سیب)
عامل مهمی که سبب توفیق عبادت خواهد شد تقوا و ترک معصیت است که در آیات و روایات بسیاری به آن اشاره شده است.
« و ما خلقت الجن و الإنس الا لیعبدون» (1)
جن و انس را نیافریدیم جز برای عبادت
مفهوم عبادت :
عملی که با قصد قربت و جهتگیری الهی باشد، را عبادت گویند. البته منظور از قصد قربت در تعریف عبادت آن است که عمل، انگیزه و جهت الهی داشته باشد اعم از اینکه به خاطر محبت و رضای حق باشد یا امتثال امر او یا شکرگزاری به درگاه او یا دستیابی به بهشت یا فرار از عذاب و ... باشد.
اصل واژه عبادت به نظر بسیاری از واژه شناسان به معنی «خضوع» یا «نهایت خضوع» است ولی کاربردهای متداول و شایع مورد اختلاف است.
وقتی در مفهوم و کاربردهای عبادت دقت کنیم متوجه میشویم که هرچند عبادت نوعی خضوع و فروتنی است اما هر خضوعی، عبادت نیست، مسلماً کسیکه در برابر شخصی تواضع و فروتنی میکند، نمیگویند: او را عبادت کرده و همینطور هر اطاعت و فرمانبرداری هم عبادت نیست.
از طرفی پیروان بسیاری از ادیان معتقدند که چون عبادت رابطهی انسان با خداست، جنبهی فردی و خصوصی دارد و بهتر است که در گوشهی غربت و تنهایی انجام شود؛ حتی این روش در بین مسلمانان نیز تحت عنوان تصوف و صوفیگری، کم و بیش وجود داشته ولی از دیدگاه اسلام؛ دین و عبادت با مسائل اجتماعی عمیقاً آمیخته است و تمام ابعاد زندگی انسان را در برمیگیرد وحتی در بعضی احادیث وارده از معصومین علیهم السلام، انواع عبادت اینگونه شمرده شده:
«1- اندیشیدن در ملکوت 2- اندیشیدن در نعمتها 3- طلب روزی حلال 4- لین کلام و افشاء سلام 5- نگاه محبت آمیز به پدر و مادر 6- خوش گمانی به خدا 7- نگریستن به علماء 8- کمک به مردان عیالوار 9- پوشاندن گناهان و ... » (2)
توفیق
توفیق از نظر لغوی « به معنای موافق گردانیدن» اسباب، موافق گردانیدن خدا اسباب را موافق خواهش بنده، کارسازی و تأیید الهی است» (3) .
توفیق میتواند به صورت فراهم آوردن اسباب جهت شرکت در نماز جماعت، پیداکردن دوست و مشاور? مناسب در امور دنیایی و اخلاقی و ...، فراهم آمدن اسباب برای خدمت به خلق و... باشد.
درآیات و روایات معصومین (علیهم السلام) هم به توفیق الهی اشارهای شده است:
«و ما توفیقی الا بالله» (4) یعنی و از خدا در هر کار توفیق میطلبم.
«توفیق و موافق قراردادن همه اسباب و وسائل خارجی تنها از جانب خداوند متعال امکانپذیر است زیرا کسی را چنین نیروی فراگیر و کاملی نیست که بتواند در هر موردیکه میخواهد هم? اسباب و مسائل مادی و معنوی را موافق سازد» (5)
و توفیق در روایات با تعبیرهای مختلفی آمده مانند: «عنایت، رحمت، جذبات الرّب، عنای? الرحمن، اول النعم?، قائد الصلاح، رأس النجاح، رأس السعاد?، مفتاح الرفق و ... » (6)
در بعضی روایات به عنوان بهترین راهبر: « لاقائد کالتوفیق » (7) و با ارزشترین چیزی که از آسمان فرو میآید؛ (علی «علیه السلام» اجلٌ ما ینزل من السماء التوفیق» (8) تعبیر شده و حتی درروایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده که « قلیل التوفیق خیرٌ من کثیر العقل» (9) یعنی اندکی توفیق بهتر است ازعقل بسیار .
و همچنین به طلب توفیق ازخداوند متعال در بعضی روایات سفارش شده:
حضرت علی (علیه السلام): «عبادالله، ارغبوا الیه فی التوفیق، فانّه أنس وثیق» (10) یعنی این بندگان خدا ازخداوند، توفیق طلب کنید زیرا که توفیق بنیادی استوار است.
و حضرت علی (علیه السلام) درسفارش خود به امام حسن (علیه السّلام) میفرمایند: « ... و الرغب? الیه فی توفیقک...» (11) از خدا توفیق بخواه.
همانطور که در دعاهای وارده نیز ازخداوند، توفیق طلب شده، مثل «ارزقنی فیها التوفیق لما وفقت له محمد و آل محمد» (12) و یا « وفقنی للّتی هی أزکی ....» (13) و ...
جهان آفرین گر نه یاری کند
کجا بنده پرهیزگاری کند ؟
نخست او ارادت به دل در نهاد
پس این بنده برآستان سرنهاد
گر از حق نه توفیق خیری رسد
کی از بنده خیری به غیری رسد
چه اندیشی از خود که فعلم نکوست
از آن در نگه کن که توفیق اوست
عوامل توفیق :
1- تقوا :
عامل مهمی که سبب توفیق عبادت خواهد شد تقوا و ترک معصیت است که در آیات و روایات بسیاری به آن اشاره شده است.
«لو انّ اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الارض ...» (14)
و چنانچه مردم شهر و دیار همه ایمان آورده و پرهیزکار میشدند همانا ما، در های برکات آسمان و زمین را برروی آنها میگشودیم.
«برکات به موهبتهای ثابت و پایدار گفته میشود و در مقابل چیزهای گذرا است. در معنای برکات کثرت خیر و افزایش وجود دارد و شامل برکتهای مادی و معنوی میشود» (15)
بله اگر مردم همه اهل تقوا میشدند نه تنها برکات مادی مثل باران و گیاه و خوراک و ... بلکه برکات معنوی نیز به آنها داده میشود که برکات معنوی میتواند، توفیقات مردم، عبادات و ترک معاصی باشد، بعضی مفسرین برکت را اینگونه معنا کردهاند« هرچیزی که زندگی بشر را تکامل میبخشد و به درجات بالاتر ارتقاء میدهد» (16)
و بعضی «توجهات معنوی و رحمتهای روحانی که سبب گشایش و خوشی روحی و وسعت قلبی و نورانیت باطنی و استفاضه ازفیوضات الهی میشود» معنا کردهاند(17).
درواقع این آیه یک نوع تلازم وجودی و بین ترک تقوا و قطع رحمت و برکات الهی، تلازم عدمی برقرار است.
« و من یتّق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یتحسب» (18)
«هرکس تقوا پیشه کند خداوند راه بیرون شدن را براو میگشاید و ازجائی ندارد به او روزی عطا کند»
رزق در لغت« ما ینتفع به» معنا شده و الرزق «العطاء» (19)
و توضیح دادهاند که الا رزاق نوعان: ظاهر? للأبدان کا لاقوات و باطن? للقلوب و النفوس کلمعارف و العلوم» یعنی رزق دو نوع است. رزق ظاهری برای بدنها مثل خوراک و رزق باطنی برای قلوب و نفوس مثل معارف و علوم.
رزق در این آیه میتواند هر دو معنای رزق راشامل شود همانطور که در تفسیر نمونه نیز آمده است (20) روزی تنها به مواهب مادی نیست. روزی معنای وسیعی دارد که روزیهای معنوی را نیز در برمیگیرد بلکه رزق اصلی، همین رزق و روزی معنوی است.دردعا نیز تعبیر رزق در مورد روزیهای معنوی بسیار به کار رفته مانند: «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام و یا «اللهم ارزقنی توفیق الطاع? و بعد المعصی?...»
آیات زیاد دیگری هست که میتوان همین معنا را از آنها گرفت مانند (آیه 29 انفال، 5 طلاق، 76 آل عمران، 47 توبه و ...) و همچنین در روایات نیز این مضمون تأکید شده است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله): « من أعرض عن محرّم ابدله الله به عباد? تسرّه» (21) یعنی هرکه ازکاری حرام روی گرداند، خداوند به جای آن، عبادتی شاد کننده عطایش فرماید.
و پیامبر(صلی الله علیه و آله) درحدیثی دیگرمیفرمایند. «إتّق المحارم تکن اعبد الناس ...» (22) یعنی از حرام بپرهیز تا ازهمه عابدتر باشی.
بنابراین اولین عامل کسب توفیق، اطاعت از اوامر الهی و دوری ازمعصیت اوست.
2- علم :
«... قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون...» (23)
«بگو ای رسول آنانکه اهل علمند با مردم جاهل یکسانند؟...»
علم در این آیه و آیات دیگر قرآن، به معنی دانستن یک مشت اصطلاحات یا روابط عادی در میان اشیاء و به اصطلاح علوم رسمی نیست. بلکه منظور از آن معرفت و آگاهی خاص است که انسان را به قنوت یعنی اطاعت پروردگار و ترس ازدادگاه و امید به رحمت خدا دعوت میکند(24).
پس مسلماً کسانی که چنین علمی دارند، با آنها که ندارند مساوی نیستند و چنین علمی، خضوع و خشوع افراد رابیشترمیکند، در نتیجه میل آنها به طاعت و عبادت پروردگار بیشتر و توفیق بیشتری خواهند یافت.
هر علمی درمرتبه خود، هرگاه مقدمه باشد. برای صفای باطن و قلب آدمی را مهیا گرداند. برای پذیرفتن نور معرفت و محبت الهی و او را به جاده سعادت رهبری گرداند، نافع خواهد بود. زیرا که علم، نوری است که ازمبدأ فیاض به قلب مصفی ازصفات حیوانی افاضه میگردد (25).
بله داشتن علم و آگاهی نسبت به عمل و فوائد و عواقب آن سبب انجام و یا ترک عمل میشود مثلاً اگر به بیماری که به خوردن دارویش اهمیتی نمیدهد و سستی میکند، آگاهی بدهیم و نسبت به دارو و اثر آن علم پیدا کند، مسلماً اراد? او رادراستفاد? از دارو قویتر خواهد شد و این تفاوت در عمل و آن سستی قبلی و تحرک بعدی همه نتیج? همان، آگاهی و شناخت است که به او داده ایم.
حضرت علی «علیه السلام»: ثمر? العلم العباد?» (26) میو? دانش، عبادت است.
علم وآگاهی ، بستراصلی عبودیت است. زیرا روح اصلی عبادت و عبودیت خضوع است و خضوع زمانی تحقق مییابد که انسان عظمت و بزرگی معبود را درک کند و بشناسد«انما یخشی الله من عباده العلماء...» (27) یعنی از میان بندگان فقط مردمان عالم ودانا مطیع و خدا ترسند ...»
این علماء هستند که با علم و معرفتی که دارند، پروردگار خود راشناخته و از روی میل او را عبادت خواهند کرد و با کسب علم و معرفت، توفیق بیشتری برای عبادت خداوند، خواهند یافت همانطور که دردعای کمیل هم می خوانیم. «... علی ضمائر حوت من العلم بک حتی صارت خاشع?...» یعنی برنهاد هائیکه علم و معرفت تو آنها راگرفته تا به جائیکه دربرابرت خاشع گشته» و شاید عبادت دائمی ملائک نیز به دلیل همین آگاهی مستمر آنها از عظمت خداوند باشد.
و ازطرف دیگر ، میتوان گفت، علم دیگری که برای گرایش به عبادت ؛ لازم است. علم به نقش اساسی عبادت و عبودیت در تکامل و خوشبختی انسانهاست که هرچه انسان بیشتر به این امر واقف شود وبداند که بدون عبادت و عبودیت به تکامل حقیقی نخواهد رسید. بیشتر گرایش به عبودیت پیدا میکند.
بنابراین میتوان گفت، گرایش به عبودیت و عبادت ازدو علم و معرفت سرچشمه میگیرد، 1- خداشناسی 2- خودشناسی.
3- توبه و استغفار :
« و أن استغفروا ربکم ثم توبواالیه یمتعکم متاعاً حسناً الی اجل مسمی و یؤت کل ذی فضل فضله...» (28) و اینکه از پروردگار خویش آمرزش طلبید، سپس به سوی او بازگردید تا شما را تامدت معینی به خوبی بهرهمند سازد و به هر صاحب فضیلتی به مقدار فضیلتش ببخشد...
در تفسیر «متاعاً حسناً» که در آیه آمده:«المنافع المتتابعه الدینی? و المالی?» (29) تعبیر شده یعنی منافع دینی و مالی، هر دو را در برمیگیرد و در تفسیر هدایت (30) به رزق نیکو تفسیرکرده اند، یعنی خداوند، در مقابل توبه و طلب آمرزش، آنها را از رزق نیکو بهرهمند میسازد و رزق را همانطور که در توضیح آیه 2 طلاق آوردیم. رزق مادی و معنوی میدانند و از نظر لغت، هر دو را شامل میشود. که یکی از رزقهای معنوی میتواند، توفیق عبادت باشد.
مرحومه بانو امین اصفهانی در تفسیر این آیه فرموده اند که: «اگر مقصود از متاع نیکو که خدای جلیل به توبهکنندگان وعده داده که تا آخر عمرشان ازآن بهرهمند میگردند. جهات طبیعی ازصحت مال و باقی جهات طبیعی مثل شهرت وامثال آن باشد، معلوم است که به طور کلی نسبت به مؤمنین باتقوی صادق نیست زیرا به عیان میبینیم که بسیاری ازاشخاص مؤمن باتقوا گرفتار فقر بلکه مرض هستند و در شکنجه ظالمین گرفتارند. پس از اینجا معلوم میشود که شاید مقصود ازبهره نیکو که به توبه کنندگان عنایت میگردد بهره روحانی است نه جسمانی» (31)
«و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه، یرسل السماء علیکم مدراراً» (32)
«ای قوم ازخدا آمرزش طلبید و به درگاه او توبه کنیدتا از آسمان به شما رحمت فراوان نازل گرداند.»
دراین آیه نیز رحمت آسمانی را به توبه کنندگان میبخشد و این خاصیت استغفار است که سبب آبادانی و رفاه و جلب روزی و دفع بلا میشود (33). و تا پرونده انسان آلوده به خطا و جرم و جنایت و عصیان است. نمیتواند توفیق توجه و تقرب به خدا پیدا کند، پس استغفار تنها وسیله موفقیت و آمادگی برای این سیر معنوی است. و این معنی در همه موارد و دربار? هم? افرادیکه قصد سیر روحی دارند، مورد لزوم و توجه میباشد (34). و احادیثی با این مضمون از حضرت علی «علیه السلام» وارد شده است که به آنها اشارهای مینمائیم.
«التوبه تستنزل الرحم?» (35) توبه رحمت را فرود میآورد.
«الاستغفار یزید فی الرزق» (36) استغفار، روزی را میافزاید.
«إستغفر، ترزق» (37) استغقار کن تا روزی داده شوی.
4- تلاش و پشتکار :
« و الذین جاهدوا فینالنهدینّهم سبلنا...» (38)
«آنانکه در راه ما جهد و کوشش کردند محققاً آنها را به راه خویش هدایت کنیم.»
جهاد در اینجا الزاماً به معنی جهاد مسلحانه با دشمن نیست بلکه همان معنی اصلی لغوی خود را دارد که هرگونه تلاش و کوشش را برای حفظ ایمان و تقوی و تحمل انواع شدائد و ... را شامل میشود(39).
و «لنهدینهم سبلنا» در تفاسیر اینگونه تفسیر شده. «لنزیدنهم هدای? الی السبل الموصل? الی ثوابنا و توفیقاً»(40)
یعنی هدایت به راههای خیر و توفیق را برآنها میافزاییم.
و نیز در تفسیر دیگری آورده: « لنزیدنهم هدای? الی السبیل الموصل? الی ثوابنا و توفیقاً لازدیاد الطاعات الموجب? لرضانا»(41) یعنی هدایت به راه ثواب و توفیق ازدیاد طاعاتی که موجب رضای ماست را به آنها میدهیم»
به هر حال نهادینه کردن روح عبودیت، مانند دیگر فضائل نیاز به تمرین و تلاش دارد، زیرا همانطور که عواملی مثل فطرت و عقل، انسان را به سوی عبادت و تکامل سوق میدهند، عوامل متعددی از شهوت و هوای نفس و ... انسان را از عبادت و عبودیت باز میدارند. این اراده و تلاش و پشتکار است که میتواند عوامل منفی را خنثی کندو انسان را در طریق عبودیت قرار دهد.
امام رضا«علیه السلام» میفرمایند، « من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهز، بنفسه..»(42)
هرکس از خدا توفیق مسألت کند، در حالیکه کوشا و تلاشگر نیست، خود را به استهزاء گرفته است.
و نیز احادیثی درمورد تلاش کردن و رسیدن به خواسته داریم:
پیامبر(صلی الله علیه و آله) : « من ید من قرع الباب یلج»(43) یعنی هرکه پیوسته دری را بکوبد، سرانجام وارد شود.»
علی «علیه السلام» : « من بذل جهد طاقته بلغ کنه ارادته»(44) یعنی هرکس تمام توان خود را به کارگیرد به تمام خواست? خود برسد.
علی «علیه السلام» : « من طلب شیئاً ناله او بعضه»(45) یعنی هرکه جویند? چیزی باشد به آن یا بخشی از آن برسد.»
پینوشتها:
1 - سور? ذاریات، آیه 56
2 - میزان الحکم? ؛ ج 7، ص 3417.
3 - معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، ج2، ص1168.
4 - سوره هود؛ آیه 88
5 - مصطفوی، تفسیرروشن؛ ج11. ص285.
6 - میزان الحکمه، ج14، ص6950.
7 - نهجالبلاغه، کلمات قصار«113»
8 - میزان الحکم?، ج14، ص6950 ، ج22228 و نهج الفصاح?،ابراهیم احمدیان، ح2097
9 - همان
10 - همان، ح 22238
11 - میزان الحکم?، ج14، ص6952 ، ج22246
12 - قمی، عباس؛ مفاتیح الجنان، دعای شب بیست و دوم رمضان
13 - همان، دعای مکارم الاخلاق
14 - سوره اعراف، آیه 96.
15 - قرائتی، محسن، تفسیرنور، ج4، ص126.
16 - مترجمان، تفسیر هدایت، ج3، ص337
17 - مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، ج9 ص71.
18 - سوره طلاق، آیه 2و 3
19 -لسان العرب، ج 10، ص115
20 -مکارم شیرازی و دیگران، تفسیرنمونه؛ ج 20، ص374.
21 - میزان الحکم?، ج4، ص1914،ج6706
22 - نهج الفصاحه؛ ابراهیم احمدیان، ج42
23 - سوره زمر، آیه 9
24 -تفسیر نمونه، ج19، ص396
25 -بانو امین اصفهانی، نصرت؛ مخزن العرفان فی تفسیرالقرآن،ج7، ص185
26 - آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الحکم، 64 ماد? علم به نقل از سایت«hazah.net»
27 - سور? فاطر، آیه 28
28 - سوره هود، آیه 3
29 - کاشانی، فتح الله، زبد? التفاسیر؛ ج3، ص253.
30 - مترجمان، تفسیرهدایت: ج 5، ص14
31 - بانو امین اصفهانی، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن: ج2، ص222.
32 - سوره هود، آیه 52.
33 - جعفری، یعقوب، تفسیرکوثر، ج5، ص250.
34 - مصطفوی، حسن: تفسیر روشن، ج11، ص220
35 - میزان الحکم?، ج2، ص636، ح2115.
36 -همان، ج9، ص4354، ح15121
37 - همان، ص4354، ح15122
38 - سوره عنکبوت:آیه69
39 -تفسیر نمونه، ج16، ص213
40 - ابیاری، ابراهیم؛ الموسوع? القرآنی?، ج 10، ص510 و کاشانی، فتح الله، زبد? التفاسیر، ج5، ص245.
41 -طبرسی، فضل بن حسن؛ جوامع الجامع، ج3، ص256.
42 - میزان الحکم?، ج 2، ص862، ح2790.
43 -همان، ح2786
44 -همان، ح2788
45 - همان، ح2789
نویسنده : سید حسین مرتضوی
منبع:سایت صلوه
زندیق ها نقل کرده اند که ما می رفتیم با امام صادق (علیه السلام) بحث می کردیم ایشان به قدری زیبا گوش می داد که فکر می کردیم در بحث ایشان را محکوم کرده ایم.حرف ما که تمام می شد ایشان سرشان را بالا می اوردند همه بافته های ما را با یک جمله نقض می کردند.اما ما در برادری و خواهریمان حاضر نیستیم به حرف یکدیگر گوش بدهیم.
تحول و بالندگی حوزه های علمیه در چشم انداز مقام معظم رهبری(1) اخلاق ، گمشده امروز جامعه ما ، به ویژه در میان سیاستمداران است و رسانه ها نیز که می توانند در پاکیزه سازی محیط اخلاقی جامعه از آفت هایی مانند دروغ ، تهمت ، ریا و … بسیار نقش آفرین باشند ، عمدتاً گرفتار روزمرگی ها شده اند و کمتر به مسائل اصلی جامعه مانند ترویج آموزه های اصیل اخلاقی می پردازند. این روزها حرف زدن سخت شده است. بین مبتدا و خبر ایراد می گیرند. نمی گذارند مبتدا را بگویی بعد به خبر برسی. نمی گذارند جمله کامل بشود. نمی دانم ما چرا این طور هستیم. زندیق به فردی می گویند که به هیچ چیز معتقد نباشد. یعنی فوق کافر است. کافر داریم که بعضی مسائل را قبول دارد ولی زندیق کسی است که هیچ اعتقادی ندارد. زندیق ها نقل کرده اند که ما می رفتیم با امام صادق (علیه السلام) بحث می کردیم ایشان به قدری زیبا گوش می داد که فکر می کردیم در بحث ایشان را محکوم کرده ایم. حرف ما که تمام می شد ایشان سرشان را بالا می اوردند همه بافته های ما را با یک جمله نقض می کردند. اما ما در برادری و خواهریمان حاضر نیستیم به حرف یکدیگر گوش بدیم. صبر کن! شکر توی کلامت! این شکر این جا به چه دردی می خورد؟ بیچاره زحمت کشیده، انرژی صرف کرده می خواهد نتیجه بگیرد بعد بگوییم شکر توی کلامت! یا وسط بحث اگر از یک جمله خوشش نیاید می پرد وسط حرف. آقا جان کمی صبر کنید! به خدا معلومات بدست آوردن به این راحتی ها نیست. چقدر افترا؟ چقدر تهمت؟ خب! دعا مستجاب نمی شود.افترا و تهمت از گناهانی می باشند که انسان را ازاستجابت دعا دور می کند واین نکته در کلام معصومین به وضوح خودنمایی می کند ؛ علی علیهالسلام میفرماید: «المعصیه تمنع الاجابه ؛ با گناه از اجابت دعا جلوگیری میکنند» در دعای کمیل، شبهای جمعه دقت نمایید، آن جا که میخوانید: «اللهم اغفرلی الذنوب التی تجس الدعا و… خدایا گناهانی که مانع استجابت دعای من شدهاند بیامرز» خدا با تازه وارد رفتار دیگه ای دارد. جوانان عزیز توجه کنند که در توبه باز است اما نه به معنای عوامانه آن. شنیدم شخصی گفت من فلان گناه را می کنم. گذاشتم بروم مکه تا توبه کنم.عده ای می گویند مگر چه عیبی دارد؟ باطن این حرف چیست ؟ درحقیقت این فرد معنی توبه را نفهمیده است. توبه این نیست که بنشینیم وتنها” استغفرالله ربی و اتوب و الیه” را بر زبان جاری سازیم . توبه اصلش پشیمانی است. پشیمانی دست ما نیست. چرا وقتی متوجه می شویم قسمتی از مالی که داریم متعلق به یتیم است، سریع آن را برمی گردانیم؟ چون موجبات پشیمانی فراهم شده است. پشیمانی از حالات درونی انسان است مثل ترس و وحشت. موجبات ترس وقتی پیش بیاید آدم می ترسد. خوشحالی، ناراحتی و ترس از حالات درونی انسان است و دست او نیست. باید موجباتش فراهم شود. این فرد که می گوید می خواهم بروم مکه توبه کنم، معنی حرفش این است که می خواهم بروم مکه آنجا پشیمان بشوم. پس چرا اینجا پشیمان نمی شوی؟ حالا در این زمینه کسی هنوز پشیمان نشده ولی به همین اندازه با خودش می گوید خوب است در اعمالم تجدید نظری بکنم! اینها باز خوبند. علامه طباطبایی می فرماید : تواب دو معنی دارد. تواب یک معنایش زیاد توبه پذیر است و معنای دیگرش این است که کسی که توفیق توبه می دهد و توبه را می پذیرد. ما یک توبه می کنیم و خدا دو توبه می کند و توبه ما بین دو توبه خدا قرار می گیرد. خدا اول توفیق توبه می دهد، شوری در دل می اندازد. بعد ما توبه می کنیم. و در مرحله دوم خداوند توبه ما را می پذیرد . پس باید گفت که توبه بدون پشیمانی امکان ندارد و توبه صدق نمی کند . گاه دیده می شود که مردم خیلی پشت سر هم حرف می زنند. خدا نعمت عافیت داده، فرد این ظرف عافیت را می کند ظرف غیبت و معصیت. وارد خانه می شوی، زندگی خوب، غذای خوب و….. بعد غیبت می کنی؟ این نعمت عافیت را چرا ظرف معصیت می کنیم؟ کمی بیاندیشیم ، آیا خداوند عافیت داده پشت سر مردم صحبت بکنیم؟ سخت ترین آیه جهنم در قرآن را اگر از افراد بپرسیم ، بسیار می گویند :نار غاشیه، آب جوش و…. ولی سخت ترین آیه جهنم در سوره مبارکه ابراهیم است. می فرماید: “مرگ از هر طرف به سراغ فرد می آید ولی نمی میرد.” زیباترین آیه توصیف بهشت هم اگر بپرسی می گویند: نهر های جاری از عسل و…… ولی کامل ترین توصیف از بهشتی که نرفته ایم در سوره کهف است. می فرماید: ” اهل بهشت دوست ندارند از بهشت بروند .” به عبارتی زیبایی های بهشت آنقدر زیبا و شیرین هستند که برای هیچ کس خسته کننده و ملال آور نخواهد شد و روز به روز شیرین و جذاب تر می شود . اگر در زندگی ها دقت کنیم می بینیم که به هر بشری که برای کاری زیاد مراجعه کنیم ، آخر ازما منزجر می شود . یک بار، دو بار، سه بار، می گوید این دفعه آمد جوابش را ندهید ، بگویید نیستم و … فقط یک مورد است که هر چه بیشتر مراجعه کنی قدر و منزلتت بالا می رود و آن در خانه حضرت حق است. اجابت دعا بعضی اوقات موانعی دارد. در دعای کمیل می گوییم “اللم الغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا” خب بعضی کارها مانع از استجابت دعاست. یکی از این موانع دل شکستن است. پشت سر این و آن حرف زدن است. امروز متاسفانه خیلی معمول شده؛ در مساجد در صف نماز، در هیئت های حسینی می نشینند پشت سر فلان فرد غیبت می کنند. می فرماید: ” هرکس پشت برادر دینی خود غیبت کندکه قدر آن فرد نزد مردم پایین بیاید، از ولایت خدا خارج می شود.” تعارف که نیست. باید این کارها را کنار بگذاریم تا دعا مستجاب شود . م:تبیان
چراغ راه اخلاق
دعا با وجود افترا و تهمت مستجاب نمی شود!
ما یک توبه می کنیم و خدا دو توبه می کند و توبه ما بین دو توبه خدا قرار می گیرد. خدا اول توفیق توبه می دهد، شوری در دل می اندازد. بعد ما توبه می کنیم. و در مرحله دوم خداوند توبه ما را می پذیرد . پس باید گفت که توبه بدون پشیمانی امکان ندارد و توبه صدق نمی کند
پشیمانی ،شرط اساسی توبه است!
تحول
معنای کلمه توّاب چیست؟
نعمت عافیت را از دست ندهیم!
سخت ترین آیه جهنم کدام است؟
اجابت دعا بعضی اوقات موانعی دارد. در دعای کمیل می گوییم “اللم الغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا” خب بعضی کارها مانع از استجابت دعاست
مراجعه به درگاه الهی، پشیمانی و ناامیدی ندارد!
موانع را برای استجابت کنار بگذاریم!
سلام که با سلامت ، هم خانواده است معنایش نفى خطر یا ملزوم آن است . این شعار اسلامى که به عنوان تحیت ادا مىشود و در قرآن کریم مورد تاکید قرار گرفته، شاید یکى از حکمت هایش این باشد که هر انسانى در زندگى دایماً نگرانیها ، خوفها و دل واپسیهایى دارد و با هر کسى مواجه مىشود چون احتمال مىدهد که از ناحیه وى ضررى به او برسد این نگرانى را دارد .
پس اولین چیزى که در هر برخوردى مطلوب است رفع این نگرانى است ، یعنى انسان احساس کند که از طرف آن شخص ضررى به او نمىرسد و هیچ چیز براى انسان مهمتر از دفع ضرر نیست و بعد نوبت مىرسد به جلب منفعت . این است که در اولین برخورد بهترین چیزى که باید رعایتبشود همین تامین دادن به طرف است که از ناحیه من به شما ضررى نمىرسد.
“سلام” نام دیگر قرآن کریم
از این رو در موارد زیادى «سلام» با «آمین» در قرآن کریم توأماً ذکر شده است. مىدانید یکى از اسم هاى خداى متعال « سلام » است و آن جا که این اسم در قرآن کریم ذکر شده به دنبالش «مؤمن» هم آمده است: «السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ »(حشر / 23 ) خداست که سلامتى را تأمین و خطر را از دیگران رفع مىکند. «مؤمن» در این جا یعنى کسى که ایجاد امن مىکند.
در روز قیامتبه مؤمنین گفته مىشود: «ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ ؛ با سلام و امن وارد بهشتشوید.» (حجر / 46 ) به هر حال اهمیت موضوع سلام به خاطر این است که به طرف، احساس آرامش و امنیتخاطر مىدهد و این در زندگى اجتماعى خیلى مهم است.
آیات :
(سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ )؛ … با سلام، که گفتار پروردگار مهربان است.(یس آیه 58)
(إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلَامًا )؛… هنگامی که بر او وارد شدند و سلام کردند.(الذاریات آیه 25)
(فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً…)؛ و هر گاه به خانه ها در آمدید، به خویشتن سلامی که درودی از جانب خدا و مبارک و پاکیزه است بگویید.(سوره نور آیه 61)
ای انس! هر کس را ملاقات کردی به او سلام کن خداوند حسنات تو را افزون می کند، و در خانه خود نیز سلام کن خدا برکت تو را افزایش می دهد
روایات :
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
السّلام من اسماء الله فافشوه بینکم …؛ سلام از نام های خداست، آن را میان خود آشکار سازید… .(بحار الانوار ج 76ص 10)
اولی النّاس بالله و برسوله من یدا بالسّلام؛ سزاوارترین مردم به خدا و پیامبرش کسی است که ابتدا به سلام کند.(وساءل الشیعه ج 8،ص 436)
یا انس! سلّم علی من لقیت یزید الله فی حسناتک و سلّم فی بیتک یزید الله فی برکتک؛ ای انس! هر کس را ملاقات کردی به او سلام کن خداوند حسنات تو را افزون می کند، و در خانه خود نیز سلام کن خدا برکت تو را افزایش می دهد.(بحار الانوار ج 76 ص 3)
«اذا تلافیتم فتلا فوا بالتسلیم و التصافح، و اذا تفر قتم فتفرقوا بالاستغفار» ؛ هر گاه به یکدیگر رسیدید با سلام و مصافحه با هم بر خورد کنید، و هر گاه جدا شدید با طلب آمرزش جدا شوید.
«اذا مرّبکم الرّجل و الطعام بین ایدیکم؛ فان سلّم علیکم فادعوه. و انّ لم ینسلم فلا یدعه احد» ؛ اگر مردی بر شما گذشت در حالی که غذا در برابر شما بود، چنانچه به شما سلام کرد او را به غذا فرا خوانید و اگر به شما سلام نکرد کسی او را فرا نخواند.(همان ص 108)
«اذا دخل احدکم منزله فلیسلم علی اهله یقول: «السلام علیکم فان لم یکن له اهل فلیقل: « السلام علینا من ربنا» و لیقرأ (قل هوالله احد) حین یدخل منزله فانه ینفی الفقر؛ چون یکی از شما وارد خانه اش شود به خانواده اش سلام کند و بگوید: «السّلام علیکم»، و اگر خانواده ندارد بگوید: «السلام علینا من ربنا» و باید هنگامی که وارد خانه اش می شود « قل هو الله احد» را بخواند که فقر را بر طرف می کند.» (همان ص 107)
امیرمومنان علی علیه السلام
ان الله یحب افشاء السّلام؛ خداوند آشکار ساختن سلام را دوست می دارد. (روضة المتقین ج 12ص 129)
«ایدووا بالسّلام قبل الکلام فمن یدا با لکلام قبل السّلام فلا تجیبوه؛ پیش از سخن گفتن سلام کنید. هر کس پیش از سلام کردن، به سخن آغاز کرد پاسخش را ندهید.»(همان)
«انّ من موجبات المغفرة بذل السّلام و حسن الکلام»؛ سلام کردن و سخن نیکو گفتن مایه آمرزش است.(غررالحکم 197)
ابخل النّاس من بخل بالسّلام؛ بخیل ترین مردم کسی است که به سلام کردن بخل ورزد.
«من لقی فقیراً مسلماً فسلّم علیه خلاف سلامه علی الغنی لقی الله عزّ و جلّ یوم القیامة و هو علیه غضبان»؛ هر کس فقیر مسلمانی را ملاقات کند و بر خلاف سلام که به ثروتمند می کند به او سلام نماید، روز قیامت خدا را در حالی ملاقات می کند که بر او خشم گرفته است.(روضة الواعظین ج 2ص454)
امام حسین علیه السلام
السّلام سبعون حسنة تشع و ستون للمبتدی، و واحدة للرّاد؛ سلام هفتاد حسنه دارد. شصت و نه حسنه برای کسی که سلام کرده، و یک حسنه برای کسی که پاسخ گفته است.(تحفت العقول ص 177)
امام باقر علیه السلام
انّ السّلام اشم من اسماء الله عزّ و جلّ؛ سلام، نامی از نام های خداوند بزرگ است.(الفقیه ج 1ص241)
امام صادق علیه السلام
«انّ الله عزّ و جلّ قال: البخیل من بحل بالسّلام؛ خداوند فرموده است: بخیل کسی است که به سلام کردن بخل کند.
اقرأ وا من لقبتم من اصحابکم السّلام، و قولوا لهم: انّ فلان بن فلان یقرئوکم السّلام…»؛ به هر یک از یاران خود می رسید سلام برسانید و به آنان بگویید: فلانی پسر فلانی به شما سلام می رساند… .(کافی ج 2 ص 649)
لقمان حکیم
یا بنی ابد النّاس بالسّلام و المصافحة قبل الکلام؛ پسرم! پیش از آن که با مردم سخن بگویی نخست به آنان سلام کن و با آنان مصافحه نمای.(الاختصاص،ص 333).
«لکل داخل دهشة فابدا بالسّلام»؛ هر وارد شونده ای دهشتی دارد، پس ابتدا به سلام کنید
آثار سلام
روایات
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
افشوا السّلام بینکم تحابوا؛ به یکدیگر بلند سلام کنید تا موجب محبت میان شما شود.(نهج الفصاحه ص 73)
افشوا السّلام تسلموا؛ بلند سلام کنید تا سلام بمانید.(جامع الاخبار ص 104)
«متی لقبت من امّتی احداً فسلم علیه یطل عمرک، فاذا دخلت بینک فسلّم علیهم یکثر خیرک»؛ هر گاه کسی از امّت مرا ملاقات کردی به او سلام کن تا عمرت طولانی شود، و هر گاه وارد خانه خود شدی به اهل خانه سلام کن تا خیر تو افزون گردد.»
«من لقی عشرة من المسلمین فسلّم علیهم کتب الله له عنتق رقبة؛ هر کس ده نفر از مسلمانان را ملاقات کند و به آنان سلام نماید خداوند آزادی یک بنده را برای او خواهد نوشت.»
«ان اردت ان یکثر خیر بیتک فاذا دخلت منزلک فسلّم علیهم؛ اگر می خواهی خیر و برکت خانه ات افزون شود هر گاه وارد خانه می شوی به اهل خانه سلام کن.» (جامع الاحادیث شیعه ج 16ص 838)
امیرمومنان علی علیه السلام
«لکل داخل دهشة فابدا بالسّلام»؛ هر وارد شونده ای دهشتی دارد، پس ابتدا به سلام کنید.(غررالحکم ص 579)
امام صادق علیه السلام
من قال: السّلام علیکم فهی عشر حسنات و من قال: سلام علیکم و رحمة الله فهی عشرون حسنة و من قال: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته فهی ثلاثون حسنة؛ هر کس بگوید: «السّلام علیکم» ده حسنه دارد، و هر کس بگوید: « سلام علیکم و رحمة الله » بیست حسنه دارد، و هر کس بگوید: « سلام علیکم و رحمة الله و برکاته » سی حسنه دارد.(وساءل الشیعه ج 8ص444)
استحباب سلام و وجوب پاسخ آن
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم
السّلام تطوع و الرّد فربضة؛ سلام کردن مستحب است اما پاسخ آن واجب.(کافی ج 2 ص 644)
امام صادق علیه السلام
ابوکهمش: قلت لابی عبدالله علیه السلام: عبدالله بن ابی یعفور یقرنوک السّلام قال: و علیک و علیه السّلام، اذا اتیت عبدالله فاقرئه السّلام؛ به امام صادق علیه السلام گفتم: عبدالله بن ابی یعفور به تو سلام می رساند. فرمود: بر تو و بر او سلام باد، هر گاه نزد عبدالله رفتی به او سلام برسان.(وساءل الشیعه ج 8ص 449)
در فرهنگ اسلامی ایرانی این معنا جا افتاده است که «هر چه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی»، یا «تو نیکی کن و در دجله انداز؛ که ایزد در بیابانت دهد باز». این به معنای نیکی کردن به دیگران، بی چشمداشت از آنان است، چرا که بازگشت این نیکی و احسان در نهایت به خود فرد است.
در فرهنگ اسلامی ایرانی این معنا جا افتاده است که «هر چه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی»، یا «تو نیکی کن و در دجله انداز؛ که ایزد در بیابانت دهد باز». این به معنای نیکی کردن به دیگران، بی چشمداشت از آنان است، چرا که بازگشت این نیکی و احسان در نهایت به خود فرد است.
در آموزه های قرآنی، نگاهی برتر به این رفتار ارزشی شده و از فرازی برتر، احسان به دیگران همان احسان به خود دانسته شده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا این معنا و مفهوم قرآنی را براساس آموزه های قرآنی تبیین نماید.
تاثیر رفتار بر شخصیت آدمی
از نظر آموزه های قرآنی، شخصیت هر فردی براساس زیرساخت های فکری و بینشی شکل می گیرد که از آن به باورهای شخص یاد می شود. این باورها دارای خاستگاه و ریشه های هستی شناختی، انسان شناختی و مانند آن است.
باورها و نگرش ها، اخلاق فردی را می سازد و این اخلاق و خلق و خوی فرد است که رفتارهایش را مدیریت می کند. بنابراین، تجلی شخصیت افراد را نخست در صفات اخلاقی و سپس در رفتارهای فردی و اجتماعی آن می توان شناسایی کرد.
منش و کنش هر فردی بیانگر شخصیت فرد و آینه ای از آن است. بنابراین، با شناخت رفتارها و اخلاقیات و روحیات هر شخصی می توان بینش ها و نگرش های او را دانست و به شخصیت واقعی او پی برد.
البته این گونه نیست که تنها بینش ها و نگرش ها شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار دهد و جریان یک سویه وجود داشته باشد، بلکه یک جریان دو سویه همواره وجود دارد و رفتارهای انسانی در یک فرآیندی بر بینش ها و نگرش های شخص نیز تاثیر می گذارد. هر چند که تاثیرگذاری رفتارها بر بینش ها و نگرش ها، کمتر و سخت تر و در یک فرآیند پیچیده زمانی اتفاق می افتد، ولی این تاثیرگذاری وجود دارد و نمی توان آن را نادیده گرفت. از این رو در اسلام، هرگونه رفتار ناهنجار مانند دروغگویی حتی برای مزاح و خنده، ناپسند دانسته شده است؛ زیرا این گونه رفتار می تواند شخصیت شخص را تحت تاثیر قرار دهد و بینش و نگرش او را دگرگون سازد.
بنابراین، نمی توان تاثیر و تاثر رفتار آدمی بر شخصیت فردی را نادیده گرفت. بسیاری از رفتارهای ما با تکرار و عادی شدن، چنان در شخصیت ما تاثیر می گذارد و بینش ها و نگرش های ما را دگرگون می سازد که نمی توان به سادگی از کنار رفتارها گذشت.
این که در اسلام بر دیدار بزرگان و خردمندان و عالمان و مجالست و همنشینی با آنان تاکید شده، از آن روست که این مجالست موجب می شود تا رفتارهای آنان در بینش و نگرش و شخصیت ما تاثیر بگذارد. حضور در میان افراد بی بند و بار و دوستی با آنان، می تواند شخصیت و نیز رفتار شخص را در یک فرآیندی دگرگون سازد. از این رو از هم نشینی با این دسته از افراد باز داشته شده است؛ چرا که پسر نوح با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد و بینش و نگرش آنان را پذیرفت و در نهایت از کافران گشت و شخصیت سالم و فطرت سلیم خویش را از دست داد.
کارکردهای دوگانه شکر و احسان
در آموزه های قرآنی برای اموری چون احسان و شکر دو کارکرد جداگانه تبیین شده است. به این معنا که شکر و سپاس و مانند آن که از رفتارهای پسندیده عقلانی و عقلایی است، زمینه دگرگونی رفتاری دیگران نسبت به ما را سبب می شود و آثار این شکر و سپاس به خود ما باز می گردد. از جمله آثار این گونه رفتارها که به خود انسان باز می گردد می توان به مساله محبوبیت و افزایش اعتماد عمومی مردم نسبت به شخص سپاسگزار اشاره کرد.
خداوند در آیه 7 سوره ابراهیم می فرماید: لئن شکرتم لازیدنکم؛ اگر سپاسگزار باشید بر نعمت می افزاییم. این بدان معناست که شکر و سپاس از نعمتی، خود موجبات افزایش بهره مندی شخص از نعمت دیگر بیشتر می شود و از جهات دیگر بهره مندی های او نسبت به نعمت افزایش می یابد. از این رو خداوند مصداق افزایش را بیان نمی کند و می گوید سپاسگزاری موجبات افزایش است، اما در چه زمینه و مسأله و موضوعی این افزایش صورت می گیرد، به این مطلب نپرداخته است تا ابعاد افزایش گسترش یابد و موضوعات و مسائل متنوع و گوناگونی را دربرگیرد. به این معنا که افزایش می تواند نسبت به همان نعمت یا نعمت های دیگر و به اشکال گوناگونی انجام گیرد که به طور کلی به آن اشاره و از پرداختن به جزئیات آن خودداری کرده است.
بعد دیگر شکر و سپاسگزاری که در آیه 40 سوره نمل به آن اشاره شده این است: و من شکر، فانما یشکر لنفسه، کسی که شکر و سپاس گزاری کند، در حقیقت از خودش شکر و سپاس کرده است.
این می تواند به این معنا باشد که سپاسگزار در حقیقت شخصیت خود را بروز و ظهور داده و تشکر از دیگری و احسان کننده در حقیقت تشکر از خود بیانگر ارزش و جایگاهی است که شخص برای خودش قایل است و با تشکر، این جایگاه و ارزش را به نمایش می گذارد و به دیگران نشان می دهد تا چه اندازه با تشکر به دیگری، برای شخصیت خودش ارزش قایل است.
همچنین می تواند مراد این باشد که شخص با سپاسگزاری، گامی بلند در راه اصلاح شخصیت یا تکمیل آن برداشته است. از این رو خداوند شکر نسبت به احسان کننده را در حقیقت شکر از خود شخص می داند، زیرا با این کار پیش از آن که نسبت به دیگری کاری کرده باشد، به خودش خدمت کرده و شخصیت خویش را اصلاح یا تکمیل نموده است.
احسان نیز همین حالت را دارد. به این معنا که احسان کننده با احسان خویش پیش از آن که به دیگری خدمتی کرده باشد، به خودش خدمت کرده؛ چرا که به اصلاح و تکمیل شخصیت خویش با این روش کمک کرده است؛ زیرا شخصیت کامل و تمام انسان، زمانی تحقق می یابد که شخص، انسانی متاله (خدایی) شده و مظهریت ربوبیت یابد. احسان کردن بی چشم داشت، از صفات و اسمای الهی است و شخص با این رفتار خویش مظهریت ربوبیت خداوندی را به نمایش می گذارد. براین اساس، می توان گفت که احسان به دیگری بی چشم داشت، رفتاری خداوندگونه است و شخص را در مقام خلافت الهی تثبیت می کند.
گاه شخص احسان می کند و هر چند که چشم داشتی از دیگری که به وی احسان کرده ندارد، ولی در اندیشه بازگشت این احسان به شکلی دیگری می باشد. به این معنا که اگر نانی را به دجله می افکند، در اندیشه این است که روزی روزگاری خداوند به شکلی این احسان را در بیابانی بازگرداند.
این همان حالت چشم داشت است که مرتبه نخست و ابتدایی است. هر چند که اسلام این آثار را می پذیرد و آن را مورد تایید قرار می دهد، ولی در مرتبه بالاتر و برتر، کاری که انجام می شود،باید بی هیچ چشم داشتی باشد.
این همان چیزی است که خداوند در آیه 40 سوره نمل به شکل سپاس از دیگری همان سپاس از خود یا آیه 7 سوره اسراء با جمله «ان أحسنتم أحسنتم لانفسکم؛ احسان به دیگری همان احسان به خود می باشد» تبیین نموده است.
آثار احسان در تحلیل قرآنی
خداوند باتوجه به تفاوت مردم از نظر درک و اخلاص، برای جلب ایشان به کارهای نیک، آثار متفاوتی را برای احسان بیان می کند. همان گونه که بهشت با تفاوت درجات شناختی و ایمانی و اخلاصی افراد، متعدد و متنوع است و خداوند هشت بهشت برای آدمیان آفریده است تا هر کسی براساس درجات شناختی و ایمانی در مرتبه ای از مراتب بهشتی درآید، هم چنین آثاری که برای تشویق و ترغیب مردم به کارهای نیک بیان می کند، از تنوع و تفاوت زیادی برخوردار است.
برخی از انسانها به بهشت زنان و میوه ها و درختان دلخوش می شوند و برای به دست آوردن آن کار و تلاش می کنند، برخی دیگر به بهشت های دیگر توجه دارند و زن و میوه و درخت و سبزه هر چند که در نظر ایشان زیباست ولی چنان ارزش و جایگاهی ندارد که برای آن تلاش کنند. خداوند باتوجه به روحیات و گرایش آدمی بهشت های متعدد آفریده است تا بدان گرایش یابند و کارها را انجام دهند. بیشتر مردم در اندیشه معامله و بده و بستان هستند از این رو از این دسته افراد به تجار و بازرگانان یاد می شود که در برابر هر کاری مزدی می خواهند. خداوند نیز به این گرایش افراد توجه داشته و گاه از تجارت با خداوند سخن به میان آورده و برای تشویق مردم به جهاد، از ایشان خواسته تا با خدا معامله کنند و به تجارت بپردازند.
این دسته از افراد اگر کاری نیک انجام می دهند و قرض و وامی می دهند، با نگاه بده و بستانی انجام می دهند و اهل معامله و تجارتند. پس همواره منتظر و چشم به راه اثر و یا آثار کارشان هستند. خداوند نیز به ایشان وعده پاداش مضاعف و یک در برابر ده یا هفتاد می دهد.
برخی دیگر، این گونه نیستند و کارهایشان بی چشمداشت انجام می گیرد. این دسته، اهل حب و عشق هستند و در اندیشه بهشت رضا و رضوان الهی و جنت صفات و ذات هستند. خداوند این دسته از افراد را به جنت ذات و صفات می برد و از بهشت رضوان الهی که برتر و بالاتر است بهره مند می سازد. (فجر، آیات 27 تا 29 و توبه، آیه 27 و نیز صف، آیات 10 تا 12 و آیات دیگر)
چنان که گفته شد درجه درک و مرتبه اخلاص آدمیان متفاوت است و هرکسی از عملی که انجام می دهد، پاداشی را می خواهد که با شخصیت و بینش و نگرش او مرتبط است. خداوند برای احسان آثاری با توجه به این درجات و مراتب درک و اخلاص بیان می کند که همگی را به انجام کارهای نیک و احسان به دیگران تشویق نماید.
برخی از مردم در اندیشه رفع مواخذه هستند (توبه، آیه 91) و برخی دیگر در اندیشه سعادت دنیوی و زندگی نیک در دنیا (آل عمران، آیه 148 و نیز نحل آیه 30 و زمر، آیه 10) گروه دیگر، از عذاب های الهی در قیامت هراسان هستند و می خواهند با کارهای نیک و احسان به دیگران خود را از این عذاب های سخت برهانند (زمر، آیه 58) گروهی نیز از گمراهی خود می ترسند و خواهان دستیابی به هدایت الهی ازطریق احسان به دیگری هستند (لقمان، آیات 3و5)
البته مردمانی که از بی عفتی هراسانند و از این که آبروی ایشان در دنیا و آخرت برود می ترسند، اینان نیز در اندیشه دستیابی به عفت و آبرو و حیا، به احسان رو می آورند. (یوسف، آیه23)، برخی دیگر، از گناهان و تأثیر آن در زندگی دنیوی و اخروی خویش هراسان می باشند و خواهان تکفیر و از میان رفتن این گناهان و عدم تأثیرگذاری آن هستند (هود، آیات 114 و نیز نمل، آیه11) دراین میان گروهی نیز می خواهند به چیزی محکم و مطمئن بیاویزند و با کمک آن از شر دنیا و آخرت در امان باشند. (لقمان، آیه22)
ازنظر برخی هم، محبت و دوستی دیگران و ایجاد صمیمیت میان خود و دیگران، بسیار ارزشمند است، از این رو احسان را ابزاری برای دستیابی به این هدف می دانند و خداوند نیز محبت و دوستی دیگران را برای آنان فراهم می آورد و پاداش احسان ایشان را این گونه می دهد. (فصلت، آیه 34)
برخی برای اجابت دعا به احسان روی می آورند (بقره، آیه 112) و گروهی نیز می خواهند تا نعمت دنیا و آخرت برایشان تمام شود. (انعام، آیه 154) و جماعتی نیز با احسان کردن می خواهند به آرامش اخروی برسند و ترس و حزن از دلشان برود و درآسایش و آرامش مطلق و جاودانه باشند. (بقره آیه 112) برخی هم به امدادهای غیبی الهی در زندگی دنیوی نیاز دارند و احسان را راهی برای تحقق آن می یابند. (نحل، آیه 128 و نیز عنکبوت، آیه 69) گروهی نیز در اندیشه رستگاری (لقمان، آیات 3و5)، یا جلب رحمت الهی (همان و نیز اعراف، آیه56) فرجام نیک (لقمان، آیه 22) به نیکوکاری و احسان روی می آورند.
تنها گروهی اندک هستند که رضایت و محبوبیت خداوند را جست وجو می کنند و بدان امید، به احسان تن می دهند. (بقره، آیه 195 و نیز آل عمران، آیات 134 و 148 و نیز مائده، آیات 13 و 93)
بنابراین، هرکسی از ظن خویش شد یار من وز درون من نجست اسرار من. هرکسی با این گونه احسان و رفتار نیک، بده و بستانی را انجام می دهد و خداوند نیز با توجه به درک و روحیات و خواسته و اخلاص مردم، انواع گوناگون پاداش را فراهم آورده است.
بنابراین، هرکسی اگر نیکی کند پیش از این که نیکی او به دیگری برسد به خود او می رسد. این شاید یکی از معانی آیه شریف است که می فرماید: ان احسنتم احسنتم لانفسکم؛ اگر خوبی کردید به خودتان خوبی کردید. (اسراء، آیه7)
نیکی زیان یا سود
درفرهنگ قرآنی و آموزه های وحیانی برخلاف ظاهر، برخی از امور که زیان و ضرر است به عنوان عین سود معرفی شده است. به عنوان نمونه انفاق های مالی چون خمس و زکات که به نظر می رسد از دست دادن بخشی از مال و ثروت و سرمایه است، از نظر اسلام عین سود دانسته شده است. از این رو از برخی انفاق های مالی به عنوان زکات یاد شده است که به معنای نمو و رشد و بالندگی است. به این معنا که اگر مالی از دست می رود، این ظاهر مسئله زکات است ولی در حقیقت این سودی چند برابر است که به شخص بازمی گردد.
خداوند درباره احسان می فرماید: من جاء بالحسنه فله عشر امثالها؛ هرکسی عمل نیکی آورد پس برای او ده برابرش است. (انعام، آیه 160) یا درجایی دیگر می فرماید: کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند، که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هرکس بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر می کند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسعت دهنده و (به همه چیز) داناست. (بقره، آیه 265)
بنابراین، برخلاف ظاهر و تصور برخی که میهمانی دادن و احسان و نیکی به دیگران را عین ضرر و زیان می دانند، این گونه اعمال، همان سود خالص و چند برابر است. به عنوان نمونه اگر شما خویشان و بستگان خود را پذیرا شوید، و از آنان بخواهید تا به خانه شما بیایند، افزون بر این که صله رحم کرده و دیگران را شاد کرده و موجب همدلی و افزایش محبت خانوادگی شده اید، همچنین به خودتان لطف کرده اید؛ زیرا با این کار به سعه صدر و شرح آن دست می یابید، هم عمرتان را با این کار دراز کردید، هم بلا و بدبختی را از خانه و خانواده خودتان دور نمودید و هم شخصیت خود را اصلاح و به کمال رساندید و هم مظهریت خلافت الهی و ربوبیت او را به نمایش گذاشتید و گامی بلند برای تعالی و متأله (ربانی) شدن خود برداشتید.
بنابراین، احسان و نیکی به دیگران، همان احسان به خود است و پیش از این که دیگران از آن بهره مند شوند این شما هستید که از آن بهره می برید.
نویسنده : علی جواهردهی
منبع : روزنامه کیهان 05/07/1390
یک هفته پس از حذف تیم ملی بسکتبال از جام ملتهای آسیا و دو روز بعد از تداوم شکستهای فوتبال باشگاهی ایران در آسیا، تیم ملی والیبال ایران برای نخستین بار قهرمان جام ملتهای آسیا شد؛ مقامی که در برهوت ورزش ایران یک موفقیت بزرگ بود.
پنچ شنبه شب تیم والیبال ایران پس از گذر از تیمهای افغانستان، پاکستان، هند، ژاپن و کره جنوبی به چین رسید تا مقابل سومین تیم پرافتخار قاره کهن دیدار نهایی را برگزار کند. حضور بیش از 20 هزار نفر در سالن 12 هزار نفری آزادی از آن دست اتفاقات عجیبی بود که با واکنش مسوولان کنفدراسیون والیبال آسیا هم همراه شد. شرایط در سالن به قدری عجیب بود که حتی روی اسکوربورد سالن هم تماشاگران حضور داشتند و آنها هم توجهی به هشدارها برای خطر برق گرفتگی نشان نمی دادند. به هر حال تیم ملی والیبال ایران پیش روی بیست هزار تماشاگر ایرانی قهرمان آُسیا شد.
* والیبال جورکش فوتبال
دیگر باختهای فوتبال برای همه عادی شده و دیگر کسی از شکستهای فوتبالی به خودش غمی راه نمیدهد. آخرین شکست فوتبال هم باخت دو نماینده ایران در لیگ قهرمانان آسیا بود. سپاهان در شرایطی که بازی رفت را برابر السد برده بود به خاطر استفاده از رحمان احمدی محروم به حکم کنفدراسیون فوتبال آسیا، سه بر صفر بازی رفت را واگذار کرد و در بازی برگشت هم با وجود پیروزی دو بر یک نتوانست به مرحله بعد صعود کند. البته این تنها یک باخت بود. یک ساعت پیش از بازی سپاهان در دوحه، ذوب آهن در شرایطی که در سئول برابر سوون سامسونگ کره جنوبی به نتیجه یک بر یک رسید در اصفهان دو بر یک باخت و از رسیدن به نیمه نهایی ناکام ماند. در همان لحظاتی که ورزش دوستان با خودشان کلنجار می رفتند که چطور باخت تیمهای باشگاهی را هضم کنند، تیم ملی والیبال ایران در نیمه نهایی رقابتهای قهرمانی آسیا کره جنوبی را شکست داد و مقتدارنه به فینال رسید.
مصطفی کارخانه سرمربی سابق تیم ملی بر خلاف آنها به تبیان می گوید: "تردیدی نیست که ولاسکو یکی از بهترین مربیان دنیاست. من سی سال است که در این والیبال حضور دارم. میخواهم واقعیتی را به شما بگویم. فاصله ای بین سر و ته والیبال نیست. هدیه ای که ولاسکو به والیبال ایران داد، اعتماد به نفس بود. بازیکنان تیم ملی در برهه ای با ضعف اعتماد به نفس روبه رو شده بودند که با حضور ولاسکو این اعتماد به نفس به تیم ملی ایران برگشت
* پنج شنبه ویژه با جشن 20 هزار نفری
از سال 1352 تا به حال که بیش از سی و هشت سال می گذرد، مسابقات بسیار مهمی در سالن 12 هزار نفری آزادی برگزار شده اما هیچ وقت به اندازه پنج شنبه هفتم مهر سال 90 این سالن به این اندازه پر هیجان نبوده است. حضور بیش از 20 هزار نفر در سالن آزادی روز ویژه ای را رقم زد و ویژه تر از آن نتیجه ای بود که کسب شد. پیروزی سه بر یک ایران برابر چین، آن هم در شرایطی که ایران ست اول را به حریف واگذار کرد یعنی نخستین قهرمانی ایران در رقابتهای قهرمانی آسیا. شرایط سالن آزادی انقدر عجیب بود که حتی کارلوس کی روش که برای تماشای این بازی به سالن آزادی آمده بود، از روی شگفتی اش با موبایل از این اتفاق تصویربرداری کرد.
* سرمربی سابق تیم ملی چه می گوید؟
از زمانی که خولیو ولاسکو پایش را به ایران گذاشت تا هدایت تیم ملی ایران را بر عهده بگیرد، برخی از مربیان ایرانی از یکی از بهترین مربیان حال حاضر دنیا انتقاد کردند اما مصطفی کارخانه سرمربی سابق تیم ملی بر خلاف آنها به تبیان می گوید: "تردیدی نیست که ولاسکو یکی از بهترین مربیان دنیاست. من سی سال است که در این والیبال حضور دارم. میخواهم واقعیتی را به شما بگویم. فاصله ای بین سر و ته والیبال نیست. هدیه ای که ولاسکو به والیبال ایران داد، اعتماد به نفس بود. بازیکنان تیم ملی در برهه ای با ضعف اعتماد به نفس روبه رو شده بودند که با حضور ولاسکو این اعتماد به نفس به تیم ملی ایران برگشت. یکی دیگر از نکات مثبت حضور ولاسکو در ایران منطق شایسته سالار او بود. در حالی که چهار سال بازیکنانی مانند امیرحسینی و فرهاد ظریف کنار گذاشته شده بودند، بازگشت این بازیکنان با این منطق ولاسکو اتفاق بسیار مثبتی بود." سرمربی سابق تیم ملی از رسانه ها هم گلایه می کند و می گوید: " پرداختن به فوتبال توسط رسانه ها اتفاق عجیبی نیست. در همه جای دنیا چنین اتفاقی می افتد اما نکته ای که وجود دارد اینکه رشته هایی مانند والیبال هم نشان داده اند که توانشان برای موفقیت در ورزش چه قدر بالاست. نکته مهمتر اما حمایت بی نظیر مردم از والیبال بود. حمایت بیش از 20 هزار تماشاگر در دیدار نهایی همه را شگفت زده کرد.
سال 1352 تا به حال که بیش از سی و هشت سال می گذرد، مسابقات بسیار مهمی در سالن 12 هزار نفری آزادی برگزار شده اما هیچ وقت به اندازه پنج شنبه هفتم مهر سال 90 این سالن به این اندازه پر هیجان نبوده است. حضور بیش از 20 هزار نفر در سالن آزادی روز ویژه ای را رقم زد و ویژه تر از آن نتیجه ای بود که کسب شد
این نشان میدهد که رسانههای فوتبالزده ما باید از این پس نگاه ویژهتری به والیبال داشته باشند. باور کنید اگر رسانهها حمایت کنند و وزارت ورزش و جوانان بودجه مناسبی را به رشتههایی مانند والیبال اختصاص دهد، افتخارات بزرگتری در راه است. ژاپن، کرهجنوبی و چین نامهای کوچکی در والیبال دنیا نیستند. این تیمها بارها برابر قدرتهای والیبال دنیا دردسرساز شدهاند و این نشان می دهد که والیبال ایران میتواند در سطح جهانی هم افتخار آفرین باشد؛ تنها حلقه مفقوده در والیبال ایران حمایت رسانهها و نگاه ویژهتر مسوولان وزارت ورزش است. اگر نگاه مهربانانهتری وجود داشته باشد و رسانهها فارغ از طبع فوتبالیشان به والیبال بیشتر توجه کنند، باور کنید تاثیرهای مثبتی این توجه بیشتر خودنمایی میکند.
تبیان