سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.


امروز صبح اگر از خواب بیدار شدی و دیدی ستاره ها در آسمان نمی تابند
ناراحت نشو
حتما دارن با تو قایم باشک بازی میکنن
پس با آنها بازی کن


امروز هرچقدر بخندی و هرچقدر عاشق باشی از محبت دنیا کم نمیشه
پس بخند و عاشق باش

امروز هرچقدر دلها را شاد کنی کسی به تو خورده نمیگیرد
پس شادی بخش باش


امروز هرچقدر نفس بکشی جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمی شه
پس از اعماق وجودت نفس بکش


امروز هرچقدر آرزو کنی چشمه آرزوهات خشک نمی شه
پس آرزو کن


امروز هرچقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمی شه
پس صدایش کن


او منتظر توست
او منتظر آرزوهایت
خنده هایت
گریه هایت
ستاره شمردن هایت و عاشق بودن هایت است


امروزت را دریاب
امروز جاودانه است
و
امروز زیباترین روز دنیاست!
چون امروز روزی است که آینده
ات را آنطور خواهی ساخت که تا امروز فقط تصورش میکردی...


آری، زندگی را آنگونه که دوست داری تصور کن تا آنگونه شود!

آنتونی رابینز در شرح این جمله ارزشمند پایانی می گوید : ذهن ما بهترین دوست ماست و ما را به کارهایی هدایت می کند که حس می کند به نفع ماست. اگر آمال و آرزوهایی که دوست دارید را در ذهن خود تجسم کنید ذهن پرقدرت ما این طور احساس می کند که با بدست آوردن آن آرزو به شادی می رسیم، در نتیجه ما را واردار می کند تا به موارد دوست داشتنی خود دست یابیم تا از این راه ارباش را خشنود سازد. به طوری که همانند آهن ربایی پر قدرت عمل کرده و موارد مورد نیاز برای رسیدن به زندگی دوست داشتنی را هویدا می سازد و جالب اینجاست که این عوامل از قبل در اطراف ما وجود داشتند ولی چون ذهنمان حس نکرده بود که ما به چه چیز علاقه مندیم به همین خاطر نمی توانستیم عوامل رسیدن به زندگی دوست داشتنی را مشاهده کنیم. پس بهتر است زندگی را آنگونه که دوست داری تصور کنی تا آنگونه شود ...






تاریخ : سه شنبه 90/7/12 | 7:3 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
مراسم واقعا عجیب تابوت مرگ برای زنده‌ها در تایلند!! (+عکس)
برخی از شرکت کنندگان می‌گویند بعد از این مراسم حس می‌کنند دوباره پا به این جهان گذاشته اند و تمام اعمال بدشان را با خود دفن کرده اند. برخی ادعا می‌کنند مراسم کمک می‌کند که ارواح را فریب بدهند مثل اینکه.....
 
آیین دراز کشیدن در تایلند با هدف دور شدن از بدی ها و عمر دراز داشتن است، که درنتیجه برخی عادات زشت جامعه تایلند صورت گرفته است. فقط به استراحت کردن در یک تابوت برای اصلاح شدن فکر کنید! در این مراسم شرکت کنندگان درون تابوتها دراز کشیده و راهب ها آیین مرگ را اجرا می‌کنند گویی که آنها واقعا مرده اند. بعد از آن سرود زندگی دوباره سر داده می‌شود. برخی از شرکت کنندگان می‌گویند بعد از این مراسم حس می‌کنند دوباره پا به این جهان گذاشته اند و تمام اعمال بدشان را با خود دفن کرده اند. برخی ادعا می‌کنند مراسم کمک می‌کند که ارواح را فریب بدهند مثل اینکه واقعا مرده باشند و بعد آنها مثل نوزاد تازه به دنیا آمده زندگی تازه ای را شروع می‌کنند.
 
 
 
افرادی هم گفته اند وقتی در تابوت دراز کشیده بودند با ارواح کسانی که دوستشان داشته اند ملاقات کرده اند. البته این مراسم نیز مثل آیین های عجیب دیگر بدون حاشیه و اعتراض نیست برخی به آن ننگ سری بودن می‌زنند و برخی خوابیدن زنده ها در تابوت را بدشگون می‌شمارند. عده ای دیگر هم پا را فراتر گذاشته و می‌گویند اینها چیزی نیست جز منبعی برای پول درآوردن زیر لوای مراسم مذهبی. با این حال هیچ کدام از منتقدین نتوانسته اند مردم تایلند را از شرکت ارادی در این مراسم بازدارند. 
 
 
 
در تایلند، مردم خودشان از معابد سراسر کشورشان خواهش می‌کنند این مراسم را برای آنها اجرا می‌کنند و تعداد کمی ‌از معابد اطلاع رسانی کرده و خودشان عهده دار اجرای این مراسم برای توده مردم می‌شوند. معمولا پولی از مردم گرفته نمی‌شود، اما شرکت کنندگان خودشان مبالغی را به عنوان هدیه به معابد می‌دهند. تصور می‌شود اولین باری که چنین مراسمی‌ شکل گرفت مربوط می‌شود به زمانی که مردم برای کمک به مردم فقیر تابوت هایی را برای آنها و افرادی که خویشاوندی نداشتند به معابد می‌بخشیدند. درواقع انگار برخی از این تابوت ها زیادی راحت بودند!
 
 
 
 
 
 
 
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلی نژاد
معبد بودایی Wat Proman در تایلند میزبان تشریفات مذهبی عجیب و غریب «تولد دوباره» می‌شود تا به افراد مومن کمک کند مصیبت های زندگی را رفع کنند. آنها فقط باید در تابوت دراز بکشند، «بمیرند» و دوباره به دنیا بیایند درنقش یک انسان جدید فارغ از کارمای بد. 
 





تاریخ : دوشنبه 90/7/11 | 1:0 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
قره‌قروت خاصیت دارد؟
قره‌قروت یک فرآورده محلی ایرانی است که آن را از ماست یا دوغ تهیه می‌کنند و برای تولید این محصول باید ماست یا دوغ را برای مدت زیادی در معرض حرارت قرارداد...
بچه که بودم برایم اهمیتی نداشت چطور یا از چه ماده ‌اولیه‌ای درست می‌شود. مهم این بود که وقتی اسمش می‌آمد، به یاد ترشی آن، آب از لب و لوچه‌ام راه می‌افتاد. جایش هم همیشه معلوم بود؛ داخل قفسه بطری‌های یخچال مادربزرگ، پشت بطری‌ سرکه و روغن زیتون، درون یک نایلون سیاه‌رنگ کوچک که در آن را هم معمولا گره می‌زد...

ما در عالم بچگی هرازگاهی ناخنکی به آن می‌زدیم و کلی صفا می‌کردیم اما حالا که در دنیای آدم‌بزرگ‌ها زندگی می‌کنم، اینکه بدانم این ماده ترش تیره‌رنگ چطور تولید می‌شود، برایم مهم شده و می‌خواهم مطالب بیشتری در مورد آن بدانم. با دکتر سیدامیرمحمد مرتضویان، متخصص صنایع غذایی، عضو هیات علمی انستیتو تحقیقات تغذیه کشور و دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی درباره قره‌قروت گفت‌وگو کرده‌ام که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

سلامت: آقای دکتر! قره‌قروت چیست و به چه شکلی تولید می‌شود؟
قره‌قروت یک فرآورده محلی ایرانی است که آن را از ماست یا دوغ تهیه می‌کنند و برای تولید این محصول باید ماست یا دوغ را برای مدت زیادی در معرض حرارت قرارداد. در اثر این حرارت‌دهی 2 تغییر عمده در مواد اولیه ایجاد می‌شود که یکی تبخیر بخش عمده آب و دیگری ایجاد تغییرات شیمیایی در پروتئین‌های موجود در آنهاست. نتیجه این عمل تشکیل یک بافت نسبتا سفت و الاستیک است که به آن قره‌قروت می‌گویند.

سلامت: محصولات فراوانی با نرمی، رنگ و ترشی متفاوت در بازار وجود دارد که قره‌قروت نامیده می‌شوند. دلیل این تفاوت‌ها در چیست؟
سختی، نرمی، طعم و رنگ این محصول به میزان حرارت‌دهی، روش گرمادهی، میزان آب تبخیرشده، اسیدیته و ترشی، میزان چربی، کیفیت ماده اولیه و عوامل دیگری بستگی دارد. تمام مواد موجود در ماده اولیه در اثر گرمادهی و آبگیری دچار تغییر می‌شوند. به همین دلیل انواع طعم‌ها، رنگ‌ها و بافت‌ها در محصول قره‌قروت طبیعی است.

سلامت: این محصول چه خاصیتی برای مصرف‌کننده دارد؟
مهم‌ترین فایده قره‌قروت این است که برخلاف بقیه ترشی‌ها پایه لبنی دارد. در عین حال آنچه این محصول را برای مصرف‌کننده قابل اهمیت می‌کند، طعم ترشی بسیار خاص آن است که می‌تواند انتظار ذائقه‌های زیادی را برآورده کند.

از ویژگی‌های دیگری که برای این خوراکی بیان می‌کنند، میزان کلسیم نسبتا مناسب آن است که حتی در برخی موارد توصیه می‌شود که والدین آن را برای کودکان جایگزین تنقلات ترش‌مزه و مضر دیگر کنند. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که بیشتر دانسته‌های امروز ما از قره‌قروت براساس باورهای قدیمی و فرضیه‌های تایید نشده است.

سلامت: گفته می‌شود قره‌قروت از نظر میزان کلسیم بسیار غنی است. آیا این گفته صحت دارد؟
مزایای تغذیه‌ای فراوانی را برای قره‌قروت برمی‌شمارند اما با توجه به اینکه هنوز استاندارد خاصی برای قره‌قروت وجود ندارد، نمی‌توان از میزان کلسیم و سایر مواد مغذی موجود در این خوراکی به روشنی صحبت کرد.

سلامت: پس این گفته را رد می‌کنید؟
نه، با توجه به اینکه می‌دانیم این محصول از تغلیظ فرآورده‌هایی مانند ماست به‌دست آمده، طبیعتا باید نسبت میزان کلسیم موجود در آن بیش از ماده اولیه باشد. البته نکته دیگری را نیز در مورد ارزش غذایی و میزان موادی مانند کلسیم و پروتئین در قره‌قروت باید مورد توجه قرار داد.

سلامت: چه نکته‌ای؟
شیوه‌های آبگیری مختلفی برای قره‌قروت وجود دارد که 2 نوع عمده آن شیوه گرمادهی و شیوه غربالی است. اگر آبگیری به شیوه گرمادهی انجام شده باشد، می‌توان گفت که میزان موادی مانند کلسیم در یک حجم واحد از محصول بیشتر است اما اگر این آبگیری به شیوه غربالی انجام شود، ممکن است این مواد همراه آب اضافی غربال شده باشند و نمی‌توان در این مورد با اطمینان صحبت کرد.

سلامت: با توجه به تغییر شکل دادن پروتئین‌های موجود در مواد لبنی در دمای بالا، آیا گرمادهی‌ای که در مورد قره‌قروت انجام می‌شود، مقدار مواد مغذی آن را کم می‌کند؟
حتی در مراحل تهیه ماست نیز با توجه به میزان گرمادهی و روش تولید، بیش از 90 درصد پروتئین‌ها دچار تغییر شکل می‌شوند و حتی تغییر ماهیت می‌دهند. این تغییر ماهیت در پروتئین‌ها الزاما بد نیست و به نوع تغییر ماهیت پروتئین بستگی دارد. مکانیسم این تغییرات بسیار متنوع و متفاوت است. در بسیاری از موارد این تغییر ماهیت پروتئین‌ها باعث تسهیل در هضم و جذب آنها می‌شود. البته بحث دیگری هم وجود دارد و آن اینکه در گرمادهی فقط بحث تغییر شکل پروتئین‌ها مطرح نیست و باید تجزیه مواد پروتئینی، تولید سموم، تشکیل مواد آلرژی‌زا و سرطان‌زا و واکنش‌های جانبی در آن را هم در نظر بگیریم که با توجه به این موضوع که هنوز تحقیقات منسجم و قطعی‌ای در این مورد انجام نگرفته است، نمی‌توان با اطمینان در این مورد صحبت کرد.

سلامت: آیا می‌توان از این محصول به عنوان جایگزین لبنیات استفاده کرد؟
بعید به‌نظر می‌رسد که این کار حداقل در حال حاضر عملی باشد. ما هنوز اطلاعات چندانی درباره ویژگی‌های مفید یا زیان‌آور قره‌قروت نداریم. ضمن اینکه تولید صنعتی و بهداشتی این محصول در کشور در حدی نیست که جوابگوی این کار باشد و فقط می‌توان آن را به‌عنوان یکی از تنقلات مصرفی مانند لواشک در نظر گرفت.

سلامت: آیا درمورد شرایط نگهداری قره‌قروت نکته قابل‌توجهی وجود دارد؟
سرعت فساد این محصول در درجه اول به میزان رطوبت و نحوه آبگیری از قره‌قروت بستگی دارد. هرچه میزان رطوبت موجود در آن بیشتر باشد، فسادپذیری آن بالاتر خواهدبود و هرچه آبگیری بیشتری از آن صورت گرفته باشد، مقاومت آن در برابر فساد بالاتر خواهد رفت. این شرایط تقریبا مشابه شرایطی است که برای نگهداری کشک هم توصیه می‌کنیم. البته در محصولاتی که به صورت صنعتی و بهداشتی تهیه می‌شوند، روش نگهداری و مدت آن قید می‌شود اما بهتر است برای جلوگیری از فساد قره‌قروت آن را در محیط خشک و خنک قرار دهید.






تاریخ : دوشنبه 90/7/11 | 1:0 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
گزارش تصویری: بزرگ‌ترین مجسمه‌های کاغذی دنیا!!
او به واسطه ترکیب مهارت های حرفه ای اش چنین مجسمه های شگفت انگیزی را طراحی کرده است. این مجسمه ها از 2 تا 6 اینچ عمق دارند و برخی از آنها مدل کاغذی آثار.....
این مجسمه های کاغذی بزرگ با جزئیات فراوان اثر هنرمند و معمار آمریکایی به نام «کریستینا لیهان» است. او به واسطه ترکیب مهارت های حرفه ای اش چنین مجسمه های شگفت انگیزی را طراحی کرده است. این مجسمه ها از 2 تا 6 اینچ عمق دارند و برخی از آنها مدل کاغذی آثار معماری مشهور جهان مثل تاج محل، برج ایفل، ساختمان های شهرهای آمریکا و برخی اقامتگاه های خصوصی می باشند.
 
 مجسمه کاغذی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 





تاریخ : دوشنبه 90/7/11 | 12:58 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

عکسی تکان‌دهنده از دفن یک کودک در سومالی

این عکس تکان دهنده فردی را نشان می دهد که در حال دفن کودک خود است. کودکی که بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داده است.
 قحطی و خشکسالی در کشور مسلمان سومالی شرایط را به گونه ای رقم زده که پدران و مادران هر روزه شاهد مرگ کودکان پوست به استخوان چسبیده خود هستند.
خبرگزاری فارس: عکسی تکان‌دهنده از دفن یک کودک در سومالی

این عکس تکان دهنده فردی را نشان می دهد که در حال دفن کودک خود است. کودکی که بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داده است.

سومالی

جهان هر روزه شاهد وقوع چنین صحنه های تکان دهنده در کشور مسلمان سومالی است.

رهبر انقلاب با توجه به این فاجعه انسانی در چند نوبت به مردم و دولت برای کمک به قحطی زدگان توصیه کردند و مردم و دولت ایران نیز بیش از دیگر کشورهای جهان به مردم سومالی یاری رساندند.

قحطی در سومالی که طی نیم قرن گذشته بی‌سابقه بوده بیش از 12 میلیون نفر از جمعیت سومالی را تحت تاثیر قرار داده و گفته می شود یک سوم این تعداد هم‌اکنون نیاز فوری و مبرم به تامین آذوقه و غذا دارند.
وقوع قحطی در سومالی در حالی رخ داده که بخش‌هایی از کشور‌های کنیا، اوگاندا، اتیوپی و جیبوتی نیز دچار خشکسالی شده است.

بر اساس تعاریف اعلام شده خشکسالی زمانی به وقوع می‌پیوندد که 2 نوجوان یا 4 کودک از گروه جمعیت 10 هزار نفری، روزانه جان خود را از دست داده و 30 درصد از جمعیت کشور دچار مشکل سوءتغذیه باشند.





تاریخ : دوشنبه 90/7/11 | 12:51 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

  

بارها شده آزمایش یا کار خاصی را برای پی بردن به نتیجه آن انجام دهم که برای دیگران غیر عادی باشد. اما خوب، حداقل اش این بوده که جواب ذهنی خودم را گرفته ام. اما این سوالات عجیب برای همه، کم و بیش وجود دارد.

“الکس بوز” نویسنده کتاب “عجیب ترین آزمایش های تاریخ بشر” با لیستی جالب از این آزمایشات توانسته کتابی پر فروش را منتشر کند. با هم نکات جالبی از آن را می خوانیم:

1- معتاد کردن فیل

در سال 1962، وارن تامس – مدیر باغ‌وحشی در اکلاهماسیتی – تصمیم گرفت 297 میلی‌گرم LSD – یعنی حدود 3 هزار برابر یک بار مصرف متعارف افراد معتاد – را به فیلی به نام توسکو تزریق کند. دانشمند کنجکاو ما ‌می‌خواست ببیند آیا تزریق این داروی توهم‌زا باعث پرخاشگری فیل‌های نر می‌شود یا نه.

نتیجه فاجعه‌آمیز بود؛ فیل بیچاره ابتدا نعره‌ای کشید و بعد از چند دقیقه بی‌قراری، افتاد و بالاخره بعد از یک ساعت مرد. اساتید دست‌اندرکار آزمایش در توجیه کارشان گفتند که فیل‌ها بیش از حد انتظار آنها به دارو حساس بوده‌اند.

2- ترس در آسمان

باز هم در دهه 1960، 10 سرباز برای تمرینات نظامی سوار بر هواپیمایی بودند که ناگهان خلبان به آنها اطلاع داد که هواپیما خراب شده و در حال سقوط به اقیانوس هستند. بعد از سربازها خواسته شد که فرم‌هایی را تکمیل کنند؛ بر مبنای این اسناد، افراد تایید می‌کردند که ارتش آمریکا مسئولیتی در قبال جبران خسارت‌های ناشی از مرگ یا جراحت آنها ندارد.

سربازهای بخت‌برگشته خبر نداشتند که سوژه یک آزمایش قرار گرفته‌اند و هواپیما مشکلی نداشت؛ گروهی از محققان می‌خواستند با مقایسه میزان اشتباهات افراد هنگام پر کردن‌ فرم‌ها، تاثیر ترس از مرگ آنی بر تمرکز و تعقل آنها را بررسی کنند.

3- قلقلک

در دهه 1930، یک استاد روان‌شناسی آمریکایی به نام کلارنس یوبا عقیده داشت خنده ناشی از قلقلک، غریزی نیست و آدم‌ها این واکنش را به صورت تقلیدی از بقیه یاد می‌گیرند. او این نظریه را روی پسر خردسالش امتحان کرد. بقیه اعضای خانواده حق نداشتند در حضور پسر کوچک، به خاطر قلقلک بخندند.

آزمایش سخت‌گیرانه یوبا چندان موفقیت‌آمیز نبود. قبل از اینکه پسر به 7ماهگی برسد، اگر قلقلکش می‌دادند،‌ می‌خندید اما این باعث نشد یوبا یک بار دیگر نظریه‌اش را روی دخترش هم امتحان نکند.

4- ساخت یک فرقه خطرناک

در سال 1924،‌ کارنی لندیس از دانشگاه مینه‌سوتا می‌خواست درباره نحوه انعکاس نفرت در چهره افراد تحقیق کند. به این منظور، او با چوب‌پنبه سوخته خط‌هایی روی صورت چند داوطلب رسم کرد و بعد از آنها خواست آمونیاک استنشاق کنند،‌ به موسیقی جاز گوش بدهند، به تصاویر غیراخلاقی نگاه کنند و در نهایت، دستشان را در یک سطل پر از قورباغه فرو کنند. سپس از هر یک از داوطلب‌ها خواست که سر یک موش سفید را قطع کنند.

با اینکه‌ بعضی‌ها مردد بودند و بعضی‌ها هم داد و فریاد می‌کردند،‌ بیشتر داوطلبان قبول کردند کار خواسته‌شده را انجام بدهند؛ «آنها شبیه اعضای یک فرقه سری شده‌بودند که برای قربانی به پیشگاه بت بزرگ آماده می‌شدند».

5- زنده کردن مرده‌ها

رابرت کورنیش – استاد دانشگاه برکلی – در دهه 30 عقیده داشت که راه‌حلی برای زنده کردن مرده‌ها پیدا کرده است؛ او اجساد را روی الاکلنگ می‌گذاشت، تکان می‌داد و در ضمن به آنها آدرنالین و داروهای ضدانعقاد تزریق می‌کرد تا جریان خون را دوباره راه بیندازد.

روش کورنیش در مورد سگ‌هایی که خفه شده بودند، نسبتا جواب داد؛ البته سگ‌های برگشته به این دنیا کور بودند و از ضایعات مغزی رنج می‌بردند. او بعد سعی کرد روش خود را روی انسان‌ها امتحان کند و برای همین رضایت یک محکوم به مرگ را گرفت که پس از به دار کشیده شدن، او را به دنیا برگرداند. اما دولت محلی کالیفرنیا به خاطر ترس از فرار متهم در صورت موفقیت آزمایش، جلوی آن را گرفت.

6- آموزش در خواب

در سال 1942، لارنس لشان – که معلم کالجی در ویرجینیا بود – می‌خواست به طور ناخودآگاه عادت ناخن جویدن را از سر شاگردان‌اش بیندازد. برای همین شب‌ها در حالی‌ که پسرها به خواب خوش فرو رفته بودند، نواری را بالای سر آنها می‌گذاشت که مدام تکرار می‌کرد : «ناخن‌های من مزه خیلی بدی دارند». یک بار هم که دستگاه پخش صدایش خراب شد، خود معلم دلسوز وسط خوابگاه ایستاد و جمله را تکرار کرد.

تلاش‌های لشان بی‌نتیجه نبود؛ تا پایان ترم 40 درصد شاگردان عادت ناخن جویدن را کنار گذاشتند. بعد ها از این روش برای آموزش زبان استفاده شد.

7- بوقلمون‌های عاشق

در دهه 1960، مارتین شین و ادگار هیل روی رفتار بوقلمون‌های نر در زمان جفتگیری تحقیق ‌کردند و به نتایج عجیبی رسیدند؛ این پرندگان خیلی مشکل‌پسند نیستند. آنها عروسک یک بوقلمون ماده را در قفس پرنده نر گذاشتند و بعد به تدریج از اجزای عروسک کم کردند تا ببینند کی بوقلمون نر احساسش را به ماده قلابی از دست می‌دهد. در کمال تعجب، حتی وقتی که فقط سر مدل مصنوعی باقی مانده بود، بوقلمون نر هنوز مثل یک پرنده ماده واقعی به آن ابراز احساسات می‌کرد.

8- سگ‌های دوسر

ولادیمیر دمیخوف – جراح روس – در سال1954 شاهکار خودش را رو کرد؛ سگ دوسر. او سر، شانه‌ها و یک پای یک توله سگ را به گردن یک سگ گله آلمانی بالغ پیوند زد. جالب بود که سر دوم شیر می‌خورد، بدون اینکه مری‌اش به جایی وصل باشد. هر دو حیوان به علت پس زدن عضو ، بعد از 6 روز جانشان را از دست دادند اما دمیخوف مایوس نشد و در عرض 15 سال بعد، آزمایش خود را 19 بار دیگر تکرار کرد و توانست عمر موجودات عجیبش را تا یک ماه هم برساند.

9- دکتر خفن

پزشکی به نام استابینز فیرث – که در اوایل قرن نوزدهم در فیلادلفیا طبابت می‌کرد – عقیده داشت تب زرد یک بیماری مسری نیست. پس تصمیم گرفت نظریه‌اش را روی خودش امتحان کند. او استفراغ بیماران مبتلا به تب زرد را روی زخم‌های باز آنها ریخت و بعد معجون پر از میکروب را بالا کشید. فیرث بیمار نشد اما نه به‌خاطر درست بودن نظریه‌اش؛ تب زرد واقعا مسری است. منتها سال‌ها بعد دانشمندان متوجه شدند که این بیماری فقط در صورت ورود مستقیم میکروب آن به جریان خون (مثلا بر اثر نیش پشه) منتقل می‌شود.

10- چشمان تمام باز

یان اسوالد از دانشگاه ادینبورو درباره به خواب‌رفتن در شرایط بحرانی تحقیق می‌کرد. او در سال 1960، چند داوطلب پیدا کرد و چشم‌های آنها را با نوار چسب، باز نگه داشت و بعد آنها را در شرایطی خفن، در معرض محرک‌های مختلف قرار داد؛ یعنی از 50 سانتی‌متری به صورتشان فلش می‌زد،‌ به کف پاهایشان شوک الکتریکی می‌داد و دم گوش آنها هم صداهای بلند در می‌کرد. با همه این اوضاع، هر سه داوطلب توانستند در عرض 12 دقیقه به خواب فرو بروند.

پی نوشت: فکر می کنم با خواندن خود کتاب، اولین سوالی که به ذهنتان بیاید این موضوع باشد که این دانشمندان مدارک خود را از کدام دانشگاه گرفته اند؟ و کدام استادی مدارک آن ها را تایید کرده!.
 

منبع: فـــــول نـــــــت






تاریخ : دوشنبه 90/7/11 | 12:24 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

نگار مدنی، تنها دختر موتورسوار دیوارمرگ ایران، از سن 6 سالگی موتور سواری می‌کند. نگار در چندین فیلم از جمله دیوار به عنوان بدل حضور داشته و تا قبل از این در دیوار مرگ یکی از پارک‌های معروف تهران موتورسواری می‌کرد ولی مسئولین این پارک به او اجازه موتورسواری ندادند و عنوان کردند که دختر اجازه موتورسواری در دیوار رو ندارد. نگار در حال حاضر در یکی از شهرستان‌های تهران مشغول موتورسواری بوده و آرزویش این است کسی مانع کارش نشود و بتواند به این کار که فقط به دلیل عشق و علاقه انجام می‌دهد ادامه بدهد. هیچ لذتی برام بالاتر از این نیست وقتی میبینم که دختران هم سن و سال من از این کار من احساس غرور و توانائی می‌کنند و این کار من به اونها اعتماد به نفس می دهد ...
 









































 
بزن دست قشنگه رو واسش...   applause

زنده باد دختران غیور ایران زمین :iran:

:thankyou:






تاریخ : دوشنبه 90/7/11 | 12:4 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
برای رفتن به مومباسا اتوبوس شب رو می‌گیریم. مومباسا شهری است در جنوب شرقی کنیا و در کناره غربی اقیانوس هند. اگر یکی، دوراه خاکی نسبتا کوچک نبود، مومباسا را می‌شد به‌راحتی یک جزیره خواند.
برترین مجله اینترنتی ایران

«کنیا» جایی عجیب و غریب است؛ جایی در شرق آفریقا و به‌شدت آفریقایی. 37‌میلیون نفر جمعیت دارد که بیشتر آن‌ها مسیحی هستند. می‌شود هیجان‌انگیز‌ترین سفر زندگی را به کنیا داشت و حسابی لذت برد. این سفر در روزهای پایانی فروردین ماه امسال انجام شد و تجربه بی‌نظیری بود. بخش اول و دوم این سفرنامه را در  شماره‌های پیش خواندید، اینک بقیه ماجرا...


چشم‌های سوسمار و زرافه‌های عاشق

ساعت تقریبا 6 صبح است که به ورودی پارک می‌رسیم. با ون روبازی که حسابی هیجان‌انگیز به‌نظر می‌رسد، غر می‌زنم سر امیرعلی که پس حیوان‌های‌تان کجا هستند؟ امیرعلی می‌گوید: «مگر من رئیس حیوان‌ها هستم... به من چه!»

داریم یکی به دو می‌کنیم که ریچارد ترمز می‌کند و می‌گوید: «دعوا نکنید... اونجان!» و نخستین گله آهوها را نشان‌مان می‌دهد. خدای بزرگ! مگر می‌شود... تا به حال چنین صحنه‌ای ندیده‌ام. 40-30 آهوی زیبا، با خط‌هایی زیر شکم‌شان، می‌چرخند و می‌دوند... همه شعرهای ادبیات فارسی که درباره آهو بوده‌اند را در ذهنم مرور می‌کنم. پس آن شاعران می‌دانسته‌اند آهو چطور جانوری است که این‌قدر خوب آن را توصیف کرده‌اند. زیرلب ترانه‌ای را زمزمه می‌کنم:

«تو‌ ای آهو، که به هرسو روی از برم گریزان...»

امیرعلی می‌گوید:« چیه... خوشحال شدی...» ترانه را برایش ترجمه می‌کنم. سری تکان می‌دهد اما مطمئن هستم که شاعرانگی ترانه را نفهمیده است، بخت‌مان باز می‌شود و حیوان‌ها یکی یکی به میدان می‌آیند. بوفالویی که پرنده‌ها روی پشتش نشسته‌اند و دارند تمیزش می‌کنند، گورخرهایی که معلوم نیست حیوانات سیاهی هستند با خط‌های سفید یا حیوانات سفید با خط‌های سیاه؟... کرگدن‌های غول‌آسا... گله‌های زرافه... اما هیچ‌کدام از این حیوان‌ها به زیبایی 2 قلاده شیری نیستند که آرام و پرابهت در فاصله چندمتری ما دراز کشیده‌اند و معلوم نیست در ذهن‌شان چه می‌گذرد؟ آیا می‌خواهند در یک حرکت ناگهانی به سوی ما هجوم بیاورند؟ چنین به‌نظر نمی‌رسد اما ریچارد می‌گوید اگر چنان هم کنند، عجیب نیست. بودن در ماشین ریچارد برایم یک حاشیه امنیت ایجاد می‌کند. هرجا خطری احساس شود، می‌شود گاز داد و فرار کرد اما درنهایت به نقطه‌ای می‌رسیم که جنگل، انبوه می‌شود و راه‌، دیگر ماشین رو نیست. باید پیاده شویم و پیاده برویم. یک نگهبان مسلح آنجاست که حاضر می‌شود در مقابل دریافت مبلغی که ابتدا تعیین نمی‌کنیم چقدر، همراه ما به جنگل بیاید و گردشی یک ساعته داشته باشیم.

از این‌جا به بعد را دیگر نمی‌توانم بنویسم، یعنی درواقع واژه‌هایی پیدا نمی‌کنم که بتواند احساسم را در آن صبح عجیب بیان کند. نمی‌توانم آن همه صدای پرنده را که برای بار اول در زندگی می‌شنیدم را برای کسی توضیح دهم، همین‌طور لانه‌های پرندگان را... لاک‌پشت‌ها و سنجاقک‌های خال‌خالی را... سوسمارهایی که چنان آرامند که آدم فکر نمی‌کند ممکن است خودش طعمه بعدی، آن‌ها باشد... گل‌ها... برگ‌ها... خدایا! اینجا کجاست دیگر؟

مرد محافظ انگار چشم‌هایش مسلح است! چیزهایی را نشانم می‌دهد که عمرا ممکن نیست خودم ببینم. او می‌داند که لانه طوطی‌ها روی کدام یک از درخت‌های جنگل است. او می‌داند که کجای دریاچه را با انگشت نشانم دهد که بتوانم چشم‌های یک سوسمار را ببینم... او می‌داند که چه ردی را باید بگیریم تا در نهایت به 2 زرافه عاشق برسیم .  گردش با مرد محافظ تمام می‌شود. از ریچارد می‌پرسم که چقدر باید به او بدهم؟ می‌گوید: «صد شیلینگ» با تعجب می‌پرسیم: «صد شیلینگ؟» صد شیلینگ به پول ما می‌شود کمی بیشتر از هزار تومان. اگر قبل از همراه شدن با او می‌دانستم که او در مقابل این مبلغ قرار است محافظ جان من باشد، حاضر به همراهی نمی‌شدم. چون هنوز هم باور نمی‌کنم کسی در مقابل هزار تومان حاضر به حفظ جان آدمی باشد که او را استخدام کرده است.





مومباسا... مومباسا

برای رفتن به مومباسا اتوبوس شب رو می‌گیریم. مومباسا شهری است در جنوب شرقی کنیا و در کناره غربی اقیانوس هند. اگر یکی، دوراه خاکی نسبتا کوچک نبود، مومباسا را می‌شد به‌راحتی یک جزیره خواند. از نایروبی سوار بر اتوبوس باید 7-6 ساعتی را سپری کرد تا به مومباسا رسید. با امیرعلی ساعت 11 شب سوار اتوبوسی نسبتا تروتمیز می‌شویم. البته این شانس ماست وگرنه اتوبوس‌های غیرقابل تحمل کم نیست. در کنیا وقتی سوار بر اتوبوس‌های بین شهری می‌شوید، وقتی مسافران تکمیل می‌شوند و اتوبوس راه می‌افتد، شاگرد راننده با یک دوربین دیجیتال شروع می‌کند به تصویربرداری از همه مسافران. او از سرتا ته اتوبوس را تصویربرداری می‌کند؛ این کار برای جلوگیری از دزدی احتمالی و شناسایی دزدها صورت می‌گیرد. بعدتر در مرکز خرید بلیت در مومباسا می‌بینیم که چندتا از همین عکس‌ها را روی درودیوار زده‌اند و زیرش مثلا نوشته‌اند: «دزد لپ‌‌تاپ یا دزد چمدان...» ساعت یک ربع به 6 می‌رسیم به مومباسا. هوا همین اول صبح هم گرم است و عجیب این‌که شهر چنان زنده و در رفت‌وآمده است که آدم باور نمی‌کند ساعت هنوز 6 هم نشده است.

هتلی که پیشتر رزرو کرده‌ایم، فاصله‌ای حدودا 20 دقیقه‌ای تا مرکز شهر دارد. یک توک توک می‌گیریم؛ توک‌توک‌ها 3چرخه‌های درب و داغانی هستند که گنجایش یکی، دو تا ساک و چمدان و 2 مسافر را دارد اما وقتی سوار آن می‌شوید تا به مقصد برسید حسابی از خجالت کمر در می‌آیید. (استفاده از وان آب گرم بعد از پیاده شدن از توک‌توک توصیه می‌شود.) توک‌توک را در محوطه هتل راه نمی‌دهند. طبیعی است توک‌توک در آن هتل! با آن ورودی رویایی مثل این است که روی چانه نیکول کیدمن یک جوش چرکی زده باشد. 2مستخدم می‌دوند تا چمدان را زودتر پایین بگذارند و توک‌توک را رد کنند برود پی کارش. معلوم نیست درباره ما چه فکری می‌کنند... مسافرانی در آن ساعت صبح... آن هم با توک‌توک.

باغ هتل مجموعه‌ای است از انواع و اقسام گل‌ها و درختانی که تصور کنید؛ از درختان نارگیل گرفته تا گل‌های عجیبی که هیچ‌وقت اسم‌شان را نمی‌فهمم. رفت‌وآمد مارمولک‌های بزرگ آنقدر عادی است که کسی نگاه‌شان هم نمی‌کند؛ مارمولک‌هایی تقریبا 40سانتی‌متری در رنگ‌بندی وسیع: سبز، آبی‌، قرمز و... . عصرها باغ هتل life city پر می‌شود از میمون‌های بامزه‌ای که دم‌های‌شان را بالا می‌گیرند و از مقابلت عبور می‌کنند.

اما این قشنگی پشت شمشادهای هتل، جایی که چند تا پله آدم را به ساحل شنی می‌رساند، تمام می‌شود. آفریقا اینجا شروع می‌شود؛ فروشندگانی که تا سرحد مرگ به آدم التماس می‌کنند، آن هم برای خرید یک شی 3-2 هزار تومانی. بچه‌هایی که آویزانت می‌شوند تا در مقابل کمی راهنمایی، سکه‌ای بگیرند. در فاصله 5 دقیقه‌ای از هتل، یک دهکده آفریقایی کوچک است که زندگی صاحبانش از راه همین کارها می‌گذرد. دکه‌های کوچکی که در انتظار تشنگی توریست‌ها می‌مانند تا شاید یک بطری آب بفروشند. دهکده‌ای که بخشی از آن شب‌ها برق ندارد اما جالب این است که همین دهکده فقیر، یک کافی‌نت دارد. برای ما که لپ‌‌تاپ سنگین امیرعلی را در همان نایروبی گذاشته‌ایم، کشف چنین جایی مثل کشف فوق‌العاده‌ای است. کافی‌نت در واقع یک اتاق چوبی است با 2 میز درب و داغان و 2تا لپ‌تاپ. باید روی یک چهارپایه (در واقع سه‌پایه چون یکی از پاهایش چنان لق می‌زند که اگر نباشد آدم امنیت بیشتری دارد) نشست و به اینترنت وصل شد.

دارم ایمیل‌هایم را چک می‌کنم و گاهی تی‌شرتم را بالا می‌زنم تا شاید باد پنکه فکستنی که روشن است، بدنم را خشک کند که می‌بینم چیزی کنار پایم تکان می‌خورد. یک میمون درحالی‌که بچه‌اش آویزان اوست کنارم آمده و زل زده به این فرآیند پیچیده ایمیل و تی‌شرت‌! چند لحظه نگاه می‌کند شاید با خودش فکر می‌کند این دیوانه کیست؟ اما هر فکری می‌کند حتما به این نتیجه می‌رسد که آبی از این موجود، گرم نمی‌شود چون راهش را می‌کشد و می‌رود.

شهر ساحلی مومباسا که نمی‌دانم چرا کنیایی‌ها تا این حد دوستش دارند، پر از خاک‌وخل است، پر از فقیر و بیچاره. برای پیدا کردن جایی که بشود غذا خورد، پدر آدم درمی‌آید و تازه وقتی جای نسبتا مناسبی پیدا می‌کنی، آنقدر گرما خورده‌ای که دیگر چیزی میلت نمی‌کشد. شهر پر از هندی‌تبار است و جمعیت شیعه بخشی از مسلمانان را تشکیل می‌دهند. شیعیانی که به‌راحتی کنار اهل تسنن زندگی می‌کنند و مراسم‌شان را از ظهر عاشورا بگیرید تا تولد «بی‌بی زهرا(س)» (به تعبیرخودشان) با شکوه تمام برگزار می‌کنند.
یک فروشنده مومباسایی وقتی می‌فهمد ایرانی هستم و شیعه، شروع به صحبت می‌کند و در آخر می‌گوید: «آرزوی من این است که به زیارت امام رضا(ع) بیایم!»

با اتوبوسی شبیه آنچه با آن آمده بودیم به نایروبی برمی‌گردیم اما این‌بار در یک بعدازظهر دل‌انگیز که می‌شود زیبایی‌های جاده پر دست‌انداز را هم دید. درخت‌های چاقی که شبیه درخت‌های توی کتاب قصه‌های بچه‌ها هستند، گرازهای آزاد، بچه‌های سیاه خوشحال که به‌نظر می‌رسد معنای خوشبختی را بهتر از هرکس دیگر می‌فهمند و... شب در نایروبی هستیم. خسته تا حدی که خواب را بر شام ترجیح می‌دهیم.





بشین اون‌طرف!

امیرعلی در راستای سلسله اصرارهای اعصاب خردکنش در سرویس‌دهی به یک دوست، 2 ساعت و نیم تمام پافشاری می‌کند تا صبح با ماشینش به دفتر کارش برویم و بعد من ماشین او را بردارم و به گشت‌و‌گذار در شهر بپردازم، از او اصرار و از من انکار. به او می‌گویم: «من تا حالا حتی در تهران هم ماشین کسی را امانت نگرفته‌ام چه برسد به نایروبی» می‌گوید: «نترس، هیچ اتفاقی نمی‌افتد.» می‌گویم: «من گواهینامه بین‌المللی ندارم و قانونی نمی‌توانم رانندگی کنم.»

می‌گوید: «هیچ‌کسی جلویت را نمی‌گیرد. اینجا کنیاست...» به هیچ صراطی مستقیم نیست. اگرچه برای خودم وسوسه‌کننده است که بعد از چندروز دوری از تهران، در شهر رانندگی کنم اما مطمئن هستم، نرسیده به چهارراه اول یا کسی را زیر کرده‌ام یا ماشین را زده‌ام به درودیوار. صرف‌نظر از رانندگی بد کنیایی‌ها، مشکل اصلی این است که فرمان ماشین‌ها سمت راست است و جهت خیابان‌ها برعکس. حتی وقتی پیاده‌روی هم می‌کردم، یکی، دوباری نزدیک بود بروم زیرماشین. زیرا وقت عبور از خیابان، مطابق آنچه در کودکستان یاد گرفته بودم اول سمت چپ را نگاه می‌کردم و بعد در نیمه خیابان سمت راست را. اینجا هم همان اتفاق می‌افتاد و جالب اینجا بود که هیچ‌وقت هم شک نمی‌کردم که چرا وقتی دارم سمت چپ را نگاه می‌کنم، هیچ ماشینی را نمی‌بینم که به سمتم می‌آید. تنها زمانی یادم می‌آمد در کنیا هستم که صدای بوق ماشینی، از پشت‌سر مرا به‌خود می‌آورد. بامزه‌ترین اتفاق زمانی می‌افتد که یک تاکسی می‌گیرم. راننده که کنار ماشین ایستاده است، صندوق عقب را باز می‌کند و وسایل مرا داخل آن قرار می‌دهد. من هم سرم را پایین می‌اندازم و می‌آیم جلو و سمت راست می‌نشینم، بدون توجه به این‌که فرمان روبه‌روی من است. بعد می‌بینم که راننده کنارم ایستاده و زل زده به من. با تعجب به او نگاه می‌کنم و یکباره دستم می‌آید که چه خبر است. پیاده می‌شوم و برایش توضیح می‌دهم که چرا چنین اشتباهاتی کرده‌ام. او می‌خندد اما نمی‌دانم باور می‌کند که نمی‌خواسته‌ام ماشینش را بدزدم یا نه!

صرف‌نظر از رانندگی بد کنیایی‌ها، مشکل اصلی این است که فرمان ماشین‌ها سمت راست است و جهت خیابان‌ها برعکس. حتی وقتی پیاده‌روی هم می‌کردم، یکی، دوباری نزدیک بود بروم زیرماشین...

منبع: Bartarinha.ir






تاریخ : دوشنبه 90/7/11 | 8:47 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
یک زن 33 ساله ایرانی خود را از طبقه هشتم یک برج مسکونی در دوبی به پایین پرت کرد و جان باخت.
 
به گفته پلیس امارات، این زن ایرانی برای سوار کردن دختر 14 ساله خود به اتوبوس مدرسه از آپارتمانش خارج شده و به پایین برج رفته بود. هنگامی که او و دخترش در انتظار رسیدن اتوبوس مدرسه بودند، فرزند دیگر این زن که یک پسر پنج‌ساله بود از پنجره آپارتمان مشغول تماشای آنان بود اما ناگهان به پایین پرتاب شد و در برابر چشمان حیرت‌زده مادر و خواهرش با زمین برخورد کرد و جان باخت.

زن مصیبت‌زده که در اثر دیدن صحنه دلخراش برخورد کودکش با زمین و جان دادن او دچار شوک روانی شده و کنترل خود را از دست داده بود به سرعت از پله‌ها بالا رفت و خود را به آپارتمان مسکونی‌اش رساند. او سپس در یک تصمیم ناگهانی خود را از همان پنجره‌ای که پسرش از آن سقوط کرده بود به پایین پرتاب کرد و کنار جسد فرزندش جان سپرد.

این گزارش حاکی است دختر 14ساله این زن که در زمانی کوتاه شاهد صحنه دلخراش جان باختن مادر و برادر خردسالش بوده هم‌اکنون دچار شوک روانی شدید شده و در بیمارستان بستری است.

پیکر این مادر و فرزند ایرانی هم اکنون به بیمارستان «رشید» دوبی منتقل شده است.

همسر زن جان‌باخته به هنگام حادثه در مسافرت به‌سر می‌برده و پس از شنیدن خبر این حادثه دلخراش در حال بازگشت به دوبی است.

منبع: آفتاب

 






تاریخ : دوشنبه 90/7/11 | 8:45 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
صبحانه را مفصل بخورید!
از قدیم شنیده?ایم صبحانه را تنها بخورید، ناهار را با دوست?تان قسمت کنید و شام را به دشمن?تان بدهید. این گفته برای موها نیز مفید است. سعی کنید یک صبحانه مفصل حاوی پروتئین بخورید. پروتئین مو کراتین نام دارد و این پروتئین باعث رشد، براقی و شفافیت موها می?شود پس خوب غذا بخورید.
 
برترین مجله اینترنتی ایران

صبحانه مفصل بخورید

از قدیم شنیده?ایم صبحانه را تنها بخورید، ناهار را با دوست?تان قسمت کنید و شام را به دشمن?تان بدهید. این گفته برای موها نیز مفید است. سعی کنید یک صبحانه مفصل حاوی پروتئین بخورید. پروتئین مو کراتین نام دارد و این پروتئین باعث رشد، براقی و شفافیت موها می?شود پس خوب غذا بخورید. موهای اغلب خانم?ها کم پشت است و یا دچار مشکلات دیگری است، دلیل این موضوع این است که خانم?ها اکثر اوقات رژیم دارند.



گاهی موها را کراتینه کنید

موها در اثر عواملی مثل نورخورشید، دود سیگار، آلودگی، استفاده متناوب از رنگ?های شیمیایی و یا پودر دکلره آسیب می?بینند و گاهی دچار سوختگی می?شوند. اگر چنین اتفاقی برای موهایتان رخ داد، کمی آنها را کوتاه کنید و سپس با مواد کراتینه خوب، آنها را کراتینه کنید. کراتینه وز موها را از بین می?برد و حداقل 3ماه موها را نرم و لطیف نگه می?دارد. البته باید توجه داشته باشید که این کار توسط افراد متخصص انجام شود.





از ماسک?های نرم?کننده استفاده کنید

مو نیز همانند پوست برای جوان ماندن احتیاج به رطوبت دارد. بنابراین با استفاده از ماسک?های آبرسان و مرطوب موهای خود را زنده نگه دارید. حداقل هفته?ای یک مرتبه برای نرمی و لطافت خود از ماسک?های تقویت?کننده استفاده کنید.



استرس نداشته باشید

استرس با اثرات منفی که روی جریان خون در زیرپوست سر و فولیکول?های مو می?گذارد باعث سفیدشدن زودرس و ریزش موها می?شود. در رژیم غذایی خود مکمل?های ویتامین B بخصوص  بیوتین را بگنجانید. اگر موهایتان خشک و شکننده است، ویتامین E مصرف کنید.



به موها حجم بدهید

برای اینکه کمی به موهایتان حجم بدهید، آنها را رنگ کنید. البته به خاطر داشته باشید که از رنگ موهایی همرنگ موهای خود یا یکی، دو درجه تیره یا روشن?تر استفاده کنید. تغییر رنگ ناگهانی به موها آسیب شدیدی وارد می?کند.





از رنگ موی خوب استفاده کنید

هر رنگی را روی سر خود نگذارید. از مارک?های معروف و تأیید شده استفاده کنید. رنگ‌های تقلبی و خشن باعث ریزش مو می?شوند و ظاهری ناخوشایند به موها می?دهند. در ضمن موهای خود را زیاد رنگ نکنید و در سال فقط 9بار موهای خود را رنگ کنید.



موها را شفاف کنید

موهای براق، ظاهری جوان?تر به شما هدیه می?دهد، می?توانید از محصولات براق?کننده استفاده کنید. این محصولات را همانند ماسک روی موهای خود بگذارید. سپس سشوار را با حرارت ملایم روی موها بگیرید تا مواد به خورد موها برود، بعد از نیم تا یک ساعت موهای خود را با شامپوی ملایم و آب ولرم بشویید.



موها را فر کنید

با بالارفتن سن، تغییراتی در پوست و مو ظاهر می?شود. موها نازک می?شوند و به نظر کم پشت می?رسند، برای اینکه ظاهری جوان?تر داشته باشید، با استفاده از دستگاه?های مخصوص موهای خود را گاهی به صورت موقتی فر کنید. از وسایلی استفاده کنید که آسیب زیادی به مو وارد نکنند و حرارت زیادی نداشته باشند. البته این نکته را نیز به خاطر داشته باشید که فر دائم نیز می تواند به موهای شما، آسیب وارد کند، زیرا برای فر دائم از مواد شیمیایی خاصی استفاده می شود که این مواد شیمیایی، همانند مواد صاف کننده، برای موها مضر هستند و باید ماه ها با مواد تقویت کننده موهای خود را به حالت طبیعی بازگردانید.



مراقب آرایش موی خود باشید

لازم نیست همیشه موهایتان توی صورت?تان باشد. به موهای خود فرم بدهید و از مدل?های مختلف استفاده کنید. به خانم?های مسن توصیه می?شود که همیشه موهای خود را کاملا جمع نکنند زیرا چروک?های گردن بیشتر نمایان خواهند شد.

منبع: Bartarinha.ir






تاریخ : دوشنبه 90/7/11 | 8:41 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • بی بی مارکت
  • ttp://www.bachehayeghalam.ir/sitefiles/bgh_sound_player.php">