سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
عکس - هتل زیرزمینی در چین - هتل 19 طبقه در مناطق کوهستانی شانگهای چین در حال ساخت است. 16 طبقه و 380 اتاق این هتل زیرزمین خواهد بود. پیش بینی می شود ساخت هتل  در اواخر 2014 یا اوایل 2015 به پایان برسد.

هتل

هتل

هتل

هتل

هتل

هتل

هتل






تاریخ : شنبه 91/2/9 | 8:43 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
اخیرا کلاهبرداران با ارسال یک صفحه کاملاً طراحی شده به سبک صفحات یاهو به پزشکان و افراد تحصیل کرده، درخواستی مبنی بر ارسال رمز سرویس ایمیل جهت به روز کردن ارسال می‌کنند و پس از دریافت رمز ایمیل اقدام به کلاهبرداری کرده و پول‌ها را به مکزیک و کاستاریکا انتقال می‌دهند.
خبرآنلاین: در ماه‌های اخیر تعداد زیادی شکایت از طرف پزشکان و اساتید دانشگاه‌ها و همچنین دانشجویان دوره دکترا ثبت شده است که متاسفانه تمام این موارد مربوط به سرقت رمز ایمیل‌های سرویس یاهو است. این عده با دریافت ایمیل‌هایی از طرف سرویس یاهو که البته یک صفحه کاملاً طراحی شده به سبک صفحات یاهو بوده، درخواستی مبنی بر ارسال رمز سرویس ایمیل جهت به روز کردن دریافت کرده بودند تمامی این افراد با قرار دادن رمز خود به این سرویس غیر حقیقی سبب شدند تا کلاهبردان پشت این صفحه مجازی با تغییر رمز ایمیل این عده سبب ایجادکلاهبرداری شوند.

کلاهبرداران با بدست آوردن رمز ایمیل افراد شاکی موفق به دستیابی به لیست تماس‌ها و مکاتبات آن‌ها شده بودند و از طریق ایمیل به دوستان و آشنایان فرد قربانی ایمیلی با مضمون ارسال کمک مالی آن‌ها را فریب می‌دادند، که در بیشتر موارد آشنایان فردشاکی با ارسال مبلغ به شماره حساب ارسال شده فریب این نوع کلاهبرداری را می‌خوردند. کار‌شناسان و متخصصین پلیس فتا موفق به شناسایی محل انتقال پول‌ها در کشور مکزیک و همچنین کاستاریکا شدند.

مشابه چنین مواردی را اخیرا پلیس فتا به مردم و قشر تحصیل کرده اعلام کرده بود که متاسفانه بدلیل عدم توجه هموطنان بخصوص قشر تحصیلکرده دوباره چنین کلاهبرداری‌‌هایی شکل گرفته است. هیچ یک از سرویس دهنده‌های ایمیل جهت تغییرات و آپدیت سرور‌ها و سرویس‌های خود از شما درخواست ارسال رمز نمی‌کنند و مراقب باشید که فریب چنین کلاهبرداری‌هایی را نخورید.





تاریخ : شنبه 91/2/9 | 8:27 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
تاریخ : شنبه 91/2/9 | 8:23 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
فاطمیه سال 1433 در بحرین





تاریخ : شنبه 91/2/9 | 8:10 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

 لطفا تا باز شدن کامل عکسها شکیبا باشید

 

S A L I J O O N
فتعلی اویسی و دخترش کتی 

S A L I J O O N
جلیل فرجاد و دخترش مونا
S A L I J O O N
یوسف تیموری و پسرش
S A L I J O O N
مریم سرمدی و پسرش
S A L I J O O N
الهام پاوه نژاد و دخترش
S A L I J O O N
بهاره رهنما و دخترش پریا قاسم خانی

S A L I J O O N
ساغر عزیزی و دخترش

S A L I J O O N
سیاوش مفیدی و پسرش
S A L I J O O N
فلورا سام و دخترش
S A L I J O O N
انوشیروان ارجمند و دخترش بهار
S A L I J O O N
ریما رامین فر و پسرش






تاریخ : شنبه 91/2/9 | 8:5 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

چه ازدواج کرده باشید، چه نکرده باشید، باید این را بخوانید



 

وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.

یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می‌گفتم که در ذهنم چه می‌گذرد. من طلاق می‌خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی‌رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟

از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه می‌کرد. می‌دانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگی‌اش آمده است. اما واقعاً نمی‌توانستم جواب قانع‌کننده‌ای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش می‌سوخت.

با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود می‌تواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانه‌ام را بردارد. نگاهی به برگه‌ها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبه‌ای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمی‌توانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفته‌ها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکم‌تر و واضح‌تر شده بود.

روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی می‌نویسد. شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمی‌خواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمی‌خواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.

برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم. فکر می‌کردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابل‌تحمل‌تر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم.

درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقه‌ام حرف زدم. بلند بلند خندید و گفت که خیلی عجیب است. و بعد با خنده و استهزا گفت که هر حقه‌ای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد.

از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم. وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازه‌کاری داشتیم. پسرم به پشتم زد و گفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم. حدود 10 متر او را در آغوشم داشتم. کمی ناراحت بودم. او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود. من هم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.

در روز دوم هر دوی ما برخورد راحت‌تری داشتیم. به سینه من تکیه داد. می‌توانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم. فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکرده‌ام. فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست. چروک‌های ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود. یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کرده‌ام.

در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است. این آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود. در روز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است. چیزی از این موضوع به معشوقه‌ام نگفتم. هر چه روزها جلوتر می‌رفتند، بغل کردن او برایم راحت‌تر می‌شد. این تمرین روزانه قوی‌ترم کرده بود!

یک روز داشت انتخاب می‌کرد چه لباسی تن کند. چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد. آه کشید و گفت که همه لباس‌هایم گشاد شده‌اند. یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است، به همین خاطر بود که می‌توانستم اینقدر راحت‌تر بلندش کنم.

یکدفعه ضربه به من وارد شد. بخاطر همه این درد و غصه‌هاست که اینطور شده است. ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.

همان لحظه پسرم وارد اتاق شد و گفت که بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوری. برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود. همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت. صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون می‌ترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم. بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم. دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود. من هم او را محکم در آغوش داشتم. درست مثل روز عروسیمان.

اما وزن سبک‌تر او باعث ناراحتیم شد. در روز آخر، وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی می‌توانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بود. محکم بغلش کردن و گفتم، واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت کم دارد. سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم. می‌ترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد. از پله‌ها بالا رفتم. معشوقه‌ام که منشی‌ام هم بود در را به رویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، دیگر نمی‌خواهم طلاق بگیرم.

او نگاهی به من انداخت، تعجب کرده بود، دستش را روی پیشانی‌ام گذاشت و گفت تب داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. گفتم متاسفم. من نمی‌خواهم طلاق بگیرم. زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خسته‌کننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم. حالا می‌فهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روی او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم. معشوقه‌ام احساس می‌کرد که تازه از خواب بیدار شده است. یک سیلی محکم به گوشم زد و بعد در را کوبید و زیر گریه زد. از پله‌ها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه جلوی یک مغازه گل‌فروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم. فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم، تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت می‌کنم و از اتاق بیروم می‌آورمت.

شب که به خانه رسیدم، با گلها دست‌هایم و لبخندی روی لبهایم پله‌ها را تند تند بالا رفتم و وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است! او ماه‌ها بود که با سرطان می‌جنگید و من اینقدر مشغول معشوقه‌ام بودم که این را نفهمیده بودم. او می‌دانست که خیلی زود خواهد مرد و می‌خواست من را از واکنش‌های منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند. حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.

جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند. خانه، ماشین، دارایی‌ها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم می‌آورد اما خودشان خوشبختی نمی‌آورند.

سعی کنید دوست همسرتان باشید و هر کاری از دستتان برمی‌آید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید.

با به اشتراک گذاشتن این داستان شاید بتوانید زندگی زناشویی خیلی‌ها را نجات دهید!

( مردمان )






تاریخ : جمعه 91/2/8 | 10:3 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
تاریخ : سه شنبه 91/2/5 | 11:32 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

بر مزار غربت

شهادت حضرت فاطمه (س)

 

تهاجمِ خزانِ ناپاک به آبادیِ غزل های زهرایی؛ جان گدازتر از این تصویر، حادثه ای دیگر برای شاعران نبوده است.

درست در لحظه ای که همه چیز با سپیدی خو گرفته است، شب، با تمام پلیدی اش تو را در بر می گیرد. می خواهی فریاد بکشی؛ اما اجازه در خود سوختن داری و بس. دنیا از دیدِ آگاهان، مکان شکر و تسلیم است. چشم فرو می بندی و با خود می گویی: تکلیف ما با این جگر کباب شده چیست؟ و اشک هایت سرازیر می شود؛ همان دسته گل های زخم؛ یکی یکی بر مزار غربت. خدایا! کجا باید شمعی روشن نگه داشت؟ این غم های آسمانی در کدام نقطه و گِرد کدام تربت فرود آیند؟ این خود، داغ دیگری است و تحملی دیگر بایدش.

دنیا چرا این بوی اندوه را از خود دور نمی کند؟

امان از تو ای نقطه پایانِ تلخ، ای آخر خط شکستن!

اُف بر همه بی رحمی هایی که خودشان را پهلوی بانوی نحیف رسانده اند! با این حُزن، همه گل های جوان، به سپید مویی رسیده اند. سیمای عشق، شکستگی اش از روز آشکارتر است. امروز زبانی جز گریه به کار نمی آید.

جز هق هقی آهسته، زمزمه ای در باغ آینه ها نیست. جز رویش نغمه های جان سوز در گلشن یاد «ام ابیها»، به چشم نمی خورد.

شما بیائید ای منظومه های فراق!

مصیبت عمیق است و هر دلی برای خود «بیت الاحزانی» دارد. در محفلی، شعری، لحظه ای... همه برای آن است که غریب بگرییم و عقده ها بگشاییم. اما مگر برای این زخم، مرهمی آمده است؟

امروز با توام ای حال و هوای بقیع!

دلم تنگ است و در اشک سفر کرده ام. دلم هم سو با کبوترانت، مرثیه هایی انبوه دارد. ناله های زهرایی دارد و شعله شعله، روضه های مفصّل. دلم طاقت ندارد به جانب بغض بچه های علی، پر بگشاید. خیلی از آه ها را به شعر درآورده اند؛ اما خانه آتش گرفته علی، چیز دیگری است که شاید هیچ مرثیه ای آن را نسروده باشد.

امروز نه تنها من، که تمام واژه هایی که در اشکِ سوگ و شطّ خون شناورند، می پرسند: چرا کنار هجده سالگی، این همه رنگ سیاه ماتم؟ یعنی هجده سال، این اندازه طولانی است با آن همه رنج های متراکم؟

 

 

لحظه های من تا به حال مدینه نرفته اند. اما غم های امروز آن قدر زیاد است که به آسانی هر دلی را به آن دیارِ انس راهی می کنند؛ دیاری که می دانم جای جای آن از مظلومیت و معصومیت زهرا روشن است. مدینه سرتاسرش از یاد زهرا آکنده است. دیگر سراغ «مزاری» را نباید گرفت.

 

امروز نه تنها من، که تمام واژه هایی که در اشکِ سوگ و شطّ خون شناورند، می پرسند: چرا کنار هجده سالگی، این همه رنگ سیاه ماتم؟ یعنی هجده سال، این اندازه طولانی است با آن همه رنج های متراکم؟

در این دنیا اما چیزی بعید نیست.

مگر فاطمه، «ریحانة النبی» نبود؟ چرا حکایت کبودی بازو؟ مگر علی جان پیامبر نبود؟ چرا تنها و گوشه نشینش خواستند؟ چرا...

امروز نمی دانم چه باید گفت وقتی که خودِ داغ، در خانه علی تکلّم نمی کند؛ وقتی علی تمام هستی اش از دست می رود و او نمی تواند حتی به راحتی بگرید.

نمی دانم چه باید خواند که شب و اختفا، با سکوتِ خود حرف ها را زده اند.م:تبیان






تاریخ : سه شنبه 91/2/5 | 11:27 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

مرا در شب غسل بده و کفن کن!

آسمانی ها بر گرد خورشید 

او در پرسش 468 ، آخرین روز از حیات پربرکت اما کوتاه آن بانوی بی قرینه را موضوع سوال قرار داده و در مقام پاسخی مختصر به این سوال با تکیه بر منابع تاریخی و حدیثی که رویه این کتاب است می‌نویسد:

حضرت فاطمه

 

یکی از کتابهای مفیدی که درباره حضرت زهرا سلام الله علیها به رشته تحریر درآمده کتاب «500 سوال حول السیدة فاطمة الزهراء علیها السلام» نوشته الشیخ ماجد ناصر الزبیدی است.

 

نویسنده، کتاب خود را با طرح 500 سوال درباره حضرت زهرا سلام الله علیها و پاسخ به آنها سامان بخشیده و سعی کرده است در قالب همین سوالها به مهمترین فرازها و موضوعات مورد بحث در زندگی آن حضرت از ولادت تا شهادت بپردازد.

 

رُوِیَ ان السیدة فاطمة بعد ما اغتسلت و لبست بثیابها الجدیدة ؛ روایت شده که در روز آخر حضرت فاطمه سلام الله علیها خود را شستشو داد و لباس نو بر تن کرد. سپس سلمی همسر ابی رافع (در بخی نقلها نام اسماء بنت عمیس به چشم می خورد) را به پیش خود فراخواند و به او فرمود:

«أفرشی فراشی وسط البیت؛ بسترم را در وسط اتاق پهن کن».

با شنیدن این سخن قلب اسماء به تپش افتاد و دریافت که وقت سفر نزدیک شده و بانوی دو عالم در آستانه پرکشیدن است.

آنچه را زهرا سلام الله علیها خواسته بود انجام داد و آن حضرت را به بستری که در وسط اتاق آماده کرده بود منتقل کرد.

سیده نساء عالمین در بستر رو به قبله دراز کشید، «واضعةً یدها تحت خدها» ؛ در حالی که دست مبارک را زیر صورت قرار داده بود.

تمام این ماجرا بعد از آن بود که حضرت، خودش غذایی را برای کودکانش آماده کرده بود.

نقل است که حضرت آن روز دو دخترش زینب و ام کلثوم سلام الله علیهما را به خانه یکی از آشنایان فرستاده بود،  «لئلا تشاهدا موت امهما» ؛ تا دختران شاهد جان دادن مادرشان نباشند.

از برخی احادیث استفاده می شود که امام علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام در آن وقت بیرون از خانه به سر می بردند و در آن ساعات پایانی حیات زهرای اطهر در منزل نبودند و فقط اسماء در خانه بود. برخی روایات هم به حضور فضه ، خادمه حضرت اشاره دارند.

فرمود: « آیا شما هم می بینید آنچه را من می بینم؟»

به ایشان عرض کردند: مگر شما چه می بینید؟

فرمود: «اینها گروههایی از اهل آسمانند و این جبرائیل است و این پدرم رسول خدا است

لحظه احتضار و پرکشیدن فرا رسید. بانوی دو عالم به نقطه ای خیره شد و فرمود:

« السلام علی جبرائیل السلام علی رسول الله اللهم مع رسولک اللهم فی رضوانک و جوارک و دارک دار السلام؛

سلام خدا بر جبرائیل ؛ سلام خدا بر رسول خدا ؛ خدایا مرا در جوار فرستاده ات قرار بده ؛ پروردگارا مرا در رضوان و در کنار خودت و خانه خودت که مقام امنیت و سلامت است مأوی ده!»

سپس فرمود: « آیا شما هم می بینید آنچه را من می بینم؟»

به ایشان عرض کردند: مگر شما چه می بینید؟

فرمود: «اینها گروههایی از اهل آسمانند و این جبرائیل است و این پدرم رسول خدا است که می فرماید:

یا بنیة اقدمی فما امامک خیر لک ؛ عزیز دلم! بیا که آمدنت بهتر از ماندنت است.»

بعد از این سخنان، فاطمه سلام الله علیها چشم گشود و فرمود: «و علیک السلام یا قابض الارواح».

با این عبارت پاسخ سلام جبرائیل را داد و بعد به او فرمود:

«عجّل بی و لا تعذّبنی ؛ در ستاندن جان من تعجیل کن و از تو می خواهم که باعث سختی و رنجش من نشوی.»

و بعد به پروردگار عرض کرد:

«الیک ربّی و لا الی النّار ؛ خدایا مرا به سوی خودت و بهشتت ببر ؛ نه به سوی آتش غضبت.».(1)

 

سپس چشمهایش را بست و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

با دیدن این صحنه اسماء گریبان چاک کرد و خود را روی بدن مبارک انداخت و بر آن پیکر بی جان بوسه زد و این در حالی بود که می گفت:

فاطمه جان ! وقتی به خدمت پدرت رسول خدا شرفیاب شدی سلام من، اسماء بنت عمیس، را به او برسان

 

اینکه آن لحظه جانگداز چه زمانی از روز بود سوالی است که پاسخهایی به آن داده اند. برخی لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را بعد از نماز عصر یا اوایل شب می دانند و برخی بر این باورند که این واقعه بین نماز مغرب و عشا اتفاق افتاده است.(2)

یا علی من فاطمه دختر رسول خدایم که خداوند مرا همسر تو قرار داد تا در دنیا و آخرت در کنار تو باشم. تو نسبت به دیگران بر من اولی تری بنابراین وصیت می کنم که: حنطنی و غسلنی و کفنی باللیل ؛ مرا در شب حنوط کن غسل ده و کفن کن و بر من نماز بخوان و مرا شبانه به خاک بسپار و کسی را هم خبر نکن

از ابن عباس روایت شده (3) وقتی فاطمه سلام الله علیها چشم از جهان فروبست اسماء با اضطراب و نگرانی از خانه خارج شد که با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام برخورد کرد. آن دو پرسیدند: مادرمان کجاست؟ اسماء پاسخی نداد. وارد خانه شدند دیدند که مادر در بستر است و حرکتی نمی کند. او را حرکتی داد و دریافت که مادر از دنیا رفته است. رو به برادر کرد و گفت: «یا اخا آجَرَکَ اللهُ فی الوالدة»هر دو «یامحمدا» و «یا احمدا» گویان از خانه خارج شده و خبر را امیرالمومنین علیه السلام که در مسجد بود رساندند. با شنیدن خبر امیرالمومنین علیه السلام از خود بیخود شد. به خود که آمد همراه حسنین علیهماالسلام به خانه بازگشت و دید که اسماء بر بالین فاطمه سلام الله علیها نشسته و اشک می ریزد.

علی علیه السلام آمد و پوشش روی صورت همسرش را کنار زد. نگاهش به نوشته ای افتاد که در کنار بالین او بود. در آن نظر کرد و دید نوشته است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«این وصیت نامه فاطمه دختر رسول خداست.  شهادت می دهد که لااله الا الله  و ان محمدا عبده و رسوله و اینکه بهشت و جهنم حقند و قیامت آمدنی است و شکی در آن نیست و اینکه خدا کسانی را که در قبرها آرمیده اند محشور می کند».

بعد نوشته است:

«یا علی انا فاطمة بنت محمد ؛ من فاطمه دختر رسول خدایم که خداوند مرا همسر تو قرار داد تا در دنیا و آخرت در کنار تو باشم. تو نسبت به دیگران بر من اولی تری بنابراین وصیت می کنم که:

حنطنی و غسلنی و کفنی باللیل ؛ مرا در شب حنوط کن غسل ده و کفن کن و بر من نماز بخوان و مرا شبانه به خاک بسپار و کسی را هم خبر نکن ...» (4)

سلام خدا برآن بانویی که مرقدش همچنان مخفی است و سالهاست که دیده ها بر مظلومیتش اشکبار و دلها داغدار غربتش است.

پی نوشت:

1) 500 سوال ، صص 507-508.

2) همان، ص512.

3) بضعة المصطفی، ص 389.

4) الدمعة الساکبة، ج1، ص70.






تاریخ : سه شنبه 91/2/5 | 11:25 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

واکسنی برای خودارضایی
 


 

در علم کشاورزی می خوانیم که اگر اولین برداشت پیش از رسیدن کامل میوه ها باشد، و کشاورز میوه های نارس را از درخت بچیند، عمر درخت کم شده، و توانایی باروری آن نیز به شدت کاهش پیدا می کند. این امر در مورد حیوانات نیز صدق می کند به همین دلیل هم هست که دامپزشکان اهمیت بسیار زیادی برای این امر قائل هستند. باید بدانید که مطلب فوق در مورد انسان ها نیز صحت پیدا می کند.

 اگر آقایون پیش از رسیدن به 21 سالگی شروع به برقراری روابط زیاد جنسی و یا خود ارضایی را تجربه کرده باشند -یعنی زمانی که اسپرم ها به بلوغ کامل نرسیده اند- این امر خلل جبران ناپذیری را به قوای جنسی شان وارد می کند و بعدها عواقبی را در زندگی جنسی شان به وجود خواهد آورد. زمانی که مرکز فعالیت های جنسی به دلیل وجود مزاحمت هایی نظیر خود ارضایی و یا آزار و اذیت های جنسی نتواند به درستی رشد پیدا کند، اندوخته قوای جنسی از سن 35 سالگی به بعد رو به تحلیل می رود و این مورد نه تنها تاثیر نامطلوبی بر روی دستگاه تناسلی می گذارد بلکه عملکرد کلیه سیستم های بدن را نیز تحت الشعاع قرار می دهد: دستگاه هاظمه، گردش خون، عملکرد غدد مترشحه، سیستم عصبی و ...

 این افراد به سرعت از سن 35 سالگی به بعد شاهد فرایند سالخورده شدن خواهند بود. خیلی زودتر از حالت طبیعی توانایی هایشان را از دست می دهند در چنین شرایطی ارگان های جنسیشان نیز دچار اختلالات مختلفی شده و انواع بیماری های گوناگون جنسی به همراه بیماری هایی نظیر اختلال سیستم عصبی و دگرگونی سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک و غدد درون ریز می شوند.

 از سوی دیگر نباید از این امر غافل شد که "ملاتونین" هورمون بی چون و چرای جوانی است. خود ارضایی، به ویژه در زمان جوانی، باعث از دست رفتن میزان بسیار زیادی ملاتونین در بدن می شود. این امر غده ی کاجی شکلی که در بدن ملاتونین ترشح می کند را ضعیف کرده، خاصیت مغناطیسی موجود در این غده را کاهش می دهد و بطور کلی سبب کاهش طول عمر آن می گردد.

 نوجوانانی که مبتلا به این انحراف بوده اند، متناسب به جنس و سن، مدت ابتلا و برخی موارد دیگر، آثارنامطلوبی را بر جسم و روح خود احساس کرده اند.

 «افرادی که مبتلا به استمنا ( خودارضایی ) می باشند، موارد زیر را به عنوان تأثیر استمنا در سلامتی خود ذکر کرده اند.


شایان ذکر است که این افراد ناراحتیهای زیر را ناشی از ابتلا به استمنا می دانند: 

**ضعیف شدن چشم       **لاغر شدن صورت     **ضعف اعصاب   **لاغر شدن بدن   **سرگیجه   **زود به زود زکام شدن   **کم خونی   **سست شدن زانو   **سیاه شدن دور چشم     **ضعیف شدن حافظه   **زرد شدن صورت

 **ضعیف شدن حس شنوایی   **جوش زدن صورت   **شنیدن صدای زنگ در گوش   **گوشه گیری   **ظاهر نشدن در اجتماع   **ضعف ایمان     **بیمار شدن از نظر جسمی و روحی     ** ناراحتیهای بسیار دیگر

 موارد عمده دراختلال سلامتی این افراد به نقل از آنها به ترتیب عبارتند از:ضعیف شدن چشم، لاغرشدن صورت، ضعف اعصاب (افزایش تحریک پذیری)، ضعیف شدن بدن، ضعف حافظه و گوشه گیری.»

 پدر و مادر وظایف مشابهی نسبت به فرزندان همجنس خود دارند. در این زمینه والدین می توانند در فضایی دوستانه و آکنده از اعتماد متقابل، پیرامون برخی از علایم بلوغ، اهمیت دوستان در سلامت و یا انحراف اخلاقی، پیامدهای معاشرتهای آلوده و مسایلی از این دست، با فرزندان نوجوان خویش به گفت و شنود بپردازند

آثار دیگر خودارضایی 

این کار، جوان را بسیار خسته می کند و در طبایع حساس تولید و وسواس و تردید عجیبی می نماید، به طوری که همواره خجل و شرمسار است و خود را مجرم می پندارد. ابتلا به استمنا به سلامت روانی فرد ضربه ی شدیدی می زند. ضعف اراده در ترک استمنا که فرد، خود را اسیر و ناتوان در برابر ترک آن می بیند، ضربه ی مهم دیگری است.این ضعف اراده ی باعث می شود که شخص خود را مریض روحی بداند، دایم ناراحت باشد و گوشه گیری کند، خود را نسبت به جامعه عقب مانده احساس کند و عصبی یا تحریک پذیرباشد و اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.این نمونه های ذکر شده، مواردی است که به عنوان ضربات روحی و روانی بر فرد وارد می شود و آسایش و آرامش فکری را از او سلب می کند؛به نحوی که فرد مبتلا به استمنا قادر نیست مثل دیگر افراد همسن و سال خود به زندگی عادی بپردازد.

روشهای پیشگیری از انحرافات جنسی (به ویژه خودارضایی) 

با شرح عواملی که گذشت، اینک سؤالی که مطرح می شود این است که چگونه می توان از ابتلای نوجوانان به انحرافات جنسی و به ویژه خودارضایی پیشگیری نمود؟

پاسخ به این سؤال را به ترتیب زیر می آوریم:

نوجوان- نصیحت کردن

آموزش کافی به والدین 

والدین بالاترین نقش را در پرورش حیات جنسی فرزندان خود دارند.ضروری است که با والدین در سه زمینه گفتگو و آموزشهای منظم و سودمندی به آنان ارائه شود:

 ایجاد روابط گرم و محکم: ابتدا به والدین باید بیاموزیم که با فرزندان و به ویژه نوجوانان خود، روابط صمیمانه و ثمربخشی از حیث عاطفی برقرار کنند و همدلی با نوجوانان را به هر قیمتی فراهم آورند و رشته ی الفت را محکم کنند.در اثر این برخورد سازنده، پل عاطفی بین آنان برقرار می شود و اعتماد و اطمینان بر این روابط حاکم می گردد.

 حفاظت امور زناشویی: والدین باید به خوبی نسبت به روابط جنسی خود با یکدیگر و چگونگی برقراری آن، توجیه شوند و بخصوص در زمینه ی حفاظت مسایل خاصی که فقط بین آنان برقرار می شود، دقت و رعایت کامل بنمایند.

گفتگوهای ضروری و ثمربخش: پدر و مادر وظایف مشابهی نسبت به فرزندان همجنس خود دارند. در این زمینه والدین می توانند در فضایی دوستانه و آکنده از اعتماد متقابل، پیرامون برخی از علایم بلوغ، اهمیت دوستان در سلامت و یا انحراف اخلاقی، پیامدهای معاشرتهای آلوده و مسایلی از این دست، با فرزندان نوجوان خویش به گفت و شنود بپردازند.

تکریم شخصیت 

همان گونه که تضعیف شخصیت نوجوانان، آنها را در مواردی به عقب نشینی وادار کرده ومنزوی می سازد، در مقابل، تکریم شخصیت، ایشان را به میدان گسترده ی روابط اجتماعی و حضور مؤثر و فعالانه در صحنه های جامعه سوق می دهد.نوجوان، اگر احترام ببیند و مورد تکریم واقع شود، اعتماد می کند ونیروها و انرژیهایش را در مسیر سالم و سازنده ای به کار می اندازد.اما اگر از صحنه های فعال جامعه عقب رانده شود، نیرویش را در خود مصرف می کند.

کار مداوم، زندگی سالم 

اگر نوجوانان را به کار مداوم و زندگی سالم عادت دهیم و جوهر زندگی را در کار به آنان بنمایانیم، موفق شده ایم که از ابتلای خودارضایی آنان، جلوگیری کنیم.

تنظیم خواب 

نوجوانان را باید عادت دهیم که شبها زمانی به رختخواب بروند که کاملاً خسته و آماده ی خواب هستند. طبیعی است اگر نوجوان با خستگی به رختخواب نرود، به ناچار مدت زمانی را در بستر بیدارخواهد ماند تا به تدریج به خواب رود و چون افکار و اندیشه های شهوانی و تحریک آمیز معمولاً در این مواقع به سراغ نوجوان می آیند، نوعی تنظیم ساعات خواب برای نوجوان، ضرورت خاصی پیدا می کند. از سوی دیگر می توان نوجوانان را ترغیب نمود که هر بامداد، به محض بیدار شدن، از بستر برخیزد و این لحظات را در بستر نمانند.

آسیب زدایی از محیط  

همزمان با سلامت اخلاقی محیط خانواده، در ابعاد اجتماعی نیز دقت عمل وجود داشته باشد. مسایلی از قبیل بدحجابی،بی حجابی، روابط ناسالم و آزادانه ی دختر و پسر در برخی از محیطهای عمومی (از قبیل پارکها، سینماها و سایر اماکن مشابه). سریالهای تلویزیونی و فیلمهای خارجی و همچنین عرضه و فروش عکسهای هنرپیشه ها و خوانندگان خارجی به گونه های مختلف در تحریک زایی نوجوان مؤثر است..هم اکنون شبکه های نامرئی فساد در تلاشند تا به طرق مختلف ریشه ی حمیّت و غیرت را در نسل جوان جامعه ی ما بخشکانند.

تغذیه ی صحیح 

کیفیت تغذیه در دوران بلوغ، در شکل گیری مسایل انحرافی می تواند مؤثر باشد.به طور طبیعی غذای مناسب نوجوان، غذایی است که توان لازم و مورد نیاز بدن او را تأمین کند.بخصوص که نوجوانان در حال رشد سریع و چشمگیری هستند.لذا مواد غذای محرک و حارّه اگر مکرر استفاده شود، برای این سنین به هیچ وجه مطلوب نیست.چون شهوات و تمایلات خاص نوجوان را تحریک می کند. همچنین احتلام بیشترین هنگام، نزد کسانی دیده می شود که با معده ی سنگین می خوابند. بهترین روش جلوگیری از این امر و خواب سنگین بامداد آن است که شب، معده را از خوراکیهای گوناگون دیر هضم پرنکنند و به همان اندازه که به کیفیت غذا اهمیت می دهید به کمیت آن نیز دقت کنند.

اوقات فراغت 

مسئله ی اوقات فراغت گرچه به لحاظ طرح مکررآن در جامعه، چندان تازگی ندارد، ولی همچنان مسئله آفرین است.

 دستگاه تعلیم و تربیت ما یکی از طولانی ترین تعطیلات را اعم از تابستان و تعطیلات نوروز، داراست. این تعطیلات در ازای کمترین امکانات برای پرکردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان، به شدت مسئله آفرین است. نوجوانان را می توان به فنرهای فشرده ای که آماده ی پرتاب هستند، تشبیه کرد.اگر خانواده ها و اولیا بتوانند با برنامه ریزیهای مناسبی این انرژی متراکم را در قالبهای جامعه پسند، مطلوب و خلاق بریزند، بخشی از انحرافات و مشکلات اخلاقی، کاهش خواهد یافت

در اوقات فراغت تابستان و نیز فرصتهای بیکاری نوجوانان در طول سال تحصیلی، ازطریق توسعه ی کانونهای فرهنگی تربیتی دانش آموزان، محیطهای ورزشی، فعالیتهای اردویی (به ویژه اردوهای کار)، فعالیتهای فرهنگی و هنری، مسابقات هشتگانه ی مدارس، فعالیتهای ادبی و نویسندگی می توان به آنان جهت داد و خلأهای بزرگ و دشوار زندگی آنان را پر نمود.

منابع:دنیای نوجوانی- دکتر شرفی/سایت مردمان






تاریخ : سه شنبه 91/2/5 | 11:20 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • بی بی مارکت
  • ttp://www.bachehayeghalam.ir/sitefiles/bgh_sound_player.php">