سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
35 سال حبس در خانه
این خانواده عجیب تا به حال با هیچ انسانی غیر از خودشان معاشرت نداشته‌اند، ساندویچ و غذاهای امروزی نخورده‌اند،‌موبایل را به چشم ندیده‌اند و تمام این اتفاقات در سال 1390 در مرکز شهر مشهد افتاده است
برترین مجله اینترنتی ایران





این خانواده عجیب تا به حال با هیچ انسانی غیر از خودشان معاشرت نداشته‌اند، ساندویچ و غذاهای امروزی نخورده‌اند،‌موبایل را به چشم ندیده‌اند و تمام این اتفاقات در سال 1390 در مرکز شهر مشهد افتاده است تنها همبازی آن ها در تمام این 35 سال تعدادی گوسفند زنده بودند که پدر آن‌ها برای‌ رهایی از تنهایی برایشان گرفته بود عجیب‌تر از تمام این حوادث ثروت هنگفتی است که حالا پدر خانواده برای آنها به ارث گذاشته پسر دوم خانواده برای اولین بار  به تنهایی از در منزل خارج شد. او حاضر شد حقایقی شگفت‌انگیز را از این خانه مرموز در اختیار ما قرار دهد



شروع اسارت

لباس سفید عروسی به تن داشت که پا در خانه‌ای طلسم‌شده گذاشت. دختر روستایی به اصرار پدر و مادرش با مردی ازدواج کرد که همسری نازا داشت و نمی‌دانست که بعد از مراسم ازدواج برای همیشه روستای‌شان را ترک خواهد کرد. باور کردنی نیست حتی اگر واقعیت داشته باشد! 19 سال بیشتر نداشت که مردی در خانه‌شان را زد، کارمند بود و می‌خواست با این دختر جوان و شاداب ازدواج کند، وقتی شنید قرار است هووی زن نازایی شود به گوشه‌ای پناه برد، می‌دانست خودش حق انتخاب ندارد و پدر و مادرش با تصور اینکه خواستگار کارمند است و حقوقی دارد وی را به او خواهند داد. بار سفر را بستند تا به مشهد بروند، حتی اشک‌هایش خشک شده بود.

شاید باید به خاطر تنهایی‌هایش گریه می‌کرد، به‌خود دلداری می‌داد تا تصور کند شوهرش فرشته است که می‌خواهد به او پرواز‌کردن یاد بدهد. با دنیایی از امید عروس شد. 35سال پیش بود که در خانه‌‌ای با دیوارهای سیمانی و شیروانی زنگ‌زده‌ای باز شد و نوعروس با پای گذاشتن روی موزائیک حیاط برای همیشه زندانی شد. در نخستین حکمی که از سوی شوهرش صادر شد باید نه تنها با خانواده‌اش برای همیشه قطع رابطه می‌کرد بلکه حق خروج از آن چهاردیواری را نداشت. مرد رفتار عجیبی داشت، نوعروس جوان بود و خواست یاغی‌گری کند که زیر مشت و لگدهای شوهر چاره‌ای جز تسلیم ندید، همان سکوت نخست کافی بود تا دیگر جرات نداشته باشد یک کلمه‌ای حرف بزند.

نو عروس همراه با دیوارها و ‌ثانیه‌ها روز به روز فرسوده‌تر می‌شد در فضای سرد و بی‌روح خانه متروکه. وقتی برای نخستین‌بار باردار شد تصور کرد دوران بدبختی‌ها تمام شده است، می‌دانست شوهرش بچه‌دوست دارد و همین می‌تواند در زندان را به روی او باز کند و پر پرواز را به او بدهد. این روزنه امید نیز رنگ باخت چون پدر خانواده نه تنها در زندان را باز نکرد بلکه دختر و 3پسرش را نیز به سرنوشت مادرشان گرفتار کرد.



مادر زندانی

خانه پر از سکوت بود، همه از پدر وحشت داشتند، همسایه‌ها این خانه را یک معما می‌دانستند، بچه‌ها تنها زمانی دیده می‌شدند که به مدرسه می‌رفتند. پدر هرازگاهی به خانه سرکی می‌کشید و خرید بر‌عهده خودش بود، هر بار می‌آمد آشغال‌هایی با خود همراه داشت و در گوشه‌‌ای از حیاط می‌گذاشت، روز به روز خانه شیروانی‌دار پر از زباله می‌شد تا جایی‌که ماشین پیکان زیر همین آشغال‌ها مدفون شد.

بچه‌ها حق بازی حتی در حیاط خانه را نداشتند بیشتر با نگاه بود که با هم حرف می‌زدند وقتی نمره‌های‌شان20 می‌شد انگیزه‌ای برای خوشحالی نداشتند انگار سلام‌دادن را یاد نگرفته بودند و در یک جزیره ناشناخته تنهای تنها بودند. کتک‌خوردن از پدر یک عادت شده بود، وقتی پای در خانه شیروانی می‌گذاشتی باور نمی‌کردی خانواده در آن زندگی می‌کنند، بوی بد زباله و فاضلاب همه را به عقب می‌راند انگار مادر خانواده نیز روحیه‌ای برای تمیزی نداشت، همه جا را خاک گرفته و زیبایی حیاط خانه لابه‌لای تپه‌ای از زباله گم شده بود.

بچه‌ها یکی پس از دیگری با نمرات ممتاز دیپلم گرفتند و تنها بهانه‌ برای خارج‌شدن از خانه را نیز از دست دادند. همه می‌دانستند قفل این اسارت روزی شکسته خواهد شد، پدر خانواده بدبین‌ و سخت‌گیرتر شده بود تا اینکه بیمار شد و خیلی زود خود را تسلیم سرنوشت مرگ کرد. طلسم شکست، وقتی مادر و بچه‌ها شنیدند زنگ پرواز نواخته شده است حتی به‌‌دلیل مرگ پدر قادر به گریه نبودند.



دیدار پس از 35 سال

در آهنی زنگ‌زده با صدای خشکی باز شد و آنها برای همیشه آنجا را ترک کردند، صحنه دیدار زن با خانواده روستایی‌اش آن هم بعد از 35 سال زندگی در زندان. بچه‌ها انگار از دنیای دیگری آمده‌اند، هیچ‌کس را نمی‌شناختند و نمی‌دانستند در مهمانی‌ها چه رفتاری داشته باشند. خانه پر از سکوت دیگر جای‌ماندن نبود جالب این که مشخص شد پدر سخت‌گیر نزدیک به یک میلیارد تومان برای زندانی‌هایش ارثیه گذاشته است. با مرگ مرد‌ مرموزی در مشهد، راز زندگی وحشتناک خانواده‌‌اش در یک خانه متروکه و فرسوده فاش شد. همسر این مرد از همان روز نخست ازدواج در خانه زندانی بوده و بچه‌هایش نیز مانند او، مطیع دستورات پدر سلطه‌گر بودند. وقتی ماموران کلانتری شهید فیاض‌بخش مشهد وارد خانه شیروانی شدند باور نمی‌کردند داستان زندگی زنی با 4 بچه‌اش در این خانه واقعیت داشته باشد.


زندگی‌ام سوخت

زن 54‌ساله با چهره‌ای تکیده، شادی کم‌روحی به چشم‌هایش داده بود و دل پردردی داشت، 35‌سالی می‌شد که تنها مونس و هم‌دمش بچه‌هایی بودند که سرنوشتی بهتر از او نداشتند. این زن با ادبیات خاصی حرف می‌زند: «19سال بیشتر نداشتم که با این مرد ازدواج کردم، از وقتی به این خانه آمدم جز بداخلاقی و بی‌اعتنایی ندیدم، باید با همه قطع رابطه می‌کردم، به کتک‌های شوهرم عادت کرده بودم و گریه‌هایم تنها با نوازش بچه‌ها آرام می‌گرفت». وی می‌گوید: «یک روز زن همسایه‌ آتش تنوری برای ما آورد، در را به آرامی باز کردم و آن را گرفتم، وقتی شوهرم متوجه شد آن را از دستم گرفت و به سرم کوبید، باور می‌کنید هم‌کلاسی‌های بچه‌هایم نیز جرات آمدن به در خانه را نداشتند، شوهرم آنها را هم کتک می‌زد.»

زن آهی کشیده و ادامه می‌دهد: «وقتی شوهرم نبود راحت‌تر زندگی می‌کردیم البته جرات خارج‌شدن از خانه را نداشتیم اما حتی اگر در خواب او را می‌دیدم از ترس می‌لرزیدم، ابتدا سعی می‌کردم خانه‌ای تمیز داشته باشم بعد که دیدم هر کاری می‌کنم پدر بچه‌ها اعتنایی ندارد و با جمع‌آوری زباله و رنگ‌نزدن به دیوارها خانه را به یک زباله‌دان تبدیل کرده من هم دل و دماغم را از دست دادم و خانه روز به روز خاک گرفته‌تر شد.» زن از رهایی لذت می‌برد و می‌گوید: «در این سال‌ها در هیچ مراسمی خانوادگی و فامیلی شرکت نکردیم، شوهرم وقتی بیرون می‌رفت روی در علامت می‌گذاشت و اگر بدون اجازه در باز می‌شد من و بچه‌ها را کتک می‌زد، در این مدت سلامت روحی و جسمی‌ام را از دست دادم و وقتی پدر بچه‌ها مُرد توانستم برادرها و خواهرانم را ببینم، یک آرزو بود که به آن رسیدم.»

وی از روز نخست آزادی می‌گوید: «باورم نمی‌شد مشهد این‌قدر تغییر کرده باشد، مهم‌تر از همه شنیدم یک‌میلیارد تومان ارثیه داریم که دیگر برای خوشبختی‌ ما فایده‌ای نداشت، ما از همه‌چیز محروم بودیم و حالا یک ثروت خوب داریم، اما کل دنیا را هم داشته باشیم دیگر فایده‌ای نداشت، چرا که زندگی‌ و سرنوشت‌مان سوخته و از این به بعد تنها شرایط بهتری خواهیم داشت و من از اینکه بچه‌هایم اجتماعی نیستند نگران هستم.»





گفت‌وگوی اختصاصی با پسر بزرگ خانواده اسیر در خانه شیروانی

پسری با عینک ته‌استکانی پیش روی‌مان نشست، 32 سال دارد، اما رفتارش کودکانه است، به سختی داخل خانه شیروانی دعوت‌مان می‌کند. «مهدی» با استرس عجیبی جلوتر قدم برمی‌دارد، خانه کلنگی به فروش گذاشته شده است، در حیاط مقدار زیادی آشغال، تکه‌های آهن‌پاره، پلاستیک و نان خشک روی هم تلنبار شده. هر قدم که برمی‌داری تصور می‌کنی یا زیر پایت فرو خواهد رفت یا حیوان گزنده‌ای به تو حمله خواهد کرد. شاید پیش از فروش این خانه، دیوارهایش آوار شوند. زیرزمین مخوفی دارد، پای در اتاق پر از خاک می‌گذاریم که تلویزیون کوچکی در وسط آن قرار دارد، در یک قدمی‌اش پتویی کثیف می‌بینیl که انگار کسی زیر آن خوابیده است، مهدی می‌گوید برادرش دوست ندارد کسی را ببیند، از آنجا خارج می‌شوم و از مهدی می‌خواهم به همه سوالاتم جواب بدهد. مکث می‌کند، انگار نمی‌خواهد حرفی بزند، انتظار دارم از حالات چهره‌اش پی به راز درونش ببرم اما امکان ندارد. درحالی‌که چشمانش نشان می‌داد جواب منفی خواهد داد، ناگهان می‌پذیرد.






در اتاقی پر از تارهای عنکبوت می‌نشینم، نخستین سوالم ناشی از کنجکاوی‌ام بود:
  • چرا به سر و وضع خانه نرسیده‌اید؟

مهدی، نگاهش را به اطراف می‌چرخاند: در زندگی ما دیگر حوصله‌ای نبود که دست به تعمیرات بزنیم، نه مادرم و نه ما روحیه‌ای نداشتیم، ما تنها زنده بودیم، زندگی نمی‌کردیم.
  • چرا این شرایط را داشتید؟

پسر جوان انگار به سکوت عادت کرده‌است خیلی طول می‌کشد تا حرفی بزند: «ما از پدرمان وحشت داشتیم، ببینید یک خواهر و 2 برادر دارم، هیچ کدام ازدواج نکرده‌ایم و همه‌مان به نوعی مشکل روحی و روانی داریم، مادرم که دختر روستایی بود همسر دوم پدرم شد آن‌ها ده سال با هم تفاوت سنی داشتند و هیچ‌وقتی نتوانستند زندگی خوبی داشته باشند.»
  • مادرت چه رفتاری با پدرت داشت؟

مادرم از پدرم می‌ترسید البته من و خواهر و برادرانم هم می‌ترسیدیم، مرد وحشتناکی بود.
  • مگر چه رفتاری داشت؟

پدرم خیلی سخت‌گیر بود و اجازه نمی‌داد از خانه بیرون برویم، کسی نیز حق نداشت به خانه‌مان رفت‌وآمد کند.
  • دلیلی نداشت؟

معتقد بود در خارج از خانه ما خلافکار و معتاد می‌شویم نسبت به مادرم نیز بدبین و شکاک بود، شاید راست می‌گفت، ‌ما الان
 نه معتاد هستیم و نه خلافکار اما به جای آن روانی شدیم، ما یک عمر زندانی بودیم.
  • زندانی؟

منظورم زندانی‌شدن در همین خانه است، مادرم 35سال پا از این خانه بیرون نگذاشت، من و خواهر و برادرانم نیز تنها اجازه داشتیم به مدرسه برویم و زود برگردیم.
  • در مدرسه دوستانی داشتی؟

در مدرسه هیچ‌وقت با کسی دوست نشدیم چرا که می‌‌دانستیم پدرم بفهمد بیچاره‌ایم.



ما تسلیم بودیم

  • معلمان‌تان علت این رفتارها را نمی‌پرسیدند؟

چون از نظر تحصیلی همیشه شاگرد اول بودیم و هوش و استعداد زیادی داشتیم از طرف معلمان و مدرسه مشکل خاصی احساس نمی‌شد و کسی شک نکرد در چه شرایطی زندگی می‌کنیم.
  • بستگان‌تان بی‌تفاوت بودند؟

آن‌ها هیچ رفت‌وآمدی به خانه‌مان نداشتند، همگی از پدرم دلخور بودند، بستگان مادرم که روستایی هستند جرات نداشتند به سراغ ما بیایند.
  • به روستای مادرت نرفته‌اید؟

اصلا، اعضای خانواده ما تا‌به‌حال به مسافرت نرفته، هنوز از مشهد خارج نشده‌ایم.
  • جایی را می‌شناسید؟

تنها از طریق تلویزیون شهرهای مختلف و مناطق تفریحی کشورمان را شناخته‌ایم.
  • خودت تمایلی به سفر داری؟

راستش را بخواهید دوست نداریم به مسافرت برویم، به‌این زندگی عادت کرده‌ایم، ببینید در ایام عید و تابستان همیشه در خانه زندانی بودیم، پدرم همه‌چیز را می‌خرید حتی حق بازی در حیاط را هم نداشتیم.
  • با پدرتان حرف می‌زدید؟

کتک‌های پدرمان تنها چیزی است که از او به یاد داریم، او اصلا اهل دردودل کردن و حرف‌زدن نبود.
  • با مادر و خواهر و برادرانت چطور؟

حرف نزدن یک عادت شده بود، هیچ‌یک از ما با هم چندان حرفی نمی‌زدیم، خیلی از چیزهایی را که می‌خواستیم و حتی انتظارات خود را از همدیگر با نگاه به هم می‌‌فهماندیم و زیاد صحبت نمی‌کردیم.
  • هم بازی‌ای نداشتید؟

تنها هم بازی‌های‌مان تعدادی گوسفند بودند که مدتی پدرم در حیاط خانه نگهداری می‌کرد اما بوی بد آن‌ها باعث شد همسایه‌ها اعتراض کنند و پدرم با دعوای مفصلی گوسفندان را با خود برد و باز تنها ماندیم.
  • پدر ولخرجی داشتی؟

اصلا، از روزگار خانه مشخص است که پدرم خسیس بود، در عمرم پول توجیبی نگرفته و هر چه خودش می‌خواست می‌خرید.
  • مادرت جر و بحثی نداشت؟

گاهی اوقات جر و بحث داشتند، پدرم خیلی عصبی بود و در آن سو مادری مطیع و آرام داشتم، هیچ‌وقت اختلافات آن‌ها جدی نشد، من و خواهر و برادرانم نیز تسلیم پدرمان بودیم و هیچ‌گاه گلایه‌ای نکردیم.
  • متوجه شدم جواب سلام من را ندادی، چرا؟

نمی‌دانم چقدر باید جواب این سوال را بدهم، دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از زمان کودکی هم اگر بچه‌های همسایه‌مان سلام می‌کردند حق نداشتم جواب‌شان را بدهم چون پدرم راضی نبود با کسی حرف بزنم و اگر خلاف این را از من و دیگر اعضای خانواده‌ام می‌دید به حسابم می‌رسید.
  • در خرید لباس حق انتخاب داشتید؟

اصلا، در موقع لباس‌خریدن می‌گفت که نباید لباس شیک و مد روز باشد با اینکه پول به ما نمی‌داد همیشه تاکید داشت ولخرجی نکنیم.
  • وقتی خبر مرگ پدرت را شنیدی چه احساسی داشتی؟

ناراحت شدیم اما هیچ‌کدام گریه نکردیم چون اعتقادی به گریه نداریم، روز سوم مرگ پدرم همراه بستگان‌مان به قبرستان رفتیم خیلی سعی کردم به زور چند قطره اشک بریزم اما فایده‌ای نداشت.
  • ارثیه میلیاردی می‌تواند جایگزین سرنوشت تلخ زندگی‌تان باشد؟

بعد از مرگ پدرم بود که فهمیدیم یک میلیارد‌تومان ارث برده‌ایم. آن را تنها پشتوانه خودمان می‌دانیم.
  • با این پول چه می‌کنی؟

یک خانه به ارزش350 میلیون تومان در مشهد خریده‌ایم که مادر، خواهر و یکی از برادرانم در آنجا زندگی می‌کنند.
  • پس تو و برادرت چرا اینجا هستید؟

می‌خواهیم این خانه را بفروشیم و برای همیشه آن را فراموش کنیم، اینجا مانده‌ایم تا برخی از اثاثیه‌مان را دزد نبرد، بعد از فروش حتما به همان خانه می‌رویم.





پدر خوب یعنی دکتر حسابی

  • از لحاظ روحی در چه شرایطی هستید؟

خواهرم سخت بیمار است، هم از لحاظ روحی و هم جسمی، باید مقداری از پول‌ها را خرج درمان او بکنیم.
  • می‌خواهی چه شغلی را دنبال کنی؟

هیچ فکری در این خصوص نکرده‌ام با این ارث باید خیال‌مان راحت باشد و نگران شغل نباشیم.
  • چه آرزویی داری؟

من هیچ آرزویی ندارم، موبایل هم ندارم.
  • درخصوص عشق چه می‌دانی؟

تا به‌حال عاشق نشده‌ام چون با کسی معاشرت نکرده‌ام.
  • می‌خواهی ازدواج کنی؟

معیار خاصی برای انتخاب همسر درنظر دارم؛ می‌خواهم صداقت داشته باشد و اگر روزی مثل پدرم خواستم به او ظلم کنم، سکوت نکند و حق خودش را بگیرد.
  • خودت مثل پدرت خواهی شد؟

امکان ندارد، من معتقدم باید به همسرم خیلی محبت کنم و زندگی‌ آسان و راحتی برایش فراهم کنم.
  • پدر خوبی برای بچه‌هایش خواهی بود؟

در مسئله این‌که آیا بچه‌دار می‌شوم یا نه باید بگویم تا به حال فکرش را نکرده‌ام، بچه خیلی خوب است و قول می‌‌دهم اگر روزی بچه‌دار شدم با بچه‌هایم دوست باشم، آن‌ها را به پارک ببرم، هر چه دوست دارند برای‌شان بخرم و حتی با آن‌ها در خانه‌ام بازی کنم.
  • وقتی پدرت زنده بود چه آرزویی داشتی؟

تنها آرزویم نمره‌های 20 درس‌هایم در مدرسه بود که با گرفتن دیپلم آن هم با معدل ممتاز این‌سری از آرزوهایم نیز، مرده‌اند.
  • به موسیقی علاقه داری؟

هیچ اطلاعی از موسیقی ندارم اصلا اهل این جور چیزها نیستم، در این سال‌ها تنها تفریح من و خانواده‌ام تلویزیون بوده است.
  • خواهرت خواستگاری دارد؟

خواهرم تنها دل‌نگرانی من است، دختر بسیار خوب و مهربانی‌است اما هیچ‌کس به خواستگاری‌اش نیامده.
  • دلتنگ پدرت هستی؟

گاهی دلم برایش تنگ می‌شود اما دوست ندارم در مورد گذشته‌ها چیزی به خاطر بیاورم، بعد از مرگ پدرم تنها یک‌بار، آن هم روز سوم مرگش به قبرستان رفته‌ام.
  • تا حالا ساندویچ خورده‌ای؟

در مورد غذای بیرون و ساندویچ باید بگویم اعتقادی به این نوع غذاها ندارم.
  • کدام منظره‌ را دوست داری؟

در تلویزیون دیده‌ام دریا زیباست اما اطلاع زیادی از آن ندارم، تا حالا به ساحل دریا نرفته‌ام و نمی‌توانم در مورد دریا نظری بدهم.
  • چه رنگ‌هایی را دوست داری؟

رنگ‌های تیره و سورمه‌ای را بیشتر دوست دارم.
  • تعریفت از زندگی چیست؟

همان چیزی که در یک کتاب خوانده‌ام، زندگی یعنی فاصله بین نقطه تولد تا مرگ!
  • شعر دوست داری؟

اصلا اهل شعر نیستم، هوش و حواس شعرگفتن را ندارم.
  • به‌نظرت بهترین پدر کیست؟

یک پدر باید مثل دکتر حسابی باشد و بچه‌هایش را دوست بدارد. پدرم هیچ‌وقت به هیچ‌کس نگفت دوستت دارم، من هم تا به حال نگفته‌ام و بعید می‌دانم حاضر شوم از این جمله استفاده کنم.
  • آلبوم عکس‌های‌تان را که نگاه می‌کنی چه حسی پیدا می‌کنی؟

باید بگویم ما تا به حال اصلا عکس نگرفته‌ایم و به جز عکس‌هایی که همراه پدرمان می‌رفتیم می‌گرفتیم یعنی آلبوم عکس نداریم، پدرم می‌گفت عکس گرفتن یعنی مسخره‌بازی.

حرف دیگری نمانده، با دلی تکیده و غمگین می‌خواهیم از خانه پر از سکوت خارج شویم وقتی فضای به هم ریخته حیاط را می‌بینم و می‌پرسم چرا بخشی از آن‌جا خالی شده است می‌شنوم ، جای پیکان مدل 57 پدرش است که سال‌ها زیر زباله‌ها بود و بعد از مرگ وی به‌عنوان خودروی فرسوده، فروخته‌اند.
مهدی، خیلی زود در را به روی من می‌بندد و داخل می‌شود، اما و اگر‌های زیادی در ذهنم رژه می‌روند و اینکه باید چنین حقیقتی را بپذیرم و تصور نکنم کابوس دیده‌ام.

باز نشر اختصاصی: مجله اینترنتی Bartarinha.ir






تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 8:23 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
به دنبال عضلات کشیـــده هستید؟
تنها وسیله‌ای که برای این تمرین‌ها نیاز دارید، نوار مخصوص ورزش‌های کششی است که می‌توانید به جای آن از یک متر کش 5 سانتی‌متری استفاده کنید
برترین مجله اینترنتی ایران
تناسب اندام، کاهش وزن، خوش‌تیپی، سبک شدن و... هدف شما هر کدام از این‌ها که باشد، ما برای‌تان چند توصیه ورزشی داریم که با انجام‌شان در طول روزهای گرم تابستان، نه‌تنها عضلات نواحی شکم، بازوها، ناحیه بالای پا و پشت را حسابی خوش‌ترکیب و کشیده می‌کنند بلکه حدود 5/4 کیلوگرم از وزن‌تان هم کم می‌شود؛ پس دست به کار شوید که پیشنهادی بهتر از این پیدا نمی‌کنید! در این تمرین‌ها می‌خواهیم با تمرکز حرکات کششی و استقامتی بر بازوها، قفسه سینه، شکم، عضلات سرینی و پاها به بهترین نتیجه برسیم و در مدت زمانی کوتاه، تا حد امکان به اندامی ایده‌آل دست پیدا کنیم.

این حرکات را 3بار در هفته انجام دهید و از تاثیرات فوق‌العاده‌اش حیرت‌زده شوید!





  خم شوید و بچرخید

ماهیچه‌های هدف: شانه‌ها، عضلات کمر، شکم، ماهیچه‌های سرینی و عضلات پاها
  • یک سر نوار یا کش را به دستگیره در ببندید، سر دیگر کش را در دست‌های‌تان محکم نگه دارید. حالا طوری بایستید که سمت چپ بدن‌تان رو به در باشد، پاها را به اندازه عرض شانه باز کنید و دست‌ها را همسطح با شانه، در مقابل‌تان بکشید.
  •   حالا خودتان را جمع کنید مثل حالت قوز کردن و زانوهای‌تان را عقب‌تر از پنجه پاها نگه دارید.
  •      همان‌طور که پشت‌تان را بالا نگه داشته‌اید، از پاشنه چپ، روی پاشنه راست بچرخید و همزمان فقط بالا‌تنه‌تان را به سمت راست بچرخانید. دوباره به سمت مرکز بچرخید و به حالت قوز کرده برگردید.
  •   این حرکت را در 3 سری و هر سری 12 بار انجام دهید، جهت‌تان را تغییر دهید و این حرکت را برای سمت دیگر هم تکرار کنید.





  جمع شوید و باز بایستید

ماهیچه‌های هدف: شانه‌ها، ماهیچه‌های کمر، عضلات دوسر بازویی، عضلات سرینی و پاها
  •   روبه‌روی یک در بایستید، یک سر نوار را به دستگیره در ببندید و سر دیگرش را در دست راست خود بگیرید. پاها را به اندازه لگن از هم باز کنید؛ دست چپ را در کنارتان و دست راست را در مقابل‌تان به اندازه سطح شانه‌ها بالا ببرید.
  •    پای راست را کمی عقب‌تر از خود بگذارید یا یک حرکت‌جهش یا حرکت ناگهانی به سمت عقب انجام دهید و زانوی چپ‌تان را خیلی آهسته خم کنید.
  •   همزمان که زانوی راست را از جلو تا سطح لگن بالا می‌آوریـــد، دست راست را به قفسه سینه نزدیــــک کرده و آرنج را مستقیم به پشت ببرید. همچنان که به حرکت لانژ برمی‌گردید تا یک دور را کامل کنید، بازوی راست را هم به حالت کشیده درآورید.
  •   این حرکت را در 3 سری، هر بار بین 15 تا 20 دفعه انجام دهید؛ برای سمت دیگر بدن نیز حرکات را به همین میزان تکرار کنید.





   پیچ و تاب بخورید!

  ماهیچه‌های هدف: عضلات دوسر بازویی، پشت و پاها
  •    هر سر نوار را در یک دست بگیرید، دست‌ها را در طرفین گرفته و کف دست‌ها به سمت جلو باشد. پای راست را وسط نوار قرار دهید؛ پنجه پای چپ را روی زمین، کمی عقب‌تر از خود بگذارید.
  •    همچنان که دست‌ها را به سمت شانه حلقه می‌کنید و آرنج‌ها را در طرفین نگه می‌دارید، پای چپ را با جهش نرمی به عقب ببرید. دوباره به حالت ابتدایی برگردید.
  •    این حرکت را در 3 سری 10 تایی انجام دهید و برای هر پا تکرار کنید.





  ماهیچه سه‌سر را هدف بگیرید

ماهیچه‌های هدف: ماهیچه‌های بالای کمر و عضلات سه‌سر
  •    پاها را به اندازه عرض شانه باز کرده، دو سر نوار را طوری در دست بگیرید که وقتی بازوها را همسطح شانه، از طرفین باز می‌کنید، نوار کاملا کشیده شود.
  •    بازو را کاملا هم‌سطح شانه نگه دارید، آرنج چپ را خم کنید تا دست چپ‌تان درست وسط قفسه سینه قرار گیرد و کف دست رو به داخل باشد؛ بازوی چپ را باز کنید تا دوباره به حالت اول برگردید.
  •     این حرکت را برای هر سمت، در 3 سری 12 تایی انجام دهید.





 بنشین و پاشو!

ماهیچه‌های هدف: شانه‌ها، کمر، عضلات سرینی و پاها
  •    پاها را کمی بیشتر از عرض شانه‌ها باز کرده، پنجه‌ها با زاویه 45 درجه به سمت بیرون قرار گیرند. حالا نوار را در دست‌ها گرفته و در مقابل خود، هم‌سطح با شانه‌ها نگه دارید؛ بازوها کاملا راست بوده و دست‌ها به اندازه عرض شانه از هم فاصله داشته باشند.
  •     دست‌ها را کاملا از هم باز کرده، کمی به سمت پایین خم‌شان کنید درواقع دست‌ها باید به سمت پایین، فقط کمی انحنا داشته باشند.
  •     بایستید و بازوها را کاملا دور از هم، در دو طرف بدن نگه دارید، استخوان هر دو شانه (کتف‌ها) را به هم بفشارید. بازوها را به حالت اول برگردانید.
  •     این حرکت را در 3 سری 12 تایی تکرار کنید.



هشدار: به جای آن که صرفا بازوهای‌تان را بکشید، بدنتان را بچرخانید.





کشیدن طرفین بدن

ماهیچه‌های هدف: شانه‌ها، کمر، شکم و عضلات مورب شکمی
  •    یک طرف نوار را به دستگیره در ببندید و سر دیگرش را در دست چپ خود بگیرید. پشت به در بایستید و به بغل روی زمین بخوابید. روی طرف راست بخوابید، آرنج راست را تکیه‌گاه بالا‌تنه کرده و لگن و پاها در امتدادش قرار گیرند، بعد لگن را بالا بکشید. بازوی چپ را رو به بالا کشیده، کف دست رو به جلو باشد. بازوی چپ را همان‌طور باز و کشیده نگه دارید و عضلات شکم را منقبض کنید، بالا‌تنه‌تان را به سمت راست بچرخانید تا روبه‌روی زمین قرار گیرد و بازوی چپ روی زمین باشد.
  •     به حالت اول برگردید.
  •     این حرکت را 10 بار تکرار کنید؛ برای هر 2 طرف بدن این کار را در 3 سری انجام دهید.





حرکت‌های دورانی

ماهیچه‌های هدف: عضلات کمر، عضلات دوسر بازویی، شکم، عضلات سرینی و پاها
  •     هر سر نوار را در یک دست گرفته، بازوها در طرفین، پای چپ را وسط نوار قرار دهید؛ پنجه پای راست را آهسته کمی عقب‌تر از خود روی زمین بگذارید.
  •    همان‌طور که از ناحیه لگن به جلو خم می‌شوید، پای راست را از پشت بالا بیاورید؛ به‌طوری‌که پای راست و بالاتنه‌تان در یک سطح قرار گرفته و در نهایت، با سطح زمین موازی باشد.
  •     در همان حالت بمانید و 2سر نوار را به سمت دنده‌ها بیاورید. به حالت ابتدایی برگردید.
  •    بهتر است این حرکت در 3 سری و هر بار 10 دفعه، برای هر پا تکرار شود.





تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 8:21 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
«من از رفتارهای محمد خوشم آمد و به وی علاقه‌مند شدم اما او ابتدا نمی‌پذیرفت و علت آن را تفاوت و فاصله طبقاتی می‌دانست اما برای من شعور و تحصیلات شوهر آینده‌ام مهم بود. بخاطر همین قول دادم طوری پیش برویم که خانواده‌ام راضی شوند.
دختر مرد ثروتمند وقتی خود را گم کرد نمی‌دانست راز رابطه پنهانی‌اش با مستخدم شرکت پدرش فاش خواهد شد.

این دختر 19 ساله در اعتراض به اصرارهای خانواده‌اش برای ازدواج با یک تاجر، خانه را ترک کرد و چند روزی میهمان پنهان خانه پدربزرگش بود.

چندی پیش مردی شیک‌پوش با موهای جوگندمی به دادسرای ناحیه 72 تهران رفت و ادعا کرد، دخترش به نام «شهره» از خانه فرار کرده است. این مرد 55 ساله که مدیرعامل یک شرکت تجاری است وقتی در برابر دادیار شعبه 4 ایستاد گفت: «شهره دختری درسخوان، زرنگ، باهوش و مودب بود، با رتبه خیلی خوبی وارد دانشگاه شد‌ و برای اینکه در محیط کار باشد به شرکتم آمد و مشغول به کار شد.

از روزی که دخترم پشت میز کار نشست رفتارهایش مرموز شد، می‌دیدم که همیشه استرس دارد و هر بار از او می‌پرسیدم چه مشکلی دارد، حرفی نمی‌زد و درس‌هایش را بهانه می‌کرد.»

مرد پولدار گفت: «همسرم بیماری‌ای دارد و همیشه نگران است عروس شدن شهره را نبیند، راز این بیماری را تنها من و خودش می‌دانیم و دخترم بی‌اطلاع است، وقتی پسر یکی از همکاران تجاری‌ام به شرکت من رفت و آمد کرد و شهره را دید از پدرش شنیدم که می‌خواهد به خواستگاری دخترم بیاید. او پسری تحصیلکرده، شیک‌پوش، اجتماعی و مهربان است. دیدم برای دامادی خانواده ما مناسب است و تصور داشتم شهره هم با چنین پسری بتواند خوشبخت باشد چرا که هر دو کار می‌کنند و تحت حمایت پدرانشان که ما باشیم، هستند از سوی دیگر جمشید مخالفتی با تحصیل دخترم نداشت تا جایی که ادعا کرد همه نوع حمایتی از این تحصیلات بکند.

 خوشحال بودم و وقتی با لبخند شهره را در جریان گذاشتم، ناگهان چهره‌اش برافروخت و گفت: نمی‌خواهد ازدواج کند و اصلا جمشید جذابیتی برای وی ندارد، هرچه به او گفتیم خیر و صلاحش را می‌خواهیم نپذیرفت و ناگهان از خانه فرار کرد و نمی‌دانیم اکنون چه سرنوشتی دارد؟!»

مرد پولدار در ادامه گفت: «همه جا را زیر و رو کرده‌ایم هیچ کس خبری از شهره ندارد. دوستان صمیمی‌اش نیز نمی‌دانند دخترم کجاست؟! می‌ترسم بلایی سرش آمده باشد یا فریب مردی را خورده که تنها قصد اغفال وی را داشته است.»

با ادعاهای تلخ این پدر در حالی که بررسی‌ها نشان می‌داد شهره به دانشگاه نیز نمی‌رود و اساتیدش بخاطر ممتاز بودن وی نگرانش شده‌اند، دادیار پرونده دستور داد اقدامات مخابراتی صورت گیرد. وقتی تماس‌های تلفنی و پیامک‌های شهره در اختیار تیم پلیس قرار گرفت، پدرش با دیدن متن‌های عاشقانه حیرت‌زده شد بویژه اینکه پسر مورد علاقه دخترش را می‌شناخت. باور نمی‌کرد که دخترش دلباخته مستخدم شرکت وی شده باشد، با راهنمایی‌های مرد پولدار ماموران خیلی زود محمد را در شرکت به دام انداختند، این پسر که باور نمی‌کرد رازشان فاش شده باشد با دیدن رییس خود سر به زیر انداخت و گفت: «من دخالتی در فرار شهره نداشتم حتی گفتم بخاطر من آینده‌اش را خراب نکند اما او نپذیرفت بعد هم قصد بدی از ترک خانه نداشت می‌خواست در آن فضا نباشد و الان هم در خانه پدربزرگش است و وی به نوه‌اش قول داده به کسی جای شهره را لو ندهد.»

با ادعاهای محمد که 25ساله است، پلیس خیلی زود توانست شهره را در خانه پدربزرگش پیدا کند. این دختر که می‌دید محمد بازداشت شده است به پدرش اعتراض کرد و با بیان اینکه وی باید آزاد شود چون نه‌تنها دخالتی در فرارش نداشته بلکه توصیه می‌کرد چنین کاری نکند، راز رابطه پنهانی‌‌اش با مستخدم شرکت را فاش کرد.

شهره گفت: «وقتی به شرکت پدرم رفتم رفتارهای بسیار مودبانه و باکلاس محمد را دیدم که مستخدم بود، همین موجب جذب من شد و من حرکاتش را زیرنظر گرفتم.

گاهی سر زده به آبدارخانه می‌رفتم و می‌دیدم در حال مطالعه است. یک روز کتاب‌هایش را یواشکی از کابینت بیرون آوردم و دیدم در حال تحصیل در دوره کارشناسی ارشد (!) است.»

وی ادامه داد: «من از رفتارهای محمد خوشم آمد و به وی علاقه‌مند شدم اما او ابتدا نمی‌پذیرفت و علت آن را تفاوت و فاصله طبقاتی می‌دانست اما برای من شعور و تحصیلات شوهر آینده‌ام مهم بود. بخاطر همین قول دادم طوری پیش برویم که خانواده‌ام راضی شوند. وقتی اصرارهای پدرم در ازدواج من با پسر دوستش را دیدم و معیارهای مالی را دلیل اصلی آن دانستم با پدربزرگم درددل کردم و پذیرفت میهمانش باشم.»

بنا به این گزارش، پدر شهره با پس گرفتن شکایت خود به دخترش قول داد بررسی کند و اگر ببیند خواسته وی منطقی است نه تنها مخالفتی نکند بلکه محمد را نیز تحت حمایت خود قرار دهد.

منبع: تابناک

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir






تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 8:20 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
یه لقمه نون حلال کافی نیست!
بسیاری از مردم دلیل انحرافات جنسی را تنها نبود اندیشه های مذهبی، پوشش غیرمناسب و فیلم ها تحریک کننده و مستهجن می دانند؛ اما این عوامل تنها بخشی از موضوع هستند.
بسیاری از مردم دلیل انحرافات جنسی را تنها نبود اندیشه های مذهبی، پوشش غیرمناسب و فیلم ها تحریک کننده و مستهجن می دانند؛ اما بایستی خاطر نشان کرد که این دلایل در کنار بسیاری از عوامل دیگر موجب انحراف در جوانان می شود.

بسیاری از نوجوانان و جوانان نیازهاییی مانند محبت، توجه و احساس شایستگی دارند که از طریق روابط جنسی برطرف می کنند؛ در صورتی که بایستی خانواده و جامعه امکان صحیح برطرف کردن این نیازها را از طریق تحصیل، ورزش، فعالیت های هنری و تمامی مهارت هایی که ممکن است، برای آنان فراهم کنند.

دوره نوجوانی دوره بسیار حساسی است. احساسات بسیار فعال می شود. آنان به بدن، چهره و روابط بسیار اهمیت می دهند. آنها دوست دارند به آنها توجه کنند؛ اگر خانواده ها نتوانند موقعیت حساس جوانان را درک کنند و به نیازهای آنان توجه کنند، امکان دارد نوجوانان برای برطرف کردن نیاز هایشان به روش های مضر پناه ببرند.
 
بسیاری از دخترها از طریق روابط جنسی، نیاز به توجه و محبت و احساس امنیت را کسب می کنند و بسیاری از پسرها از این طریق از احساس حقارت خود فرار می کنند.
 
ریشه بسیاری از انحرافات را می توان در شیوه های نامناسب فرزند پروری یافت. خانواده هایی که با فرزندانشان ارتباطی صمیمی ندارند و یا به شیوه های قدیمی با فرزندانشان برخورد می کنند و یا کنترل زیادی بر آنان اعمال می کنند، بستری مناسب برای انحراف فرزندانشان آماده می کنند. بسیاری از نوجوانان بدلیل کمبود توجه به روابط خیابانی کشیده می شوند، راهی که خود، از آخر و عاقبت آن بی خبرند.
 
در زیر چند عامل مهم انحرافات جنسی را آورده ایم:

• کمبود محبت
 
• نبودن کانون گرم خانوادگی
 
• بی ثباتی و درگیری خانوادگی
 
• تعصب و جهل والدین
 
• تربیت نادرست
 
• اعتیاد والدین
 
• تظاهر جنسی والدین در مقابل نوجوان

• محیط ناسالم
 
• تنبیه شدید
 
• تعدد اولاد
 
• وضعیت بد اقتصادی
 
• عدم تکامل روانی
 
• عدم آموزش صحیح جنسی
 
• سختگیری های بی دلیل
 
• نقص عقل
 
• تقلید و دنباله روی
 
• تبلیغات
 
• تحقیر و سرزنش
 
• محیط های آموزشی
 
• همسالان

• ضعف اخلاق خانوادگی
 
• وجود وسایل و کتاب های تحریک کننده

اگر در زندگی کسانی که به انحراف جنسی کشیده شده اند اندکی دقت کنیم، نشانه هایی از یک مشکل، یک کمبود و علائمی از بی توجهی و الگوهای ناصحیح فرزند پروری دیده می شود. بسیاری از نوجوانان قربانی بی توجهی والدین و جامعه به آنان می شوند. برای پرورش فرزندانی سالم تنها به نان حلال نیازمند نیستیم، بلکه نیازمند شیوه های صحیح فرزند پروری و امکانات اقتصادی و اجتماعی هستیم.

منبع: خبرگزاری برنا

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir






تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 8:19 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
در ایالت نیویورک
مقامات ایالت نیویورک روز جمعه با تصویب قانونی، ازدواج همجنسان در این ایالت را مجاز اعلام کردند.
به نقل از خبرگزاری رویترز، نیویورک ششمین ایالت آمریکا است که ازدواج همجنسان در آن شکل قانونی به خود می گیرد و این قانون ظرف 30 روز آینده قابل اجرا خواهد بود.

"میشل بلومبرگ" شهردار نیویورک و از حامیان اصلی تصویب این طرح، قانونی شدن ازدواج همجنسان را گام مهمی در تحقق آزادی های فردی و اجتماعی توصیف می کند!

تصویب این قانون با مخالفت رهبران مذهبی آمریکا مواجه شده است. اسقف کلیسای کاتولیک نیویورک این قانون را ناامید کننده و مشکل ساز خواند.

سناتور "رابن دیاز" تنها نماینده حزب دموکرات بود که به تصویب این قانون رأی مخالف داد. "دیاز" تأکید کرد: خداوند مفهوم واقعی ازدواج را برای انسان شرح داده است و تصویب اینگونه قوانین خلاف دستورات دینی است.

مقامات آمریکایی از جمله "باراک اوباما" می کوشند با حمایت و تصویب قانون ازدواج همجنسان، موفقیت خود را برای انتخابات ریاست جمهوری 2012 این کشور تضمین کنند.

منبع: خبرگزاری برنا

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir






تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 8:18 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
فرمانده نیروی هوافضای سپاه با اعلام اینکه برد موشک های ایران 2000 کیلومتر است، گفت: اهداف آمریکایی در منطقه و اسرائیل تحت سیطره موشک های ایران است.
سردار امیر علی حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه صبح امروز سه شنبه در جمع خبرنگاران در خصوص توان موشکی ایران اظهار داشت: مسافت برد موشکی ایران تا 2 هزار کیلومتر است و این به معنای عدم توانایی برای افزایش برد موشک ها نیست بلکه بیش از این برد را برای ساخت موشک هایمان احتیاج نداریم.

وی با بیان اینکه فاصله اسرائیل با ایران بیش از هزار و 200 کیلومتر است که می توان آن را از سمت دامغان و سمنان مورد اصابت موشک هایمان قرار دهیم، گفت: آمریکا نیز زحمت ما را کم کرده است زیرا پایگاههایش از 120 کیلومتر تا 700 کیلومتر در اطراف ایران وجود دارد و با همین موشک ها می توان همه اهداف آمریکایی در منطقه را مورد اصابت قرار داد.

حاجی زاده در ادامه در خصوص تهدید اروپا نیز گفت: همان طور که گفته ام برد موشک های ما 2 هزار کیلومتر است ضمن اینکه بیشترین دشمن های فرامنطقه ای ما آمریکا و اسرائیل هستند و ما احساس تهدیدی از ناحیه کشورهای دیگر نمی کنیم بنابراین برد موشک هایمان را بر اساس اهداف آمریکایی در منطقه و اسرائیل طراحی کرده ایم .

منبع: خبرگزاری مهر

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir






تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 8:17 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
در صحن علنی مجلس؛
نمایندگان مجلس شورای اسلامی در برابر نطق میان دستور فاطمه آلیا که "2-2" کردن نمایندگان هنگام سخنرانی رئیس جمهور را "رذیلت" و "ظلم" خوانده بود، با فریادهای " 2-2" به اظهارات وی اعتراض کردند.
 فاطمه آلیا نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در نطق پیش از دستور امروز سه شنبه خود فریاد های "دو- دو" نمایندگان در جلسه رای اعتماد به سجادی وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان در اعتراض به اظهارات رئیس جمهور را "رذیلت" و "ظلم بزرگ" خواند و با انعکاس سخنان  رهبر انقلاب در جلسه خصوصی با نمایندگان  در این رابطه ، اعتراض نمایندگان را برانگیخت. نمایندگان با فریاد "دو- دو" اعتراض خود را بیان کردند.

شهاب الدین صدر نائب رئیس دوم مجلس شورای اسلامی که ریاست جلسه را بعد از محمد رضا باهنر بر عهده داشت، هنگام سخنرانی آلیا با اعتراض به وی گفت: مقام معظم رهبری فرمودند مصلحت نبوده به ملت انعکاس داده شود، لذا چند نفر از هیئت رئیسه و نمایندگان تاثیرگذار مجلس را برای اعلام تذکر دعوت کردند.

در ادامه جلسه احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در تذکری نسبت به رفتار نمایندگان هنگام نطق آلیا گفت: روح فرمایشات مقام معظم رهبری این بود که وقتی کسی در مجلس حال صحبت کردن است، نباید نطق وی را کسی غیر از رئیس مجلس قطع کرده یا به وی اعتراض کند.

وی تاکید کرد: هیچ کس حق نداشت به نطق خانم آلیا غیر از رئیس مجلس اعتراض کند گرچه به نظر من اظهارات ایشان اشتباه بود، اما طبق نظر مقام معظم رهبری فضای آزادی بیان باید در مجلس حفظ شود و بنابراین نطق انتخابی خانم آلیا باید قرائت می شد.

توکلی اظهار داشت: به فرموده رهبر انقلاب احترام همه واجب است و هیچ کس نباید حرفش با دو-دو قطع شود و خواهش می کنم اینکار را تکرار نکنید.

توکلی افزود: رهبری مجلس را محل تضارب آرا و آزادی اندیشه می دانند.

شهاب الدین صدر در پاسخ به این تذکر گفت: تذکر شما درست بود و مخاطب فرمایشات مقام معظم رهبری نمایندگان بودند، اما مبنای فرمایشت ایشان اطلاع رسانی و اعلام عمومی نبود به همین دلیل من به خانم آلیا تذکر دادم.

منبع: خبرگزاری مهر

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir






تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 8:16 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
لزوم توبه سیاسی
نمایندگان مجلس در نطق?های امروز خود مطالب منحصر به فردی را مطرح کردند.
قاسم محمدی نماینده مردم اردبیل، در نطق امروزخود با اشاره به تذکر مقام معظم رهبری نسبت به رویکرد نمایندگان در جلسه بررسی صلاحیت وزیر پیشنهادی ورزش، خطاب به نمایندگان گفت: آقایان بروید توبه سیاسی کنید! به خاطر رفتار مغایر با قانون اساسی و اخلاق اسلامی?تان بروید استغفار کنید.

وی افزود: آیا بی دین خواندن مسلمانی، از تریبون مجلس قبل از قضاوت قانونی عین تمرد از نصایح مقام معظم رهبری نیست؟

این نماینده مجلس با تاکید بر اینکه جلوی هر افراطی را باید گرفت، ادامه داد: اهانت به رئیس جمهور با کدام یک از موازین اسلامی تطابق دارد؟

موید حسینی صدر نماینده خوی هم در بخشی از نطق خود با اشاره به انتصاب روح?الله احمدی استاندار فارس به عنوان رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، گفت: لطفا آقاین بفرمایند که ایشان چه گلی به سر استان فارس زده بود که حالا او را رئیس سازمان گردشگری کردید؟

ناطق بعدی جلسه علنی امروز کاظم موسوی نماینده اردبیل بود که با حرارت بسیاری خطاب به همکارانش می?گفت: فرض کنید امروز قیامت است و خداوند از شما می?پرسد که با این همه قدرت و ثروتی که به شما دادم برای جوانان بیکار چه کردید؟ فساد اداری در کشور را چه کسی می?تواند توجیه کند؟

منبع: خبرآنلاین

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir






تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 8:15 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
رازگشایی یک مسئله بسیار مهم!
بر‌اساس مطالعات و تحقیقات دانشمندان و محققان در دهه‌های گذشته، مردان و زنان چینی نسبت به مردم سایر نقاط جهان، بیشتر عمر می‌کنند و غالب آنها از مرز 100 سالگی عبور می‌کنند؛ این مسئله 2 دلیل اساسی و بزرگ دارد که یکی از آنها دریافت ماساژ روزانه توسط مردان و زنان چینی است و دیگری مصرف گیاه جنسینگ که از آن با عنوان اکسیرجوانی یاد می‌کنند.
برترین مجله اینترنتی ایران


مردم چینی توجه زیادی به تکنیک‌های ماساژ دارند و از خدمات متخصصان ماساژ در این زمینه بسیار بهره می‌برند. بسیاری از مردم این کشور با یادگیری انواع ماساژها آن‌ها را در منزل روی خود و اعضای خانواده‌شان اجرا می‌کنند و به این ترتیب با تخلیه تنش‌ها، استرس‌ها و اسپاسم‌های عضلانی از بدن، اجازه ماندگاری و مزمن شدن آنها را در بدن نمی‌دهند.



 مصرف گیاه جنسینگ که یک گیاه موروثی در میان چینی‌هاست بسیار در افزایش طول عمر این گروه از مردم موثر است. گیاه جنسینگ که رشد آن 50 سال طول می‌کشد به‌صورت نسل به نسل از خانواده‌ای به خانواده دیگر تعلق می‌گیرد. امروزه در جهان داروهای زیادی با عصاره و اسانس این دارو تهیه و در اختیار مردم در سراسر جهان قرار می‌گیرد.



یکی از کاربردی‌ترین راه‌ها برای افزایش عمر و تقویت بنیه و قوای جسمانی به‌ویژه در زنان استفاده از فشار درمانی در نقاط خاصی از بدن مانند کف دست‌ها و کف پاهاست.
درمانگران این شیوه درمانی ارائه ماساژ و فشاردرمانی در تمامی نقاط دست و پا را در بهبود عملکرد و تقویت اندام‌ها موثر می‌دانند. تنها باید به خاطر داشته باشید این ماساژها به‌صورت یکسان و مساوی برای هر 2 کف دست یا هر 2 کف پا به بیمار ارائه شود.






در هندوستان نیز، درمانگران طب آیورودا متعادل‌سازی‌ دوشاها یا اخلاط بدن را یکی از عوامل موثر در افزایش طول عمر بدن می‌دانند. به اعتقاد این گروه از درمانگران حفظ تعادل و نظم درونی در جسم و روح کمک زیادی به بهبود عملکرد ارگان‌ها و اندام‌های درونی بدن داشته و به افزایش طول عمر منتهی می‌شود. این درمانگران استفاده از تکنیک‌ها و تمرین‌های تنفسی و آرام بخش   و حرکات کششی ذهن و جسم را برای بهبود عملکرد دستگاه‌های بدن و آرامش ذهن و روح بسیار موثر می‌دانند.

باز نشر اختصاصی: مجله اینترنتی Bartarinha.ir






تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 8:13 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

بهترین مناطق توریستی اروپا Europian best attractions

?- جزیره رودوس? یونان

Symi island

Within the walls

Fancy some ice-cream?

?- سالزبورگ? اطریش

Salzburg Fortress by the River

On the way to Salzburg

Salzburg Old Town

?- امالفی Amalfi? ایتالیا

Amalfi -  Luna Convento at the tip

?- باثBath? انگلستان

Minerva Sulis

?- سیه نا? ایتالیا

Morning View Wow

?- دینگل? ایرلند

Dingle near the bakery

?- بورگس? بلژیک

Bruges during the day.

?- لوسرنه? سوئیس

lion sculpture

?- شهر واتیکان

Vatican City Photo

??- ادینبورگ? اسکاتلند

View from Carlton Hill

??- ایاصوفیه استانبول، ترکیه

istanbul-tr

??- دام ساوت باکو? آذربایجان

baku-domesoviet

??- فلورنس? ایتالیا

Hercules fountain

??- پمپئی? ایتالیا

Looking Down at Excavated Heculaneam Ruins

??- هایدلبرگ? آلمان

Heidelberg from the Schloss

??- مونت کارلو? موناکو

Monte-Carlo Photo

??-·روتنبورگ اب در توبر? آلمان

markusturm

??- ونیز? ایتالیا

Venice

??- یورک? انگلستان

At the top of the Minster. No lift but worth the effort!!!

??- پاریس? فرانسه

The underworld nightclub of the past - now a neon paradise!

??- پراگ? جمهوری چک

Old Town

??- سنت پترزبورگ? روسیه

Tsarskoe Selo,amazing summer residence of russian tzars

Peterhof

??- ورسایلس? فرانسه

Versailles

??- آسیسی? ایتالیا

Assisi Image

??- استراتفورد اپون اوون? انگلستان

casas medievales

 






تاریخ : چهارشنبه 90/4/8 | 8:2 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
<   <<   56   57   58   59   60   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • بی بی مارکت
  • ttp://www.bachehayeghalam.ir/sitefiles/bgh_sound_player.php">