سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
کلیسای جامع سنت باسیل در مسکو

شهر باستانی «ماچو پیچو» در پرو

صخره وسیع و تک سنگی آیرز در قلمرو شمالی استرالیا

کوه فوجی در ژاپن

بنای بزرگ سنگی و باستانی استون‌هنج در جنوب انگلستان

قلعه زیبای Neuschwanstein در بایرن آلمان

دهانه کوه بهشت در نیوزیلند
مجسمه های مرموز جزیره ایستر در مثلث پلینزی کشور شیلی



هتل های آنگکور وات در کامبوج ویتنام

قلعه سبوس در رومانی

کوه اورست در مرز تبت و نپال

کلیسای سنت پیترز واتیکان در رم ایتالیا

دهکده مونت سنت میشل در فرانسه

یادبود ملی کوه راشمور در داکوتای جنوبی آمریکا

آبشار ویکتوریا بین زامبیا و زیمبابوه

پارک ملی گراند کانیون در ایالت آریزونای آمریکا


Mismi Nevado در پرو

مجسمه بودای بزرگ در کاماکورا توکیو در ژاپن

نپتون و کاخ ورسای در فرانسه

چشمه Trevi در رم ایتالیا

دماغه امید نیک در آفریقای جنوبی

شهر پترا در اردن

مجموعه مسکونی Sagrada Familia در بارسلونا اسپانیا

هرم چیچن ایتزا در مکزیک

غار دوران پارینه سنگی Lascaux در فرانسه


کوه جدول در آفریقای جنوبی





تاریخ : چهارشنبه 90/6/23 | 8:25 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
هفت دلیل برای کشتن آیپاد توسط اپل
اپل خودش آی پاد را اولین دستگاه فرا PC انقلابی اش می داند. خیلی های دیگر هم در این مورد با اپل هم عقیده هستند. آیپاد دستگاهی بود که توانست موسیقی را به نحوی اساسی وارد دنیای دیجیتال کند.
اپل خودش آیپاد را اولین دستگاه فرا PC انقلابی اش می داند. خیلی های دیگر هم در این مورد با اپل هم عقیده هستند. آیپاد دستگاهی بود که توانست موسیقی را به نحوی اساسی وارد دنیای دیجیتال کند. به روز های قبل از آیپاد فکر کنید. اکثر پخش کننده های MP3 نمی توانستند بیش از یک آلبوم را درون خود جا دهند. در آن زمان، سلطان «دیسک من» سونی بود. بنابر این آیپاد، در واقع هیچ وقت نخواهد مرد. چون این دستگاه همیشه الگوی اپل برای ساخت آی دیوایس های بعدی است.
 
اما امروز، که ده سال از معرفی اولین آیپاد می گذرد؛ فکر می کنیم زمانش فرا رسیده که آیپاد بازنشسته شود. با وجود آیفون و آیپد، اپل آیپاد را به عقب رانده است. در واقع در چند سال گذشته آنچنان تغییری روی خانواده آیپاد ها روی نداده. با این وجود احتمال به واقعیت پیوستن مرگ آیپاد، بیشتر و بیشتر می شود. در ادامه مطلب می خواهیم به هفت دلیل برای کشتن آیپاد توسط اپل اشاره کنیم. با ما همراه باشید.
 
- همین حالا، آیپاد تاچ حس یک آیفون ناقص را منتقل می کند:
آیپاد تاچ مشکلات ارتباطاتی زیادی دارد. از نبود ارتباط 3G و یا حتی Edge گرفته تا نبود قطب نما و GPS. این در حالی است که خیلی از اپلیکیشن های موجود در اپ استور، برای بهره وری کامل به این امکانات نیاز دارند. پس در آیپاد هیچ گاه نخواهید توانست از امکانات کامل بسیاری از اپلیکیشن ها بهره مند شوید. آیپاد تاچ فعلی، اگر چه دستگاه زیبایی است. اما در مقایسه با آیفون، بسیار ناقص به نظر می رسد.
 
- برای نجات، آیپاد تاچ باید مجهز به 3G شده و جایگزین سایر آیپاد ها شود.
در این تابستان، عملا شایعات کمی درباره یک آیپاد تاچ 3G مطرح شدند. ما هم فکر نمی کنیم که چنین چیزی به این زودی ها وارد بازار شود. اما اگر نسل سوم هم به آیپاد تاچ اضافه شود، این دستگاه عملا بسیار فوق العاده تر از خواهد شد. اما چرا یک آیپاد 3G بهتر از یک آیفون ارزان قیمت خواهد بود؟
 
به این دلیل که مطمئنا افرادی هستند که آیپاد را دوست دارند اما مایل نیستند اسمارتفون فعلی خود را با آیفون عوض کنند. همچنین فروختن یک آیفون ارزان قیمت با مشخصاتی خیلی خیلی ضعیف تر از آیفون 5، اصلا کار هیجان انگیزی به نظر نمی رسد. به هر حال احتمال نسل سوم شدن آیپاد تاچ و نجات آن از این طریق بسیار پایین است.
 
- آیپاد شافل، دیگر بی کاربرد است:
در دنیای امروز که پاد کست ها و استریم های موزیک از هر طرف سرازیر می شوند؛ آیا ما واقعا به پخش کننده ای اینچنین ساده که تعداد کمی آهنگ را نگهداری می کند، نیازمند هستیم؟ فکر نمی کنیم جواب مثبت باشد. البته اندازه کوچک آن هنوز طرفداران بسیاری دارد.
 
- بازطراحی آیپاد نانو دیگر چاره ساز نیست:
در طی این سال ها، آیپاد نانو بیش از هر آیپاد دیگری تغییر کرده است. اولین نسل آیپاد نانو، به عنوان جایگزین آیپاد مینی مطرح شد. بعد از آن یک آیپاد نانو چاق ساخته شد که می توانست ویدئو هم پخش کند. بعد تر اپل تصمیم گرفت این مدل را بلند و نازک بسازد و به آن یک دوربین ویدئویی هم اضافه کند. در نهایت اپل دوباره پشیمان شد و آیپاد نانو را یک دستگاه مربعی شکل با صفحه لمسی و بدون دوربین ویدئویی عرضه کرد.
 
ولی در هر حال با وجود دستگاه های لمسی موفقی مثل آیفون و آیپاد و آیپد، آیا واقعا قیمت ارزان تر می تواند ما را به خرید نانو ترغیب کند؟ در سال های اخیر، جواب خیلی هم مثبت نبوده!
 
- آیپاد کلاسیک کهنه و فرسوده شده است:
شاید با دیدن این عکس خاطره های زیادی از آیپاد های اولیه به ذهن خیلی هایتان بیاید. Click Wheel، نوار آبی روشنی که زمان باقی مانده تا پایان موزیک را به شما نشان می داد. شاید هنوز تجربه اش برای خیلی ها جذاب باشد. اما واقعیت این است که در عصر ما با وجود دستگاه های وب محور و صفحه های لمسی، آیپاد کلاسیک دیگر نمی تواند مانند سابق حرفش را بر کرسی بنشاند. این دستگاه متعلق به سال 2006 است و نه 2011.
 
-بدون آیپاد، اپل می تواند روی فروش محتوا در آیتیونز متمرکز شود:
به جز خریداران آیپاد تاچ، دارندگان سایر آیپاد ها فقط مشتریان فیلم ها و موززیک های آیتیونز هستند. با متوقف کردن تولید آیپاد ها، نسل سوم کردن آیپاد تاچ و با وجود آیفون و آیپد؛ اپل بیش از پیش از فروش اپلیکیشن ها و سایر محتوی های موجود در آیتیونز سود می برد. پس شاید کشتن آیپاد ها به سود اپل هم باشد.
 
- مهمتر از همه: فروش آیپاد هر سال نسبت به سال قبل کاهش می یابد.
درست است که اپل هنوز در هر فصل سال میلیون ها آیپاد می فروشد. اما تمایل مردم روشن است. افراد بیشتر به سوی آیفون و آیپد گرایش دارند تا آیپاد. در گزارش فروش قبلی اپل، معلوم شد افت زیادی در فروش آیپاد روی داده است. اپل در فصل قبل هفت و نیم میلیون آیپاد فروخت. در حالی که انتظار می رفت هشت و نیم میلیون بفروشد. در گزارش های قبلی هم اپل فروش کمتر آیپاد در هر سال را گذارش کرده است.
 
آیا شما هم از آیپاد استفاده می کنید؟ چقدر آن را دوست دارید و به نظران چقدر احتمال کشته شدن آن توسط اپل وجود دارد؟





تاریخ : چهارشنبه 90/6/23 | 8:23 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

علامه مجلسی از فضل بن ربیع روایت می‎کند[1] که:

هارون‎الرشید به قصد حج از بغداد حرکت کرد و صد هزار نفر قشون راست تا صولت خود را به علویین نشان دهد واین سفر رسمی خلیفه عباسی بود. هیچ کس حق نداشت بر خلیفه تقدم و پیشی گیرد، تا رسید به مکه و داخل مسجدالحرام شد، خواست شروع به طواف کند. ملتزمین برای او راه باز می‎کردند و نمی‎گذاشتند کسی بر او سبقت گیرد.

در این میان یک نفر اعرابی بر خلیفه سبقت گرفت وهر کجا هارون طواف می‎کرد، اعرابی پیش از خلیفه در محل رکن می‎ایستاد، در محل لمس حجرالاسود قبل از خلیفه حجَر را می‎بوسید وادعیه وارده را می‎خواند.

حاجب و دربان کعبه با خشونت گفت: «ای عرابی از پیش روی خلیفه کنار برو.»

گفت: «خداوند در این موضع، مساوات و برابری را برای تمام بشر قرار داده و فرموده:

هارون به مقام ابراهیم آمد، اعرابی بر او سبقت گرفت و به نماز ایستاد و خلاصه در تمام اعمال و افعال بر خلیفه سبقت می‎گرفت. خلیفه چون جسارت و شهامت عرب را دید، پس از فراغت از طواف، او را خواست.

حاجب نزد آن مرد عرب مد وگفت: «ای اعرابی امیرالمؤمنین ترا می‎خواهد.»

اعرابی گفت من با او حاجتی ندارم، اگر بامن کار دارد نزد من بیاید.

حاجب، سخن مرد عرب را به خلیفه رساند، هارون گفت: «راست می‎گوید» و لذا برخاست و به نزد مرد عرب رفت، سلام کرد و جواب سلام شنید.

گفت: «یا اجازه می‎دهی بنشینم؟»

مرد عرب گفت: «خانه نه از من است و نه از تو، می‎خواهی بنشین و می‎خواهی برو.»

هارون نشست، نگاه گفت «ای اعرابی، وای بر تو، چه چیز ترا بر امیر جسور کرده که مزاحم سلاطین می‎شوی؟ یا مثل تو بر خلیفه سبقت می‎گیرد؟»

مرد عرب گفت: «ری، چرا که من و خلیفه در اینجا یکسانیم.»

هارون در غضب شد وگفت: «از تو سؤالی می‎کنم، اگر جواب ندادی ترا عقاب می‎کنم.»

اعرابی گفت: «سؤال تو سؤال متعلّم است یا سؤال متعنّت و متکبّر؟»

گفت: «سؤال متعلّم.»

اعرابی گفت: «در اینصورت مانند شاگردی بنشین که از استادش دانش می‎موزد و هر چه دلت خواست بپرس.»

هارون گفت: «واجبات تو کدام است؟»

اعرابی گفت: «1ـ 5ـ 17ـ 34‎ـ 89 ‎ـ 135ـ از 17ـ از 12ـ 1، از 40ـ 1، از 205ـ 1، از همه عمر یک و یک به یک!»

اگر حساب در کار باشد و هر کس حساب شخصی خود را برسد همه این ناملایمات پایان خواهد یافت و شالوده زندگی بر اساس لذت بخشی و سعادت میزی گذشته خواهد شد

هارون بلند بلند خندید وگفت: «من از واجبات می‎پرسم، تو از اعداد می‎شماری؟» اعرابی گفت: «ای خلیفه، مگر نمی‎دانی بنای جهان روی حساب است و دین بر اساس حساب استوار شده است؟ اگر حسابی نبود، در قرآ ن نمی‎فرمود:

«و إنْ کانَ مثقالَ حبَّهٍ مِن‎ْ خرْدَلٍ أتَینابِها وَ کفی بِنا حاسِبینَ.» [3]

یعنی: «و اگر (ظلم ظالمان) به اندازه دانه خردلی باشد، آنرا حاضر می‎کنیم و ما خود کافی هستیم در حالی که حسابگریم.»

نگاه لبخندی زد و گفت: «ای خلیفه اگر حساب نبود، خداوند، دنیا را خلق نمی‎کرد؛ اگر حساب نبود روز قیامت را وعده نمی‎داد و برای جزا و سزا، پاداش و کیفر معین نمی‎فرمود، اگر حسابی نبود، قانونگذاری لغو و بی جهت بود. حساب است که نظام عالم را در سیر طبیعی خود حفظ می‎کند، حساب است که روز و شب و ماه و سال و فصول را به وجود می‎ورد و شفتگی اوضاع از بی‎ حسابی است.

بی حسابی است که اعتدال زندگی را از دست می‎دهد، بی حسابی است که سبب هرج و مرج می‎شود، بی حسابی است که جنایت و جنگ‎های خونین به وجود می‎ورد، بی حسابی است که عدالت اجتماعی را مختل می‎کند و جمعی همه چیز دارا شدند و گروهی فاقد همه چیز هستند، بی حسابی است که رشته الفت و داد افراد را در جامعه گسیخته و همه را به هم بدبین کرده است.

اگر حساب در کار باشد و هر کس حساب شخصی خود را برسد همه این ناملایمات پایان خواهد یافت و شالوده زندگی بر اساس لذت بخشی و سعادت میزی گذشته خواهد شد؛ بی حسابی است که خرج و دخل کشور را نامنظم کرده است و صادرات و واردات با میزان احتیاجات مطابقت نمی‎کند.»

باری هارون که امپراطور چهل و چهار کشور اسلامی بود و بیش از هشتصد میلیون نفوس بشر در فرمان او بودند و به ابر خطاب می‎کرد: «ببار که هر کجا بباری به سرزمین‎های تحت سلطه من باریده‎ای»، از این عرب با شهامت سخت در شگفت شد. هارون گفت: «خوب، بگو بدانم این اعداد که شمردی بیانگر چیست؟ و اگر نتوانستی بیان کنی امر می‎کنم، بین صفا و مروه ترا گردن بزنند.»

حاجب گفت: «ای خلیفه، از این مقام بترس. مبادا او را در حرم امن الهی گردن بزنی.»

اعرابی خندید.

هارون گفت: «چرا خندیدی؟» مرد عرب گفت: «تعجب می‎کنم از نکه،‌ از میان شما دو نفر کدامیک جاهل‎تر و نادان‎تر هستید، نکه اجل نیامده را می‎بخشد یا نکه تعجیل در سرنوشت دیگری می‎کند با اینکه از سرنوشت افراد بی خبر است؟»

هارون که از شدت غضب نمی‎دانست چه کند گفت: «اکنون شرح اعداد را بگو.»

مرد عرب گفت: «اما این که گفتم یک، آن دین اسلام است و در دین پنج فریضه (پنج نماز) در 5 وقت (صبح، ظهر، عصر، مغرب، شام) وارد شده که 17 رکعت است؛ 34 سجده دارد و 94 تکبیر و 135 تسبیح.

اما این که گفتم: از 12 یکی مراد، روزه ماه رمضان است که از 12 ماه فقط یک ماه از ن جهت صیام لازم است.

اما اینکه گفتم از 40 یکی مراد این است که از چهل دینار واجب است یک دینار بعنوان زکات داده شود و از 205 درهم واجب است پنج درهم به مستحقین پرداخت.

هارون الرشید

اما اینکه گفتم از تمام عمر یکی مراد حَجَّهُ الاسلام است که چون مسلمان مستطیع شد، در عمر یک بار باید حج خانه خدا کند.

اما اینکه گفتم یکی به یکی مراد این است که اگر یکی، دیگری را کشت، باید خون او را به قصاص ریخت و در قرن فرموده است: «النَّفسُ بالنَّفس» [4] یعنی: یک نفر فقط در مقابل یک نفر کشته می‎شود.»

هارون که مبهوت جواب‎‎های مرد عرب شده بود گفت: «به خدا قسم خوب فهمیدم و درک کردم،» نگاه دستور داد کیسه‎ای زر به مرد عرب بدهند.

مرد عرب گفت: «ای خلیفه این کیسه درهم و دینار را برای چه به من می‎بخشی؟ برای آن که خوب صحبت کردم یا برای ن که جواب مسئله تو را دادم؟»

هارون گفت: «برای شیرینی کلام تو»

مرد عرب گفت: «اکنون من هم از تو سؤالی می‎کنم، اگر جواب دادی کیسه زر از برای خودت باشد و اگر جواب ندادی بگو کیسه زر دیگری هم به من بدهند.»

مرد عرب گفت: «پروردگار عالمیان برخی حیوانات زمین را نه از راه پستان و نه از راه دانه‎های حبوبات رزق می‎دهد، بلکه رزق آن حیوانات را در خودشان قرار داده که چون از جنین مادر خارج می‎شوند، از درون خود قوت و غذا می‎گیرند و نشو ونما می‎کنند و زندگی نها از خاک تأمین می‎شود مانند «خنفساء» که از پستان خود تغذیه می‎‎‎‎کند

 

هارون گفت: «قبول می‎کنم، بپرس.»

اعرابی پرسید: «ای خلیفه، بگو بدانم «خُنَفْساء» (سوسک)، با پستان، شیر به بچه خود می‎دهد یا دانه به دهن او می‎گذارد؟

هارون متحیر ماند و گفت: «ای اعرابی از مثل من خلیفه چنین سؤال می‎کنند؟»

اعرابی گفت: «من از کسانی شنیدم که نها از پیغمبر خدا ـ صلی‎الله علیه و له ـ شنیدند که ن حضرت فرمود: «کسی که امیر و پیشوا و خلیفه قومی می‎شود، باید عقل او به اندازه عقل تمام مردم بوده باشد» و تو پیشوا و خلیفه این قوم هستی، لازم است هر چه از تو می‎پرسند جواب بدهی.»

هارون که خجل شده بود گفت: «نه والله نمی‎دانم، یا خودت جواب ن را می‎دانی؟ اگر گفتی، این دو کیسه زر از ن تو خواهد بود.»

مرد عرب گفت: «پروردگار عالمیان برخی حیوانات زمین را نه از راه پستان و نه از راه دانه‎های حبوبات رزق می‎دهد، بلکه رزق آن حیوانات را در خودشان قرار داده که چون از جنین مادر خارج می‎شوند، از درون خود قوت و غذا می‎گیرند و نشو ونما می‎کنند و زندگی نها از خاک تأمین می‎شود مانند «خنفساء» که از پستان خود تغذیه می‎‎‎‎کند.»

هارون گفت: «والله، اینگونه مسأله‎ای را تاکنون از کسی نشنیده بودم.»

پس مرد عرب دو کیسه زر را گرفت و برخاست و در کنار دیوار کعبه بین فقراء مکه تقسیم نمود.

هارون به اطرافیان خود گفت: «در مورد این مرد عرب تحقیق کنید واز اسم او بپرسید.»

پس چون از مردم در مورد آن مرد عرب پرسیدند،‌ گفتند: « این شخص موسی بن جعفر بن محمد ـ علیهم‎السّلام ـ است.»

هارون گفت: «به خدا قسم من می‎دانستم چنین شخصی، باید میوه شجره طیبه باشد.»

 [1] . بحار الانوار ج11، ص202.

[2] . سوره حج، یه26 .

[3] . سوره انبیاء: یه47.

[4] . سوره مائده یه 45.

بحارالانوار، ج11، ص202

«سواءً العاکفُ فیه و البادِ» [2]





تاریخ : چهارشنبه 90/6/23 | 8:7 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

همسرم با صدای بلند گفت: “تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟” روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد؛ اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود. گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم: “چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم.”

آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: “باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید..” مکث کرد. ”بابا، اگر من تمام این شیربرنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟”

دست کوچک دخترم را که به طرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم: “قول میدم.” بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم. ناگهان مضطرب شدم. گفتم: “آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی. بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟”
“نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.” و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.
در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن، عصبانی بودم.

 وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد. همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت: “من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه.” تقاضای او همین بود. همسرم جیغ زد و گفت: “وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه.” و مادرم گفت: “فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملاً نابود میشه.” گفتم: “آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم. خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟” سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت: “بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟” آوا  اشک می ریخت. “شما به من قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت؟”

حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش. مادر و همسرم با هم فریاد زدن: “مگه دیوانه شدی؟” آوا، آرزوی تو برآورده میشه.

آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود. صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم. در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت: “آوا، صبر کن تا من بیام.” چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه..

عشق دختر خوشبختی ایثار
خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت: “دختر شما، آوا، واقعاً فوق العاده ست” و ادامه داد: “پسری که داره با دختر شما میره پسر منه. اون سرطان خون داره.” زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. “در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده. نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن. آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه. آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین.”
سر جام خشک شده بودم.. گریه‌‌م گرفت!

فرشته کوچولوی من، تو به من درسی دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟
خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که اونجور که می خوان زندگی می کنن؛ بلکه کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن.






تاریخ : چهارشنبه 90/6/23 | 7:40 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه (که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به اسم “ارتب” خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود. کوروش در آن روز به طور رسمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او، به رسم آن زمان ارابه آفتاب را به حرکت در می آوردند و ارابه آفتاب حامل شکل خورشید بود و شانزده اسب سفید رنگ که چهار به چهار به ارابه بسته بودند آن را می کشید و مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند …

 هیچ کس سوار ارابه آفتاب نمی شد و حتی خود کوروش هم قدم در ارابه نمی گذاشت و بعد از ارابه آفتاب کوروش سوار بر اسب می آمد. از آنجا که پادشاه ایران ریش بلند داشت و در اعیاد و روزهای مراسم رسمی، موی ریش و سرش را مجعد می کردند و با جواهر می آراستند. کوروش به طوری که افلاطون و هرودوت و گزنفون و دیگران نوشته اند علاقه به تجمل نداشت و در زندگی خصوصی از تجمل پرهیز می کرد، ولی می دانست که در تشریفات رسمی باید تجمل داشته باشد تا اینکه آن دسته از مردم که دارای قوه فهم زیاد نیستند تحت تاثیر تجمل وی قرار بگیرند. در آن روز کوروش، از جواهر می درخشید و اسبش هم روپوش مرصع داشت و به سوی معبد “بعل” خدای بزرگ صور می رفت و رسم کوروش این بود که هر زمان به طور رسمی وارد یکی از شهرهای امپراطوری ایران(که سکنه آن بت پرست بودند) می گردید، اول به معبد خدای بزرگ آن شهر می رفت تا اینکه سکنه محلی بدانند که وی کیش و آیین آنها را محترم می شمارد.

در حالی که کوروش سوار بر اسب به سوی معبد می رفت، “ارتب” تیرانداز برجسته فینیقی وسط شاخه های انبوه یک درخت انتظار نزدیک شدن کوروش را می کشید!

در صور، مردم می دانستند که تیر ارتب خطا نمی کند و نیروی مچ و بازوی او هنگام کشیدن زه کمان به قدری زیاد است که وقتی تیر رها شد از فاصله نزدیک، تا انتهای پیکان در بدن فرو می رود. در آن روز ارتب یک تیر سه شعبه را که دارای سه پیکان بود بر کمان نهاده انتظار نزدیک شدن موسس سلسله هخامنشی را می کشید و همین که کوروش نزدیک گردید، گلوی او را هدف ساخت و زه کمان را بعد از کشیدن رها کرد. صدای رها شدن زه، به گوش همه رسید و تمام سرها متوجه درختی شد که ارتب روی یکی از شاخه های آن نشسته بود. در همان لحظه که صدای رها شدن تیر در فضا پیچید، اسب کوروش سر سم رفت. اگر اسب در همان لحظه سر سم نمی رفت تیر سه شعبه به گلوی کوروش اصابت می کرد و او را به قتل می رسانید. کوروش بر اثر سر سم رفتن اسب پیاده شد و افراد گارد جاوید که عقب او بودند وی را احاطه کردند و سینه های خویش را سپر نمودند که مبادا تیر دیگر به سویش پرتاب شود، چون بر اثر شنیدن صدای زه و سفیر عبور تیر، فهمیدند که نسبت به کوروش سوءقصد شده است و بعد از این که وی را سالم دیدند خوش حال گردیدند، زیرا تصور می نمودند که کوروش به علت آنکه تیر خورده به زمین افتاده است.

در حالی که عده ای از افراد گارد جاوید کوروش را احاطه کردند، عده ای دیگر از آنها درخت را احاطه کردند و ارتب را از آن فرود آوردند و دست هایش را بستند…

کوروش بعد از اینکه از اسم و رسم سوءقصد کننده مطلع گردید گفت که او را نگاه دارند تا اینکه بعد مجازاتش را تعیین نماید و اسب خود را که سبب نجاتش از مرگ شده بود مورد نوازش قرار داد و سوار شد و راه معبد را پبش گرفت و در آن معبد که عمارتی عظیم و دارای هفت طبقه بود مقابل مجسمه بعل به احترام ایستاد. کوروش بعد از مراجعت از معبد، امر کرد که ارتب را نزد او بیاورند و از وی پرسید برای چه به طرف من تیر انداختی و می خواستی مرا به قتل برسانی؟

ارتب جواب داد ای پادشاه چون سربازان تو برادر مرا کشتند من می خواستم انتقام خون برادرم را بگیرم و یقین داشتم که تو را خواهم کشت، زیرا تیر من خطا نمی کند و من یک تیر سه شعبه را به سوی تو رها کردم، ولی همین که تیر من از کمان جدا شد، اسب تو به رو درآمد و اینک می دانم که تو مورد حمایت خدای بعل و سایر خدایان هستی و اگر می دانستم تو از طرف بعل و خدایان دیگر مورد حمایت قرار گرفته ای نسبت به تو سوءقصد نمی کردم و به طرف تو تیر پرتاب نمی نمودم!

کوروش گفت در قانون نوشته شده که اگر کسی سوءقصد کند و سوءقصد کننده به مقصود نرسد دستی که با آن می خواسته سوءقصد نماید باید مقطوع گردد. اما من فکر می کنم که هنگامی که به طرف من تیر انداختی با هر دو دست مبادرت به سوءقصد کردی و با یک دست کمان را نگاه داشتی و با دست دیگر زه را کشیدی. ارتب گفت همین طور است. کوروش گفت هر دو دست در سوءقصد گناهکار است و من اگر بخواهم تو را مجازات نمایم باید دستور بدهم که دو دستت را قطع نمایند ولی اگر دو دستت قطع شود دیگر نخواهی توانست نان خود را تحصیل نمایی، این است که من از مجازات تو صرفنظر می کنم.

ارتب که نمی توانست باور کند پادشاه ایران از مجازاتش گذشته، گفت ای پادشاه آیا مرا به قتل نخواهی رساند؟ کوروش گفت : نه. ارتب گفت ای پادشاه آیا تو دست های مرا نخواهی برید؟ کوروش گفت: نه. ارتب گفت من شنیده بودم که تو هیچ جنایت را بدون مجازات نمی گذاری و اگر یکی از اتباع تو را به قتل برسانند، به طور حتم قاتل را خواهی کشت و اگر او را مجروح نمایند ضارب را به قصاص خواهی رسانید. کوروش گفت همین طور است. ارتب پرسید پس چرا از مجازات من صرفنظر کرده ای در صورتی که من می خواستم خودت را به قتل برسانم؟ پادشاه ایران گفت: برای اینکه من می توانم از حق خود صرفنظر کنم، ولی نمی توانم از حق یکی از اتباع خود صرفنظر نمایم چون در آن صورت مردی ستمگر خواهم شد.

ارتب گفت به راستی که بزرگی و پادشاهی به تو برازنده است و من از امروز به بعد آرزویی ندارم جز این که به تو خدمت کنم و بتوانم به وسیله خدمات خود واقعه امروز را جبران نمایم. کوروش گفت من می گویم تو را وارد خدمت کنند.

از آن روز به بعد ارتب در سفر و حضر پیوسته با کوروش بود و می خواست که فرصتی به دست آورد و جان خود را در راه کوروش فدا نماید ولی آن را به دست نمی آورد. در آخرین جنگ کوروش که جنگ او با قبایل مسقند بود نیز ارتب حضور داشت و کنار کوروش می جنگید و بعد از آنکه موسس سلسله هخامنشی(کوروش بزرگ) به قتل رسید، ارتب بود که با ابراز شهامت زیاد جسد کوروش را از میدان جنگ بدر برد و اگر دلیری او به کار نمی افتاد شاید جسد موسس سلسله هخامنشی از مسقند خارج نمی شد و آنها نسبت به آن جسد بی احترامی می کردند، ولی ارتب جسد را از میدان جنگ بدر برد و با جنازه کوروش به پاسارگاد رفت و روزی که جسد کوروش در قبرستان گذاشته شد، کنار قبر با کارد از بالای سینه تا زیر شکم خود را شکافت و افتاد و قبل از اینکه جان بسپارد گفت : بعد از کوروش زندگی برای من ارزش ندارد






تاریخ : چهارشنبه 90/6/23 | 7:34 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

 

دستور پخت کیک رو سنگ قبر نوشته شده!

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS






تاریخ : چهارشنبه 90/6/23 | 7:30 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
سرقت مرد زن نما از زنان در اتوبوس!
مردی که با پوشش و آرایش زنانه در اتوبوس‌های شهری مشهد کیف زنان را سرقت می‌کرد، دستگیر شد.
 
 
جام جم:چند روز پیش ماموران انتظامی مشهد هنگام گشتزنی در شهر مشاهده کردند، زن جوانی کنار یک گودال افتاده و تقاضای کمک می‌کند. با نزدیک شدن ماموران به زن جوان، او از جایش بلند شد و شروع به دویدن کرد. ماموران با ظنین شدن به وی، او را تعقیب کردند تا این‌که در خیابان بعدی، زن جوان دستگیر شد.
ماموران وقتی به چند قدمی او نزدیک شدند، مشاهده کردند او یک مرد‌ است که با پوشش زنانه از جمله کلاه‌گیس، روسری و عینک آفتابی در شهر تردد می‌کند.
اعتراف دزد جوان
با دستگیری متهم، وی در تحقیقات پلیسی گفت: به دلیل مشکلات مالی، از خانم‌ها سرقت می‌کنم.
وی افزود: با پوشش زنانه و استفاده از عینک آفتابی، سوار اتوبوس‌های شهری شده و در شلوغی جمعیت درون اتوبوس‌ها، به زنان مسافر نزدیک شده و پولشان را از کیفی که همراه‌دارند،می ربایم.
متهم اضافه کرد: بعد از هر سرقت سوار اتوبوس بعدی شده و به صورت سریالی سرقت‌ها را ادامه می دهم.
تهدید به مرگ 2 زن مسافر
وی تصریح کرد: چند ساعت پیش از آخرین سرقت، یکی از زنان مسافر متوجه سرقت کیف پولش شد و او و زن همراهش به من ظنین شدند.
متهم با اشاره به تهدید 2 زن مسافر گفت: با پی بردن به رفتار آن 2 زن وحشت کرده و از ترس دستگیری بلافاصله با توقف اتوبوس در ایستگاه از آن پیاده شده و به آن سوی خیابان رفتم. در همین موقع آن 2 زن هم از اتوبوس پیاده شده و تعقیبم کردند.متهم اضافه کرد: در پی این تعقیب و گریز، وقتی مرا در یک کوچه خلوت به دام انداختند، روسری‌ام را به کناری انداخته و با چاقویی که همراه داشتم آنها را تهدید کردم.وی افزود: زنان مسافر بشدت شوکه شده و باورشان نمی‌شد که من مرد هستم. در پی تهدیدهای مداوم من، 2 زن غریبه ترسیده و فرار کردند. من هم با اطمینان از فرار آنها، دوباره کلاه‌گیس را سرم گذاشتم و با زدن عینک به راهم ادامه دادم تا سرقت دیگری را عملی کنم که در میانه راه سرم گیج رفت و به زمین افتادم که همانجا متوجه حضور ماموران انتظامی شده و در جریان تعقیب و گریز پلیسی دستگیر شدم.
بنابر این گزارش، با اعتراف سارق زن‌نما، متهم با قرار قانونی روانه زندان شد. تحقیقات تکمیلی از متهم ادامه دارد.

منبع:jamejamonline.ir





تاریخ : چهارشنبه 90/6/23 | 7:26 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
لب‌ها از ماهیچه‌های دور دهان با یک قشر نازک چربی و یک لایه پوستی خارجی تشکیل شده‌اند. رنگ سرخ لب‌ها به دلیل مویرگ‌های خونی بی‌شماری است که زیر پوست جریان دارند و حساسیت آنها مربوط به پایانه‌های پرتعداد عصبی است.
برای مراقبت و حفظ زیبایی لب‌ها، برق لبتان را خودتان درست کنید
مواد لازم:
یک قاشق چایخوری کره کاکائو
 یک قاشق چایخوری روغن نارگیل
 یک قاشق چایخوری روغن ویتامین E
 چهار قاشق چایخوری کاکائوی رنده شده
طرز تهیه:
 کره کاکائو، روغن نارگیل و ویتامین E را در یک ماهیتابه گرم کنید. کاکائوی رنده شده را به آن افزوده و هم بزنید تا کاملا آب شود. بگذارید کرمی که درست کرده‌اید کاملا خنک شود سپس روی لب‌ها بمالید.
هر دوشنبه با یک سوال داغ با ما همراه باشید





تاریخ : چهارشنبه 90/6/23 | 7:17 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
1- چرم بهترین جنس است؟ 
 بهترین جنس برای کفش، چرم است. در کفش‌های چرمی، پا کمتر عرق می‌کند. کفش‌هایی با جنس پلاستیکی یا حتی پارچه‌ای، اگر از مارک‌های معروف هم باشند، مناسب نیستند. چون هم تمیزکردنشان سخت است و هم پا در آنها احساس راحتی نمی‌کند.
2- پاشنه‌ بلند کمردرد می آورد؟
 بهتر است کفش 2-1 سانتی‌متر پاشته داشته باشد ولی پوشیدن این نوع کفش‌ها باعث پادرد می‌شود و احتمال پیچ‌خوردگی را بالا می‌برد. احتمال بدشکل شدن پا هم وجود دارد. یکی از علل انحراف شست پا ، بیرون‌زدگی استخوان کنار پا ، سوار شدن انگشتان روی هم و... می‌تواند پوشیدن کفش نامناسب و پاشنه‌دار باشد.مهم‌تر آنکه پوشیدن کفش‌های پاشنه‌دار احتمال بروز آرتروز در مفصل زانو را بیشتر می‌کند.
3- بهتر است بچه ها کفش ساق‌دار بپوشند یا بدون ساق؟
وقتی بچه کفش ساق‌دار نپوشد، خودش سعی می‌کند بیشتر تعادلش را حفظ کند و به این ترتیب، عضلاتش قوی‌تر می‌شود و امکان بر هم خوردن تعادل او هنگام راه‌رفتن و پیچ‌خوردن پایش هم کمتر می‌شود. اگر همیشه کفش ساق‌دار پای بچه باشد، تعادل موقع راه‌رفتن را یاد نمی‌گیرد.
 
 شاید بتوان گفت همانطور که بچه تا زمین نخورد، راه‌رفتن یاد نمی‌گیرد، تا کفش ساده هم نپوشد، برقرارکردن تعادل هنگام راه‌رفتن را نخواهد آموخت! از طرف دیگر، وقتی پای بچه پیچ می‌خورد که یک نیروی اضافه به آن وارد شود و نتواند تعادلش را حفظ کند.
 حالا اگر کفش ساق‌دار برای فرزندمان تهیه کنیم، این نیروی اضافی به زانوی او وارد می‌شود و ممکن است در درازمدت مشکلات بسیار بزرگ‌تری برای زانوهای او پیش بیاید. اگر کفش ساده پای بچه باشد، شاید بتواند به هر ترتیب تعادلش را حفظ کند و آسیبی به مچ یا زانویش هم نرسد.
4- کفش جا باز نمی‌کند؟
 حتما برایتان پیش آمده که هنگام خرید کفش، به فروشنده بگویید کفش برایتان کمی تنگ است و فروشنده ادعا ‌کند این کفش بعد از مدتی جا باز می‌کند. فراموش نکنید توجیهی برای باز شدن کفش وجود ندارد و کفش باید از همان روز اول در پای شما راحت باشد. چون بعد از مدتی پا و کفش شما به تعادل می‌رسند، پا هم می‌تواند تغییر شکل دهد و فرم کفش را به خود بگیرد.کفش مناسب کفشی است که دقیقا اندازه پا باشد و بعد از مدتی تغییر نکند.
5- پابرهنه ها زودتر راه می افتند؟
 تحقیقات نشان داده‌اند که هرچه بچه‌ها بیشتر پابرهنه بمانند، زودتر راه می‌افتند! حتی خیلی از متخصصان می‌گویند بچه‌هایی هم که راه می‌روند، باید فقط بیرون از منزل و آن هم برای محافظت از پایشان کفش بپوشند. شاید برایتان جالب باشد بدانید پژوهشگران به تازگی قبیله‌ای را در هند مورد بررسی قرار داده‌اند که در آن افراد تا سن 17 یا حتی 20 سالگی هم کفش نمی‌پوشند و ثابت شده است مشکلات مربوط به پا مانند صافی کف پا یا انحراف انگشت شست پا در آنها بسیار کمتر از آمریکایی یا اروپایی‌هاست که از سنین خیلی کم کفش به پا می‌کنند. بنا بر نتایج این تحقیق، متخصصان اعلام کردند پا به خودی خود، خیلی خوب و بدون دردسر رشد می‌کند و مشکلی برایش پیش نمی‌آید و بیشتر مشکلات مربوط به پا در کودکان به دلیل نوع کفش آنهاست.
6 آیا پوشیدن صندل توصیه می‌شود؟ به‌نظر نمی‌رسد که پوشیدن چنین کفش‌هایی ضرر داشته باشد، اما توجه به 2 نکته مهم است؛ اول اینکه گاهی کفش صندل بدون جوراب باعث ایجاد خراشیدگی پا در اثر برخورد با زمین و سنگریزه‌ها می‌شود و دوم اینکه امکان لیزخوردن پا در صورت پوشیدن صندل با جوراب، بیشتر از وقتی است که کفش‌های پوشیده را با جوراب به پا ‌کنید.





تاریخ : چهارشنبه 90/6/23 | 7:15 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
رئیس انجمن فیزیوتراپی با بیان اینکه اصطلاح «کفش جا باز می‌کند» از نظر پزشکی تعبیر درستی نیست و کفش باید اندازه پا باشد، به والدین توصیه کرد: اگر می خواهید برای فرزندتان کفش بخرید حتما بعدازظهر اقدام کنید زیرا صبح‌ها، پا کوچکتر است.
 دکتر اسماعیل ابراهیمی افزود: هیچ پوششی برای سلامت بدن و به‌طور خاص برای سلامت پا به اندازه کفش مورد اهمیت نیست تا جایی که قلب دوم انسان را «پا » می دانند.
وی با بیان اینکه پا باید از حفاظ و پوشش مناسبی برخوردار باشد، گفت: نخستین نکته در انتخاب کفش مناسب، جنس آن است که انتخاب کفش چرم در اولویت است.
وی گفت: کفش چرم به دلیل داشتن منافذ از تعریق جلوگیری می کند و پا به راحتی می‌تواند اکسیژن دریافت کند. در کفش چرم تقسیم فشار راحت‌تر صورت می پذیرد. ابراهیمی در عین حال توصیه کرد که حتی اگر کفش شما چرم نباشد، از کفی چرم استفاده کنید.
رئیس انجمن فیزیوتراپی دومین نکته در انتخاب کفش را توجه به سایز و اندازه آن بیان و اظهار کرد:اصطلاح «کفش جا بازمی کند» از نظر پزشکی تعبیر درستی نیست و کفش باید اندازه پای فرد باشد.
وی با توصیه به والدین مبنی بر اینکه برای فرزندتان بعدازظهرها کفش بخرید ، ادامه داد: صبح ها، پا کوچک‌تر است زیرا پاها بعدازظهر به اندازه نیم تا یک سایز بزرگ‌تر می شوند که علت آن ورم کردن پاست.
ابراهیمی تاکید کرد: اگر کفش کمی بزرگتر باشد بهتر از این است که تنگ باشد و به پا فشار بیاورد. نکته دیگری هم که لازم است به آن توجه شود این است که به طور معمول یک پا از پای دیگر نیم سایز بزرگ‌تر است و حتما سایز کفش باید به اندازه پای بزرگ‌تر انتخاب شود
 شما به هنگام خرید، کفش را بپوشد و با آن راه برود اظهار کرد: او باید راحتی کفش را قبول کند.
وی اضافه کرد: همچنین جلوی کفش باید به اندازه نیم یا یک سانتیمتراز شست پا بزرگتر باشد، به عبارتی جلوی کفش باید کمی خالی باشد.
ابراهیمی ضمن بیان اینکه کفش پاشنه‌دار برای فرزندتان نخرید، گفت: البته کفش بی پاشنه هم خوب نیست اندازه استاندارد پاشنه برای کفش دو سانتی‌متر است.
وی درباره چگونگی انتخاب کفش مناسب برای افرادی که کف پایشان صاف است یا گودی کمر دارند نیز گفت: کسی که کف پایش صاف است باید از کفی استفاده کند، به همین خاطر باید کفش را کمی بزرگ‌تر انتخاب کند. دلیل استفاده از کفی نیز این است که فشاری که به پا وارد می شود باید میان زانو، ران، ستون فقرات، گردن و سر تقسیم شده و تعادل ایجاد شود.
کفش نامناسب موجب می شود فشار وزن روی پا زیاد شود و فرد دچار زانو درد، درد جلوی ساق، فشار به ستون فقرات شود.
ابراهیمی در پایان افزود: کفش نامناسب همه بدن را درگیر می کند.





تاریخ : چهارشنبه 90/6/23 | 7:12 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • بی بی مارکت
  • ttp://www.bachehayeghalam.ir/sitefiles/bgh_sound_player.php">