سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.


یکی از صفات پسندیده که هماهنگ با سرشت آدمیان است راستگویی می باشد. حضرت علی (ع) فرموده است: هیچ کس لذت ایمان را درک نمی کند مگر وقتی که دروغ را به کلی ترک گوید، خواه شوخی یا جدی. (کافی ج2 – ص340)

 

دروغگویی در کودکان

 

اگر کودکی در موقع بازی شیشه درب اطاق را بشکند واز این عمل دچار خوف و هراس نشود، وقتی از او بپرسند: که شیشه را شما شکستی؟ در کمال آرامش و اطمینان خاطر، بدون کمترین اضطراب و نگرانی جریان را نقل می کند و به سوالات پاسخ می گوید و شرح می دهد که چگونه در موقع بازی شیشه شکست. ولی در آن جای که کودک دچار ترس گردد ناچار برای اثبات بی گناهی خود به دروغ متوسل می شود. در این موقع وضع غیر عادی کودک به خوبی مشهود است. حرکات ناموزون چشم، ناراحتی اندام، خشکیدن دهان، ضربان شدید قلب و سخنان بریده و غیر مربوط.

دروغگویی آدمی را به سایر گناهان نیز آلوده می کند. وقتی از او می پرسند در کمال وقاحت تکذیب می کند و خویشتن را پاک منزه معرفی می نماید. در واقع دروغگویی و دروغ سازی را به منزله پناهگاهی برای نجات از جرایم خویش می داند. امام حسن عسگری (ع) فرمودند: تمام ناپاکی ها و گناهان در خانه ای جمع شده و کلید آن دروغگویی است.( بحارالانوار)

دروغگویی یکی از اقسام ظلم است واز نظر روانی، ظلم ناشی از ضعف ظالم است. اولین راه مبارزه با ناخوشی دروغ، شناختن ریشه مرض است. بدون تردید یک حالت روانی در باطن دروغگو وجود دارد که باعث دروغ گفتن او می شود و تا زمانی که آن علت برطرف نشود دروغ علاج نخواهد شد.

ترس، ضعف، عجز، احساس حقارت، یا بعضی از حالات نفسانی نظیر اینها می تواند بشر را از راه مستقیم راستگویی منحرف کند و به دروغگویی وادارش نماید.

در واقع دروغگویی و دروغ سازی را به منزله پناهگاهی برای نجات از جرایم خویش می داند.

برای اینکه والدین در تربیت فرزندان خویش به این امر مهم متوجه شوند و کودکان را با فطرت راستی  پرورش دهند، پاره ای از علل دروغگوی اطفال را که ناشی از روشهای ناپسند پدران و مادران می باشد خدمتتان معرفی می نماییم:

** یکی از علل دروغگویی فرزندان، تکالیف سنگین برآنها تحمیل نمودن و توقع بیش از طاقت، از آنان داشتن است. سختگیری والدین و توقعات نادرست که فوق طاقت کودک است. آنان را به دروغگویی می کشاند.

** یکی دیگر از عوامل روانی که باعث دروغ گفتن کودک می شود احساس تحقیر است.به موجب تعالیم مذهبی و علمی، پدران و مادران موظفند به شخصیت کودکان احترام کنند و این خود یکی از مسائل مهم تربیتی می باشد. کودکی که مورد توجه نباشد. از سوی خانواده مورد احترام واقع نشود و یا مورد تمسخر آنان واقع شود و بی جهت مورد سرزنش قرار گیرد و خلاصه طوری رفتار کنند که کودک در خود احساس حقارت کند و بفهمد که اعضای خانواده او را ناچیز و پست می شمارند ناراحت می شود به فکر انتقام گرفتن می افتد، رفته رفته صفات ناپسندی در او بروز می کند و به کارهای ناشایستی دست می زند.

محیط زندگی مهمترین قدرت و بزرگترین عامل سازنده کودک است و با هیچ یک از عوامل روانی قابل مقایسه نیست. طفل بدون توجه و اراده با محیطی که در آن زندگی می کند منطبق می شود و آنچه می بیند و می شنود در فکر او نقش می بندد

 

 

** یکی از علل دروغگویی کودکان ترس از مجازات است. موقعی که به کودک بگوییم: شیشه اطاق را تو شکسته ای؟ اگر کودک بداند که اعتراف او، مستلزم مجازات سخت پدر و مادر خواهد شد، غریزه صیانت ذات او را وامی دارد که به دروغ بگوید: من نشکسته ام. بدیهی است هر قدر مجازات خشن تر باشد، ترس زیادتر و اصرار کودک در دروغ بیشتر خواهد بود.  

** یکی از مهمترین عوامل پرورش دروغگویی در کودکان، مبادرت پدر و مادر به این عمل قبیح در زندگی می باشد. در خانواده ای که به این خلق ناپسند معتاد هستند قطعاً طفل با خلق ناپسند دروغگویی رشد می کند. در چنین خانواده ای ایجاد شرایط روانی برای جلوگیری از دروغگویی کودک بی اثر است. محیط زندگی مهمترین قدرت و بزرگترین عامل سازنده کودک است و با هیچ یک از عوامل روانی قابل مقایسه نیست. طفل بدون توجه و اراده با محیطی که در آن زندگی می کند منطبق می شود و آنچه می بیند و می شنود در فکر او نقش می بندد.

 


منبع: کودک از نظر وراثت و تربیت . گفتار فلسفی ج2






تاریخ : یکشنبه 90/10/25 | 8:26 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()


تأثیری که استفاده درازمدت از اینترنت روی نحوه تفکر، تمرکز و پردازش مغزهای ما می‌گذارد، موضوعی است که سالهاست دانشمندان را به خود مشغول کرده است و باعث بحث و جدل‌های بسیار شده است.یک روانشناس برجسته هشدار داده است که کار کردن با اینترنت، روش فعالیت مغز را تغییر می دهد و در نتیجه می تواند موجب کاهش توانایی کاربران در تفکر و تمرکز کردن شود.

 

اینترنت

 

استفاده طولانی مدت از اینترنت حتی می تواند موجب نقص عملکرد مغزی شود. ما ساعات بسیار زیادی از عمر خود را صرف کار با اینترنت می کنیم و در نتیجه مغز ما در شیوه تفکر و تمرکز دستخوش تغییرات جدی می شود. این مشکل به اندازه ای گسترده شده که به گفته پزشکان، اعتیاد به استفاده طولانی مدت از اینترنت حتی موجب آسیب مزمن مغزی می شود.

مراحل اعتیاد اینترنتی

قبل از هر چیزی باید به این نکته اشاره کنم که اعتیاد اینترنتی سه مرحله دارد. تداوم استفاده، زیاد شدن ساعت مصرف و مرحله اعتیاد واقعی. اعتیاد به اینترنت هم مثل اعتیاد به تماشای تلویزیون، کشیدن سیگار، انجام دادن فعالیتی خاص در ابتدا کم خطر به نظر می رسد اما به هر حال در صورت بی توجهی به آن تبدیل به یک اعتیاد صد در صد واقعی می گردد.

تشخیص اعتیاد به اینترنت

از معمول ترین معیارهای تشخیص اعتیاد به اینترنت می توان به مواردی نظیر افت تحصیلی شدید، کاهش وزن به علت از بین رفتن نظام تغذیه بدن، بالا رفتن دامنه تنش های عصبی، کاهش فعالیت های اجتماعی، معاشرت با اشخاص یا گروههای بزرگتر، قانون گریزی، عدم مسئولیت پذیری در خانواده، خشونت بیش از حد، پرخاشگری، تغییر عادت های رفتاری، ابتلا به سردردهای عصبی و ... نام برد که می توان به کمک آنها علائم اعتیاد به اینترنت را در دیگران شناسایی کرد.

ویژگی های اعتیاد اینترنتی

مرور بر ادبیات نظری و تجربی پیرامون اعتیاد اینترنتی, نشانگر آن است که اعتیاد اینترنتی پدیده‌ای است که از سه ویژگی برخوردار است:

** اعتیاد اینترنتی، نوعی اختلال و بی نظمی وسواسی است که برخی ویژگیهای آن مشابه شرایط‌ آسیب‌شناسانه است. در واقع، زمانی می‌توان گفت که فرد دچار اعتیاد به اینترنت شده است که دارای علائم خستگی زودرس، تنهایی، افسردگی و غیره باشند.

** اعتیاد اینترنتی، نوعی اختلال و بی نظمی روانی است. از این دیدگاه زمینه تحقیقی جدیدی تحت عنوان «روان درمانی اینترنتی» ظهور کرده است. این دیدگاه, معتادان اینترنت را به‌عنوان بیمار می‌بیند. روش درمان این نوع اعتیاد نیز، تشکیل گروههای خبری و گروههای بحث است. در این شکل از درمان، اعضای اختلالات روانی مرتبط به هم، نقش یک گروه حمایتی را بازی کرده و با ارائه پیشنهادات آنلاین و روشهای برخورد با آن، از شدت اعتیاد اینترنتی می‌کاهند. افرادی چون استن، هانگ و آلسی به چنین دیدگاهی اعتقاد دارند.

** اعتیاد اینترنتی نوعی مشکل رفتاری است. دلیل این مسئله نیز، وجود یک رابطه قوی بین اعتیاد اینترنتی و وابستگی شیمیایی است. مطالعات نشان داده‌اند که افرادی که مشکلات وابستگی شیمیایی دارند، در هفته وقت بیشتری را صرف اینترنت می‌کنند، تا کاربران «وابسته غیرشیمیایی».

تست اعتیاد به اینترنت IAT یکی از معتبرترین تست های مربوط به سنجش اعتیاد اینترنتی است که توسط دکتر کیمبرلی یانگ ابداع شده است.

 در تست IAT هرچه امتیاز شما بیشتر باشد، اعتیاد شما به اینترنت شدیدتر است. امتیازها به ترتیب از یک تا پنج هستند که در جلوی هر پاسخ مشخص شده است. در پایان، باید مجموع امتیازاتی را که به بیست پرسش زیر می دهید، جمع بزنید و میزان اعتیاد به اینترنت خود را مشخص کنید :

1. چقدر بیشتر از آنچه که قصد دارید، در اینترنت می مانید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)      ب. گاه گاهی (2 امتیاز            پ. غالباً (3 امتیاز)     ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)     ث. همیشه (5 امتیاز)

2. چقدر بخاطر آنلاین ماندن، اعضای خانواده را نادیده گرفته اید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)    ب. گاه گاهی (2 امتیاز      پ. غالباً (3 امتیاز)        ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)          ث. همیشه (5 امتیاز)

3. چقدر اینترنت را به بودن با همسرتان ترجیح می دهید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)         ب. گاه گاهی (2 امتیاز)        پ. غالباً (3 امتیاز)     ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

4. چقدر از طریق اینترنت، با کاربران دیگر رابطه برقرار می کنید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)    ب. گاه گاهی (2 امتیاز)       پ. غالباً (3 امتیاز)     ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)     ث. همیشه (5 امتیاز)

5. چقدر دیگران از شما، بخاطر میزان آنلاین بودن تان شاکی هستند؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)    ب. گاه گاهی (2 امتیاز)       پ. غالباً (3 امتیاز)      ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

6. چقدر بخاطر اینترنت، نمرات و کارهایتان در مدرسه اُفت کرده است؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)    ب. گاه گاهی (2 امتیاز)       پ. غالباً (3 امتیاز)      ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

7. چقدر ایمیل هایتان را پیش از کارهای ضروری دیگرتان چک می کنید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)    ب. گاه گاهی (2 امتیاز)       پ. غالباً (3 امتیاز)     ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)     ث. همیشه (5 امتیاز)

8. چقدر عملکرد کاری و بهره وری شما، بخاطر اینترنت آسیب دیده است؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)     ب. گاه گاهی (2 امتیاز)       پ. غالباً (3 امتیاز)     ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

9. وقتی از شما می پرسند که چه کارهایی آنلاین انجام می دهید، چقدر در موضع تدافعی یا پنهان کاری قرار می گیرید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)        ب. گاه گاهی (2 امتیاز)     پ. غالباً (3 امتیاز)     ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)   ث. همیشه (5 امتیاز)

10. چقدر افکار آزار دهنده در زندگی را با افکار آرام بخش در اینترنت خنثی می کنید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)    ب. گاه گاهی (2 امتیاز)        پ. غالباً (3 امتیاز)     ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

11. چقدر وقتی در اینترنت هستید، احساس می کنید توان پیش بینی امور را دارید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)     ب. گاه گاهی (2 امتیاز)     پ. غالباً (3 امتیاز)       ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

12. چقدر فکر می کنید که زندگی بدون اینترنت، چیزی کسالت بار؛ تهی و بی لذت است؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)        ب. گاه گاهی (2 امتیاز)     پ. غالباً (3 امتیاز)    ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

13. چقدر وقتی کسی هنگام آنلاین بودن مزاحم شما می شود، غُر می زنید؛ فریاد می زنید یا عصبانی می شوید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)    .ب. گاه گاهی (2 امتیاز)     پ. غالباً (3 امتیاز)       ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

14. چقدر بخاطر قطع نکردن اینترنت، دچار بی خوابی هستید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)       ب. گاه گاهی (2 امتیاز)   پ. غالباً (3 امتیاز)     ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)     ث. همیشه (5 امتیاز)

15. چقدر فکر می کنید در حالت آفلاین، حواس پرتی دارید؛ ولی در حالت آنلاین بهتر هستید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)    ب. گاه گاهی (2 امتیاز)      پ. غالباً (3 امتیاز)     ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

16. چقدر وقتی آنلاین هستید این جمله را بکار می برید: فقط چند دقیقه مونده، الان میام.

الف. به ندرت (1 امتیاز)     ب. گاه گاهی (2 امتیاز)       پ. غالباً (3 امتیاز)       ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

17. چقدر سعی کرده اید از میزان آنلاین بودن خود بکاهید و موفق نشده اید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)       ب. گاه گاهی (2 امتیاز)    پ. غالباً (3 امتیاز)       ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)      ث. همیشه (5 امتیاز)

18. چقدر سعی دارید میزان آنلاین بودن تان را از دیگران مخفی کنید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)     ب. گاه گاهی (2 امتیاز)      پ. غالباً (3 امتیاز)           ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)     . همیشه (5 امتیاز)

19. چقدر میزان آنلاین بودن را به بیرون رفتن با دیگران ترجیح می دهید؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)    ب. گاه گاهی (2 امتیاز)      پ. غالباً (3 امتیاز)    ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)    ث. همیشه (5 امتیاز)

20. چقدر وقتی آفلاین هستید، احساس افسردگی و عصبیت دارید که با آنلاین شدن از بین می رود؟

الف. به ندرت (1 امتیاز)     ب. گاه گاهی (2 امتیاز)    پ. غالباً (3 امتیاز)    ت. خیلی زیاد (4 امتیاز)     ث. همیشه (5 امتیاز)

نتیجه تست :

جمع نمرات بین 20 تا 49 = شما یک کاربر معمولی هستید.

- جمع نمرات بین 50 تا 79 = دارید دچار مشکل اعتیاد اینترنتی می شوید، مراقب باشید.

- جمع نمرات بین 80 تا 100 = شما به اکثر پرسش ها، نمرات 4 یا 5 داده اید. شما دچار اعتیاد اینترنتی هستید و باید مشکل تان را در اسرع وقت حل کنید. واقعاً فکر کنید که اگر در پرسش دوم، جواب شما با کسب 4 ی 5 امتیاز بوده است؛ چه بر سَر خودتان آورده اید؟!

 

 

منابع:

تابناک

ایسنا

خبر نگار






تاریخ : یکشنبه 90/10/25 | 8:24 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()


این مقاله یادداشتی است برای بانوانی که مایلند همسران مدیر و مقتدری داشته باشند.یا آن دسته از بانوانی که در مرحله ی انتخاب یک الگوی شایسته برای نوع مدیریت زندگی هستند

 

 

رئیس خانواده

 

شاید خاله ی شما معتقد باشد ، زن موفق زنی است که شوهرش مثل موم در دست او نرم باشد ،لذا راهکارهای مختلفی هم برای رسیدن به این هدف به شما یاد بدهد.و شاید دوستتان معتقد است باید شوهر محور باشید . پس معرف راهکارهایی است که موجب جلب رضایت و آسایش بیشتر برای مرد خانه باشد.

همچنین ممکن است خواهرتان از روشی متفاوت در زندگی پیروی کند که او نیز عقیده ی خودش را به عنوان الگوی موفق به شما پیشنهاد کند.مثلا معتقد است که در زندگی امروزی تفاهم حرف اول را می زند لذا بعضی وقتها باید با خواست همسرتان کنار بیایید و برخی اوقات هم باید مخالف باشید و روی خواست خودتان پا فشاری کنید و اصطلاحا برای زندگی مبارزه کنید .شما کدام راه را برای زندگی بر گزیده اید و از کدام الگوی فکری تبعیت می کنید.تابع هر گزینه ای که هستید بد نیست بدانید در هر خانواده ای یکی از دو مدل زیر عملا اجرا می شود که ممکن است کمی شاخ و برگ اضافی هم پیدا کرده باشد اما نهایتا به همان اصل اولیه بازمی گردد.

1.شما مدیر خانواده باشید و همسرتان را مطیع خود کنید.

2.همسرتان مدیر خانواده باشد و شما مطیع او باشید.

حالت سومی وجود ندارد .اینکه می گویند با توافق و تفاهم زندگی خواهیم کرد،حرف درستی است اما ربطی به مسئله ی مدیریت و قبول یکی از دو نفر به عنوان انتخابگر و تصمیم گیرنده ی نهایی ندارد .یعنی تفاهم تقسیم مدیریت خانواده بین زن و مرد نیست .بلکه اگر هر دو در این مسئله کاملا مساوی هم باشند بیشتر مسئله مدیریت به فساد و تباهی می کشد تا به تفاهم .به هر حال در هر رابطه ی دو نفره ای که به شکل شراکت وجود دارد مخصوصا رابطه های طولانی،طبیعتا یکی از طرفین باید بر دیگری نفوذ و قدرت اعمال رای داشته باشد در غیر این صورت، رابطه ،رابطه ی پایداری نخواهد بود. چه بسا طلاقها که ریشه در همین تساوی مدیریت دارد !

توافق و تفاهم ،شکل پیشرفته ی دو مدل بالاست.یعنی در صورتیکه طرف ضعیفتر یا طرف سلطه پذیر، فردی تحصیلکرده و خوش فکر باشد،به مرور زمان در رای و نظر فرد قویتر و یا همان فرد مسلط ،نفوذ کرده و تاثیر گذار می گردد.وگرنه توافق و تفاهم چیزی نیست که با شعار ایجاد شود. یا اینکه چون ما از قبل می خواستیم این طوری زندگی کنیم پس اینطوری هم خواهد بود.بلکه اگر بر هر مدیری ثابت شود که فرد زیر دست او خوب می فهمد و نظرش کارساز و کارگشاست ،طبیعتا بدون مشورت و ملاحظه ی رای او اقدامی نخواهد کرد و این همان تفاهم در ریاست خانواده است.

اگر در جمع دوستانتان همیشه رای و نظر شما اعمال می شود ،اگر خودتان را صاحب بهترین فکر و نظر و جزء باهوشترین افراد می دانید ،اگر تحمل ندارید تا رای مخالف شما اجرا شود و....محال است بتوانید مدیریت همسرتان را بپذیرید و تحمل کنید.خواه ناخواه سعی شما بر این خواهد بود که او را مطیع خود کنید

شما می توانید نفر اول خانواده باشید و همسرتان را مطیع خود کنید به شرط آنکه ضعیف و سلطه پذیر باشد .در غیر این صورت باید صابون یک عمر بحث و جدل و قهر و دعوا را به تن بمالید، چنانچه ضعیف و سلطه پذیر باشد و شما موفق شوید زندگی را به صلاحدید خودتان پیش ببرید،از این زمین ،دو محصول را قطعا درو خواهید کرد: یکی اینکه هر روز بر قدرت شما و ضعف همسرتان اضافه می شود و این امری کاملا طبیعی است .دوم اینکه بین شما عشق و محبتی که بتواند شما را راضی کند،شکل نخواهد گرفت.مردی که از شما تبعیت می کند هیچ گاه جذابیت کافی در نگاه و قلب شما نخواهد داشت و آن حمایت مردانه که موجد عشق و هیجان است را شامل حالتان نخواهد کرد. زیرا فاقد پیش زمینه های لازم آن است .

می توانید نفر دوم خانواده باشید (البته نه در همه ی زمینه ها ،بلکه فقط در زمینه ی مدیریت و سرپرستی خانواده)،البته به شرطی که تواضع کافی و انعطاف پذیری لازم را داشته باشید .اما اگر  علامت های استبداد رای در وجود شما باشد،نمی توانید این مدل را پیش گیرید.

رئیس خانواده

 

اگر در جمع دوستانتان همیشه رای و نظر شما اعمال می شود ،اگر خودتان را صاحب بهترین فکر و نظر و جزء باهوشترین افراد می دانید ،اگر تحمل ندارید تا رای مخالف شما اجرا شود و....محال است بتوانید مدیریت همسرتان را بپذیرید و تحمل کنید.خواه ناخواه سعی شما بر این خواهد بود که او را مطیع خود کنید.

از خیلی راههای دیگر هم می توان تشخیص داد که هر کسی چه روحیاتی دارد. 

فرض آنکه به شما ثابت شد گرفتار خصلت استبداد رای هستید،اما دوست دارید زندگی نرمالی هماهنگ با طبیعت و طبق ارداده ی خداوند داشته باشید،لازم است پیش زمینه های تحمل ریاست همسرتان را ،با تمرین تواضع،اعتماد ،تحمل و شکیبایی در خودتان تقویت کنید .

وقتی می خواهید مسئولیت نهایی خانواده را به همسرتان بسپارید،لازم است تحمل اجرای رای او را داشته باشید .تفاوتهای سلیقه ای نشانه ی ضعف و قوت کسی نیست .پس باید تحمل و شکیبایی خودتان را افزایش دهید.اما از آنجا که لازمه ای این تحمل ، اعتماد است برای مردها نیز لازم است که قدرت ایجاد این اعتماد را داشته باشند.آقایان توجه داشته باشند که اگر به همسران خود ثابت کنند  می توانند مدیریتی عادلانه و منطقی داشته باشند،کمتر با مخالفت در امر مدیریت خانواده مواجه خواهند شد.م:تبیان






تاریخ : یکشنبه 90/10/25 | 8:22 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

عکس های منتخب امروز 19 دی ماه 1390

 

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

دختران قبل و بعد از آرایش :
عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس جالب و دیدنی روز

عکس خنده دار
عکس جالب و دیدنی روز






تاریخ : شنبه 90/10/24 | 6:57 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

در اربعین چه گذشت؟

اربعین

 

 

هر چند برخی از صاحب نظران این وقایع را بعید دانسته و منکر آن شده اند اما تحقیقات انجام شده نشان می دهد که این بعید دانستن ها و انکار ها صحیح نیست و دلیل قابل قبولی برای رد این دو واقعه وجود ندارد.(1) 

آنچه در ادامه می آید گزارش هایی از این دو واقعه در منابع موجود است:

مصباح الزائر به نقل از عطا می نویسد: روز بیستم صفر با جابر بن عبد اللّه بودم  هنگامى که به غاضریّه رسیدیم در جوى آن جا غسل کرد و پیراهن پاکیزه اى را که همراه داشت  پوشید. سپس به من گفت: اى عطا ! آیا عطرى به همراه دارى؟

گفتم: سُعد (مادّه اى خوش بو کننده) دارم.

او از آن به سر و بقیّه بدنش مالید. سپس با پای برهنه رفت تا نزد سرِ امام حسین علیه السلام ایستاد و سه تکبیر گفت و بیهوش، بر زمین افتاد و هنگامى که به هوش آمد، شنیدم که مى گوید: سلام بر شما، اى خاندان خدا .. (2)

بشارة المصطفى به نقل از عطیّه عوفى(3) می نویسد: همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام حرکت کردیم. هنگامى که به کربلا رسیدیم، جابر به کرانه فرات، نزدیک شد و غسل کرد و پیراهن و ردایى به تن کرد و کیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن که ذکر خداى متعال گفت، تا این که به قبر، نزدیک شد و [به من ]گفت: دست مرا بر قبر بگذار.

چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش، بر روى قبر افتاد. کمی آب بر او پاشیدم و هنگامى که به هوش آمد، سه بار گفت: اى حسین!

با دوستدار محمّد و خاندان محمّد، رفاقت کن، که اگر یک گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد ، گام دیگرش به محبّت آنان استوار مى مانَد؛ چرا که دوستدار آنان، به بهشت باز مى گردد و دشمن آنان ، به سوى آتش [دوزخ ]مى رود

آن گاه گفت : دوست ، پاسخ دوست را نمى دهد؟!

سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى که خون رگ هایت را بر میان شانه ها و پشتت ریختند و میان سر و پیکرت ، جدایى انداختند؟! گواهى مى دهم که تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم پیمان تقوا و چکیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب کسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه ، سَرور زنانى ؟! و چگونه چنین نباشى ، در حالى که از دست سَرور پیامبران، غذا خورده اى و در دامان تقواپیشگان ، پرورش یافته اى و از سینه ایمان، شیر نوشیده اى و با اسلام، تو را از شیر گرفته اند.

پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دل هاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آن که در این، تردیدى رود که همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مى دهم که تو بر همان روشى رفتى که برادرت یحیى بن زکریّا رفت .

آن گاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: سلام بر شما، اى روح هایى که گرداگردِ حسین ، فرود آمده ، همراهش شُدید! گواهى مى دهم که نماز را به پا داشتید و زکات دادید و به نیکى فرمان دادید و از زشتى ، باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن که محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن در آمدید  با شما شریک هستیم.

به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریک باشیم]، با آن که ما نه به درّه اى فرود آمدیم و نه از کوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى که اینان، سرهایشان از پیکر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟!

جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم که حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید : «هر کس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى شود، و هر کس کارِ کسانى را دوست داشته باشد ، در کارشان شریک مى شود»، و سوگند به آن که محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت، نیّت من و همراهانم، همان است که حسین علیه السلام و یارانش بر آن رفته اند. مرا به سوى خانه هاى کوفه ببر .

چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش، بر روى قبر افتاد. کمی آب بر او پاشیدم و هنگامى که به هوش آمد، سه بار گفت: اى حسین! آن گاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى که خون رگ هایت را بر میان شانه ها و پشتت ریختند و میان سر و پیکرت، جدایى انداختند؟!

هنگامى که بخشى از راه را رفتیم ، گفت: اى عطیّه ! آیا سفارشى به تو بکنم ، که دیگر گمان ندارم پس از این سفر، تو را ببینم  دوستدار خاندان محمّد را، تا زمانى که آنان را دوست مى دارد، دوست بدار و دشمن خاندان محمّد را، تا زمانى که با آنان دشمن است، دشمن بدار، هر چند روزه گیر و شب زنده دار باشد، و با دوستدار محمّد و خاندان محمّد، رفاقت کن، که اگر یک گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد، گام دیگرش به محبّت آنان استوار مى مانَد؛ چرا که دوستدار آنان، به بهشت باز مى گردد و دشمن آنان، به سوى آتش [دوزخ ]مى رود.(4)

مسارّ الشیعة می نویسد: در روز بیستم ماه صفر، بازگشت اهل حرمِ سَرور و مولایمان ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام از شام به شهر پیامبر صلى الله علیه و آله است و آن، همان روزى است که جابر بن عبد اللّه بن حِزام انصارى، صحابى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ که خداى متعال از او خشنود باد ـ براى زیارت قبر ابا عبد اللّه علیه السلام از مدینه به کربلا آمد. او نخستین زائر امام حسین علیه السلام از میان مردم (یعنى از غیر خانواده ایشان) است .(5)

کفعمى در کتاب المصباح می نویسد: زیارت اربعین (چهلم) را به این خاطر چنین نامیدند که زمان آن، روز بیستم ماه صفر است که چهل روز از کشته شدن امام حسین علیه السلام مى گذرد و همان، روز ورود جابر بن عبد اللّه انصارى، صحابى پیامبر صلى الله علیه و آله ، از مدینه به کربلا براى زیارت قبر امام حسین علیه السلام است . او نخستین زائر امام حسین علیه السلام از میان مردم است. . . و در این روز، بازگشت اهل بیتِ امام حسین علیه السلام از شام به مدینه نیز اتفاق افتاده است .(6)

 پی نوشت ها:

1. علاقه مندان می توانند به مقالاتی از این قلم و نیز دانش نامه امام حسین علیه السلام ج هشتم مراجعه کنند. در صفحه 401 آن کتاب پس از بررسی نظرات موافقان و مخالفان آمده است: بعید شمردن یا انکار بازگشت اهل بیتِ سیّد الشهدا به کربلا، به گونه اى که محدّث نورى ، شیخ عبّاس قمى و استاد مطهّرى گفته اند ، صحیح به نظر نمى رسد.

2. مصباح الزائر: ص 286

3. ابو الحسن عطیّة بن سعد بن جُناده عوفى جدلى قیسى کوفى. امیر مؤمنان علیه السلام ، نام او را انتخاب کرد و در باره اش فرمود: «این ، عطیّه (هدیه) خداست». وى از تابعیان مشهور است و شیخ طوسى ، او را در زمره اصحاب امام على علیه السلام و امام باقر علیه السلام بر شمرده است و بَرقى، او را از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام دانسته است .

او مورد اعتماد و کثیر الحدیث است. وى همراه ابن اشعث ، علیه حَجّاج، قیام کرد و حَجّاج، به دلیل خوددارى وى از دشنامگویى به امام على علیه السلام، دستور داد چهارصد ضربه شلّاق به وى زدند و سر و ریشش را تراشیدند. او سپس به فارس پناه بُرد و در باقى مانده دوران حکومت حَجّاج، در خراسان، سُکنا گزید و زمانى که عمر بن هُبَیره، حاکم عراق شد، به کوفه باز گشت.

او به سال 111 ق (بنا بر قول مشهور) و یا 127 ق (بنا بر قولى دیگر، که ظاهرا به قرینه روایت کردنش از امام صادق علیه السلام، همین تاریخ، درست است)، در همان کوفه در گذشت. دانش نامه امام حسین علیه السلام ج8 ص358 (پاورقی)

4. بشارة المصطفى: ص 74، الحدائق الوردیّة: ج 1 ص 129

5. مسارّ الشیعة: ص 46، مصباح المتهجّد: ص 787

6. المصباح للکفعمی: ص 648


مشهورترین واقعه ای که به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای کربلا بازگو می شود جریان رسیدن کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا و هم زمانی این ماجرا با حضور جابر بن عبدالله انصاری در کربلا و زیارت قبر شریف امام حسین علیه السلام توسط او.







تاریخ : پنج شنبه 90/10/22 | 9:52 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

اربعین، ستون عصاره عترت

اربعین

امام حسن عسگری علیه السلام فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم» ؛ نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.

مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه نمازهای نافله است که جبران کنندهنقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامه نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان رابه معراج می برد.

موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجده بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند یا آهسته تلفظ می کنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می داند.

 ویژگی عدد چهل درباره امام حسین علیه السلام

اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی علیه السلام و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. این ها نشان می دهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.

در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کرده اند، چهل روز در مرگ آنان می گرید، ولی در شهادت امام حسین علیه السلام آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنان که نباید آن را انکار کرد.

زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیه مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راه ها از ویژگی های ممتاز آن حضرت علیه السلام است

توضیح آن که در سیّارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ می دهد که با چشم عادی هرگز دیده نمی شود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها می نشینند. همان گونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خونْ گریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمی شود.

اساساً امر ملکوتی را هرگز نمی توان با ابزار مُلکی ادراک کرد. مثلا ً با دقیق ترین و پیشرفته ترین فنّ رصد سپهر نمی توان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنه ای را نمی شود با هیچ رصدخانه ای تصدیق یا تکذیب نمود. غرض آن که معنای اشک ریزی یا خون باری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار می گیرد و هیچ گاه استبعاد به جای استحاله نمی نشیند.

کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحبْ بصران داشته باشد.

برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژه خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینی اند. آنان این گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خونْ گریه می کنند.  از امام زمان علیه السلام نیز نقل شده است که به امام حسین علیه السلام عرض می کنند: اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون می گریم؛ «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً» .

اربعین

 

امّا مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمه «الاربعین»، نشان می دهد که مقصود امام عسکری علیه السلام، اربعین معروف و معهود نزد مردم است؛ خلاف کلمه «اربعین» در بسیاری از روایات که بدون «الف و لام» آمده است؛ مانند این روایت امام صادق علیه السلام: «من حفظ من أحادیثنا أربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة عالماً فقیهاً» .

چرا زیارت اربعین

اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایه این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است.

رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان علیه السلام تعبیه شد

به دیگر سخن، براساس فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم: عصاره رسالت (نبوی صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن و عترت است؛«إنى تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتى أهل بیتى».  عصاره کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری علیه السلام در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کنند.

درباره نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می کند، مگر انسان های نمازگزار که آنان می توانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به درآیند و مشمول رحمت های خاص الهی باشند؛ (إنّ الإنسان خلق هلوعاً * إذا مسّه الشرّ جزوعاً * و إذا مسّه الخیر منوعاً * إلّا المصلّین) .

زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیه مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راه ها از ویژگی های ممتاز آن حضرت علیه السلام است.

خلاصه آن که رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان علیه السلام تعبیه شد؛ چنان که منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسه دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فى هواه».






تاریخ : پنج شنبه 90/10/22 | 9:51 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

نگاه کلیسایی به حادثه عاشورا

عاشورا

 

یکی از نظرات و دیدگاه هایی که در مورد حادثه کربلا و عاشورا از سوی برخی افراد مطرح شده این است که این مسأله خواست خدای متعال بوده و از ازل این گونه مقرر گردیده بود که امام حسین علیه السلام در کربلا به شهادت برسد و آن مصیبت ها را متحمل شود تا در ازای آن، دوستان اهل بیت و امام حسین علیهم السلام مورد شفاعت و آمرزش قرار گیرند. بر اساس این دیدگاه، این واقعه اراده الهی و تقدیری بود که خداوند مقدّر فرموده بود و در کار خدا نیز چون و چرا راه ندارد.

بر این اساس، دیگر معنا ندارد در مورد حادثه کربلا بخواهیم چون و چرا کنیم و به بحث و تحلیل بپردازیم که چرا امام حسین علیه السلام به کربلا رفت و چرا جانش را فدا کرد و چگونه این حرکت موجب حفظ و بقای اسلام گردید و ... . آنچه در این باره می توانیم بگوییم فقط همین است که این امر اراده حق تعالی بود و خدای متعال چنین می خواست:

اِنَّ اللهَ قَد شاءَ اَن یَراکَ قَتیلاً ... و اَن یَراهُنَّ صَبایا؛ همانا خداوند می خواهد تو را کشته و اهل بیتت را اسیر ببیند.

حکمت و علت اساسی این کار نیز این بود که کسانی به واسطه محبت امام حسین علیه السلام و عزاداری و گریه برای آن حضرت، مشمول عنایت خداوند قرار گیرند و گناهان آنها آمرزیده شود.

منشأ این دیدگاه

شبیه این تصور در آموزه های دین مسیحیت  نیز وجود دارد و شاید اصل این نظریه در مورد کربلا و امام حسین علیه السلام نیز از آن جا اقتباس شده باشد. مسیحیان معتقدند انسان ذاتاً گناه کار آفریده شده و دارای گناه ذاتی است. خدای متعال برای آن که این گناه جبران شود و انسان لیاقت بهشت و برخورداری از نعمت های الهی در آخرت را پیدا کند، فدیه ای برای آن قرار داد. فدیه ی گناه ذاتی انسان این بود که خداوند- العیاذ بالله- فرزندش حضرت عیسی- علی نبینا و آله و علیه السلام- را مبعوث کرد تا در این عالم او را به دار بزنند و به صلیب بکشند. از این رو طبق عقیده مسیحیان، فلسفه ی به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی علیه السلام این بود که در پرتو آن، انسان که موجودی ذاتاَ گناه کار است مورد بخشش قرار گیرد. بنابراین شهادت حضرت عیسی علیه السلام امری مقدّر و حساب شده و جزو برنامه خلقت بود و بدون آن اساساً خلقت سامان نمی یافت و انسان به غایت وجود خویش نمی رسید. اگر انسان می خواست به بهشت برود راهی جز این نبود که در عوض گناه ذاتی او عیسی علیه السلام که پسر خداست به دار آویخته شود و بدین وسیله گناه انسان پاک گردد و شایستگی بهشت را پیدا کند! این مسأله یکی از ارکان اساسی مسیحیت موجود است و مسیحیان سخت بر این عقیده پافشاری می کنند، تا بدان حد که آن را جزو شرایط اصلی ایمان قرار داده اند؛ یعنی اگر کسی این عقیده را که اصطلاحاً «آموزه نجات» نامیده می شود قبول نداشته باشد اصلاً مؤمن و مسیحی نیست و کافر محسوب می شود.

این که آمدن سیدالشهدا علیه السلام به کربلا و کشته شدن آن حضرت، وظیفه ای اختصاصی برای شخص اباعبدالله علیه السلام بود تا به برکت آن مردم نجات پیدا کنند و به بهشت بروند، دیدگاهی باطل و اعتقادی غیرقابل پذیرش است. این که عده ای مرتکب گناه شوند و بعد ما به شخصی دیگر بگوییم تو جانت را فدا کن تا گناه آنان آمرزیده شود چه ربطی به هم دارند؟! آیا این امر می تواند با «حکمت» و «عدالت» خداوند سازگار باشد؟

روشن است که این  عقیده امری است نامعقول که برای آن هیچ توجیه و تبیین عقلانی نمی توان ارائه داد. به همین جهت خود مسیحیان نیز می گویند این مطالب فوق عقل است و فقط باید به آنها ایمان آورد. صرف نظر از این که بر اساس بیان قرآن، اصل داستان به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی علیه السلام واقعیت ندارد و مردم کسی را که تصور می کردند حضرت عیسی علیه السلام است به دار آویختند، در حالی که او فقط شبیه حضرت عیسی علیه السلام بود و خدای متعال آن حضرت را از شر دشمنان ایمن ساخت و به آسمان برد. (نساء/157و158)

سید الشهدا

 


نقد این دیدگاه

روشن است این که آمدن سیدالشهدا علیه السلام به کربلا و کشته شدن آن حضرت، وظیفه ای اختصاصی برای شخص اباعبدالله علیه السلام بود تا به برکت آن مردم نجات پیدا کنند و به بهشت بروند، دیدگاهی باطل و اعتقادی غیرقابل پذیرش است. این که عده ای مرتکب گناه شوند و بعد ما به شخصی دیگر بگوییم تو جانت را فدا کن تا گناه آنان آمرزیده شود چه ربطی به هم دارند؟! آیا این امر می تواند با «حکمت» و «عدالت» خداوند سازگار باشد؟

در حرکت امام حسین علیه السلام صحبت از وظیفه شخصی و اختصاصی نیست. آنچه که حضرت انجام داد بر اساس تکلیف و وظیفه شرعی بود که در هر زمان و مکان دیگری هم که موضوع آن محقق شود این تکلیف نیز وجود خواهد داشت. اساساً احکام اختصاصی در اسلام فقط برای شخص وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه وآله است که چنین احکامی، آن هم چند حکم محدود و مشخص، قرار داده شده است.

اما غیر از احکام اختصاصی که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قرار داده شده، ما در اسلام برای هیچ کس دیگر، حتی شخص امیرالمومنین علیه السلام و یا سایر ائمه علیهم السلام نداریم. بلی، ممکن است شرایطی پیش بیاید که حکمی در یک زمان، بیش از یک مصداق پیدا نکند، اما این منافات با کلیت و عمومیت حکم ندارد. حکم، کلی و عمومی و برای همه است و اگر به فرض در همان زمان مصداق دیگری نیز یافت می شد حکمش همین بود، اما فعلاً یک مصداق بیشتر پیدا نکرده است.

هم چنین اگر در زمان های دیگر موضوع آن حکم محقق شود، باز هم آن حکم جاری خواهد بود. برای مثال، اگر شرایطی که برای امام حسین علیه السلام پیش آمد برای امام رضا علیه السلام یا امام عسکری علیه السلام نیز پیش می آمد آنها نیز وظیفه داشتند همان کاری را بکنند که سیدالشهدا علیه السلام انجام داد. اگر می بینیم سایر ائمه علیهم السلام چنین اقدامی نکرده اند، از آن جهت است که شرایط آنها متفاوت بوده و موضوع حکم برای آنها محقق نشده است.

مبنای اساسی قیام امام حسین علیه السلام و شهادت آن حضرت، حفظ دین بود. سیدالشهداء علیه السلام جان خود را فدا کرد تا دیگران هدایت شوند و اسلام حفظ شود و باقی بماند. سایر ائمه معصومین علیهم السلام نیز جانشان را در این راه نثار کردند

بنابراین دو مطلب را در این جا باید مد نظر قرار دهیم. یکی این که حکم اختصاصی جز برای پیامبر صلی الله علیه وآله نداریم، و دوم این که، خدای متعال هیچ کاری را به گزاف انجام نمی دهد و تمامی کارهایش، اعم از تکوینی و تشریعی، دارای حکمت است. البته این حکمت ها گاه برای ما نیز معلوم است و گاهی هم ما حکمت آن را نمی دانیم، اما این منافات ندارد با این که به هر حال، تمامی افعال الهی دارای حکمت باشد. نتیجه این دو امر این است که تکلیفی که یک مصداقش در مورد سیدالشهدا علیه السلام تحقق پیدا کرده، دستوری عام و کلی است که حتماً حکمتی دارد و خدای متعال بر اساس آن حکمت چنین تکلیفی را قرار داده است. این حکم تابع موضوعی با قیودی خاص است که هر گاه و برای هر کس آن موضوع با تمام قیودش محقق شود حکم نیز وجود خواهد داشت و عیناً باید همان کاری را بکند که امام حسین علیه السلام انجام داد.

در هر صورت، این پنداری خام و اندیشه ای باطل است که تصور کنیم مبنای حادثه عاشورا این بوده که خدای متعال از ازل چنین تقدیر کرده که امام حسین علیه السلام کشته شود تا فدیه گناهان دیگران و سبب نجات آنها و دخولشان به بهشت باشد! این تصور از القائات شیطانی است و شیطان همان گونه که با القای چنین اندیشه ای مسیحیان را به گمراهی کشانده، سعی دارد از طریق آن، مسلمانانی را نیز از رسیدن به حقیقت بازدارد.

مبنای اساسی قیام امام حسین علیه السلام و شهادت آن حضرت، حفظ دین بود. سیدالشهداء علیه السلام جان خود را فدا کرد تا دیگران هدایت شوند و اسلام حفظ شود و باقی بماند. سایر ائمه معصومین علیهم السلام نیز جانشان را در این راه نثار کردند.م:تبیان






تاریخ : پنج شنبه 90/10/22 | 9:50 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

پیامک های اربعین حسینی

اربعین

 

اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

 

سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاری‌ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید

 

 

قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا...، این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد. یاران! شتاب کنید، قافله در راه است. (شهید مرتضی آوینی)

 

کاروانِ بی سر و بی سرپرست                                            غُل به گردن، خشکْ لب، تاول به دست

کاروان از بس که آتش دیده بود                                            اشک در چشمانشان خشکیده بود 

اربعین است، هنگام میثاق و پیمان دوباره؛ کاروان به مقصد می رسد...

کودکان این کاروان، بزرگترین معلمان تاریخ اند و زنان آن استادان صبر و عزت .

کاروانی که اسیرانش آزادترین آزاده گانند؛ زنجیریانش پای در رکابِ عشق دارند، دخترانش به مردان همیشه روزگار، درس مردانگی و شجاعت می دهند و کودکانش، وجاهت کفر را به تمسخر می گیرند و حیثیت ظلم را یکسره بر باد می دهند. ای عجب از این کاروان که تاریخ را مبهوت کرده است!

امام صادق علیه السلام: آسمان چهل روز در عزای حسین علیه السلام گریست.

سلام بر اربعین!

سلام بر سوگ به چله نشسته!

سلام بر آسمان که چهل روز بغض شکسته اش را گریسته است!

سلام بر سرهای بر نیزه رفته که به قتلگاه خویش بازآمده اند!

سلام بر کاروان عزت و عزا که بار دل می گشایند و مصائب خود را به واگویه می نشینند!

سلام بر زینب که در اوج بلا، چیزی جز زیبایی ندیده است!

ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت                                  زینب نشسته بر سر قبر مطهرت

مقام معظم رهبری:  اساسا اهمیت‌ اربعین‌ در آن‌ است‌ که‌ در این‌ روز، با تدبیر الهی‌ خاندان‌ پیامبر صلی الله علیه و آله، یاد نهضت‌ حسینی‌ برای‌ همیشه‌ جاودانه‌ شد و این‌ کار پایه‌گذاری‌ گردید.  

باور نمی کنم که رسیدم کنار تو

باور نمی کنم من و خاک مزار تو

یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم

یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو

یک اربعین اسیر بلایم، اسیر عشق

یک اربعین دچار فراقم، دچار تو

 

***

 


اربعین گلستانِ ثمردهی اشک های عاشورا است. 

  ای همسفر قرار تو باورنکردنیست                          من ، اربعین ، کنارتو ، باورنکردنیست

با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام                       اینجا ، سر مزار تو ، باورنکردنیست

امان از دلِ زینب...

 

امام حسین

امام صادق علیه السلام: مرقد حسین قطعه‏اى از بهشت است.

 

چهل شبانه گذر کرد بر زمین بى تو

 

چهل شبانه بى عشق، بى یقین، بى تو

پس از تو پیرهن سوگوار تا به ابد

چه گریه ها که ندارد در آستین بى تو

مقام معظم رهبری:  درسی که اربعین به ما می دهد، زنده نگهداشتن یادِ حقیقت و خاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است.

گوئیا یک عمر بود این اربعینی که گذشت                  خاطراتی تلخ از داغ سحر آورده ام

اولین بار است، قبرت را زیارت می کنم                     قبر زهرا مادرم را در نظر آورده ام

امام حسین علیه السلام: گریستن چشم‏ها و ترسیدن قلب‏ها، رحمتى از جانب خداست.
 

من و داغ غمی سنگین چهل روز

چه ها بر من گذشته این چهل روز

چهل روز است هجران من و تو

که هر روزش مرا چندین چهل روز 

 

 

 

 

مقام معظم رهبری:  اربعین هم خود یک فروردین دیگر است. اولین شکوفه‌هاى عاشورایى در اربعین شکفته شد. اولین جوشش‌هاى چشمه‌ى جوشان محبت حسینى - که شطّ همیشه جارى زیارت را در طول این قرن‌ها به راه انداخته است - در اربعین پدید آمد.  مغناطیس پُرجاذبه‌ى حسینى، اولین دل‌ها را در اربعین به سوى خود جذب کرد.

کربلا در کربلا پایان نیافت؛ در دشت طَف شعله کشید و در کوفه و شام، در میان هیاهوی مردم و صاعقه کلامِ زنی علی تبار، زنی علی وار، آتش به خرمن ظلم افکند. اکنون از کوفه تا شام و از شام تا هر شامی دیگر، صلای آن زن علی وار، طلیعه صبح است و دشنه ای بر قلب سیاه ستم و جنایت

 

 

 

اربعین، فرصتى براى شناختن زینب علیهاالسلام و تعمّق در قیام حسین علیه السلام است.

زینب همان کسی است که در راه عفتش                             عباس می دهد نخ معجر نمی دهد 

 

زینب، اى وارث نجابت خاک! چهل روز است که آسمان، غربتت را مى نگرد. باز هم خطبه اى بخوان تا به ابرها، اذن نزول داده باشى، اى رسول کربلا!

***

امام صادق علیه السّلام:

چهار هزار فرشته نزد قبر سیدالشهدا علیه السّلام ژولیده و غبارآلود، تا روز قیامت بر آن حضرت مى گریند. 

    ای آن که لحظه لحظه کنار تو زیستم                   امشب، چهل شب است برایت گریستم

امشب چهل شب است که آب از گلوی من                پایین نرفته، بغض عطشناک کیستم؟

جاى رقیه خالى. دخترک نازنین حسین، کبوتر سپید «ارجعى» را زودتر از دیگران دید و به دنبالش پرید... و چه خوب! حالا که کاروان، به نقطه صفر زمین برگشته، نیست که از غصه نبودن بابا، دوباره دق کند!

یاد رقیه حرف گلو گیر زینب است                             حرفى که تار صوتى او خوب ادا نکرد

 


کربلا در کربلا پایان نیافت؛ در دشت طَف شعله کشید و در کوفه و شام، در میان هیاهوی مردم و صاعقه کلامِ زنی علی تبار، زنی علی وار، آتش به خرمن ظلم افکند. اکنون از کوفه تا شام و از شام تا هر شامی دیگر، صلای آن زن علی وار، طلیعه صبح است و دشنه ای بر قلب سیاه ستم و جنایت.م:تبیان

أعظم الله أجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام وجعلنا و إیّاکم من الطالبین بثاره مع ولیّه الإمام المهدی علیه السلام

یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز                                    قامت خمیده آمده سرو صنوبرت

    نشناختی مرا ز پس این چروکها                                      من زینب توام ز چه رو نیست باورت 






تاریخ : پنج شنبه 90/10/22 | 9:48 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

سلام بر اربعین

اربعین

 

سلام بر ستاره‏های سوخته بر اندام دشت!

سلام بر بدن‏های چاک چاک!

سلام بر خورشیدهای بر نیزه!

سلام بر مظلومیت بر خاک مانده.

سلام بر اربعین!

سلام بر لحظه‏های غریب وصال!

سلام بر لحظه‏ای که تو را از عطر خوش بهشتی‏ات باز شناختم!

سلام بر پیراهنی که بوی غربت مادر را می‏دهد!

سلام بر اجساد مطهری که غریب، بر خاک رها شدند!

سلام بر حنجره خشک و تشنه علی اصغر!

سلام بر خیمه‏های سوخته، بر بدن‏های جدا شده از سر، معصومیت خاکستر شده، سلام بر تو برادر!

 


چهل وادی دویدم منازل صبر را.

چهل وادی کشیدم بر دوش خود رنج را.

چهل وادی فرو خوردم بغض را.

چهل وادی ویران شدم در خویشتن؛

خراب گشتم برادر، در خرابه‏های شام.

فرو ریختم برادر، در گریه‏های شبانه سه ساله.

زینت پدر را زیر خنده‏های خویش به تاراج بردند.

حرمت فرزندانت را نادیده گرفتند.

ایستادم، برادر؛ همان‏گونه که سزاوار خواهر چون تویی است. ایستادم؛ سربلند، در اوج شکستگی. ایستادم و یک به یک پرده‏های نیرنگشان را چون تار عنکبوتی سست، پاره کردم. ایستادم و مصیبت حنجره‏های خشک را به گوش‏های غفلت‏زده رساندم. ایستادم و چشم‏های کور را به سوختگی خیام، باز کردم

ایستادم و انگشت‏های ظلم را در جام‏های به خون آلوده شکستم

چهل وادی صبر کردم، برادر! صبر کردم؛ صبری جمیل برادر؛ «ما رأیت إلاّ جمیلا».

پروانه‏سان سوختم بر گرد خیمه سجاد.

شعله‏ها را درآویختم تا جگرگوشه‏ات را از هیمه آتش بیرون کشیدم.

ذره ذره آب شدم تا کودک هراسانت را از تاریکی‏ها بیرون کشیدم.

هزاران بار مرگ چشیدم تا ضجه‏های داغ‏دیده طفلان را آرام کردم.

هزاران بار بغض فرو خوردم تا از پس دروازه‏های نامردی گذشتم.

ایستادم، برادر؛ همان‏گونه که سزاوار خواهر چون تویی است.

ایستادم؛ سربلند، در اوج شکستگی.

ایستادم و یک به یک پرده‏های نیرنگشان را چون تار عنکبوتی سست، پاره کردم.

ایستادم و مصیبت حنجره‏های خشک را به گوش‏های غفلت‏زده رساندم. ایستادم و چشم‏های کور را به سوختگی خیام، باز کردم.

ایستادم و انگشت‏های ظلم را در جام‏های به خون آلوده شکستم.

چه کسی می‏توانست بعد از این همه رسوایی، صدای حقیقت را بر خاک ترک‏خورده کربلا نشنود؟!

چه کسی می‏توانست بعد از این رسوایی تظلم را نبیند؟! چه کسی می‏توانست بعد از این، مظلومیت تو را انکار کند؟! من

آمدم برادر؛ با یک دنیا حرف‏های ناگفته، با کمری شکسته و گیسوانی به سپیدی نشسته.

من آمدم؛ با دلی داغ‏دیده و اندوهی فراوان و با قلبی سوخته.

حالا منم و تو و رنج چهل روز اسارت که بیش از چهل سال، مرا در هم شکست.

آرام بخواب، برادر! در آرامشی ابدی که خون سرخ تو و یارانت، تا قیامت بر صحنه تاریخ نقش بسته است.م:تبیان






تاریخ : پنج شنبه 90/10/22 | 9:48 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

عکس/ پیکر بی جان شهید احمدی روشن

عکس/ پیکر بی جان شهید احمدی روشن
بدون شرح

 
منبع:alef.ir





تاریخ : پنج شنبه 90/10/22 | 7:57 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • بی بی مارکت
  • ttp://www.bachehayeghalam.ir/sitefiles/bgh_sound_player.php">