40 درس برای قدرت یافتن در سختیهای زندگی
گاهی اوقات برای اینکه بتوانید دوباره متولد شده و مدلی قویتر و باهوشتر از خودتان شوید، باید اول کمی از درون فرو بریزید.
برای همه پیش میآید که در طول زندگی خود کسی که دوست دارند، به او نیاز دارند، یا چیزی که تصور میکردند برایشان میماند را از دست بدهند. اما همین از دست دادنهاست که ما را قویتر کرده و به سمت فرصتهایی برای رشد و شادی در آینده هدایت میکند.
در زیر درسهای از زندگی برایتان عنوان میکنیم که کمکتان میکند با درکی بیشتر به جلو پیش روید.
1. شما آن چیزی نیستید که در گذشته برایتان اتفاق افتاده. گذشته شما هر چقدر هم که دردناک بوده باشد، آینده، روشن و پاک در مقابلتان است. شما دیگر عادتهای گذشتهتان نیستید. دیگر شکستهای گذشتهتان هم نیستید. دیگر آن چیزی نیستید که روزی دیگران با شما رفتار میکردند. شما همان چیزی هستید که همین الان تصور میکنید هستید. درست همان چیزی که همین الان مشغول انجام آنید.
2. به چیزهایی فکر کنید که دارید، نه چیزهایی که ندارید. شما همانی هستید که هستید و همان چیزهایی را دارید که همین الان دارید. آنقدرها هم نمیتواند بد باشد چون اگر غیر از این بود قادر به خواندن این مقاله در این لحظه نبودید. مسئله مهم این است که یک فکر مثبت پیدا کنید که الهامبخش شماست و به شما برای پیش رفتن در زندگی انگیزه میدهد. به این فکر بچسبید و روی آن تمرکز کنید. ممکن است تصور کنید که چیزهای زیادی ندارید یا اصلاً هیچ چیز ندارید، اما ذهنتان را دارید که میتواند به شما انگیزه دهد. برای پیش رفتن در زندگی همین برایتان کافی است.
3. دست و پنجه نرم کردن با مشکلات بخش طبیعی رشد و پیشرفت است. بخشی از زندگی و رشد کردن تجربه، مشکلات غیرقابلانتظار است. آدمها کارشان را از دست میدهند، بیمار میشوند و گاهی در تصادفات رانندگی جان خود را از دست میدهند. وقتی جوانتر هستید و همه چیز خوب پیش میرود، تجسم این واقعیت تلخ کمی دشوار است. هوشمندانهترین و گاهی سختترین کاری که در چنین موقعیتهایی میتوانیم انجام دهیم این است که عصبانی شویم. باید بدانید که این خشم احساسی فقط همه چیز را بدتر میکند. و این اتفاقات بد آنقدرها هم که به نظر میرسند بد نیستند و حتی اگر اینطور باشند، فرصتی برای قویتر شدن به ما میدهند.
4. اشکالی ندارد که برای مدتی از هم بپاشید. لازم نیست همیشه وانمود کنید که قوی هستید و هیچ نیازی نیست که مدام ثابت کنید که همه چیز خوب پیش میرود. همینطور نباید نگران باشید که بقیه چه فکری میکنند. اگر لازم است گریه کنید، اشک ریختن عملی کاملاً سالم است. هر چه زودتر این کار را بکنید، زودتر خواهید توانست دوباره لبخند بزنید. و لبخند زدن همیشه به معنی خوشحال بودن فرد نیست. گاهی اوقات به این معنی است که آنقدر قوی هستند که در مواجهه با مشکلاتشان لبخند بزنند.
5. زندگی شکننده، ناگهانی و کوتاهتر از آن چیزی است که تصور میکنید. ممکن است فردایی نباشد. همین الان یک نفر مشغول ریختن برنامهای برای فردای خود است بدون اینکه بداند همین امروز میمیرد. ناراحتکننده است اما واقعیت دارد. پس سعی کنید از زمانتان هوشمندانه استفاده کنید و قدر زندگی را بدانید. هر لحظه از زندگی هدیهای است از جانب خداوند برای شما. سعی نکنید با مشغول کردن خود به مسائل ناراحتکننده آن را هدر دهید. وقتتان را صرف چیزهایی کنید که شما را به سمت مقصدی که در نظر دارید پیش میبرد.
6. گاهی اوقات شکست خواهید خورد. هرچه سریعتر این مسئله را قبول کنید، سریعتر میتوانید در زندگی پیش بروید. هیچوقت نمیتوانید 100? مطمئن شوید که کاری موثر خواهد بود اما میتوانید 100? مطمئن باشید که هیچ کاری نکردن هیچ تاثیری نخواهد داشت. کاری انجام دادن حتی اگر اشتباه باشد بسیار کارامدتر از هیچ کاری نکردن است. پس، از منطقه امنتان بیرون بیایید و امتحان کنید. یا موفق میشوید و یا یک درس زندگی میگیرید. در هر دو حال برنده خواهید بود.
7. شما ظرفیت ساختن خوشبختی خود را دارید. احساسات تغییر میکنند، آدمها تغییر میکنند، و زمان پیش میرود. میتوانید به اشتباهات گذشتهتان بچسبید یا اینکه آنها را رها کرده و خوشبختی خود را بسازید. لبخند یک انتخاب است نه معجزه. اشتباه نکنید و صبر نکنید تا کسی یا چیزی به سراغتان بیاید و شادتان کند. خوشبختی واقعی از درون شما به وجود میآید.
8. خودتان را از نظر احساسی از مشکلاتتان جدا کنید. شما بسیار بزرگتر از مشکلاتتان هستید. شما یک موجود زنده هستید که بسیار پیچیدهتر از همه مشکلات شخصیتان در کنار هم است. و این یعنی شما بسیار قویتر از آن هستید. شما توانایی تغییر دادن آنها را دارید.
9. مشکلتان را بزرگتر از چیزی که هست نکنید. نباید بگذارید یک ابر سیاه همه آسمانتان را بپوشاند. خورشید همیشه در حال تابیدن روی قسمتی از زندگیتان است. گاهیاوقات باید احساستان را فراموش کرده و به این فکر کنید که لایق چه چیزهایی هستید.
10. هر اتفاقی که میافتد، یک درس زندگی است. هر آدمی که با او برخورد میکنید، هر چیزی که میبینید، همه، بخشی از تجربیات آموزنده شما از زندگی هستند. یادتان نرود که درس بگیرید، مخصوصاً وقتی اوضاع آنطور که شما میخواهید پیش نمیرود. اگر کاری که میخواستید را پیدا نکردهاید یا رابطهتان آنطور که میخواهید نیست، فقط به این معنی است که چیزی بهتر از آن، بیرون منتظر شماست. و درسی که گرفتهاید اولین قدم برای پیش رفتنتان است.
11. به هر مشکل مثل یک تکلیف مدرسه نگاه کنید. از خودتان بپرسید، «این موقعیت چه درسی میخواهد به من بدهد؟» هر موقعیتی در زندگی ما درسی برای آموختن دارد. بعضی از این درسها اینها هستند: قویتر شوید. شفافتر ارتباط برقرار کنید. به غریزهتان اعتماد کنید. عشقتان را ابراز کنید. ببخشید. بدانید چه زمان فراموش کنید. چیزی جدید را امتحان کنید.
12. همه چیز تغییر میکند اما فردا دوباره خورشید از همان جای قدیمی طلوع خواهد کرد. خبر بد: هیچ چیز دائمی و ماندگار نیست. خبر خوب: هیچ چیز دائمی و ماندگار نیست.
13. دلسرد شدن و پیش رفتن دو چیز متفاوت هستند. زمانی میرسد که از دنبال کردن آدمها یا تلاش برای حل مسائل خسته میشوید اما این دلسرد شدن نیست، این انتهای کار نیست. این یک آغاز تازه است. این درک این مسئله است که شما به افراد خاص و چیزهای خاص و مشکلاتی که برایتان به وجود میآورند نیاز ندارید.
14. خودتان را از افراد منفی دور نگه دارید. هر زمان که منفیهای زندگی را از خودتان دور کنید، جا برای مثبتها باز خواهد شد. زندگی بسیار کوتاه است که بخواهید وقتتان را با آدمهایی بگذرانید که خوشبختی و شادی را از شما میگیرند. از افراد منفی دوری کنید زیرا آنها اعتمادبهنفس و عزتنفس شما را از بین خواهند برد. خودتان را با افراد مثبتی مشغول کنید که بهترینها را در شما میبینند.
15. هیچ رابطه کاملی وجود ندارد. چیزی به اسم یک رابطه کامل و ایدآل وجود ندارد. مسئله طریقه برخورد دو طرف با نواقص و عیبهای دیگری در رابطه است که آن را ایدآل میسازد.
16. خودتان را هم باید دوست داشته باشید. یکی از دردناکترین مسائل زندگی گم کردن خودتان در فرایند دوست داشتن یک نفر دیگر و فراموش کردن این است که خودتان هم فردی خاص هستید. آخرین باری که کسی به شما گفت شما را برای همانی که هستید دوست دارد چه زمان بوده است؟ آخرین باری که کسی به شما گفت که کاری را خوب انجام دادهاید چه زمان بوده است؟ یا آخرین باری که کسی شما را جایی برده است که میداند آنجا بودن خوشحالتان میکند؟ آخرین باری که آن «کس» خودتان بودهاید چه زمان بوده؟
17. اجازه ندهید دیگران برایتان تصمیم بگیرند. گاهی اوقات باید طوری زندگی کنید که برایتان مهم نباشد دیگران درموردتان چه فکری میکنند و به خودتان ثابت کنید که بهتر از آن چیزی هستید که آنها تصور میکنند.
18. خشم شما را از بین میبرد، نه آنها را. دیگران را ببخشید و بگذرید، حتی اگر به دنبال طلب بخشش از شما نباشند. این کار را برای آنها انجام ندهید، برای خودتان انجام دهید. کینهورزی از بین برنده خوشبختی است. این استرس اضافی را از زندگیتان بیرون بیندازید.
19. شما تنها نیستید. همه مشکلاتی دارند. از نگرانی برای یکی از دوستانتان نتوانید بخوابید. مشکل برای جمع و جور کردن خودتان بعد از اینکه کسی ناراحتتان میکند. احساس کمبود بخاطر اینکه کسی آنقدر دوستتان نداشته که با شما بماند. ترس امتحان کردن چیزی جدید به خاطر ترس از شکست. هیچکدام از اینها به معنی دیوانه یا ناکارآمد بودن شما نیست. فقط به این معنی است که شما یک انسان هستید و مثل بقیه انسانها برای درست کردن خودتان به کمی زمان نیاز دارید. شما تنها نیستید. هرچقدر هم که درمورد موقعیتی که در آن گرفتار شدهاید احساس ترس و ناراحتی کنید، خیلیهای دیگر هم آن بیرون وضعیتی مشابه شما دارند.
20. هنوز خیلی چیزها دارید که باید برای آنها قدردان باشید. بااینکه دنیا پر از درد و ناراحتی است اما پر از آدمهای شجاعی هم هست که بر آنها غلبه میکنند. گاهیاوقات باید اتفاقاتی که افتاده را فراموش کنید و قدردان آن چیزهایی باشید که هنوز وجود دارند و به آینده بنگرید که چه چیزهایی برایتان به ارمغان خواهد آورد. حتی اگر شرایط سخت شود، باید به آینده نگاه کنید. همین دیشب گرسنه نخوابیدهاید، جایی برای خوابیدن داشتهاید، لباس امروز صبحتان را خودتان انتخاب کردهاید، به آب آشامیدنی سالم، امکانات پزشکی و به اینترنت دسترسی دارید، میتوانید بخوانید و ...باید یادتان بیندازد که برای چیزهایی که دارید شکرگزار باشید.
21. به امید درونیتان پر و بال دهید. یک فقدان، نگرانی، بیماری، آرزوی بر باد رفته یا هر چیز ناراحتکننده دیگر، زخم درونیتان هر چه که باشد، لطفی در حق خودتان بکنید و یک لحظه در روز هم که شده مکث کنید، دستهایتان را روی قلبتان بگذارید و بلند بگویید، «امید اینجا هنوز زنده است».
22. حقیقت تلخ بهتر از دروغ شیرین است. باید بتوانید همه چیز را همانطور که واقعاً هست ببینید نه آنطور که آرزو دارید یا دوست دارید باشد.
23. سخت میتوان گفت تا چه اندازه به پیروزی نزدیک شدهاید. وصل کردن نقطهها به هم و جلو رفتن تقریباً غیرممکن است اما وقتی به عقب نگاه میکنید، معنا و مفهوم پیدا میکند. موفقیت همیشه نزدیکتر از آنچه که هست نشان میدهد و خیلی ناگهانی وقتی اصلاً انتظارش را ندارید، از راه میرسد.
24. به دست نیاوردن چیزی که میخواهید حکمتی دارد. خیلی وقتها نرسیدن به چیزی که میخواهید برایتان شانس میآورد زیرا مجبورتان میکند همه چیز را دوباره ارزیابی کنید و درهای جدیدی از فرصت و اطلاعات به رویتان گشوده خواهد شد.
25. خنده بر هر درد بیدرمان دواست. گاهگاهی به خودتان بخندید. در هر موقعیتی که هستید، نکتهای خندهدار درمورد آن پیدا کنید. خوشبینی آهنربای شادی است. اگر مثبت بیندیشید، چیزها و آدمهای خوب به سمت شما کشیده خواهند شد.
26. اشتباه کردن خیلی مهم است. همه ما اشتباه میکنیم. اجازه میدهیم دیگران از ما سوءاستفاده کنند و خیلی چیزها را کمتر از آنچه که واقعاً شایستهمان بوده پذیرفتهایم. اما اگر به آن فکر کنید، از انتخابهای بدمان درس گرفتهایم و حتی بااینکه خیلی چیزها را دیگر نمیتوانیم درست کنیم، اما الان دیگر برای آیندهمان خیلی بهتر میدانیم. حالا قدرت بیشتری برای شکل دادن به آیندهمان داریم. یادتان باشد، شکست، بر زمین افتادن نیست. شکست روی زمین نشستن است وقتی که فرصت بلند شدن داشته باشید.
27. نگران بودن اتلاف انرژی است. نگرانی مشکلات فردا را از بین نمیبرد فقط قدرت شما را نابود میکند.
28. حتی وقتی جلو رفتن سخت است، قدمهای کوچک رو به جلو بردارید. مخصوصاً در زمانهایی که چیز جدیدی امتحان میکنید، خیلی مهم است که مدام خودتان را به جلو هل دهید. چون شتاب حرکت از همه چیز مهمتر است. حتی اگر با سرعت لاکپشت حرکت کنید، بالاخره به خط پایان خواهید رسید. زیرا هر قدم، شما را از جایی که دیروز بودهاید جلوتر میبرد.
29. همیشه کسانی خواهند بود که از شما خوششان نمیآید. نمیتوانید برای همه کس همه چیز باشید. هر کاری هم که بکنید، همیشه کسی خواهد بود که متفاوت با شما فکر کند. پس روی کاری که قلباً میدانید درست است تمرکز کنید. چیزی که بقیه درمورد شما فکر میکنند و به زبان میآورند، آنقدرها مهم نیست. آنچه که مهم است احساس خودتان نسبت به خودتان است.
30. بدون کسی که فکر میکردید خیلی به او نیاز دارید، بسیار بهتر عمل میکنید. واقعیت تلخ این است که، بعضی آدمها فقط زمانی کنارتان میمانند که به شما نیاز داشته باشند. وقتی دیگر برای رسیدن به اهدافشان مناسب نیستید، ترکتان میکنند. خوشبختانه اگر بتوانید با آن کنار بیایید، میتوانید خیلی راحت این افراد را از زندگیتان بیرون کرده و دوستانی عالی را کنار خود نگه دارید که بتوانید همیشه روی آنها حساب کنید.
31. فقط با خودتان رقابت میکنید. هر زمان متوجه شدید که خودتان را با یکی از همکارانتان، همسایه، دوستتان یا یک فرد مشهور مقایسه میکنید، دست نگه دارید. باید درک کنید که شما متفاوت هستید و تواناییهایی متفاوت دارید، تواناییهایی که این افراد ندارند. وقت بگذارید و لحظهای به همه تواناییهای فوقالعادهای که دارید فکر کنید و برای آنها شکرگزار باشید.
32. نمیتوانید همه اتفاقاتی که برایتان میافتد را کنترل کنید. اما میتوانید واکنش خودتان به آنها را کنترل کنید. زندگی همه آدمها نقاط مثبت و نقاط منفی دارد، اینکه شاد باشید یا نه بستگی به این دارد که روی کدام نقطه از زندگیتان متمرکز هستید. بعنوان مثال، آیا سرما خوردهاید؟ این یک ویروس موقتی است که هیچ خطری برای سلامتیتان ندارد. یک مسابقه بسکتبال را از دست دادید؟ میتوانید عصرتان را کنار دوستانتان خوش بگذرانید. پساندازتان در بازار بورس افت کرده است؟ دوباره بالا خواهد آمد و علاوه بر این، خیلی عالی است که آنقدر خوششانس هستید که توانستهاید پولی پسانداز کنید درحالیکه بقیه افراد به زور خرجشان را با دخلشان جور میکنند.
33. زندگی آسان نیست. اگر انتظار داشتید اینطور باشد، موجب ناامیدی خودتان خواهید شد. رسیدن به هر چیز باارزشی در زندگی نیازمند تلاش است. پس هر روزتان را با این آمادگی شروع کنید که مسیری بیشتر از دیروزتان را بدوید و سختتر بجنگید. از اینها گذشته، دقت کنید که تلاشهایتان با اهدافتان همخوان باشند. آسان نیست اما در آخر ارزشش را خواهد داشت.
34. آیندهتان پاک خواهد بود. هرچقدر هم که گذشتهتان آلوده بوده باشد، آیندهتان هنوز حتی یک لکه ندارد. زندگی هر روزتان را با تکه شکسته های دیروزتان شروع نکنید. به عقب نگاه نکنید مگر اینکه چشماندازی زیبا باشد. هر روز یک شروع تازه است. هر صبح که از خواب بیدار میشویم، اولین روز از باقی عمرمان است. یکی از بهترین راهها برای گذشتن از مشکلات گذشته این است که همه توجه و تمرکزتان را روی کاری جمع کنید که خودتان در آینده برایش متشکر خواهید بود.
35. اسیر نشدهاید. فقط لازم است که بعضی چیزها را دوباره یاد بگیرید. همه ما شک و تردیدهایی داریم که به ما احساس اسارت میدهد. اگر به توانایی خود برای گرفتن یک تصمیم مهم شک داشته باشید، این را در نظر بگیرید: مطمئناً اگر پرندهای با بالهای سالم در قفسی گرفتار شود، به توانایی خود برای پرواز کردن شک خواهد کرد. شما هنوز بالهایتان را دارید، اما عضلاتتان برای پرواز ضعیف شدهاند. آنها را تمرین دهید و آرام بکشید. به خودتان زمان دهید. مطمئناً میتوانید دوباره پرواز کنید.
36. هر چیز در زندگی دو جنبه دارد. یک دلیل خوبی وجود دارد که چرا نمیتوانیم انتظار داشته باشیم لذت را بدون احساس درد تجربه کنیم؛ شادی بدون ناراحتی؛ اعتماد بدون ترس؛ آرامش بدون بیقراری؛ پیشرفت بدون دلسردی؛ زندگی دو روی سکه دارد نه یکی.
37. همیشه حق انتخاب دارید. شرایط هر چه که باشد همیشه حداقل دو انتخاب پیش رویتان است. اگر نتوانید چیزی را از نظر فیزیکی تغییر دهید، میتوانید فکر خودتان را نسبت به آن تغییر دهید. میتوانید در تاریکی بنشینید یا اینکه نور درونیتان را پیدا کنید و تکههای قوی از خودتان را که قبلاً نمیدانستید وجود دارند پیدا کنید. یک بحران را میتوانید دعوتی برای یاد گرفتن یک چیز تازه ببینید.
38. وقتی در تاریکی هستید، دیگران را به داخل راه بدهید. شاید نتوانند شما را از دل تاریکی بیرون بیاورند، اما نوری که موقع ورودشان با خود داخل میآورند میتواند نشانتان دهد که در کجا است.
39. اگر سوالات منفی بپرسید، پاسخ منفی دریافت خواهید کرد. هیچ پاسخ مثبتی برای «چرا من؟» «چرا من نه؟» «چی میشد اگه؟» وجود ندارد. آیا به کسی اجازه میدهید که سوالات ناراحتکنندهای که بعضی اوقات از خودتان میپرسید، کسی از شما بپرسد؟ مطمئناً خیر. پس از این سوالات دست بکشید و آنها را با سوالاتی مثبت که شما را به سمت جهتی مثبت هدایت کند جایگزین کنید. مثلاً «من از این تجربه چه درسی گرفتم؟» «من روی چه چیزهایی کنترل دارم؟» «برای جلو رفتن چه میتوانم بکنم؟»
40. پایان یک شروع تازه است. با خودتان بگویید، «گذشته عزیز، بخاطر همه درسهایی که به من دادی متشکرم. آینده عزیز من آمادهام!» چون یک شروع عالی همیشه در نقطهای اتفاق میافتد که فکر میکردید پایان همه چیز است.
کوکنهوف ، بزرگترین پارک گلها در دنیا
کوکنهوف (Keukenhof) یا باغ اروپا، یکی از پارکهای دیدنی کشور هلند در نزدیک شهرهای لیسه و لایدن است که هر ساله با آغاز بهار (در اول فرودین) به مدت 2 ماه بازگشایی میشود معمولا از 22 مارس تا 20 مه این مجموعه باز است و در آن هزاران لاله رنگی از انواع مختلف به نمایش در میآید. در این دوماه حدود 700 هزار نفر از این باغ بازدید میکنند. هر سال 7 میلیون پیاز لاله در محوطهای به وسعت 32 هکتار کاشته میشوند که پس از شکفتن گلها این پارک منظرهای بدیع را مییابد. گفته میشود این پارک بزگترین پارک گل ها در دنیا است.
آبشار خون در قطب جنوب
این آبشار سرخرنگ در سال 1911 کشف شده، اما
دلیل سرخ بودن آب آن به تازگی آشکار شده است.
براساس گزارش فاکسنیوز، این آبشار که به دلیل رنگ سرخش به آبشار خون شهرت دارد، از ارتفاعی به بلندی ساختمانی پنجطبقه از بالای صفحه یخی تایلور به درون دریاچهای به نام بونی میریزد و رنگ سرخ آن، نمای این آبشار را در میان صفحه یخی به رد زخمی باریک تبدیل کرده است. در ابتدا تصور این بود که جلبکها عامل سرخی آب آن هستند. سپس آهن عامل اصلی سرخی آب آبشار خون شناخته شد، اما داستان سرخی این آبشار داستانی گیجکنندهتر دارد: درحدود دو میلیون سال پیش صفحات یخی در شرق آنتراکتیکا دریاچههای نمکی را پوشش داده بودند و کپسول آبی زمانداری را در عمق 396 متری از سطح زمین ایجاد کرده بودند. آب این دریاچهها بسیار شورتر از آن بود که یخ بزند، هیچ تماسی با هوا نداشت و بدون اکسیژن بود. زمانی که این آب منفذی برای نفوذ به سطح صفحه یخی را به دست آورد، آب آهندار سرانجام به اکسیژن دست یافته و دچار زنگزدگی شد، به این شکل آب این آبشار به رنگ سرخ درآمد. |
زیباترین شگفتی های طبیعت
تصاویری که در ادامه این مطلب خواهید دید از زیباترین شگفتی های طبیعت است که نگاه هر بیننده را به خود خیره می کند. با دیدن آنها تنها چیزی که می توان گفت، حمد خداوندگار بزرگی و پدیدآورنده این همه زیبایی است.
1. دریاچه پنج گل
دره جیوژایگو - چین
دره جیوژایگو یا پارک ملی جیوژایگو به مساحت 72 هزار هکتار در شمال سیچوان و درجنوب غربی چین است.دره جیوژایگو یکی از مناطق حفاظت شده و دارای چندین آبشار و دریاچه است. حدود 140 گونه پرنده و نیز شماری از گونههای گیاهی و جانوری در خطر انقراض در این دره وجود دارند. از جمله آنها میتوان به بز کوهی سیچوان و پاندای بزرگ اشاره کرد. این منطقه در سال 1992 میلادی به عنوان مکانی طبیعی در میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.
2. نورافشانی پلانکتون ها
لمبوک، بالی، اندونزی
لمبوک نام جزیره ای است که در ایالت های غربی اندونزی واقع شده است.
3. دماغه Laguna
بولیوی
بولیوی کشوری محصور در خشکی، در مرکز آمریکای جنوبی است. پایتخت آن به طور رسمی و در قانون اساسی شهر سوکره ذکر شده اما دولت این کشور در شهر لاپاز مستقر است. جمعیت بولیوی 10 میلیون نفر و زبانهای رسمی آن اسپانیایی، کچوآ، آیمارا و 34 زبان دیگر بومی است.
4. شفق شمالی
Kautokeino، لاپلند، نروژ
لاپلَند، نام منطقهای در اروپای شمالی است و بیشتر آن در مدار قطبی شمال واقع شده است. این منطقه، نواحی شمالی نروژ، سوئد و فنلاند را در بر گرفته و تا شبهجزیره کولا در روسیه امتداد مییابد. لاپلند از سمت غرب، توسط دریای نروژ، از شمال بهوسیله دریای بارنتز و از شرق توسط دریای سفید، احاطه شده است. این منطقه به خاطر اقوام شمال اسکاندیناوی که به «لاپ» معروفند و به طور پراکنده برای چند هزار سال در آن ساکن هستند، لاپلند نامیده شده است. این منطقه، محل زیست صدها هزار راس گوزن شمالی است.
5. سرخ خیزاب
کانال هود، Puget Sound، واشنگتن
Puget Sound در ایالت واشنگتن، خلیجی در اقیانوس آرام و بخشی از دریای سالیش است.
6.مرداب آبی
Grindavík، ایسلند
Grindavík نام یک روستای ماهیگیری در شبه جزیره Reykjanes در جنوب غربی ایسلند است. مرداب آبی نیز چشمه معدنی آبگرم در گدازههای آتشفشانی است. آب فوقالعاده داغ آن از نزدیک جریانهای گدازهای از زمین بیرون می ریزد و در مسیرش توربینهای تولید برق را به کار میاندازد. آبتنی در آب گرم این مرداب برای درمان بیماریهای پوستی بسیار موثر است. شنا در آن در تمام طول سال و مخصوصا در زمان یخبندان بسیار لذت بخش است.
7. مزرعه لاله
هلند، میان Sassenheim و Lisse
هلند از سال 1637 میلادی وارد تجارت گل لاله با سایر ممالک شد. با کشت انواع و اقسام متنوع از این گل که از دسته سوسنیان است، کار را به جایی رسانده اند که هر ساله جشنواره جهانی گل لاله در این کشور برگزار می شود.
8. صحرای شن های سفید
آلاموگوردو، نیومکزیکو
این صحرای فوق العاده در 25 کیلومتری جنوب غربی آلاموگوردو در مکزیکوسیتی قرار گرفته است.
9. دریاچه صورتی
سنگال
رنگ صورتی این دریاچه به دلیل جلبک های سالینا کف دریاچه است. تابش نور خورشید روی آن نیز باعث صورتی دیده شدن آب می شود.
10. استخر نیلوفر
پارک ملی یلواستون، ایالت وایومینگ
استخر نیلوفر، یک چشمه آبگرم در پارک ملی یلواستون در ایالت متحده آمریکا است.
11. شن های صورتی ساحل
Eleuthera، جزیره هاربور، باهاما
این ساحل برای شن های صورتی ساحل که در قسمت شرقی جزیره قرار دارند، شهرت جهانی دارد. جزیره هاربور یکی از محبوب ترین مقاصد گردشگری باهاما به شمار می رود و آمریکایی ها بسیاری در فصل گرما به آنجا سفر می کنند.
12. کوه های رنگارنگ و زیبا
ایالت گانسو، چین
گانسو یکی از استانهای کشور چین است. این استان در شمال این کشور قرار گرفته و دارای مرز کوتاهی با کشور مغولستان است. مرکز آن نیز لانژو است. کوه های جالب این منطقه آدم را یاد ادویه های هفت رنگی می اندازد که در عطاری ها وجود دارند.
13. دریاچه نمک Salar de Uyuni
بولیوی
سالاردو ییونی، بزرگترین کویر نمک دنیا است که در نزدیکی رشته کوه آند در جنوب غربی کشور بولیوی در آمریکای جنوبی واقع شدهاست. این دشت پوشیده از نمک در ارتفاع 3565 متری از سطح دریاهای آزاد قرار دارد و وسعت آن 10?582 کیلومتر مربع است
14. آنتلوپ کنیون
آریزونا
آنتلوپ کنیون پارکی طبیعی در ایالت آریزونا در ایالات متحده آمریکا است. این پارک شامل صخرههایی دیدنی است که توسط آب و هوا در طول سالیان به گونهای غریب فرسایش یافته و در ساعاتی مخصوص از روز خالق مناظری با نورپردازیهای نایاب میشوند.
هشت اشتباه آدمهای باهوش
همه ما در طول زندگی عادت های غیر مفیدی پیدا میکنیم که ما را از رسیدن به هدف اصلی زندگیمان دور میکند و معمولاً در این دنیا که با سرعت شگرفی پیش میرود، حتی متوجه نمیشویم که همان اشتباهات را دوباره و دوباره مرتکب میشویم. برای این که زندگی متوازن و مفید داشته باشید باید طولانی مدت در کاری که راضیتان میکند تلاش نموده و از اشتباهاتی که در زیر عنوان میگردد دوری کنید. این 8 اشتباه انسانهای باهوش است و نشانتان میدهیم که چه طور از این اشتباهات در امان بمانید:
1. آن ها مشغول بودن را با مفید بودن اشتباه میگیرند.
سرعتتان را کم کنید و این را به یاد بیاورید: بیشتر چیزها هیچ اهمیت خاصی ندارند. مشغول بودن معمولا یک شکل تنبلی ذهنی است. به خاطر همین است که میگویند عاقلانه تر کار کنید نه سختتر.
فقط کافی است که یک نگاه به اطرافتان بیاندازید. آن ها که از همه مشغول ترند، بازده کمتری دارند. افراد پرمشغله همیشه وقت کم میآورند. همیشه در تلاش برای رسیدن به سر کار، کنفرانس، میتینگ، جلسات کاری و از این قبیل هستند. معمولاً کم پیش میآید که وقت کافی برای خانواده و دور هم بودن داشته باشند، حتی برای خوابیدن هم وقت ندارند. برنامه پرمشغله شان باعث میشود احساس مهم بودن کنند اما این فقط یک توهم است.
راهحل: سرعتتان را کمتر کنید. نفس بکشید. تعهداتتان را مرور کنید. کارهای مهم را اول برنامه بیاورید. هر زمان فقط یک کار را انجام دهید. از همین حالا شروع کنید. هر دو ساعت یکبار یک وقفه کوتاه برای استراحت داشته باشید. بعد تکرار کنید.
2. وقتشان را صرف دنبال کردن یک دستاورد ساختگی میکنند.
رشد شخصی مسئله ای درست است. رشد شخصی یک دستاورد است. اما تا زمانی که واقعی باشد. مشکل این جاست که فشار برای رشد کردن به همراه خود، انگیزه برای راحت تر کردن آن رشد میآورد. یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، برای ساده تر به نظر رسیدن رشد.
بازیهای رشد که دستاوردهای ساختگی دارند را در اینترنت بارها میبینید. خیلی از آن ها حاوی محصولات و خدماتی هستند که توسط شرکت های معروف فراهم میشوند. هر کدام یک زیربنای روانی دارند که از یک بازی رشد پر از دستاوردهای ساختگی حمایت میکنند جمع آوری امتیازهایی که به فایده موردنظر آن محصول یا خدمات نزدیک باشد: لیست دوستان و دنبال کنندگان در شبکه های اجتماعی.
بله، هرکدام از آن ها اگر به تعادل و با هدف استفاده شوند، یک هدف منطقی به دنبال دارد. اما بیشتر افراد این قدر خود را درگیر سیستم امتیازهای آن بازی میکنند که آن دلیل اصلی و قانونی که به خاطر آن شروع به استفاده از آن محصول یا خدمات کردند را به کلی فراموش میکنند.
اگر این بازی را فقط برای سرگرمی انجام میدهید، و از آن آگاهید، عالی است و هیچ اشکالی ندارد. اما اگر هدفتان به دست آوردن دوستان بیشتر و بیشتر و بالا بردن تعداد دوستان و دنباله روهایتان فقط برای دست یافتن به آن است، دستاوردهایتان کاملاً ساختگی است. به همین دلیل خیلی مهم است که ذهنتان را روی کاری که میکنید و دلیل انجام آن تمرکز دهید.
راهحل: از خودتان بپرسید آیا این فعالیت یک تغییر مثبت و محسوس در زندگی من یا فردی دیگر ایجاد میکند؟ آیا لازمه یک هدف واقعی است؟ آیا به نظرم اشکالی ندارد که اینکار را فقط به خاطر این که از انجام آن لذت میبرم انجام میدهم، فارغ از این که فکر کنم برای خودم یا دیگری فایده دارد یا نه؟
3. یاد میگیرند یک کار را چه طور انجام دهند اما هیچ وقت انجامش نمیدهند.
متاسفانه فقط تعداد کمی از آدمها طوری زندگی میکنند که به آن موفقیتی که همیشه در رویاهایشان بوده دست پیدا کنند و این یک دلیل ساده دارد: بقیه هیچ وقت وارد عمل نمیشوند!
علمآموزی به این معنا نیست که رشد میکنید. رشد زمانی اتفاق میافتد که چیزهایی که میدانید زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدمها در سردرگمی کاملند. در واقع آن ها زندگی نمیکنند. فقط روزها را میگذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمیدهند (یعنی دنبال کردن آرزوهایشان).
مهم نیست که نابغه باشید یا دکترای فیزیک کوانتوم داشته باشید، اگر عمل نکنید نمیتوانید کوچکترین تغییری در زندگیتان ایجاد کنید. بین دانستن خالی و دانستن و عمل کردن تفاوت زیادی وجود دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بی ارزش هستند. به همین سادگی!
راهحل: موفقیت در تصمیم به زندگی کردن —جذب خودتان در فرآیند دنبال کردن اهدافتان— نهفته است. پس تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید.
4. برای بررسی پیشرفتشان معیار سنجش درستی ندارند.
نمیتوانید چیزی که به درستی آن را نسنجیده اید، کنترل کنید و چیزی که میسنجید آینده شما را تعیین میکند. اگر چیزهای درستی را بررسی نکنید نسبت به فرصتهایی که برایتان پدیدار میشود کور میشوید.
تصور کنید که در کار تجاری کوچکی که انجام میدهید، مقرر کنید که میزان مدادها و گیره های کاغذ که مصرف کردید را حساب کنید. آیا این منطقی است؟ خیر! چون مدادها و گیره های کاغذ معیار خوبی از چیزهای مهم برای یک تجارت نیستند. مدادها و گیرههای کاغذ هیچ تاثیری در درآمد، رضایت مشتری، رشد بازار و از این قبیل ندارند.
اجازه بدهید به عنوان یک مثال عینی از فروشگاه اینترنتی اسم ببریم. بیشتر صاحبان این سایت ها که از آن راه، زندگی خود را میگذرانند، تعداد مشترکین RSS خود را اولین معیار موفقیت سایتشان قلمداد کرده و به دقت آن را بررسی می کنند اما نمی دانند که تعداد مشترکین RSS یک معیار حیاتی نیست زیرا بیشتر این مشترکین درصد فعالیت بسیار پایینی در سایت میزبان و تولید کننده درآمد آن دارند.
این که چه چیز را بسنجید آینده شما را تعیین میکند. باید چیزهایی را بسنجید که مستقیماً به هدف اولیه شما مرتبط باشد.
راهحل: رویکرد مناسب این است که بفهمید هدف اصلی تان چیست و بعد چیزهایی که مستقیماً در رسیدن به آن هدف دخیل هستند را بسنجید. در مورد مثال سایت تجاری، هدف باید اخذ درآمد از طریق سایت باشد و معدود چیزهایی که ارزش بررسی را دارند تعداد کلیکهایی که روی تبلیغات انجام شده، نرخهای تبدیل محصولات و نظرات مشتری/خواننده ها و از این قبیل میباشد. توصیه ما این است که برای تعیین هدف اصلی تان وقت بگذارید، بعد مهمترین موارد برای بررسی کردن را تعیین کرده و بعد بلافاصله شروع به بررسی کنید. به طور هفتگی اعداد را یادداشت کرده و از آن اطلاعات برای ایجاد یک نمودار روند رشد هفتگی یا ماهانه استفاده کنید تا پیشرفتتان را ارزیابی کنید. بعد عملکردهایتان را بنا به پیشرفت بیشتر توسعه دهید.
5. درگیر ایده آل سازی همه چیز میشوند.
خیلی از ما ایده آل گرا هستیم. معیارهای بالایی برای خودمان در نظر میگیریم و بیشترین تلاشمان را میکنیم. زمان و توجه زیادی را صرف کار/علاقه مان میکنیم تا استانداردهای شخصیمان را بالا نگه داریم. عشق ما به بهترینها باعث میشود دست به تلاشهای بیشتر بزنیم، هیچ وقت دست از کار نکشیم و هیچ وقت از پا ننشینیم. و این اختصاص دادن کامل خود به ایده آل ها به ما کمک میکند به نتیجه دلخواه مان برسیم. البته تا زمانی که این روش ما را اسیر خود نکند.
اما وقتی اسیر ایده آل گرایی شدیم چه اتفاقی میافتد؟ وقتی نتوانیم به استانداردهایی که برای خودمان تعیین کردهایم برسیم، ناامید و دلسرد میشویم و نمیتوانیم با چالش های جدید روبهرو شویم و یا حتی کاری که شروع کردهایم را تمام کنیم. اصرار ما برای رساندن همه چیز به منتهای درجه عالی بودن باعث تاخیرهای زیاد در کارها، استرس شدید و نتیجه نامطلوب میشود.
ایده آل گراهای واقعی کارها را سخت شروع میکنند و برای اتمام آن ها هم بسیار سختی میکشند.
راهحل: دنیای واقعی هیچ پاداشی به ایده آل گراها نمیدهد، دنیا به کسانی پاداش می دهد که کارها را انجام می دهند. تنها راه برای انجام کارها این است که 99% مواقع ایده آل انجام ندهیم. فقط با سال ها تمرین و غیر ایده آل انجام دادن کارهاست که میتوانیم به بارقههایی از ایده آل دست پیدا کنیم. پس تصمیم بگیرید، وارد عمل شوید. از نتیجه کار درس بگیرید و این روش را بارها و بارها انجام دهید. این بهترین راه برای دست یافتن به ایده آل هاست.
6. قبل از این که برای یک فرصت وارد عمل شوند صبر می کنند تا 100% برای آن آماده گردند.
این مورد تا حدودی به مورد بالا مرتبط است اما نکاتی دارد که باید جداگانه درمورد آن بحث شود. یکی از مهم ترین چیزهایی که میبینیم افراد باهوش را عقب میاندازد بیمیلی خودشان برای قبول کردن فرصتها فقط به این دلیل است که تصور میکنند برای آن آمادگی ندارند. به عبارت دیگر، تصور میکنند که به دانش، مهارت و تجربه بیشتری نیاز دارند تا بتوانند برای آن فرصت اقدام کنند. متاسفانه، این طرز فکر جلوی پیشرفت را میگیرد.
واقعیت این است که وقتی موقعیت و فرصتی پیش میآید هیچ کس هیچ وقت آماده نیست. چون بیشتر فرصتهای زندگی ما را مجبور میکند از نظر احساسی و عقلی رشد کنیم. این فرصتها باعث میشود از منطقه امن مان پا را فراتر بگذاریم و این یعنی اول کار احساس راحتی چندانی نخواهیم داشت. و وقتی احساس راحتی نکنیم، احساس آمادگی هم نمیکنیم.
راه حل: یادتان باشد که فرصتهای استثنایی برای رشد و پیشرفت فردی بارها و بارها در طول زندگی اتفاق میافتد. اگر میخواهید در زندگیتان تغییر مثبت ایجاد کنید، باید از این موقعیتها استفاده کنید، حتی اگر صد در صد احساس آمادگی برای آن ندارید.
7. خود را با انتخابهای زیاد اشباع میکنند.
در قرن 21 که اطلاعات با سرعت نور حرکت میکند و فرصتهای تغییر و پبشرفت بهنظر بی انتها میرسد، برای انتخاب روند زندگی و کار با موقعیت های مختلفی روبهرو هستیم. اما متاسفانه، زیاد بودن گزینههای انتخاب معمولاً موجب بیتصمیمی، سردرگمی و بیحرکتی میشود.
تحقیقات مختلف درمورد کار و بازاریابی نشان داده است که وقتی مشتری با انتخاب های مختلفی از محصولات روبهرو باشد، خرید کمتری میکند. مطمئناً انتخاب از بین سه گزینه بسیار راحتتر از بین سیصد گزینه است. اگر تصمیم برای خرید کردن سخت باشد، بیشتر افراد خسته شده و دست از خرید میکشند. همانطوریکه در کلاس های ریزپردازنده گفته ام رشد علم کامپیوتر مدیون یک نگرش بود! نگرش ساده انگارانه از عملیات سی پی یو و حذف یک مرحله از سه مرحله کار آن. به همین ترتیب اگر شما هم خودتان را در معرض تعداد گزینه های انتخاب زیادی قرار دهید، ذهن ناخودآگاه تان خسته میشود.
راهحل: اگر سعی دارید درمورد چیزی در زندگی تان تصمیم بگیرید، وقتتان را صرف ارزیابی آخرین جزئیات هر انتخاب نکنید. چیزی را انتخاب کنید که فکر میکنید برایتان مناسب است و آن را امتحان کنید. اگر موثر نبود، چیز دیگری را انتخاب کنید و پیش بروید.
8. در زندگی خود تعادل ندارند.
اگر از آدمها بخواهید آنچه که از زندگی میخواهند را برایتان خلاصه کنند، آن را در کلماتی مثل عشق، موفقیت، خانواده، شناخت، آرامش، خوشبختی و امثال آن خلاصه میکنند. اما همه این ها چیزهایی کاملاً متفاوت هستند و بیشتر آدمها همه آن را در زندگیشان میخواهند. متاسفانه، تعداد زیادی از آدمها برای رسیدن به این اهداف، زندگیشان را درست متعادل نمیکنند.
کسی را میشناسم که سال گذشته با یک سرمایه ناچیز، یکصد میلیون تومان از تجارت خود درآمد کسب کرد اما وقتی با من درد و دل میکرد میگفت که افسرده است. وقتی از او دلیلش را پرسیدم گفت چون تنها و خسته است و وقت کافی برای خودش اختصاص نداده است.
یک نفر دیگر را هم میشناسم که همیشه و تقریباً همه روز را در ساحل مشغول موج سواری است. او از آن دسته آدمهای مثبت اندیش بسیار شاد است که همیشه نیشش تا بناگوشش باز است. اما در یک وَن میخوابد و واقعاً محتاج نان شبش است. نمیتوانم با این که این مرد همیشه شاد به نظر میرسد داستان زندگیش را یک زندگی موفق بدانم. این ها دو سبک زندگی تقریباً نامتعادل هستند. میلیونها زندگی دیگر هم مثل این ها وجود دارد.
راهحل: وقتی زندگی کاریتان (یا زندگی اجتماعی تان، خانوادگی تان و از این قبیل) پرمشغله باشد و همه انرژی تان در آن نقطه متمرکز شده باشد، خیلی راحت تعادل زندگیتان برهم میخورد. با این که انگیزه اهمیت زیادی دارد اما اگر میخواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگی تان را متعادل کنید. این که یک بُعد زندگی را فراموش کرده و بیشتر وقتتان را صرف یک بُعد زندگی کنید، فقط برایتان خستگی و استرس به همراه خواهد داشت.
6 ماده مغذی ضروری برای 50 ساله ها
![6 ماده مغذی ضروری برای 50 ساله ها 6 ماده مغذی ضروری برای 50 ساله ها](http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/189095.jpg)
بر اساس مقاله منتشر شده در شبکه خبری فاکسنیوز، تمام افراد از سن 50 سالگی به بعد به دلیل تغییرات ناشی از افزایش سن در بدنشان باید بیش از گذشته در مورد تنوع موادغذایی مصرفی و انواع ریزمغذیهای مورد نیاز بدنشان مطلع باشند. در این میان مصرف برخی از املاح و مواد مغذی برای این گروه سنی بیشتر توصیه میشود که مهمترین آنها به شرح زیر است:
ویتامین D
در سالهای اخیر مطالعات گستردهای برای بررسی اهمیت مصرف این ویتامین به ویژه برای افراد مسن انجام شده اما همچنان اکثریت زنان به میزان کافی از آن مصرف نمیکنند. نتایج یک مطالعه اخیر نشان میدهد افراد بزرگسالی که سطحویتامین D خونشان در پایینترین میزان است، دو برابر بیشتر از سایر مردم در معرض مرگومیر زودرس به هر دلیلی هستند. همچنین این ماده مغذی مهم در افزایش ایمنی، بهبود عملکرد ماهیچهها و پیشگیری از آسیبدیدگیها نقش دارد.
کلسیم
پس از سن 50 سالگی تراکم استخوانهای بدن با سرعت بیشتری کاهش مییابد به گونهای که از هر سه زن یک نفر شکستگی استخوان را تجربه میکند. بررسیها نشان میدهد پس از یائسگی زنان سه تا پنج درصد تراکم استخوانشان را سالانه از دست میدهند. کلسیم برای انقباض ماهیچهای ضروری است. علاوه بر این مصرف کلسیم برای عملکرد مناسب اعصاب و حفظ تعادل اسیدی بدن ضرورت دارد.
پروبیوتیکها
پروبیوتیکها به افزایش سطح ایمنی بدن، بهبود عملکرد سیستم گوارشی، سلامت پوست، کاهش کلسترول بد خون، مبارزه با بیماریهای لثه و کنترل وزن بدن کمک میکنند.
اسیدهای چرب امگا-3
این اسیدها نیز در حفظ سلامت مغز، بهبود قدرت بینایی و سلامت مو و پوست، بهبود گردش خون، کاهش درد ماهیچهای، کاهش بیماریهای قلبی، افسردگی و التهابها تاثیر مفید دارند.
منیزیم
مصرف این ماده معدنی در حفظ انرژی بدن و احساس شادابی موثر است. منیزیم به عملکرد طبیعی ماهیچهها و سیستم عصبی کمک میکند و موجب میشود ضربان قلب ریتم مناسبی داشته باشد. همچنین این ماده معدنی برای حفظ استخوانها، سیستم ایمنی و کاهش خطر ابتلا به سکته مغزی و قلبی توصیه میشود. علاوه بر این مصرف منیزیم در تنظیم قندخون و فشارخون نقش موثر دارد.
فیبر
موادغذایی حاوی فیبر خوراکی به ثابت نگهداشتن قندخون و کاهش واکنش انسولین و همچنین کاهش میزان هضم و جذب موادغذایی کمک میکند و در نتیجه باعث میشود احساس گرسنگی به تاخیر بیافتد. به گفته پزشکان مصرف رژیم غذایی حاصل فیبر کافی، روشی مناسب برای کنترل وزن به حساب میآید. بررسیها نشان میدهد که به ازای هر گرم فیبر مصرفی، حدود هفت کالری در بدن سوزانده میشود.