شور عشق
با دیدن این تصاویر کمی به خود میآییم و برای چند لحظهای تمام نداشتههایمان را فراموش میکنیم. ما همیشه به دیگران غبطه میخوریم و تمام داشتههای خود را نادیده میگیریم، مگر اینکه گاهگاهی کسی را ببینیم که از موهبتی محروم است آن موقع شاید کمی خدا را به خاطر داشتههایمان شکر کنیم. ما فراموش میکنیم که نباید به حال کسی غبطه بخوریم، از یاد میبریم که باید از همان چیزی که هستیم و داریم نهایت استفاده را بکنیم، شاد باشیم و خدا را شکر کنیم. این مقدمهای بود برای تصاویری که در زیر آمده، تصاویری که انسان را تکان میدهد و باعث میشود اگرچه برای چند لحظه اما به خود بیاییم. با دیدن این تصاویر افسرده میشویم و احساس میکنیم انسانهای سالم چه دلایل محکمی برای شادی و خوشبختی دارند اما از آن بیخبرند! احمد و فاطمه هر دو معلول هستند، احمد از هر دو دست و فاطمه از هر دو پا معلول است. احمد و فاطمه دو سالی است که با هم ازدواج کردهاند و با تمام محدودیتها یکدیگر را پذیرفتهاند. احمد پای هرگز نداشته فاطمه را جبران میکند و فاطمه دست هرگز نداشته احمد را. این دو چه زیبا معنی زندگی را درک کردهاند و با هم شاد و خوشبختاند. این دو سالهاست که در کهریزک زندگی میکنند و مسئولین آنجا از این دو به عنوان الگو همیشه نام میبرند... حتی برای آنان یک ازدواج مفصل هم برگزار کردند.
ازدواج دوقلوها
سنت الهی ازدواج، از زیباترین سنتهای خداوند و شنیدن خبر ازدواج دوستان وآشنایان بسیار خوشایند است. یکی از جالبترین ازدواجها که معمولا به ندرت شاهد آن در سطح جامعه هستیم، ازدواجهای دوقلویی است که در آن، برادران دوقلو با خواهران دوقلو پیوند زناشویی میبندند و دو زوج خوشبخت، زندگی جدید دوقلویی خود را آغاز میکنند. قطعا برخورد افراد با این گونه زوجها به نوبه خود جالب و دیدنی است.
2 برادر، 2 باجناق، 2 خواهر، 2 جاری
مهدی و مهرداد خداپرست به همراه خانمها فاطمه و فائزه آقایوسفی نام این دو زوج دوقلو است... که البته در اوایل سال 89 مجله خانوادهسبز با آنها به گفتگو نشست... این دو برادر میگویند، از آن جا که همواره در کنار هم بودیم، تصمیم گرفتیم با خواهران دوقلو ازدواج کنیم تا در زندگی، موفقتر و پر انرژیتر باشیم. من و برادرم علاوه بر اینکه دوست و همکلاس و هم رشته یکدیگریم اکنون نیز دو باجناق خوب برای هم هستیم. خواستگاری از خواهران دوقلو با پا فشاری ما از سال 1384شروع شد و سرانجام در سال 1388 با معرفی یکی از اقوام، به خواسته قلبی خود نایل شدیم. نکته جالب این بود که مادرمان همان اوایل به منزل این دو خواهر رفته بودند و ما از آنجا بیخبر بودیم. تا اینکه به منزلشان رفتیم و بعد از چند جلسه آشنایی و تطابق معیارها به نتیجه رسیدیم. بد نیست بگوییم بعضیها ما را از ازدواج با دوقلو دور میکردند و سعی در تغییر تصمیممان داشتند ولی به هر حال خواستن توانستن است. آنها در گوشهای از صحبتهایشان میگفتند دوقلوها برای افراد معمولا جذاب هستند و این جذابیت با دیدن دو زوج دوقلو دوچندان میشود. هنگام خرید، فروشنده از دیدن ما شگفت زده میشد وبه این ترتیب تخفیف خوبی میداد.
یک ماشین عروس داشتیم
حبیب و شهاب رحمانیان به همراه خانمها مهرنوش و بهنوش عباسآبادی زوج دوقلوی دیگری هستند که دربارهشان مطالبی خواهید خواند. دو برادر میگویند، ازدواج ما کاملا سنتی بود. مراسم در یک شب برگزار شد و لباس هر دو زوج مشابه هم بود. یک ماشین عروس داشتیم من و برادرم در جلو و خانمها در عقب نشستند. چهره مردم وقتی یک ماشین عروس را با دو عروس و داماد میدیدند دیدنی بود. خانوادههایمان مایل بودند تا قلهای بزرگتر با هم و قلهای کوچکتر با هم ازدواج کنند اما بعد از صحبت و آشنایی بیشتر، عکس قضیه اتفاق افتاد. زمانی که هر چهار نفر به خرید و یا رستوران میرفتیم اکثرا فکر میکردند ما چهار نفر چهار قلو هستیم یعنی برادر و خواهریم نه اینکه دو زوج. این موضوع به دلیل عینکی بودن هر چهار نفرمان تشدید میشد. منزلمان در دو ساختمان جدا اما به هم چسبیده است و به طور اتفاقی هر دو در طبقه سوم و با متراژ یکسان میباشد. شماره تلفنهایمان هم به غیراز شماره آخر که پشت سر هم است، یکی است.
همیشه با هم هستیم
محمدحسن و محمد حسین عبدا...زاده به همراه خانمها زهرا و مرضیه ملکی سودمند زوج دیگر دوقلو میباشند. محمدحسن میگوید: ما برادران دوقلو به سال 1340 در تبریز به دنیا آمدیم، بعد از 25 سال زندگی مشترک با همسرانمان از این اتفاق زیبا، بسیار راضی هستیم. محصول این زندگی برای ما، دختری به نام هلیا بیست ساله و برای محمدحسین دو دختر به نامهای المیرا بیست و سه ساله متاهل و ایلارسیزده ساله است. از ابتدا قصد ازدواج دوقلویی نداشتیم واین کاملا اتفاقی بود. خواهرمان در مجلس ختمی حضور داشت و در آن جا بستگان، خانمها را معرفی کردند. به این ترتیب اولین و آخرین تجربه خواستگاری به زندگی مشترک تبدیل شد. محمدحسین میگوید: ما تا قبل از ازدواج دختر برادرم با هم در یک خانه زندگی میکردیم و این موضوع برای بچهها خیلی خوب بود. گویا دارای دو پدر و مادر بودند. مثل تمامی دوقلوها ما هم برای مردم خیلی جالب هستیم. این قضیه حتی در مسافرتهای خارج از کشور نیز نمود دارد و افراد تمایل دارند باما عکس یادگاری داشته باشند. نظر دختران آقایان عبدا...زاده را هم در مورد دوقلو بودن پدر و مادرشان بخوانید. هلیا خانم میگوید: از این که پدر و عمو و مادر و خالهام دوقلو هستند بسیار خوشحالم. حتی هنوز بعد از این همه سال نمیتوانم پدر و عمویم را از پشت سر تشخیص دهم. المیراخانم هم میگوید: همسرم هنوز تعجب میکند که چرا رنگ کادوهای پدر و عمویم نباید متفاوت باشد. به یاد ندارم مسافرتی رفته باشیم که عمو و خالهام در آن همراه ما نباشند.
عشق زمینی یا؟
در برنامه ماه عسل امسال یک زن و شوهر دعوت شدند که عشق آنها داستان و فیلمنامه نبود. عشقشون زمینی هم نبود. نمیدونم میشه گفت یه عشق آسمونی؟ حاج غلام قصه ما طواف خانه خدا نکرده بود طواف خانه دل کرده بود. حاجی قصه ما واقعا حاجی بود. عاشق همسرش بود همسری که 20 سال تحمل کرد. همسری که 20 سال تا دم مرگ رفتن و آمدن شوهرش را دید. همسری که 20 سال دیوانهوار عاشق مردی بود که حتی از زور مواد مخدر نمیدانست دل دارد یا نه. چه برسد به این که عشقش را درک کند. تیک زمانه حاجی ما یادگاری از نه سال پیشش است. یادگاری که با بوسیدن دست همسر پاک نمیشود ولی زیبا میشود. رنگ عشق به خودش میگیرد. جواب چراهای غلام کاردی رو توی زندان هیچ کس نتونست بده. هیچ کس نتونست رنگ چشای عاشق همسرش رو بفهمه. کسی نفهمید 20 سال سر کردن با این نوع زندگی چه حسی داره اما اگه ایمان به خدای این زن و شوهر نبود. اگه دکتر اصلی جوابشون کرده بود. اون وقت غلام یا گوشه زندان میمرد یا گوشه خیابون. اون وقت حاجی ما هیچ وقت نمیتونست عشق همسر و فرزندانش رو روی قلبش خالکوبی کنه اون وقت... در برنامه ماه عسل یه زن و شوهری رو آورده بودن یه سی سالی بود که ازدواج کرده بودن! آقاهه 20 سال یه معتاد و دزد و خلافکار تمام عیار بوده! 18 سال توی زندان بوده! از بس شر و اوباش بوده همه ازش میترسیدن حتی خلافکارای تو زندان! اما میگفت حالا 9 ساله که پاکه پاکم! مکه هم رفته بود!!!! حاج غلام بهش میگفتن! زنش را میپرستید.
خانواده سبز
زندگینامه سهراب سپهری
سهراب سپهری نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد.و در 13 اردیبهشت 1359 در تهران درگذشت.
خود سهراب میگوید :
… مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر به دنیاآمده ام. درست سر ساعت 12? مادرم صدای اذان را میشندیده است…
پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر.
وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.
… کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تارمینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد…
درگذشت پدر در سال 1341
محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.
سهراب از محل تولدش چنین میگوید :
… خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت…
سال 1312، ورود به دبستان خیام (مدرس) کاشان.
… مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مراشکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب … از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه میشد…
… در دبستان، ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی در مسجد بسته بود . بقال سر گذر گفت : نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدانزدیکتر باشید.
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم.
بی آنکه خدایی داشته باشم …
سهراب از معلم کلاس اولش چنین میگوید :
… آدمی بی رویا بود. پیدا بود که زنجره را نمیفهمد. در پیش او خیالات من چروک میخورد…
خرداد سال 1319 ، پایان دوره شش ساله ابتدایی.
… دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمیدانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه باملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگرمحصول را میخوردند، پیدا بود که گرسنه اند. وقتی میان مزارع راه میرفتم،سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم….
مهرماه همان سال، آغاز تحصیل در دوره متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان.
… در دبیرستان، نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی، نقطه روشنی در تاریکی هفته بود…
سال 1322، پس از پایان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی شبانه روزی تهران ثبت نام کرد.
… در چنین شهری [کاشان]، ما به آگاهی نمیرسیدیم. اهل سنجش نمیشدیم. در حساسیت خود شناور بودیم. دل میباختیم. شیفته میشدیم و آنچه میاندوختیم، پیروزی تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسرای مقدماتی. به شهر بزرگی آمده بودم. اما امکان رشد چندان نبود…
آذرماه سال 1325 به پیشنهاد مشفق کاشانی (عباس کی منش متولد 1304) در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) کاشان استخدام شد.
… شعرهای مشفق را خوانده بودم ولی خودش را ندیده بودم. مشفق دست مرا گرفت و به راه نوشتن کشید. الفبای شاعری را او به من آموخت…
سال 1326 و در سن نوزده سالگی، منظومه ای عاشقانه و لطیف از سهراب، با نام “در کنار چمن یا آرامگاه عشق” در 26 صفحه منتشر شد.
…دل به کف عشق هر آنکس سپرد
جان به در از وادی محنت نبرد
زندگی افسانه محنت فزاست
زندگی یک بی سر و ته ماجراست
غیر غم و محنت و اندوه و رنج
نیست در این کهنه سرای سپنج…
مشفق کاشانی مقدمه کوتاهی در این کتاب نوشته است.
سهراب بعدها، هیچگاه از این سروده ها یاد نمیکرد.
دفترهای شعر
1? مرگ رنگ تهران 1330
2? زندگی خوابها سپهر 1332
3? آوار آفتاب تهران 1340
4? شرق اندوه تهران 1340
5? صدای پای آب مجله ارش 1344
6? مسافر مجله آرش 1345
7? حجم سبز روزن 1346
8? ما هیچ ما نگاه تهران 1356
9? هشت کتلب طهوری 1356
منتخب اشعار طهوری 1364
سال 1327، هنگامی که سهراب در تپه های اطراف قمصر مشغول نقاشی بود، بامنصور شیبانی که در آن سالها دانشجوی نقاشی دانشکده هنرهای زیبا بود، آشناشد. این برخورد، سهراب را دگرگون کرد.
… آنروز، شیبانی چیرها گفت. از هنر حرفها زد. ونگوگ را نشان داد. من در گیجی دلپذیری بودم. هرچه میشنیدم، تازه بود و هرچه میدیدم غرابت داشت.
شب که به خانه بر میگشتم، من آدمی دیگر بودم. طعم یک استحاله را تا انتهای خواب در دهان داشتم…
شهریور ماه همان سال، استعفا از اداره فرهنگ کاشان.
مهرماه، به همراه خانواده جهت تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا در رشته نقاشی به تهران میاید.
در خلال این سالها، سهراب بارها به دیدار نیما یوشیج میرفت.
در سال 1330 مجموعه شعر “مرگ رنگ” منتشر گردید. برخی از اشعار موجود در این مجموعه بعدها با تغییراتی در “هشت کتاب” تجدید چاپ شد.
بخشهایی حذف شده از ” مرگ رنگ ” :
… جهان آسوده خوابیده است،
فروبسته است وحشت در به روی هر تکان، هر بانگ
چنان که من به روی خویش …
سال 1332، پایان دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا و دریافت مدرک لیسانس و دریافت مدال درجه اول فرهنگ از شاه.
… در کاخ مرمر شاه از او پرسید : به نظر شما نقاشی های این اتاق خوب است ؟
سهراب جواب داد : خیر قربان
و شاه زیر لب گفت : خودم حدس میزدم. …
اواخر سال 1332، دومین مجموعه شعر سهراب با عنوان “زندگی خوابها” با طراحی جلد خود او و با کاغذی ارزان قیمت در 63 صفحه منتشر شد.
در مردادماه 1336 از راه زمینی به پاریس و لندن جهت نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی سفر میکند.
در همین سال، شخصی علاقه مند به نقاشیهای سهراب، همه تابلوهایش را یکجا خرید تا مقدمات سفر سهراب به ژاپن فراهم شود.
مرداد این سال، سهراب به توکیو سفر میکند و درآنجا فنون حکاکی روی چوب را میاموزد.
سهراب در یادداشتهای سفر ژاپن چنین مینویسد :
… از پدرم نامه ای داشتم. در آن اشاره ای به حال خودش و دیگر پیوندان و آنگاه سخن از زیبایی خانه نو و ایوان پهن آن وروزهای روشن و آفتابی تهران و سرانجام آرزوی پیشرفت من در هنر.
و اندوهی چه گران رو کرد : نکند چشم و چراغ خانواده خود شده باشم…
در اواخر این سال، سهراب و خانواده اش به خانه ای در خیابان گیشا، خیابان بیست و چهارم نقل مکان میکند.
در همین سال در ساخت یک فیلم کوتاه تبلیغاتی انیمیشن، با فروغ فرخزاد همکاری نمود.
تیرماه سال 1341، فوت پدر سهراب
… وقتی که پدرم مرد، نوشتم : پاسبانها همه شاعر بودند.
حضور فاجعه، آنی دنیا را تلطیف کرده بود. فاجعه آن طرف سکه بود وگرنه منمیدانستم و میدانم که پاسبانها شاعر نیستند. در تاریکی آنقدر مانده ام کهاز روشنی حرف بزنم …
فروردین سال 1343، سفر به هند و دیدار از دهلی و کشمیر و در راه بازگشت درپاکستان، بازدید از لاهور و پیشاور و در افغانستان، بازدید از کابل.
در آبانماه این سال، پس از بازگشت به ایران طراحی صحنه یک نمایش به کارگردانی خانم خجسته کیا را انجام داد.
منظومه “صدای پای آب” در تابستان همین سال در روستای چنار آفریده میشود.
سال 1358، آغاز ناراحتی جسمی و آشکار شدن علائم سرطان خون.
دیماه همان سال جهت درمان به انگلستان سفر میکند و اسفندماه به ایران باز میگردد.
سال 1359… اول اردیبهشت… ساعت 6 بعد ازظهر، بیمارستان پارس تهران …
فردای آن روز با همراهی چند تن از اقوام و دوستش محمود فیلسوفی، صحنامامزاده سلطان علی، روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان مییزبان ابدی سهراب گردید.
آرامگاهش در ابتدا با قطعه آجر فیروزه ای رنگ مشخص بود و سپس سنگ نبشته ایاز هنرمند معاصر، رضا مافی با قطعه شعری از سهراب جایگزین شد:
به سراغ من اگر میایید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
… کاشان تنها جایی است که به من آرامش میدهد و میدانم که سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد…
متن ادبی و زیبا (1)
زندگی: من فرصتی مغتنم برای بودنم
تو اژدهایی مترصد بلعیدن
مرگ: من آغازی به آرامش ابدیم
تو آغازی به آلام دنیوی
زندگی: من خالق یک لحظه شیرین عاشقانه ام
تو جابری که دریغ از این لحظه نداری
مرگ: تو تحمیل ناخواسته ی گریبانگیر بشریتی
من منتخب آنها برای رهایی از تو
زندگی: تو فاجعه انفصال عاشق و معشوقی
من فرصت دوباره باهم بودنشان
مرگ: تو بار سنگین اجباری برای زجر کشیدن
من جرثومه ای برای گریز از این وادی
زندگی: تو اشک مادر داغدیده ای
من اشک شوق دیدار فرزند مفقود الاثر
مرگ: تو تولد کودک نامشروع دو بی خانمانی
من گریزی برای رهایی از این مخمصه
زندگی: من لبخند زیبای یک نو مادرم
تو خلوت تنهایی یک زوج عاشق
مرگ: من پایان ناله های یک پیرمرد زمینگیرم
تو اصراری زجرآلود به بودن او
زندگی: من مصور یک بوسه ی شیرین عاشقانه ام
تو قطره اشک یک عاشق در هجران معشوق
مرگ: تو چشم نظاره گر شکنجه های یک شکنجه گری
من تیر خلاصی از این عذاب
زندگی: من عفو یک پدر داغدیده ام
تو سنگسار یک زن به جرم عاشق بودن
مرگ: من خط بطلان به وجود پس از مرگ معشوقم
تو جزای جرم زندگی بدون او
زندگی: من نگاه نوازشگر یک پریزاده ام
تو خلوت سرد تنهایی
مرگ: من فرصت گرم انتقامم
تو انتظار بیهوده یک مادر ناباور
زندگی: من نقطه اوج عروج یک انسانم
تو نزول او به پست ترین جای ممکن !
مرگ: …………………………. !!!
*********************************
سردرگمی
ذهن ما باغچه ایست
گل در ان باید کاشت
تا نروید علف هرز در ان
زحمت کاشتن یک گل سرخ
کمتر از زحمت برداشتن هرزگی ان علف نیست
*********************************
در دستان تو
زیباست عمیق بودن عشق ولی زیباتر کلید خداوند است
که در دستان توست
ولی تو بازهم
روبه روی درب بسته می نشینی
ومی گویی
خداوندا درهای بسته رابه رویم باز کن
*********************************
اجابت
دست هایم را که بالا میبرم گویی
آسمان مرا به خود می خواند
نجوایی در گوشم
زمزمه می کند
(بخوانید تا اجابت کنم شمارا)
********************************
میان دست های من وتو
میان دست های من وتو …نقطه چین…
سکوت است
وبس
در لفظ بی معنی
اما در عمق پابرجا
وبی دلیل
مامیرویم
امادر این بین
عشق است
که یتیم می ماند
*********************************
روزی که تمام پرده ها کنار بروند
به پنجره می اندیشم
نور در محاق پرده است
– پرده ی پُرچین خاکستری-
به ساز دستهایت دل می بندم
به ویولونی که در پرده ی واپسین
دریا را به خانه ام سرازیر کرده است
به آغوش تو فکر میکـنم
و پرده یی که ما را از هم جدا کرده
– باکر گی ، دست خورده ترین اعتقاد دنیاست -
روزی که تمام پرده ها کنار بروند
همین یک اپسیلون هم با خدا فاصله نخواهم داشت
*********************************
دست می کشم از خیال خام حضورت
دست می کشم
از خیال خام حضورت
اینکه مثل دودی سفید
نشت کنی از شیارِ درب
نقش ببندی
بنشینی و بخندی
با چشمهات
دست می کشم
بر پیرهن آبی و اناری ات
عبور می کند دستم
از انارِ خون
از سپیدی سینه ات عبور می کند
از سردی خاک
عبور می کند
از مغناطیس زمین
از خدا
از مرگ
عبور می کند …
دست می کشم بر پوست خلاء
و جوشهای هجده ساله گی اش
حالا مرگ برادری ست که برای اسم نویسی ات
به اطاقم آمده
بلند می شوی
می چرخی
می رقصی
و سرما صدایی ست که از فاضلاب حمام
مخفیانه می آید
مرا می سوزاند
دست می بَرم در تو – در شعر- در این بازی آبی و اناری چراغ را روشن می کنم تا چراغ قوه را بردارم برای رؤیت خورشید نور کافی نیست
چند شعر عاشقانه
معنای لطیف عشق (1)
******************************
باران باش
گفتی که به احترام دل باران باش
باران شدم و به روی گل باریدم
گفتی که ببوس روی نیلوفر را
از عشق تو گونه های او بوسیدم
گفتی که ستاره شو ، دلی روشن کن
من هم چو گل ستاره ها تابیدم
گفتی که برای باغ دل پیچک باش
بر یاسمن نگاه تو پیچیدم
گفتی که برای لحظه ای دریا شو
دریا شدم و تو را به ساحل دیدم
گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش
مجنون شدم و ز دوریت نالیدم
گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز
گل دادم و با ترنّمت روییدم
گفتی که بیا و از وفایت بگذر
از لهجه ی بی وفاییت رنجیدم
گفتم که بهانه ات برایم کافیست
معنای لطیف عشق را فهمیدم
******************************
آدمک های شهر ما
روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن
از در نشد از پنجره، زوری خودت رو جا نکن
آدمکای شهر ما، بازیگرایی قابلن
وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا می ذارن
تو قتلگاه آرزو عاشق کشی زرنگیه
شیطونک مغزای ما دلداده دورنگیه
دلخوشی های الکی، وعده های دروغکی
عشقاشونم خلاصه شد، تو یک نگاه دزدکی
آدمکای شب زده، قلبا رو ویرون میکنن
دل ستاره ی منو، از زندگی خون میکنن
ستاره ها لحظه ها رو، با تنهایی رنگ میزنن
به بخت هر ستاره ای، آدمکا چنگ میزنن
عمری به عشق پر زدن قفس رو آسون میکنن
پشت سکوت پنجره چه بغضی بارون میکنن!
مردم سر تا پا کلک، رفیق جیب هم میشن
دروغه که تا آخرش، همدل و هم قسم میشن
رو دنده حسادتا زندگی رو میگذرونن
عادت دارن به بد دلی نمی تونن خوب بمونن
قصه روزگار اینه، به هیچ کسی وفا نکن
روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن
******************************
مهربانم، ای خوب
یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا
بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها، به تو می اندیشد
و کمی
دلش از دوری تو دلگیر است
مهربانم ای خوب
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش
به رهت دوخته ، بر درمانده
و شب و روز دعایش این است
زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد
مهربانم ای خوب
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را
همه هستی و رویایش را
به شکوفایی احساس تو پیوند زده
و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد
مهربانم ای خوب
یک نفر هست که با تو
تک و تنها با تو
پر اندیشه و شعر است و شعور
پراحساس و خیال است و سرور
مهربانم این بار یاد قلبت باشد
یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است
و به یادت هر صبح گونه سبز اقاقی ها را
از ته قلب و دلش می بوسد
و دعا می کند این بار که تو
با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی
و پر از عاطفه و عشق و امید
به شب معجزه و آبی فردا برسی….
******************************
پشت تنهایی من که رسیدی ،
گوشهایت را بگیر !
اینجا سکوت ،
گوش تو را کر میکند
اما !
چشمهایت را باز کن
تا بتوانی لحظه لحظه ی اعدام ثانیه ها را نظاره کنی
هجوم سایه های خیال،
سرابهای بی وقفه ی عشق،
تک بوسه های سرد
و فریادهای عقیم جوانی
منظره ای به تو میدهد
که میتوانی تنهایی مرابه خوبی ترسیم کنی …!
******************************
آنشب تو در یاد من بودی.
نپرس چطور.
نگو مگر بیخاطرهگی هم یاد میآورد.
اینها را گمان من این است که میدانی.
بعد تو آمدی.
تو انگار آنقدر در یاد من قوی بودی که آمدی.
بگذار نگویم خیال.
بگذار نگویم تصور.
یاد، آخر، چیزِ دیگری ست.
یاد یک حجمی از تعلق گنگ دارد.
یاد دلوارتر از خیال است.
یاد انگار چنگ میزند و تکهیی را جابهجا میکند در درون.
آنشب تو در یاد من بودی و تا آستانهی همین کلمات آمدی.
آن حال من نه از هوای پشت شیشه بود، نه از درد توی شانه و نه از خالی بیپیرِ درون.
تو در یاد من بودی
نپرس
….
******************************
ماه
تو ماه را
بیشتر از همه دوست می داشتی
و حالا
ماه هر شب
تو را به یاد من می آورد
می خواهم فراموشت کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجره ها پاک نمی شود…..
******************************
لهجه گل های نیلوفر
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ موج تمنای دلم گفتی : دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی نمی دانم چرا
شاید خطا کردم
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمی دانم کجا تا کی برای چه
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبورت نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن
از در نشد از پنجره، زوری خودت رو جا نکن
آدمکای شهر ما، بازیگرایی قابلن
وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا می ذارن
تو قتلگاه آرزو عاشق کشی زرنگیه
شیطونک مغزای ما دلداده دورنگیه
دلخوشی های الکی، وعده های دروغکی
عشقاشونم خلاصه شد، تو یک نگاه دزدکی
آدمکای شب زده، قلبا رو ویرون میکنن
دل ستاره ی منو، از زندگی خون میکنن
ستاره ها لحظه ها رو، با تنهایی رنگ میزنن
به بخت هر ستاره ای، آدمکا چنگ میزنن
عمری به عشق پر زدن قفس رو آسون میکنن
پشت سکوت پنجره چه بغضی بارون میکنن!
مردم سر تا پا کلک، رفیق جیب هم میشن
دروغه که تا آخرش، همدل و هم قسم میشن
رو دنده حسادتا زندگی رو میگذرونن
عادت دارن به بد دلی نمی تونن خوب بمونن
قصه روزگار اینه، به هیچ کسی وفا نکن
روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن
داستانک ( عشق مادرانه) |
عشق مادرم
چند سال پیش ، در یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کردمادر وحشتزده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد . پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود . تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد، مادر از راه رسید واز روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود ، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها
دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد .پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند.پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم
ناخنهای مادرش مانده بودخبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به اونشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد ، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت .
این زخمها را دوست دارم ، اینها خراشهای عشق مادرم هستند
گاهی مثل یک کودکِ قدرشناس
خراشهای عشق خداوند را به خودت نشان بده
خواهی دید چقدر دوست داشتنی هستند
آسمان زیبای ایران در شب
بابک امین تفرشی منجم و عکاس آسمان شب برنده جایزه عکاسی علمی بنیاد لنز نیلسن در سال 2009 است. وی از سال 1375 در شورای سردبیری و هیات تحریریه مجله نجوم عضویت دارد و علاوه بر آن با حضور در شاخه آماتوری انجمن نجوم ایران، تلاش فراوانی در گسترش و اعتلای فعالیتهای نجوم آماتوری در سراسر کشور انجام داده است. وی همچنین مدیریت یکی از پروژههای سال جهانی نجوم را با عنوان توان TWAN (جهان در شب: The World At Night) برعهده دارد و عضو برد مشاوران اخترشناسان بدون مرز (Astronomers without Borders) است.
پاسارگاد - مزار کورش کبیر
مرودشت - تخت جمشید
دماوند
کوهستان البرز
الموت
تهران
نیاسر
اصفهان
استان فارس - سعادت شهر
م:ایران ویج
High Line ; پـارکـــ هـوایـی نـیـویـورکــــ
(اختصاصی ایران ویج)
لطفا تا باز شدن کامل عکسها شکیبا باشید
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture را انتخاب کنید
های لاین یک پارک عمومی است که بر روی 2.3 کیلومتر خط ریلی بر بالای سطح زمین ساخته شده و از خیابان گنزوورت به سمت غرب تا خیابان سی و چهارم و غرب منهتن کشیده شده است. در گذشته این پارک یک خط ریلی مخصوص حمل بار بوده (از 1934 تا 1980) و حمل گوشت، محصولات کشاورزی، لوازم خانگی و حتی بسته های پستی استفاده می شده است.
این منطقه به تازگی به بخش پارک و تفریحات شهر نیویورک واگذار شده و یک سازمان غیر دولتی به نام دوستان "های لاین"، مسئولیت ساخت و نگهداری این مکان عمومی را بر عهده دارد. فاز دوم این پروژه در 8 جون 2011 و با هیاهوی زیاد راه اندازی شد. مسئولین معتقدند که این پارک در سال های آینده به محل جذب گردشگران و همچنین نیویورکی ها تبدیل خواهد شد.
در زیر مختصری از جزئیات این پارک به همراه تاریخچه و مراحل ساخت آن به همراه عکس های زیبایی از این فضای بسیار جالب آمده است. لذت ببرید.
تاریخچه ی پارک های لاین: جدول زمانی خط ریلی هوایی
های لاین در دهه ی 1930 و به عنوان بخشی از پروژه ی عظیم زیر بنایی ای به نام بهسازی بخش غربی ساخته شد. این خط ریلی حمل و نقل بار را در ارتفاع 9 متری از سطح زمین انجام میداد و به این وسیله قطارهای خطرناک را از بخش صنعتی خیابان های منطقه ی منهتن دور می کرد. از سال 1980 هیچ قطاری بر روی این ریل ها حرکت نکرده است. سازمان دوستان "های لاین" در سال 1999 و در حالی که این بنا در معرض تخریب بود ایجاد شد.
1847 میلادی: شهر نیویورک اجازه ی ساخت خطوط ریلی را در بخش غربی منهتن صادر کرد.
1851 – 1922 : میزان تصادفات قطار های حمل بار با ترافیک سطح خیابان به قدری زیاد بود که خیابان دهم به نام خیابان مرگ معروف شد. برای ایمنی بیشتر افردی به نام گاوچران های بخش غربی با اسب جلوی این قطار ها حرکت می کردند و پرچم های قرمز رنگی را تکان می دادند.
1929: بعد از سالها مذاکره در باره ی خطر های این طرح، شهر و ایالت نیویورک و راه آهن مرکزی نیویورک بر ساخت پروژه ی بهسازی بخش غربی موافقت کردند که های لاین هم بخشی از آن بود. طول پروژه 13 مایل است که 105 تقاطع در سطح خیابان را حذف می کند و 32 هکتار به سطح پارک ریور ساید اضافه می کند. در سال 1930 ،150 میلیون دلار برای آن هزینه شد که برابر با بیش از 2 میلیارد دلار امروزی است.
1934: های لاین به بهره برداری رسید. طول آن از خیابان سی و چهارم تا پارک ترمینال سنت جان در خیابان اسپرینگ است. طراحی آن به طوری است که به جای اینکه از وسط خیابان بگذرد از بین ساختمان ها رد می شود ومستقیماً به کارخانه ها و کارگاه ها می رسد تا قطار دقیقاً در وسط ساختمان متوقف شود. شیر، گوشت و مواد خام و تولید شده می آیند و می روند بدون اینکه خللی در ترافیک خیابان ها ایجاد کنند.
دهه ی 1950: رشد حمل و نقل بوسیله ی کامیون باعث کاهش ترافیک ریلی می شود. هم در سطح کشور و هم در های لاین.
دهه ی 1960: قسمت جنوبی های لاین تخریب می شود.
دهه ی 1980: آخرین قطار بر روی های لاین حرکت می کند. بار آن 3 واگن بوقلمون یخ زده است.
اواسط دهه ی 1980: گروهی از مالکین خصوصی برای تخریب کل بنا سخنرانی می کنند. اعضاء این گروه مالک زمین هایی هستند که در زیر "های لاین" وجود دارد و در زمان ساخت "های لاین" با قیمت کمی خریداری شده بودند. پیتر اوبلتز که ساکن منطقه ی چلسی است فعال و مدافع راه آهن است و با تخریب های لاین در دادگاه مقابله می کند و تلاش می کند این خطوط دوباره مورد استفاده قرار گیرند.
1999: سازمان دوستان "های لاین" توسط دیوید و رابرت هموند که ساکن منطقه ی های لاین هستند ایجاد می شود. این سازمان برای حفظ های لاین و استفاده ی مجدد از آن به عنوان یک محل عمومی تلاش می کند.
طراحی و ساخت پارک عمومی "های لاین"
2001- 2002 : اتحادیه ی طراحی برای فضاهای عمومی، اعتباری برای مهندس کیسی جونز در نظر می گیرد تا انجام تحقیقات برای پروژه ی " اصلاح های لاین" را شروع کند. این پروژه ی تحقیقی مشترکاً توسط اتحادیه و دوستان های لاین طراحی شده و هدف آن طراحی نقشه ی بازسازی و استفاده از های لاین است.
مارچ 2002: سازمان دوستان های لاین اولین حمایت شورای شهر را به دست می آورد، قطعنامه ای از شورای شهر که از بازسازی های لاین دفاع می کند.
اکتبر 2002: شورای شهر به همراه هیئت حمل و نقل سطحی طرحی را به این منظور در پرونده قرار میدهند و باز سازی و استفاده ی مجدد از های لاین را جزو سیاست های شهری قرار می دهند.
ژانویه تا جولای 2003: مسابقه ی ایده های خلاق با نام "طراحی های لاین" طرح های پیشنهادی برای بهره برداری از های لاین را جذب می کند.720 گروه از 36 کشور در این مسابقه شرکت کردند. صد ها نمونه از این طرح ها در ترمینال گراند سنترال به نمایش در می آید.
جولای 2003: سازمان دوستان های لاین و شورای شهر باهم در مقابل هیئت حمل و نقل سطحی، برای حمایت از طرح استفاده ی مجدد از های لاین سوگند می خورند.
مارچ تا سپتامبر 2004: گروهی برای طراحی های لاین انتخاب می شود. این تیم از گروه مهندسی مناظر به نام عملیات میدانی جیمز کورنر، گروه مهندسان معمار اسکوفید و ورنفرو ومتخصصان باغبانی، مهندسی، امنیت، اجرا، هنر مردمی و سایر زمینه ها هستند.
سپتامبر 2004: ایالت نیویورک، سازمان حمل و نقل CSX (شرکت راه آهن) و شهر نیویورک با هم به هیئت حمل و نقل سطحی می پیوندند تا هزینه های های لاین را تأمین کنند.
آپریل 2005: نمایشگاهی توسط عملیات میدانی جیمز کورنر و دیلر اسکوفیدیو درموزه ی هنر های مدرن باز شده که طرح اولیه ی های لاین را نمایش می دهد.
جون 2005: هیئت حمل و نقل سطحی اجازه ی استفاده از یک مسیر موقت برای های لاین راصادر می کند تا شورای شهر و راه آهن به مذاکرات خود در این باره پایان دهند.
آپریل 2006: با برداشتن بخشی از راه ریلی، کلنگ شروع عملیات زده می شود. فاز اول از بخش اول های لاین شروع شده است.
آپریل 2006: ساخت و ساز بخش اول شروع می شود (از خیابان گنزوورت تا خیابان بیستم). خطوط ریلی، ماسه و خاک برداشته شده و نقشه ی مسیر ها کشیده می شود ( برخی از ریل ها قرار است دوباره در محل خود قرار گیرند). عملیات سند بلاست، تعمیر بتن ها و سیستم زهکشی و همچنین ایجاد موانعی برای جلوگیری از عبور کبوتران در زیر خطوط ریلی ایجاد می شود.
2008: ساخت و ساز مناظر در قسمت اول پروژه و ایجاد مسیرها، محل های دسترسی، استراحت، روشنایی و کاشت گیاهان انجام می شود.
جون 2008: آخرین طراحی هایی که برای تبدیل های لاین به یک پارک عمومی لازم است انجام می شود.
9 جون 2009: قسمت اول پروژه از خیلبان گنزوورت تا خیابان بیستم بروی عموم باز می شود.
8 جون 2011: بخش دوم پروژه از خیابان بیستم غربی تا خیابان سی ام غربی بروی عموم باز می شود.
اطلاعات پارک "های لاین"
این پارک در قسمت غربی منهتن قرار دارد و از خیابان گنزوورت تا خیابان سی و چهارم یعنی از بین خیابان های دهم و یازدهم می گذرد.
در زمستان ها از ساعت 7 صبح تا 8 شب و در بهار و تابستان از 7 صبح تا یازده شب باز است. این پارک با سیستم روشنایی جدیدی تجهیز شده که بوسیله ی آن پارک در طول شب هم باز است.
درتمام پارک استفاده از صندلی چرخ دار امکان پذیر است.
از هر یک از محل های زیر می توان به های لاین رسید: خیابان گنزوورت، خیابان چهاردهم و شانزدهم (با آسانسور)، خیابان هجدهم، بیستم و بیست و سوم (آسانسور بزودی راه اندازی می شود) و در خیابان های بیست و ششم، بیست و هشتم و سی ام هم دسترسی به آسانسور امکان پذیر است.
سگ ها اجازه ی ورود به این پارک را ندارند چون این پارک طوری طراحی شده که از آب باران مستقیماً برای آبیاری گیاهان استفاده کند. این بدان معنی است که ادرار سگ حتی اگر بر روی مسیر ریخته شود و مستقیماً بر روی گیاهان نریزد باز هم از خاک سر در می آورد . ادرار سگ بسیار اسیدی و برای ریشه ی گیاهان مضر است. علاوه بر این با وجودی که های لاین بسیار طولانی است اما بسیار هم باریک است و حضور حیوانات خانگی باعث شلوغی بیش از حد مسیر ها می شود.
باغات و گیاهان های لاین
قبلاً در اینجا چه می روییده است؟ در طول 25 سالی که های لاین بی استفاده مانده بود علف های خود رو، درختان و سایر گیاهان در آن روییده اند. برای دیدن عکس های ان زمان به گالری عکس مراجعه کنید.
چه تعدادی از گیاهان بومی نیویورک هستند؟
تعداد 161 گونه از 210 نوع گیاهی که در این باغات استفاده شده اند بومی منطقه هستند.
این گیاهان چگونه آبیاری می شوند؟
سیستم گلخانه ای این پارک به گیاهان اجازه می دهد که حد اکثر آب مورد نیاز خود را ذخیره کنند. علاوه بر این یک سیستمی ایجاد شده که آبیاری را چه به صورت دستی و یا اتوماتیک امکانپذیر می کند. این سیستم خصوصاً در سال های اولیه بسیار لازم خواهد بود تا گیاهان به خوبی در محل قرار گیرند و در طولانی مدت نیاز به آن کمتر خواهد بود.
پایداری های لاین چگونه حفظ می شود؟
های لاین ذاتاً یک ساختار سبز است. یعنی یک زیر بنای صنعتی را به یک فضای سبز عمومی تبدیل کرده است. این پارک اساساً مثل یک گلخانه عمل می کند مسیر های آن حاوی سوراخ هایی هستند که آب بین تخته های سنگفرش و باغچه ها زهکشی شده و میزان آب بارانی که به سیستم فاضلاب می ریزد را کم می کند.
برای کسب اطلاعات بیشتر از این پروژه به سایت زیر مراجعه کنید:
WWW.THEHIGHLINE.ORG
:: 9 چیزی که بر خلاف باور عمومی برای شما مفیدند :: 1. بازی های کامپیوتری
آیا بازی های کامپیوتری باعث می شوند که بچه ها از نظر اجتماعی منزوی بار بیایند و تمرکزشان برای یادگیری کم شود؟ تحقیقات نشان داده است که کودکانی که زمان های مشخصی راصرف بازی کامپیوتری می کنند، در زمینه های هماهنگی چشم و دست، یادگیری علوم و حتی ضریب هوشی هم پیشرفت می کنند. تحقیقی که در انگلستان و بر روی 700 کودک انجام شده نشان داده است که بازی های شبیه سازی شده باعث پیشرفت ذهنی بچه ها در زمینه تفکر استراتژیک و مهارت های برنامه ریزی شده است. همچنین از طریق بازی های کامپیوتری می توان مفاهیم علم فیزیک را به خوبی تعلیم داد. در یک بازی به نام محاصره مفاهیمی مثل پرتاب موشکی، تأثیرات شتاب باد و زاویه ی عمودی در هم ادغام شده و به صورت بازی آموزش داده می شوند.
اما مراقب باشید
بعضی از بازی های کامپیوتری ممکن است باعث ایجاد فشار های عصبی در کودکان کم سن تر شوند چون این گروه از کودکان نمی توانند تفاوت میان عالم واقعیت و تخیل را درک کنند. برای این منظور دقت کنید که کامپیوتر در جایی قرار گیرد که در دید شما باشد و بتوانید چگونگی استفاده از آن را تحت نظر داشته باشید.
2. گوش دادن به موسیقی باصدای بلند
آیا شما هم از اینکه از اتاق فرزند نوجوانتان موسیقی با صدای بسیار بلند پخش می شود نگرانید؟ بعد از خواندن این مطلب متوجه می شوید که چندان هم مضر نیست. تحقیقات ثابت کرده اند که هرچه شدت صدای موسیقی بیشتر باشد، لذت بخش تر است. این مسئله مربوط به سیستم دهلیزی گوش است که در عین حال مسئول حفظ تعادل بدن نیز هست، وقتی ارتعاشات صدا با آن بر خورد می کنند یک پیام مثبت به مغز می فرستد که باعث ایجاد احساس خوشایندی می شود؛ محققان معتقدند این حالت به یک حس آکوستیک بدوی مرتبط است که مثل نیاز به خوراک یا رابطه ی جنسی یکی از نیاز های اولیه است. اما اگر باعث ایجاد صدمه به سیستم شنوایی شود ارزشی نخواهد داشت. محققان به این نتیجه رسیده اند که با وجودی که صدایی که از اتاق مجاور به گوش می رسد باید حد اقل 90 دسیبل باشد (یعنی برابر باصدای موتور سیکلت) تا باعث تحریک سیستم دهلیزی شود، صدایی که از طریق بلند گو به گوش می رسد تنها با 30 دسیبل همان تأثیر را خواهد داشت.
اما مراقب باشید
سرو صدای مداوم باعث ایجاد صدمه می شود. رفتن به کنسرت موسیقی راک با 100 دسیبل صدا اشکالی ندارد به شرطی که بعد از آن به مدت 16 تا 18 ساعت به گوش ها استراحت بدهید. اما برای استفاده از دستگاه های پخش موسیقی شخصی با گوشی از قانون 60/120 پیروی کنید یعنی می توانید با شدت 60 درصد به مدت 120 دقیقه در روز به موسیقی گوش دهید.
3. دویدن در پیاده رو
گفته می شود دویدن، خصوصاً در جاده ها و کنار خیابان ها باعث ایجاد صدمه به زانو و در نهایت بروز آرتروز می شود. اما تحقیقی که اخیراً انجام شده نشان داده است که افرادی که به طور مرتب می دوند کمتر از کسانی که این کار را نمی کنند به آرتروز مبتلا می شوند. به نظر می رسد که دویدن باعث استحکام غضروف زانو شده و از تحلیل رفتن آن جلوگیری می کند. در این تحقیق 300 فرد بالغ بین 50 تا 79 سال برای مدت 10 سال مورد بررسی قرار گرفتند، نتیجه اینکه در کسانی که ورزش می کردند میزان غضروف بین مفاصل افزایش یافته بود. علاوه براین دویدن بهطور مرتب باعث کاهش درد های اسکلتی عضلانی که در افراد مسن شایع است نیز می شود.بنابر این تحقیق کسانی که مبتلا به آرتروز هستند نیز می توانند بدوند اما بهتر است با ورزش های خفیف تری مثل شنا، دوچرخه سواری یا پیاده روی شروع کنند.
اما مراقب باشید
اول مطمئن شوید که کفش مناسب و اندازه به پا دارید. بهترینچیز برای جلوگیری از ایجاد صدمات یک جفت کفش مناسب است که با کمک یک متخصص انتخاب شده باشد. همچنین بهتر است که به ندای بدنتان گوش کنید و با تمرین های سبک مثل ترکیب راه رفتن و دویدن شروع کنید.
4. لبنیات – پرچرب یا بدون چربی
تحقیقی که توسط متخصصان دانشگاه هاروارد و بر روی 19,000 زن انجام شده نشان می دهد که مصرف بیش از حد لبنیات کم چرب یا بدون چربی ارتباط مستقیمی با خطر نازایی به دلیل ضعف در تخمک گذاری دارد؛ این در حالی است که استفاده از لبنیات کامل (با چربی اندازه و طبیعی)خطر کمتری را به همراه دارد.استفاده ی متعادل از چربی برای بدن ضروری است. زنانی که بیش از حد از ورود چربی به بدنشان جلوگیری می کنند کالریکافی برای رسیدن به سطح مطلوبی از چربی بهبدنشان نمی رسد. این میزان چربی برای تولید ترکیبات مختلفی در بدن، از جمله هورمون هایی که مسئول تخمک گذاری و باروری هستند ضروری است. علاوه بر این تحقیقی که بر روی 2375 مرد انجام شده نشان می دهد افرادی که بیشتر از لبنیات استفاده می کردند تا 60 درصد کمتر احتمال ابتلا به فشار خون و چربی خون داشتند که منجر به بیماری هایی از قبیل دیابت، ناراحتی های قلبی و سکته ی مغزی می شود.
اما مراقب باشید
لبنیات پر چرب زمانی موءثر خواهد بود که به صورت متعادل در برنامه ی غذایی گنجانده شود. مسلماً مصرف کالری بیش از حد منجر به افزایش وزن می شود.
5. استفاده از پیام کوتاه بجای تماس تلفنی
ممکن است فکر کنید که پیان کوتاه هم یکی دیگر از پیشرفت هایی است که ارتباطات انسانی را کم می کند. اما تحقیقی که در سال 2005 انجام شده نشان می دهد که 53 درصد از نوجوانان و 51 در صد از والدینی که از این روش استفاده می کنند معتقدند که فرستادن پیام کوتاه به بهبود رابطه ی آنها کمک کرده است. استفاده از پیام کوتاه باعث می شود که والدین با فرزندانشان در تماس باشند بدون اینکه فرزندان احساس کنند والدین در زندگی آنها دخالت می کنند یا اصطلاحاً آنها را کنترل می کنند. به این ترتیب هم فرزندان می توانند خلوت خود را داشته باشند و هم والدین می توانند با فرزندان در ارتباط باشند.
اما مراقب باشید
فرستادن پیام کوتاه سطحی از گمنامی را با خود به همراه دارد به این معنی که ممکن است فرزندان بگویند در مدرسه هستند و نباشند، صدایی هم به گوش نمی رسد که والدین بتوانند از درستی یا نا درستی این ادعا مطمئن شوند.
6. کافئین
بعضی از مردم فکر می کنند قهوه و چای بدون کافئین سالم تر است و برخی محققان هم معتقدند که بین کافئین و طپش قلب و سرطان پانکراس ارتباط هایی وجود دارد اما اخیراً تحقیقاتی انجام شده که می گویند کافئین برای بدن مفید است. این تحقیقات قهوه را به عنوان ماده ای که باعث بهبودی یا کند شدن بیماری پارکینسون در مردان می شود معرفی کرده اند. البته پزشکان برای بیماران خود قهوه تجویز نمی کنند ولی کافئین موجود در آن برای افرادی که بخاطر بیماری پارکینسون دچار افت فشار خون می شوند مفید است بنابر این بهتر است با وعده های غذایی یک نوشیدنی کافئین دار هم بنوشند. کافئین همچنین از بوجود آمدن سنگ کیسه ی صفرا و خطر بیماری آلزایمر جلوگیری می کند.
اما مراقب باشید
برای بزرگسالان مصرف حدود 400 میلیگرم کافئین در روز (حدود 4 فنجان قهوه) و برای خانم هایی که در سن باروری هستند حدود 300 میلی گرم در روز کافی است زیرا استفاده ی بیش از حد آن ممکن است باعث سقط جنین شود.
7. مادر شاغل
آیا از اینکه هم باید از بچه ها مراقبت کنید و هم به وظایف شغلی خود برسید نگران هستید؟ تحقیقات نشان می دهند زنانی که باید وظایف سه گانه ی خانه داری، بچه داری و شغلی را با هم انجام دهند از سلامت بیشتری نسبت به سایرین برخوردارند وکمتر از بیماری هایی مثل دیابت، بیماری های قلبی، آلرژی و میگرن رنج می برند. تحقیقات نشان داده اند که 38 درصد زنان خانه دار تا سن 50 سالگی به چاقی دچار می شوند در حالی که این میزان در زنان شاغل 23 درصد است.
اما مراقب باشید
مادران شاغلی که مجرد هستند با وجودی که از زنان شاغل همسر دار یا زنانی که بچه ندارند بیشتر در معرض بیماری هستند ولی هنوز هم از زنانی که شاغل نیستند سالم تر هستند.
8. نور خورشید
سالهاست که متخصصین ما را نسبت به مضرات نور خورشید آگاه کرده اند اما تحقیقات ثابت کرده اند که قرار گرفتن در معرض نور خورشید البته با رعایت اعتدال، مفید است. نور خورشید در بدن ما تبدیل به ویتامین D می شود که به سلامت و استحکام استخوان ها کمک می کند علاوه بر اینها ویتامین Dاز سرطان سینه، پروستات، سفت شدگی بافت ها و دیابت نوع 1 نیز جلوگیری می کند. در طول تابستان تنها با راه رفتن در زیر نور آفتاب و انجام کارهای روزمره ویتامین مورد نیازمان را بدست می آوریم اما گاهی در طول پاییز و زمستان به اندازه ی کافی از نور آفتاب بهره نمی بریم. برای جبران آن بهتر است بزرگسالان با مشورت پزشک خود از داروهای جایگزین استفاده کنند.
اما مراقب باشید
اشعه ی یو وی می تواند خطر ناک باشد و انواع سرطان پوست را بوجود آورد. سعی کنید تنها چند دقیقه در روز در معرض نور آفتاب قرار گیرید از کرم های ضد افتاب با SPF 15 یا بیشتر استفاده کنید و یا بین ساعات 11 صبح تا 4 بعد از ظهر در سایه بمانید.
9. نوشابه های قند دار
آیا اینکه نوشابه های مختلف به صورت رژیمی تولید می شوند خوب است؟ تحقیقی که در سال 2005 بر روی یک گروه 622 نفری انجام شده نشان می دهد که کسانی که به طور مرتب نوشابه های رژیمی مصرف می کنند نسبت به کسانی که نوشابه ی معمولی می خورند بیشتر در معرض افزایش وزن هستند. استفاده از نوشابه های رژیمی به ما یک احساس امنیت دروغین می دهد. تحقیقاتی که بر روی حیوانات انجام شده نشان می دهد که شیرین کننده های مصنوعی در کنترل ارتباط شرطی مصرف شیرینی و جذب کالری اختلال ایجاد می کنند (یعنی چون شیرینی آنها کمتر است مصرف ما بیشتر می شود). بنابراین میزان مصرف کالری بیشتر می شود و به اضافه وزن می انجامد.
اما مراقب باشید
بهتر است تشنگی خود را با آب برطرف کنید چون حتی یک قوطی نوشابه ی گاز دار معمولی حاوی مقدار زیادی کالری است که به نظر نمی آید.م:ایران ویج
در جهان حدود 30 یا 40 نفر هستند که بهدلیل نوعی اختلالات ژنتیک حس درد را نمیفهمند اما قاعدتا شما جزو این گروه نیستید و بخشی از زندگی ماهانه شما کنار آمدن با دردهاست. درد شما ممکن است تیز باشد، یا مبهم و گنگ، جایش در یک نقطه متمرکز باشد یا در بخشی از بدنتان پراکنده باشد، به هرحال این دردها شما را اذیت میکنند و باید راهی را برای کنار آمدن و برطرفکردن آنها پیدا کنید، این مطلب به شما کمک میکند با راههایی ساده بسیاری از دردهایتان را برطرف کنید.
دکتر دانیل چرکین، فوقتخصص درد در مرکز ملی تحقیقات کانادا میگوید: «سردرد و دردهای پشت، گردن، شانه و زانو شایعترین دردهاست البته در خانمها باید دردهای مرتبط با سیکل قاعدگی را هم متذکر شد، برخی مطالعات نشان میدهد بروز درد در زنان بیشتر از مردان است و البته آنها در مقابل درد مقاومتر هستند.» نخستین کاری که در زمان بروز درد میکنید چیست؟ احتمالا استفاده از داروهای مسکن، خب داروها در این مورد کمککننده هستند اما واقعا راهحل قطعی نیستند. دکتر آندرو برتانولی، فوق تخصص بیماریهای اعصاب مرکزی که عضو انجمن «دردهای مزمن» آمریکاست میگوید: «بیشتر مطالعات انجام شده حاکی از این است که مسکنها فقط بین 20 تا 30 درصد از شدت درد میکاهند.» درواقع به همین دلیل است که باید بهدنبال درمانهای جایگزین و طبیعی برای دردهایمان باشیم. دراینجا چند شیوه مناسب برای درمان دردهای شایع را متذکر میشویم.
درد پشــت
بهطور معمول 10درصد از مردم یک جامعه از درد پشت و کمر بهطور مزمن شکایت دارند (این مشکل درخانمها شایعتر از آقایان است) حالتهای مزمنی مثل روماتیسم و پوکی استخوان و یک فعالیت شدید ناگهانی مثل بلند کردن یک وزنه سنگین میتواند باعث این حالت شود. این دردها روی کیفیت زندگی، شغل یا تحصیل تاثیر میگذارند و برای همین برطرف کردن آن میتواند نتایج مثبت زیادی برای شما داشته باشد.
- درمان طبیعی
مطالعات جدید نشان داده استفاده از ماساژ در دردهای مزمن پشت و کمر میتواند به اندازه استفاده از داروهای مسکن موثر باشد. در مطالعهای نشان داده شده افرادی که یک روز درمیان تحت ماساژدرمانی مخصوص کمر قرار میگیرند پس از 10 هفته نسبت به کسانی که همین درد را دارند کمتر احساس درد کرده و کمتر هم بهعلت این بیماری نیاز به بستری شدن در خانه پیدا میکنند. متوسط استفاده از مسکنها هم در این گروه پایینتر است و آنها راحتتر فعالیتهای روزانه و شغلی خود را انجام میدهند. دکتر چرکین میگوید: «این مطالعه نشان میدهد ماساژ میتواند یک بخش مهم از روند درمان دردهای مزمن کمر و پشت باشد. برخی تئوریها حاکی از این است که ماساژ میتواند سیستم عصبی مرکزی را آرام کند و باعث کاهش احساس بروز درد شود.»
درد زانو
معمولا انسانها زیاد به زانوهایشان توجه نمیکنند، تا وقتی که ناگهان دردی تیز و شدید حین راه رفتن یا بالا رفتن از پله به سراغ آنها بیاید. علتهای متعددی برای زانو درد وجود دارد یکی از آنها حرکتهای ورزشی شدید بدون گرم کردن مناسب است و دیگری حرکت ناگهانی خلاف جهت معمول، گاهی هم وزن بسیار زیاد ممکن است دردهای شدید زانو را باعث شود.
- درمان طبیعی
اگر دچار درد مزمن زانو هستید ورزش کردن بهطور منظم (مثل راه رفتن) میتواند به کاهش درد کمک کند زیرا ورزش باعث تقویت عضلات و تاندونهایی که در اطراف مفصل هستند و از آن حمایت میکنند میشود، در ضمن میزان جریان خون مفصل هم با ورزش مناسب افزایش پیدا کرده و این به روند بهبود کمک میکند. دکتر یاکوب تیت بلام نویسنده کتاب «علت اصلی، درمان اصلی» میگوید: «اگر بهدلیل زانودرد سطح فعالیتهایتان را کاهش دهید آن وقت روند بهبود زانویتان را به تعویق انداختهاید. بهترین کار این است که یک پدگرمایی یا کیسه آب گرم را 10 دقیقه قبل از شروع تمرین روی زانویتان بگذارید و سپس آرام شروع به راه رفتن کنید، باید با سرعت کم و آرام راه رفتن را شروع کنید تا با حرکت منظم زانو از درد آن بکاهید.» اگر حتی با راه رفتن آهسته و نرم هم دچار درد زانو میشوید میتوانید از شنا کردن بهعنوان گزینه جایگزین استفاده کنید. برخی مطالعات نشان داده افرادی که 6 هفته بهطور منظم شنا کردهاند درد کمتری در زانوی خود احساس میکنند و برگشت آنها به زندگی عادی پس از آسیب دیدن زانویشان سریعتر است.
راههای آرامبخش، مثل تنفس عمیق، باعث کاهش آدرنالین و کاهش سفتی عضلات گردن و در نتیجه کاهش سردرد شما میشود. زمانی که احساس کردید عضلات گردن شما گرفته و سردرد به سراغتان آمده سعی کنید به یک چیز خوب فکر کنید و نفسهای عمیق بکشید
درد مفاصل
مفاصل متورم قرمزرنگ نه تنها دردناک هستند بلکه میتوانند زندگی معمول شما را مختل کنند. بیماری آرتریت مفصلی اصلیترین علت دردهای مزمن در آمریکاست. عفونتها، مشکلات مفصلی ناشی از چسبیدن استخوانها به هم و تخریب استخوانی و نیز روماتیسم مفصلی علتهای اصلی درد مفاصل هستند.
- درمان طبیعی
برای دردهای مفاصلی همه سراغ قرصهای مسکن میروند اما شاید رفتن به سراغ راههای طبیعی بهتر باشد. دکتر تیتبلام میگوید: «موثرترین دارو برای دردهای مزمن مفصلی گروه داروهای التهابی غیراستروئیدی (مثل پروفن و...) است که این قرصها علت مرگ بیش از هزار و 500 نفر در هر سال بهعلت ابتلا به زخمهای گوارشی است، درحالیکه شما با خوردن مکملهای حاوی گلوکز آمین سولفات و زمتیل سولفوتیل متال یا msm میتوانید به تقویت بافت مفصلی خودتان کمک کنید. شما میتوانید مکملهای حاوی این 3 ماده را 3 بار در هفته مصرف کرده و نتایج مثبت آن را بعد از 2 ماه مشاهده کنید. مطالعات نشان داده که افرادی که مکملهای حاوی این 2 ماده طبیعی را برای 6 هفته 3 بار در روز مصرف کردهاند دردهای مفصلی در آن حدود 80درصد کاهش یافته است.
درد شانه
مفصل شانه نسبت به تمام مفصلهای دیگر بدن دامنه حرکتی بیشتری دارند. دکتر ایرونیگ رافائل میگوید: «این دامنه حرکت وسیع احتمال آسیبدیدن و دچار مشکل شدن مفصل شانه را بیشتر میکند، یک حرکت خلاف جهت حین بازی یا فشار زیاد حین انجام تمرینات قدرتی یا حتی پایینآوردن یک شیء سنگین از جایی میتواند باعث آسیبدیدن مفصل شانه و درد شدید آن شود.»
- درمان طبیعی
دکتر رافائل میگوید: «اگر مفصل شانهتان بهدلیل فعالیت دردناک است حرکات کششی میتواند از سفتی عضلات در تاندونها بکاهد. یکی از شیوههای حرکت کششی شانه این است که در فاصله یک متری کنج 2 دیوار بایستید و کف هر دستتان را روی یکی از دیوارها بگذارید سپس خودتان را به سمت جلو با سر خوابیده بکشید تا مفصل شانه شما کشیده شود. این کار را برای 10 ثانیه انجام بدهید سپس 20ثانیه استراحت کنید و مجددا همین حرکت را تکرار کنید.
درد سر و گردن
حدود25 درصد از مردم یک جامعه طی 3ماه حداقل یک بار سردرد شدید را تجربه میکنند و حدود 15 درصد از مردم جامعه دچار سردردهای مزمن هستند. گاهی علت سردردها مشکلات عصبی و رشتههای عصبی است و گاه به سادگی مشکلات عضلانی یا استخوانهای گردن باعث بروز این دردها میشوند.
- درمان طبیعی
استرس عامل ترشح آدرنالین در بدن است. آدرنالین باعث تنفس سطحی و سفتی عضلات گردن میشود که میتواند باعث سردرد شود. گذاشتن یک کمپرس گرم روی عضلات گردن آنها را آرام میکند و میتواند درد را کاهش دهد. راههای آرامبخش، مثل تنفس عمیق، باعث کاهش آدرنالین و کاهش سفتی عضلات گردن و در نتیجه کاهش سردرد شما میشود. زمانی که احساس کردید عضلات گردن شما گرفته و سردرد به سراغتان آمده سعی کنید به یک چیز خوب فکر کنید و نفسهای عمیق بکشید.