چهارده معصوم علیهم السلام
میکنم آغازنام حضرت پروردگار
خالق لوح و قلم شمس و قمر لیل و نهار
چونکه "رونیزی" به درگاه خداوند کریم
هست چون کلبی دمادم بی پناه و شرمسار
آن زمانی که شوم از غم نهان در زیر خاک
دست کوتاه من و دامان معصومان پاک
می زنم دستم به دامان شه گلگون کفن
آنکه اندر قتلگه گردید چون مه تابناک
گویم از احمد که باشد خاتم پیغمبران
باعث ایجاد عالم خسرو کون و مکان
نیست مانندش به عالم چونکه باشد عقل کل
روز محشر دستگیری می نماید عاصیان
جانشینش در جهان باشد شه دلدل سوار
آنکه میباشد به عالم والد هفت و چهار
کعب? خاکی ز لطف او بسی رونق گرفت
چون که بودش زادگاه کعب? دل در کنار
محو و حیرانم چگونه از جلال مجتبی
گشته مداحش خداوند جهان در هل اتی
سبط احمد پور حیدر غرةالعین بتول
آن که شد مسموم از دست عیال بی وفا
بعد از آن باشد امام دین شه گلگون کفن
درس آزادی به عالم داده بُد اندر وطن
گفت هرگز من نخواهم رفت زیر بار ظلم
گر شود پامال جسمم یا جدا رأسم ز تن
حضرت سجاد با شمشیر بران زبان
بر زمین افکند یکسر ظلم و جور کوفیان
با یزید بی حیا و شامیان بی خرد
گفت ای مردم منم امروز رهبر در جهان
دست کوتاهم به دامان امام پنجمین
وارث علم نبوت خسرو دنیا و دین
مدح او گفتن عبادت هست در دربار حق
نام باقر، باب جعفر، پور زین العابدین
ناشراحکام حق صادق امام راستین
از وجودش گشت عالم همچو فردوس برین
جعفری مذهب کند امروز صدها افتخار
چون بود وابسته بر فرزند خیرالمرسلین
بشنو از موسی بن جعفر خسرو زندانیان
بود او باب الحوائج بر همه اهل جهان
کنج زندان بود اما همچو ماهی پشت ابر
روشنائی بخش یکسر عالم کون و مکان
می روم اینک به دربار سریر ارتضی
می کنم عرض نیاز خود به شاه اولیا
گویمش من بی پناهم بی کسم بی چاره ام
ده پناهم روز محشر ای علی موسی الرضا
بر جواد آل احمد میفرستم من درود
تا به وقت مرگ بر بالین من آید فرود
چون جمال مهوشش بینم شوم بی خود ز خود
شاد و خندان می روم بر درگه رب ودود
غم مخور ای دل که اینک نوبت شادی بود
روز محشر هر که زیر سای? هادی بود
چون ولایش فرض باشد بر همه اهل جهان
بودن کلب درش بهتر ز هر شادی بود
ای امام عسکری ای خسرو نیکو سیر
ای گل باغ نبوت وی امامت را ثمر
دست کوتاه من و دامانت ای سرو بلند
بر گدایان درت از لطف کن شاها نظر
وارث علم تمام انبیا مهدی بود
یادگار پادشاه لافتی مهدی بود
بلبل بستان زهرا دستگیر بی کسان
آخرین از جانشین مصطفی مهدی بود
گویم از سلطان مظلومان شه گلگون قبا
بر سر بالین اکبر آن جوان مه لقا
گفت کِای باب عزیزم رفتی و تنها شدم
نی علمدار سپه نی قاسم نو کدخدا
کن سخن کوتاه "رونیزی" ولی بر سر زنان
بهر اصغر کودک نالان زار بی نوا
(نوکدخدا یعنی تازه داماد)
التماس دعا - برای شادی روح شاعر مرحوم و خاندانش صلوات
بدون شرح
جوان | جاوان (= تر و تازه / شاداب) | ≈ | سنین جوانیُّ |
جاودان | [جاو + دان] (= جائی که آب باشد و بتوان در آنجا ساکن شد) = [آب دان] | ≈ | ابدی / همیشگیِّ |
جاوه | جاوه / جاوا (= آبکی / جائی که آب فراوان باشد)(نام کشور جاوه). | ≈ |
یاوه | جاوه (= آبکی / حرفهای آبکی / حرفهای غیر منطقی). | ≈ | یاوه گفتن / گفتار یاوه |
جیوه | جاوه (= فلز آبکی / فلز مایع) ـ [در انگلیسی Mercury ]. | ≈ |
یواش | (جاو + آشًّّ) ? (یاو + آش) ← یواش (= آب زنده / آب جاری). | ≈ | آرام مثل جریانٍ آب |
جَویدن | (جاو + تَن) ← جاوتَن (= آب کردن / نرم کردن / قابل هضم کردنٍ خوراک). | ≈ | جَویدن |
دریا | درّه جاو ? درّه یاو ← دریا (= درّهای که پر از آب باشد / خلیج / دریاچه). | ≈ | دریا |
اقیانوس | (جاو + شین)(= نشیمنگاه آب) ? یاو شین ? آوشین ← ئوشین. | ≈ | اقیانوسٌّ _/ Ocean |
ناو | (نه + جاو)(نه جاو) ? نه یاو ? ناو (= چیزی که در آب فرو نرود / کشتی) | ≈ | کشتی جنگی |
ناخدا | (ناو + خدا)(= صاحب ناو)(= صاحب کشتی) ? ناو خدا. | ≈ | ناخدا |
جاشو | (جاو + آش)(= آب + زندگی) ← (جاواش) ? (جاوشو) ? (جاشو). | ≈ | ملوان / دریاورز |
جوشیدن | (جاو + آش + اِشت)(= آب + زندگی + آینده) ← جاواشِشت. | ≈ | جوشِشت ← جوشیدنٍّ |
هویج | (جاو + ایج) ← جاویج (= تره بار) ? (یاویج) ? (هویج) ≈ گَزر. | ≈ | هویج |
چلو | (چل + ئو)(هماغوش + آب)(= محلول) ـ [چیزی شبیه به آش] | ≈ | برنج پخته با آب خودش |
پلو | (پُل + ئو)(دانه + آب)(= حبه غیر محلول) | ≈ | برنج پخته بدون آب خودش |
حکایت پادشاه و سه وزیرش
همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند.وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند.
وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد.
اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود.
روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند وقتی وزیران نزد شاه آمدند ، به سربازانش دستور داد ، سه وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند.
در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند.
وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید.
اما وزیر دوم ، این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد
و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مرد.
*********************************************
حال از خود این سؤال را بپرسیم ، ما از کدام گروه هستیم ؟ زیرا ما الآن در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد و فاسد را جمع آوری کنیم ،اما فردا زمانی که ملک الموت امر می شود تا ما را در قبرمان زندانی کند.
در آن زندان تنگ و تاریک و در تنهایی ،
نظرت چیست؟
آنجاست که اعمال خوب و پاکیزه ای که در زندگی دنیا جمع کرده ایم به ما سود می رسانند.
الله تعالی می فرماید: (وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ) البقره 197
و توشه برگیرید که بهترین توشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان ! از(خشم و کیفر ) من بپرهیزید .
پس کمی بایستیم و با خود بیاندیشیم .. فردا در زندانمان چه خواهیم کرد !
در عجبم
از مردمی که به دنبال دنیایی هستند
که روز به روز از آن دورتر می شوند
و
غافل اند از آخرتی
که روز به روز به آن نزدیکتر می شوند .
کسی آرام می آید،نگاهش خیس عرفان است،
قدمهایش پر از معنا،دلش از جنس باران است
کسی فانوس بر دستش به سان نور می آید
امید قلب ما روزی ز راه دور می آید
شکر و سپاس الهی به مناسبت امامت امام زمان(ع) در ماه ربیع الاول،
آغاز امامت حضرت مهدی (عج) مبارک باد.
روز نهم ربیع الاول
روز عید بزرگ و روز عید بقــــــــــــــر یعنی« شکافتن» است.
در روایتی نقل شده که هر که در این روز چیزی انفاق کند،گناهانش آمرزیده شود.
وگفته اند که مستحب است دراین روز اطعام برادران مؤمن و خشنود گردانیدن ایشان،
و توسعه دادن در نفقه و پوشیدن جامه های نو
وشکر و عبادت حق تعالی کردن
و این روز روز بر طرف شدن غمهاست
و روز بسیار شریفی است.
چون روز هشتم ماه، شهادت امام حسن عسگری(ع) بوده
این روز « روز اول امامت حضرت صاحب الزمان (عج) » و سبب مزید شرافتش خواهد بود.