قاصدک شعر مرا از بر کن...
برو آن گوشه ی باغ ،سمت آن نرگس مست ،که ز تنهایی خود دلتنگ است
بنشین روی نسیمی کز احساس برون می آید ...
و بخوان در گوشش شعرم را:
یک نفر خواب تو را می بیند!
نه صدا و نه هیاهو مانده در دنیای رخوت
کوچه های این بیایبان کوچه این کوچه خلوت
این در دیوار خاکی خاطرات مانده بر دوش
خانه ها پر از سکوت و خانه این خانه خاموش
در نگاه سرد عابر غم نان و فکر فردا
غم هر لحظه ی دنیا عابر این عابر تنها
رهگذار راه امروز خسته از این شب غمگین
راوی گذشته ها باش قصه این قصه ی شیرین
روزگاری زیر این هشتی ها بزم لبخند وصدا بود. روزگاری که هنوز کفنش خشک نشده اینجا بوی تنهایی نپیچیده بود. بوی دلتنگی این مانده های وامانده و تنها نپیچیده بود. روزگاری که اینجا برق نبود اما بارقه های امید فراوان بود، روزگاری که تلفن نداشتند اماچون همه دور هم بودند از حال هم چه خوب خبر داشتند. روزگاری که هنوز کسی توقع زیادی از زندگی نداشت تا بخواهد آن را در جایی غیر از اینجا بجوید و آن بیرزد به این همه دوری و جدایی. روزگاری که تو با او اینجا روی این سکو زیر هشتی خاله زیور می نشستید و زندگی را سر می کشیدید. روزگاری که هنوز لازم نبود حتما عید باشد یا محرم که هم را بعد از یک سال ببینیم. روزگاری که هرگز برنخواهدگشت.
روزگاری که روزگار بود....
هشتی ها
تختوکها
همه زنده اند
در باور خیال میانسالی ام
به گمانم صدایی می آید
هزار هزار آورده ام
پیرهن یار آورده ام
تا.........
پاییز
این رنگ رنگ عجیب
با جلوه های دلفریب..
. با همه پیرایه ها بیگانه است
تابستان
سبز و زیبا و شرور
فصل زیبای درخت
این سراپرده ی نور ...
و بهار
فصل لبخند خدا
فصل آغاز تمام لاله ها...
.
.
فصل من
اما
به رنگ دیگریست
فصل من
مثل سه یار دیگرش
صد رنگ نیست.
فصل من
این سپید با شکوه
فصل من مثل دلم
دیوانه است.
شهر خالی جاده خالی کوچه خالی خانه خالی
جام خالی سفره خالی ساغر و پیمانه خالی
کوچ کردند دسته دسته آشنایان عندلیبان
باغ خالی باغچه خالی شاخه خالی لانه خالی
* * *
وای از دنیا که یار از یار می ترسد
غنچه های تشنه از گلزار می ترسد
عاشق از آوازه دیدار می ترسد
پنجه ی خنیا گران از تار می ترسد
شه سوار از جاده هموار می ترسد
این طبیب از دیدن بیمار می ترسد
* * *
ساز ها بشکست و درد شاعران از حد گذشت
سالهای انتظاری بر من و تو بد گذشت
آشنا نا آشنا شد
تا بلی گفتم بلا شد
گریه کردم ناله کردم حلقه بر هر در زدم
سنگ سنگ کلبه ی ویرانه را بر سر زدم
آب از آبی نجنبید خفته در خوابی نجنبید
* * *
چشمه ها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت
آسمان افسانه ی ما را به دست کم گرفت
جام ها جوشی ندارد عشق آغوشی ندارد
بر من و بر ناله هایم هیچکس گوشی ندارد
* * *
شهر خالی جاده خالی کوچه خالی خانه خالی
جام خالی سفره خالی ساغر و پیمانه خالی
کوچ کردن دسته دسته آشنایان عندلیبان
باغ خالی باغچه خالی شاخه خالی لانه خالی......
نور که می امد
گنبدهای خانه هایت, همه طلائی می شدند.
وخاطرات خاک گرفته کوچه هایت زنده،
آنروزها
موسوم باران
صدای آبشار ناودانهایت
مثل ملودی سنتوری بود رو به خاموشی,
گویی ما کودکان پا برهنه را ،
به خلوت پر از تنهایی این روزهایت
هشدار می داد.
متاسفم...همین...
وقتی میخواهند برای من و تو جوک بگویند ....
می گویند یک روز ” غضنفر ” !
در صورتی که غضنفر یعنی ” شیر ، مرد با صلابت و قوی ” …
و از قضا یکی از القاب حضرت علی علیه السلام است.
وقتی یک چیز از مــُــد افتاده به آن می گویند ” جــواد ” !
و جواد به معنای ” بخشنده و سخاوتمند ” است …
و از قضا از القاب امام محمد تقی علیه السلام است.
از اسم ” بتول ” برای مسخره کردن استفاده میکنند !
در صورتی که بتول یعنی پارسا و پاکدامن …
که به صورت خیلی اتفاقی از القاب حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت مریم سلام الله علیها هم هست.
در فیلم ها نام های تقی و نقی را به هزل می آورند !
و تقی یعنی با تقوا و پرهیزگار و نقی به معنای پاک و پاکیزه است …
و اتفاقا از القاب امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام …
وقتی میخواهند بانوان نیروی انتظامی را مسخره کنند میگویند ”فاطی کماندو ” !
چه جالب !!
و یا به جای نام مبارک حضرت ابوالفضل العباس علیه السلاممیگویند ابرفرض !
اتفاقا وقتی میخواهند بگویند فلانی خودش رابه آن راه زده میگویند :
خودش را زده به کوچه علی چپ !
خدا لعنت کند دشمنان اهل بیت علیهم السلام را با این جمله اهانت بار که میگویند :
این حرف ها برای فاطی تنبان نمی شود !
حال این ما شیعیان و این ارادت ما به اهل بیت علیهم السلام !
در مبارزه با این فرهنگ غلط سهیم باشیم …
نگذاریم در طنزها و جوک هایشان از اسامی مقدس ائمه هدیعلیهم السلام استفاده کنند!...
1) ای کسانی که ایمان آورده اید ، بر خدا و فرستاده او تقدم نجویید ، و از خدا پروا کنید ، که خدا شنوا و داناست.
2) ای کسانی که ایمان آورده اید ، ( برای رعایت ادب و مقام پیامبر ) صدای خود را ( هنگام صحبت ) بلندتر از صدای پیامبر نکنید ، و با او بلند سخن نگویید همانند آنکه با یکدیگر بلند سخن می گویید ، مبادا عمل هایتان حبط و تباه گردد و خود ندانید .
3) همانا کسانی که صداهای خود را در نزد رسول خدا پایین می آورند کسانی اند که خداوند دل هایشان را برای پرهیزکاری آزموده ( و آماده ساخته ) است آنان را آمرزش و پاداشی بزرگ است.
4) مسلّما کسانی که تو را از پشت اتاق هایت صدا می زنند بیشتر آنها نمی فهمند ( که حرمت تو را نگاه نمی دارند .
(5 و اگر آنها صبر می کردند تا به سوی آنها بیرون آیی حتما برای آنها بهتر بود و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
آیات 5 - 1 سوره حجرات
لطفا با هر توانی که دارید این مطلب را منتشر کنید
ترسم که شعـــر سنگ مزارم این شود
این هـم جمـال یوسف زهـرا ندید و رفت
گل باشید اما عمرتان عمر گل نباشه