شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک و تویتر در پایان دهه اول از قرن بیست و یکم، به گونه ای خاص موجب ایجاد تغییر در راههای برقراری ارتباط بین انسانها شده اند. به گفته متخصصان علوم ارتباطات، شبکههای اجتماعی بیش از آنچه هر یک از ما تصور کنیم، موجب کاهش رابطههای چهره به چهره شده اند. اکنون فیسبوک سرشناسترین شبکه اجتماعی اینترنتی است که با وجود فیلتر بودن، استقبال از آن رو به افزایش است. این شبکه اجتماعی بیش از 500 میلیون نفر را به عضویت دارد که به این ترتیب سومین منطقه پرجمعیت جهان به محسوب می شود و به طور متوسط در هر ثانیه، هشت کاربر جدید به عضویت این سایت در می آیند. در این میان، دانشجویان که به طور معمول قشر جوان جامعه را تشکیل میدهند یکی از مخاطبان اصلی شبکههای اجتماعی هستند که به دلیل برخورداری از سواد رسانهای بیشتر و آشنایی با فناوریهای رسانهای، بیشتر از سایر اقشار جامعه از فیسبوک استفاده میکنند. البته دلیل استفاده دانشجویان از شبکه اجتماعی همچون فیس بوک، می تواند دلایل متعددی داشته باشد که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می کنیم.
آنچه مشخص است اینکه شبکه های اجتماعی نقشی مهم و تعیین کننده در میان افراد جوامع مختلف، پیدا کرده اند و به همین خاطر از اهمیت زیادی برخوردارند. به همین خاطر، تحقیقات بسیاری در رابطه با این شبکه ها، کابران مختلفی که عضو آنها هستند و چگونگی استفاده این کاربران از این شبکه های اجتماعی، صورت گرفته است.
چرا اعتماد و رغبت جوانان جامعه ما به استفاده از شبکه های غیر بومی تا این حد زیاد است؟ آیا وقت آن نرسیده که رقابت را اینگونه شروع کنیم و انتخاب را به مخاطبان بسپاریم؟چرا اعتماد جوانان به فیس بوک بیشتر از شبکه های اجتماعی داخلی است؟
به گزارش خبر گزاری فارس، بر اساس آخرین پژوهش انجام شده در داخل کشور، دانشجویان با فراوانی 41 درصد بیشترین میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی را به خود اختصاص داده و در رده بعد کارمندان با فراوانی 32 درصد قرار دارند.
در ارتباط با این آمار، یک کارشناس سیاستگذاری فرهنگ و ارتباطات در گفت و گو با خبرگزاری فارس، از اتمام مراحل پژوهش شبکه های اجتماعی مجازی و سبک زندگی جوانان خبر داد و گفت: بر اساس نتایج این پژوهش که از طریق پیمایش میان اعضای بزرگترین جامعه مجازی ایرانیان انجام شده است، 19 درصد استفاده کنندگان از شبکههای اجتماعی مجازی از فیلتر شکن استفاده میکنند.
وی اینطور ادامه داد که : یافتههای پژوهش شبکه های اجتماعی و سبک زندگی جوانان که در قالب پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه امام صادق(ع) ارائه شده است، بیانگر آن است که 29 درصد کابران شبکه های اجتماعی مجازی از شبکه های اینترنتی غیربومی نظیر فیس بوک، یاهو، تویتر و نت لاگ استفاده مینمایند.
بنابر گفته های مذکور مشخص می شود که طبق داده های نخستین پیمایش فراگیر در میان اعضای بزرگترین شبکه اجتماعی بومی، دانشجویان با فراوانی 41 درصد، بیشترین میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی را به خود اختصاص داده اند و در رده بعد، کارمندان با فراوانی 32 درصد قرار دارند. همچنین 55 درصد مردان و 54 درصد زنان اذعان کرده اند که بیشترین وقت خود در مقایسه با سایر فعالیتهای روزمره سایبری را به استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی اختصاص میدهند.
این گزارش ها به طور کلی نشان می دهند که جایگاه شبکه های اجتماعی در میان مردم کشور ما، جایگاهی مطلوب و دلخواه تلقی شده و به همین خاطر میزان قابل توجهی از افراد در این محیط های سایبری فعالیت و گذران وقت می کنند. اما نکته قابل توجه حضور دانشجویان است که بیشترین میزان استفاده را از شبکه های اجتماعی مجازی دارند. آنچه مسلم است اینکه یافتن دلایلی که موجب حضور بالای دانشجویان در این شبکه ها شده است، می تواند قابل توجه و بررسی باشد.
در این رابطه پژوهشی دیگر با عنوان «بررسی کارکردهای شبکههای اجتماعی برای دانشجویان( با مطالعه موردی فیسبوک)» در مقطع کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی، در دانشگاه علوم و تحقیقات انجام شده است. این پژوهش کمی پیش تر از تحقیقات مذکور صورت گرفته است.
این تحقیق نشان داد نزدیک به 48 درصد دانشجویان روزانه، یک دقیقه تا نیم ساعت از وقت خود را در فیسبوک میگذرانند
این تحقیق با در نظر گرفتن این فرض که ، اعتماد به عنوان سنگ بنای سرمایه اجتماعی و عامل تعیینکننده ای در شکل گیری نحوه نگرش افراد باشد، به بررسی و پژوهش پرداخته است. چرا که امروزه اعتماد به شبکههای اجتماعی اینترنتی میتواند عاملی مهم برای میزان استفاده و نحوه استفاده از این شبکهها باشد.
در این تحقیق برای دستیابی به نتایج مورد نظر، پرسش هایی تدوین شده اند تا به کارکردهای شبکه های اجتماعی در میان دانشجویان دست یابند.
این تحقیق نشان داد نزدیک به 48 درصد دانشجویان روزانه، یک دقیقه تا نیم ساعت از وقت خود را در فیسبوک میگذرانند. براساس اعلام سایت فیسبوک 50 درصد از کاربران هر روز به این سایت مراجعه میکنند. این درحالی است که این آمار در بین دانشجویان ایرانی که استفادهکنندگان اصلی اینترنت در ایران را تشکیل میدهند، 39 درصد است. (آماری که تیرماه گذشته به 41درصد افزایش یافت).براساس آمار،هر فردی در فیسبوک به طور متوسط 130 دوست دارد. این تحقیق نشان داد که اکثریت دانشجویان بین یک تا 50 دوست در فیسبوک دارند. این تحقیق همچنین نشان داد که اکثریت پاسخگویان (79 درصد) از نام واقعی خود در فیسبوک استفاده میکنند. همچنین 75 درصد دانشجویان از اینترنت پرسرعت برای ورود به سایت فیسبوک استفاده میکنند، اما 25 درصد نیز با استفاده از اینترنت کمسرعت از شبکه اجتماعی فیسبوک استفاده میکنند.
نتیجه گیری
هرچند که تحقیقات اجتماعی هم همچون سایر تحقیقات علمی دارای درصدی خطا می باشند اما به طور کلی نتایجی که از این تحقیقات به دست می آید، می تواند زمینه و بستری از یک جریان یا مسئله اجتماعی را برای همه ما بازگو کند. آنچه مشخص است اینکه دانشجویان جامعه ما، بیشترین افرادی هستند که در شبکه فیس بوک عضویت دارند. اغلب این افراد به دلایل مختلفی به فیس بوک اعتماد کرده و نام و مشخصات واقعی خویش و حتی عکس های خانوادگی و شخصی خود را در اختیار این شبکه اجتماعی قرار داده اند. دانشجویان در فیس بوک به برقراری ارتباط با دوستان هم جنس و غیر هم جنس، می پردازند و از طریق این شبکه به برقراری ارتباطات خاصی دست می زنند. واقعیت حاکی از این است که استفاده دانشجویان از این شبکه بیش از هر چیزی برای صرف کردن اوقات فراغت،سرگرمی و خوش گذرانی است و گه گاه به فعالیت های علمی،سیاسی و فرهنگی هم می پردازند. بررسی این فعالیتها به لحاظ فرهنگی، امری مهم و مفصل است که نیاز به بررسیهای دقیق دارد اما بیان یک نکته مهم است. اینکه چرا هنوز نتوانسته ایم پیش از ورود یک سیستم جذاب و موثر، به طور بومی طراح کننده شبکه ای باشیم که جوانان ما به آن اعتماد کرده و به عضویت آن در بیایند؟چرا اعتماد و رغبت جوانان جامعه ما به استفاده از شبکه های غیر بومی تا این حد زیاد است؟ آیا وقت آن نرسیده که رقابت را اینگونه شروع کنیم و انتخاب را به مخاطبان بسپاریم؟چرا اعتماد جوانان به فیس بوک بیشتر از شبکه های اجتماعی داخلی است؟
این گزارش ها به طور کلی نشان می دهند که جایگاه شبکه های اجتماعی در میان مردم کشور ما، جایگاهی مطلوب و دلخواه تلقی شده و به همین خاطر میزان قابل توجهی از افراد در این محیط های سایبری فعالیت و گذران وقت می کنند
تصور کنید اگر هم زمان با پیدایش فیس بوک، طراحان داخلی ما در علوم ارتباطات و کامپیوتر، به ساخت شبکه ای داخلی همچون فیس بوک دست می زدند و از همان امکانات و کیفیت، کاربران خود را بهره مند می ساختند، امروز این آمار پائین تر نبود؟ باور کنیم که این امکان وجود داشت که بودجه هایی را که برای یافتن آسیب های ناشی از شبکه هایی همچون فیس بوک، صرف کردیم، می توانستیم برای طراحی و ساخت شبکه ای مشابه و بومی، صرف کنیم. مهم این است که به جای پیدایش راه حلی برای علاج دردهای بزرگ فرهنگی و اخلاقی، به فکر علاجی قبل از وقوع و شایع شدن عامل این دردها، در جامعه باشیم.
این همه مخاطب ماهواره ازکجا میآیند؟
چرا 50 درصد از مردم عادت به دیدن ماهواره دارند؟ آیا این تقصیر رسانه ملی ست یا از خود ما ناشی می شود؟
ماهواره هم مانند سایر رسانههای مشابه در کشور ما زودتر از فرهنگ استفادهاش رسید و ما هم نتوانستیم فرهنگ استفادهاش را فرهنگ سازی کنیم و باز هم اقدامات بازدارنده، در راس اقدامات ما برای برخورد با این تکنولوژی رسانهای شد.
همه با این کلمه آشنا هستیم "پارازیت". کسانی که موقع دیدن برنامه ماهوارهای مورد علاقه خود در دریافت سیگنال مشکل پیدا میکنند و ناراحت از اینکه نمیتوانند برنامه را بدون مشکل تماشا کنند بهتر از هر شخصی معنای پارازیت را میفهمند.
پارازیت یعنی نه محکم مسئولین به علاقه شما به ماهواره. پارازیت از جمله مثالهای بارز برای استفاده از اقدامات بازدارنده است. ایران از جمله کشورهایی است که در برابر ماهواره منفعلانه ترین واکنشها را داشته است، فقط پارازیت...
مسلما ما نمیتوانستیم مانند برخی از کشورها دریچه تهاجم فرهنگی را بر روی ذهن مردمانمان باز بگذاریم تا آنها هم با سیاست جهانی سازی یکی شوند و یا مانند برخی از کشورهای دیگر کوتاه بیاییم و سیاست یکی به میخ و یکی به نعل را اجرایی کنیم. ترجیحاً باید ما هم جبهه جنگ نرممان را به کار میانداختیم اما چون عدهای عرصه جنگ نرم را با جنگ سخت اشتباه گرفته بودند مشکل از همین جا شروع میشد.
گاهی هم اهمال کاریهای دیگران برای ما دلیلی ناموجهی است تا به سمت ماهواره گرایش پیدا کنیم و همه مواد قانونی و شرعی خود را دور بزنیم.اما باید دید آیا به صرف عدم وجود رسانهای دینی و اخلاقی ما مجازیم به سوی ماهواره و هر برنامهای از آن برای سرگرم شدن برویم. اینجا تنها ایراد وارده بر خود ما میباشد نه هیچ کس دیگری
ماهواره مطابق قانون، رسانهای ممنوع است. در واقع پای بازدارنگی ما در جبهه جنگ نرم قاطعانه به پیشواز این رسانه رفته است حتی چندی پیش با عملیات راپل فرهنگی نیروهای انتظامی این مورد را به خوبی شاهد بودیم اما آنچه که در کنار این قاطعیت جای خالی دارد کار فرهنگی در جبهه جنگ نرم است تا بازدارندگی صرف نتیجه عکس ندهد.تبیان
طبق آخرین آمارهای اعلام شده از طریق مسئولین رسانه ملی 50درصد از مردم عادت به تماشای ماهواره دارند حال میخواهیم به ببینیم این عادت از کجا ناشی شده است و چرا با اوج گرفتن فعالیت شبکههای فارسی زبان آمار به بینندگان این رسانه ممنوع در داخل کشور افزایش مییابد.
هدف اصلی رسانه ملی!
وقتی با کسانی که ماهواره تماشا میکنند هم صحبت میشوی علت اصلی این کار خود را ضعف رسانه ملی مینامند. این آمار را هم میتوان در تحلیل محتوای نظرات مخاطبان تبیان در ذیل ویژه نامههای "فارسی وان" و "من و تو" مشاهده نمود. بیش از 50 درصد در هر ویژه نامه علت اصلی رونق اینچنین شبکههایی را ضعف صداوسیما میدانستند.
در باره با صداوسیما به چند مورد در اینباره برمی خوریم:
1- ضعف برنامه ای
همانطور که اشاره شد برنامههای رسانه ملی از نظر مخاطبان ایرانی ماهواره بین، ضعیف است. البته این ناقض برنامههای خوب سیما نیست بلکه این مخاطبان برآیند کلی این رسانه را زیر تیغ نقد میبرند.
عدهای از این مخاطبان سریالها و فیلمهای سینمایی را در محتوا و ساخت ضعیف میپندارند و ترجیح میدهند که با سریالهای شبکههای فارسی زبان ماهوارهای خود را سرگرم کنند که البته شبکههایی چون نمایش، آی فیلم میتواند با برنامه ریزی قوی سعی در جبران خلا های قبلی نمایند.
عدهای دیگر از مخاطبان به ضعف برنامههای خبری و نقدهای سیاسی اشاره میکنند این افراد بر این باور هستند این برنامه یا یک سویهاند یا همه چیز را نمیگویند و ما به این دلیل به سراغ شبکههای خبری فارسی زبان میرویم تا همه چیز را بدانیم! رسانه ملی در اینجا هم با گذر از خطوط قرمز اضافی و با نگرش عمیق و تکیه بر سواد رسانه ای مخاطبان باید سعی کند این ذهنیت را در مخاطبان تغییر دهد.
اما مخاطبان دیگر که به دنبال سرگرمیهایی غیر از فیلم هستند؛ آنان خواستار برنامههایی جذاب و سرگرم کنندهاند و برنامههایی که بیش از هر جایی، شبکه مستند یا برنامههای مستند و طنز شبکههای دیگر باید آن نیاز را بر آورده کنند.
2-مشکل جدول پخش سیما
برنامه های سیما گاه بسیار خوب و جذاب می باشند اما این کنداکتور نامناسب شبکه ها است که باعث می شود مخاطب احساس کند سیما چیزی برای دیده شدن ندارد، به طور مثال در ماه مبارک رمضان شما میتوانستید در یک ساعت خاص در حداقل سه شبکه پخش قران را ببینید یا در ایام 22بهمن مدام برنامه های مربوط به این جشن را؛ اما باید برنامه ها متناسب باسلیقه های مخاطبان باشد و متفاوت تا مخاطب گریز پیدا نکند. سیما بایدچون زیر عنوان واحدی برنامه پخش می کند، به صورتی طیف برنامه های خود را قرار دهد که هم بیشترین سلیقه را در طول روز و در یک ساعت در شبکه های مختلف برآورده کند و هم رقابت را میان شبکه ها از بین نبرد. باید طوری برنامه ها جوابگو نیازها و سلایق شما باشند که مخاطب به خاطر عدم وجود برنامه دلخواه به سمت ماهواره نیل پیدا نکند.
3- کمک خاص سیما به ماهواره
البته این ایراد به رسانه سینما و رادیو هم بر میگردد که انچه پیرامون سیما گفته خواهد شد به این دو رسانه هم تعمیم دهید.
وقتی رسانه ملی به جای نهادینه کردن و اقناع و ترغیب مخاطب در جهت پیامهای اسلامی و ملی دچار التقاط میشود و خود در جاهایی در زمین امپریالیسم رسانهای گام بر میدارد و همان پیغامهای این رسانهها را کمی بومیتر به خورد مخاطب میدهد خود کمکی است که مخاطب بهتر به سمت ماهواره نیل کند و پیامهای آن را دریافت کند وقتی در سریال ماه رمضانی "5کیلومتر تا بهشت" ما خود دوستی دختر و پسر را ترویج میکنیم یا موج شباهت آرایش و پوشش مردان و زنان بازیگر به ویژه در سینما به سوی بازیگران ماهوارهای بیشتر میشود این خود زمینه ساز است که مخاطبین به طور آهسته تغییر ذائقه دهند و به سمت ماهواره نیل پیدا کنند.
اول اینکه انسان تنوع طلب است حتی اگر شبکههای داخلی همه خوب باشند او از نظر روانی به کسب دیدن شبکههایی بیشتر میل دارد و در مورد دوم باید بدانیم که برای ما در خیلی از جاها مرغ همسایه غاز است یعنی حتی اگر یک برنامه واحد از شبکه داخلی و خارجی پخش شود عدهای ان برنامه را از شبکه خارجی دنبال خواند کرد و برایشان جذابتر است
خلاهای فرهنگی ما
1-سونامی تکنولوژیک رسانه ای و بستن مخاطب
در عصری که هر روز رسانهها شکل تازهتری به خود میگیرند و تکنولوژیهای رسانهای ترکیبی و سهل الوصولتر میشود. سختترین کار ممکن و شاید بیهوده؛ جلوگیری از دسترسی افراد به آن تکنولوژی رسانهای میباشد.
در عصر حاضر منع کامل مخاطب قطعاً موجب بازدارندگی نخواهد شد و فقط انسان را مصداق الانسان حریص علی ما منع میکند. بهتر است در این عصر با فرهنگ سازی معقول استفاده و آگاهی دادن به مخاطب و حتی امکان در صورت منع قانونی از سانسور به جای حذف استفاده کرد. شاید بهتر باشد خود سیما شبکههای مفید ماهوارهای را در دسترس مخاطبان قرار دهد کاری که شروع شده ولی باید سرعت بیشتری بگیرد.
2- مخاطبان دینی نبوده ایم
گاهی هم اهمال کاریهای دیگران برای ما دلیلی ناموجهی است تا به سمت ماهواره گرایش پیدا کنیم و همه مواد قانونی و شرعی خود را دور بزنیم
عدهای از افراد برای دیدن ماهواره به خصوص هر برنامه جذابی از آن ، اینطور دلیل میآورند که رسانه ملی برنامه جذابی ندارد و ما مجبوریم که......
اما باید دید آیا حتی به صرف عدم وجود رسانهای دینی و اخلاقی ما مجازیم به سوی ماهواره و هر برنامهای از آن برای سرگرم شدن برویم. اینجا تنها ایراد وارده بر خود ما میباشد نه هیچ کس دیگری.
3- نظریه بیهوده ماهی دادن به مخاطب!
همانطور که اشاره شد امروزه با پیشرفت تکنولوژی و سهل وصولتر شدن تکنولوژی رسانهها قطع دسترسی همه جانبه مخاطب نسبت به رسانهها شدنی نمیباشد. حال مشکل از اینجا پیش می آاید که ما نتوانستیم چگونه فکر کردن را به مخاطب یاد دهیم و مدام به چه فکر کردن را به برای او زمزمه کردهایم و هنوز نتوانستیم سواد رسانهای مطلوبی را در سطح جامعه باز آفرینی کنیم و مخاطب ما به صرف یک نارضایتی از برنامهها ممکن است اینطور برداشت کند که خبر ما یک سویه است و من به تماشای خبر بی بی سی مینشینم و او واقعیتها را بدون دستکاری خواهد گفت! یا اینکه شبکهی من و تو با فرهنگ من کاری ندارد و فقط میخواهد مرا سرگرم کند!
دراینچنین موارد سواد رسانهای میتواند باطن برخی از شبکههای ماهوارهای را برای مخاطب افشا کندو مخاطب به این دلایل به سراغ شبک ه های خاص ماهواره ای نرود.
4- مرغ همسایه غاز است
در بسیاری از موارد حتی با عملکرد خوب صدا و سیما در برخی برنامهها باز شاهد این هستیم افراد به سراغ ماهواره میروند این از دو عامل ناشی میشود:
اول اینکه انسان تنوع طلب است حتی اگر شبکههای داخلی همه خوب باشند او از نظر روانی به کسب دیدن شبکههایی بیشتر میل دارد و در مورد دوم باید بدانیم که برای ما در خیلی از جاها مرغ همسایه غاز است یعنی حتی اگر یک برنامه واحد از شبکه داخلی و خارجی پخش شود عدهای آن برنامه را از شبکه خارجی دنبال خواهند کرد و برایشان جذابتر است که این مورد خود ناشی از سیاه نمایی بر علیه شبکههای داخلی است و هم ناشی از همان گرایش فکری برخی مخاطبین است.
آخر کلام:
ماهواره تکنولوژی فراگیر رسانهای امروز در حال شیوع در میان جامعه ایرانی است و با توجه به سواد رسانهای پایین جامعه و عدم فرهنگ سازی چگونه فکر کردن در میان مخاطب و با عملکرد امپریالیستی رسانههای فارسی زبان در جنگ نرم این مورد برای ما فایدهای نخواهد داشت و بهتر است در کنار اقدامات بازدارنده سعی در فرهنگ سازی برای استفاده از این تکنولوژی و ارتقای برنامههای فرهنگی خود به ویژه در رسانه ملی کنیم.
اگر نگاه منطقی به عادت 50درصدی مخاطبان ماهواره کنیم خواهیم دید عدهای با فرهنگ سازی از این آمار کم خواهند شد، عدهی کمی کماکان به دلایل خاص به سمت ماهواره گرایش خواهند داشت و عدهای نیز برای استفاده درست در کنار رسانه ملی پایان خواهند نشست و این تدابیر مختلف ما چون تقویت شبکههای داخلی، پوشش دهی شبکههای معقول و افزایش سواد رسانهای و... میباشد که میتواند با داشتن حتی چنین آماری از مخاطبان در داخل ما را در مقابل جنگ نرم واکسینه
امام علی ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الاماء لرددته فان فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق»( خطبة 15 نهج البلاغه) چگونه ظلم بر افرادی که عدل بر آنان دشوار است، دشوارتر خواهد بود و حال آن که در حکومت ظلم دست آنان برای رسیدن به اهدافشان بازتر است؟ اگر ممکن است روایاتی در این زمینه بیان کنید.
پاسخ :
یکی از اوصاف حضرت علی ـ علیه السّلام ـ عدالت خواهی و ظلم ستیزی ایشان است و به حدّی این صفت در آن حضرت برجسته است که گفتهاند: «قتل فی محرابه لشدة عدله» [1] در محرابش به خاطر شدّت عدالتش کشته شد؛ و در این باره سخنان نغز بسیاری دارند[2] و خطبهای که در سؤال مطرح شده یکی از آنهاست.
نگاهی به خطبه: آن چه را که مرحوم سیّد رضی ـ رحمة الله علیه ـ در خطبه 15 نهج البلاغه آورده است بخش گلچین شده از خطبهای است که طبق نقل ابن عباس، علی ـ علیه السّلام ـ در روز دوم خلافت ظاهریشان در مورد بازپس گیری زمینها و اموال متعلق به بیت المال که در زمان عثمان تاراج شده بود، بیان فرمودند:[3] و در آن به غارتگران این گونه هشدار دادند:«بدانید هر قطعهای از زمین را که عثمان بخشیده و هر مالی از مال الله (بیت المال) که به ناحق داده است باید به بیت المال برگردد، زیرا هیچ چیزی، حق قدیم و ثابت را باطل نمیکند ...»[4] و بعد طبق آن چه در نهج البلاغه آمده، در متن سؤال هم ذکر شده است فرمودند: «و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الاماء لرددته فان فی العمل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق» ؛ به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر کجا بیابم به صاحبان آن بازمیگردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا عدالت گشایش برای عموم است، و آن کسی که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سختتر است.[5]
به نظر میرسد سؤالی که درباره این خطبه مطرح شده است، ناشی از معنایی است که برای قسمت آخر آن یعنی «فان فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق» تصور شده است، زیرا این سؤال بر این فرض مبتنی است که معنی قسمت آخر خطبه این باشد که «کسانی که عدل بر آنان دشوار است، ظلم کردن توسط آنان دشوارتر خواهد بود» و حال آن که منظور حضرت این نیست، بلکه به نظر مترجمان و شارحان معروف نهج البلاغه، مقصود از عبارت «و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق» این است که کسی که تحمّل عدل بر او دشوار است، به طریق اولی تحمّل ظلم و ستم بر او سختتر خواهد بود.[6] چنان که شهید مطهری ـ رحمة الله علیه ـ در توضیح فراز مورد بحث میفرماید: عدالت بیش از هر چیز دیگر، گنجایش دارد که همه را راضی کند، یگانه ظرفیتی که میتواند همه را در خود جمع کند و زمینه رضایت عموم واقع گردد عدالت است، اگر کسی در اثر انحراف طبیعت و در اثر حرص و آز، به حقّ خود و حدّ خود قانع نباشد و قناعتِ به حق، بر او فشار بیاورد، جور و ظلم به او بیشتر فشار خواهد آورد.[7]
آیت الله مکارم در توضیح عبارت مورد بحث مینویسد: (علی ـ علیه السّلام ـ) سرانجام به کسانی که دستهایشان به این اموال (اموال حرامی که در زمان عثمان به چنگ آوردهاند) آلوده است و تصور میکنند این تصمیم امام ـ علیه السّلام ـ (در بازپس گیری آن اموال) به زیان آنهاست، اندرز میدهد که این کار به نفع خود آنها میباشد، زیرا اگر کسی عدالت بر او تنگتر است. چرا که عدالت، اموال حلال او را به او میدهد و تنها اموال نامشروعش را میگیرد، ولی اگر (افراد) تن به عدالت ندهند و رسم ظلم و جور زنده کنند، تمام اموالشان به خطر میافتد، هم حلالشان و هم حرامشان ...[8]
توجّه به مقصود حضرت علی ـ علیه السّلام ـ مانع از به وجود آمدن سؤال فوق میگردد و جایی برای ذکر احادیثی در تأیید آن برداشت وجود نخواهد داشت و اصلاً روایتی در این مورد وجود ندارد. امّا برای آن که درخواست پرسشگر عزیز بیپاسخ نماند چند روایت که به نحوی با موضوع خطبه مورد بحث مرتبط باشد ذکر میگردد:
1. وقتی عدّهای از دوستان علی ـ علیه السّلام ـ به حضرت پیشنهاد کردند که به خاطر جذب بزرگان قریش و ... دست از تقسیم مساوی بیت المال بردارد و به اشراف اموال بیشتری عطا کند؛ حضرت در پاسخ فرمودند:«آیا به من دستور میدهید برای پیروزی خود، از جور ستم دربارة امّت اسلامی که بر آنها ولایت دارم استفاده کنم؟ به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب میکنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود به گونهای مساوی در میان مردم تقسیم میکردم تا چه رسد که جزو اموال خداست ...»[9]
2. باز حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: من عامل رعیته بالظلم ازال الله ملکه و عجل بواره و هلکه (هلاکه)[10] هرکس (فرمانروایی) که با رعیت (زیردستان) خود با ظلم رفتار کند، خداوند ملکش (فرمانرواییش) را زایل کند و نابودی و هلاکتش را سریع گرداند.
3. امام علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: «الرعیة لا یصلحها الا العدل» [11] (حال و وضع) رعیت (مردم) را چیزی جز عدل اصلاح نمیکند.
4. و نیز آن حضرت فرمود: «فی الجور هلاک الرعیة» [12] تباهی رعیت (مردم)، در ظلم و ستمکاری است.
5. امام باقر ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: «ما اوسع العدل، ان الناس یستغنون اذا عدل علیهم»[13] عدالت چه وسعتی دارد! یقیناً اگر با مردم با عدالت برخورد شود (همه) مردم غنی (بینیاز) خواهند شد.
پی نوشت ها :
[1] . مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران، صدرا، چاپ پنجم، 1358، ص20.
[2] . ر.ک: رسول زاده خویی، سید اسماعیل، قضاوتها و حکومت عدالتخواهی علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ ، تهران، یاسین، چاپ هفتم، 1375، ص530ـ557.
[3] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، پیام امام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1375، ج1، ص526؛ و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1385 ق، ج1، ص269.
[4] . ابن ابی الحدید، همان.
[5] . نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، قم، پارسایان، چاپ دوم، 1379، ص58ـ59.
[6] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تهران، پیام امام، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1375، ج1، ص 527؛ محمّد جواد مغنیه، فی ظلال نهج البلاغه، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، 1979م، ج1، ص130.
[7] . مطهری، همان، ص14.
[8] . پیام امام، همان، ص528.
[9] . نهج البلاغه، همان، ص239، خطبة 126.
[10] . عبد الواحد بن محمّد تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، بیتا، ص346.
[11] . همان، ص340.
[12] . همان، ص346.
[13] . محمّدی ری شهری، محمّد میزان الحکمة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1362، ج6، ص83.
چرا زنها 6 سال زودتر از مردها مجبور به انجام نماز و روزه و سایر تکالیف شدهاند؟ آیا این ظلم در حق زنها نیست؟
این سوالی است که ممکن است در ذهن و زبان خیلی از زنان جامعه طرح شده باشد که براستی آیا این بلوغ زودهنگام زن نسبت به مرد، مطابق با قانون فراگیر عدل خداوندی است؟ مکلف شدن زودهنگام زنان به تکالیف سنگین شریعت، آیا تبعیض ناروا نسبت به او انگاشته نمی شود؟
حکیم و مفسر فرزانه قرآن، استاد جوادی آملی در کتاب وزین ”زن در آئینه جمال و جلال خداوند” این سوال را چنین پاسخ گفته اند:
نه تنها در حق زنها ظلم نشده است بلکه آنها مورد عنایت ویژه قرار گرفتهاند. شما بارگاهی را تصور کنید که بدون اذن ورود، نمیتوان وارد آن شد؛ اگر در آن بارگاه رفیع، کسی زن را شش سال زودتر از مرد راه بدهد معلوم میشود که این زن بیش از مرد مورد عنایت صاحب بارگاه قرار گرفته است. دین عنایت خاصی نسبت به زن داشته است که او را زودتر از مرد مشرّف به درگاه حضرت حق نموده است. بلوغ در واقع مشرف شدن است نه مکلّف شدن، بزرگان اهل سلوک میگویند ما با بلوغ مشرف شدهایم نه مکلف، چون زحمت و مشقتی در کار نیست. بلکه شرف در کار است، امام سجاد(ع) در مناجات الذاکرین میفرمایند: «یا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ» یعنی ای خدایی که نام تو مایه شرافت است.
بنابراین اگر کسی به جایی برسد که لیاقت ذکر خدا را پیدا کند و به یاد خدا باشد و خدا هم به یاد او باشد، شرافتی نصیب او گردیده است و زن شش سال قبل از مرد به این شرافت میرسد. زن باید این مطلب را خوب درک کند که دین صریحاً به مرد میگوید تو برو و شش سال دیگر بازی کن، ولی زن را به حضور میپذیرد. مثل اینکه در یک مجمع علمی به بچهها بگویند شما بروید بازی کنید، اینجا جای شما نیست، امّا بزرگترها را اجازه ورود بدهند.
این شش سال زودتر مکلف شدن نه برای آن است که زن ناقص است بلکه برای آن است که زن ریحانه است و این گل فقط باید به دست باغبان باشد و باغبانِ این گل، فقط قرآن و عترت و ذات اقدس اله است. درست است که باغبان هر انسانی خداست1 منتها همان باغبان بهتر میداند که کدام گل را بهتر و زودتر از دیگر گلها باید حفظ کرد. کدام نهال را باید بیشتر پذیرائی کرد. این پذیرائی ویژه الهی نشانه عظمت زن است. وقتی زن عظمت خود را مییابد که بداند خدا او را شش سال زودتر از مرد میپذیرد. با این بینش در مییابیم که نه تنها در این مورد به زنها ظلمی نشده بلکه آنها مورد عنایت ویژه قرار گرفتهاند، چون سازنده و تربیتکننده زنان و مردان صالح و نمونه هستند.
چاقها بخوانند: فواید روغن کنجد!
روغن کنجد یکی از روغنهای اشباع نشده و مفید برای بدن است و در آمریکای شمالی و کانادا به مقدار زیاد مصرف میشود ... روغنی برای رفع تنگی نفس!
کنجد
کنجد دارای پروتئین، ویتامینهای B,D,E,F و لسیتین Lecithin است. مقدار روغن آن در حدود پنجاه درصد است. روغن کنجد مرکب از حدود هفتاد درصد اسیدهای چرب اشباع نشده مانند لینولئیک اسید، اولئیک اسید و مقداری اسیدهای چرب اشباع شده مانند اسید پالمتیک و آراشیدیک اسید است.
روغن کنجد یکی از روغنهای اشباع نشده و مفید برای بدن است و در آمریکای شمالی و کانادا به مقدار زیاد مصرف میشود و دلیل آن است که این روغن نه فقط کلسترول بدن را بالا نمیبرد، بلکه آن را کاهش میدهد. برای تهیه روغن کنجد معمولا دانهها را میشویند تا رنگ روی آن از بین برود. سپس دانهها را آسیاب کرده و در آب میریزند تا پوست آن که سبک است روی آب بیاید که آن را میگیرند.
بعد دانهها را خشک کرده و در آب جوش میریزند و خمیر میکنند. این خمیر را تحت فشار قرار داده تا روغن آن جدا شود. این روغن را "روغن سرد فشار اول" مینامند و از تفاله باقیمانده تحت اثر فشار و گرما روغنی بهدست میآید که به نام "روغن گرم" یا "فشار دوم" معروف است که البته ارزش غذایی روغن سرد را ندارد.
تفاله باقیمانده از این مرحله را معمولاً برای علوفه دامها بهکار میبرند. مخصوصاً این تفاله از نظر داشتن مواد پروتئینی، غذای خوبی برای گاوهای شیرده است.
اگر میخواهید از روغن کنجد استفاده کنید، دقت کنید که "روغن سرد فشار اول" باشد که به نام First cold pressed معروف است؛ زیرا در اثر حرارت دادن روغن کنجد، خواص خود را از دست میدهند.
خواص دارویی
1. از نظر طب قدیم ایران، کنجد، گرم و تر است. کنجد بسیار مغذی است و در اکثر کشورهای فقیر بهعنوان جانشین گوشت به کار میرود.
2. برای رفع قولنج کنجد را آسیاب کرده و با سرکه مخلوط کنید و به مقدار نصف وزن کنجد، مغز بادام پوستکنده را به آن اضافه کنید، آنها را پودر کنید و هر روز به مقدار یک قاشق سوپخوری از آن بخورید.
3. کنجد گرفتگی صدا را از بین میبرد.
4. نرمکننده معده و روده است.
5. کره کنجد که در کانادا بهنام تاهیتی معروف است. غذای خوبی برای رشد بچههاست.
6. برگ کنجد را اگر به سر بمالید، باعث رشد و سیاهی موی سر میشود.
7. دره نرمکننده معده و رودههاست.
8. کنجد فشار خون را کاهش میدهد.
9. کنجد ضد رماتیسم است.
10. برای رفع ناراحتی کیسه صفرا مفید است.
11. دمکرده برگ کنجد اسهال خونی را برطرف میکند.
12. روغن کنجد برای رفع تنگی نفس و سرفه خشک و زخم ریه مفید است.
13. روغن کنجد سوزش ادرار را رفع میکند.
14. از روغن کنجد بهجای روغن زیتون در سالاد استفاده کنید.
15. کنجد با همه خواصی که دارد، برای معدههای ضعیف مناسب نیست؛ زیرا ثقیلالهضم است. اینگونه اشخاص باید آن را با عسل و سرکه بخورند.
خواص گوناگون دارچین
دارچین درختی است کوچک، همیشه سبز، به ارتفاع پنج تا هفت متر که از تمام قسمتهای آن بویی مطبوع استشمام میشود.
گلهای آن در فاصله ماههای بهمن تا اوایل فروردین ظاهر میشوند. برگ این درخت، سبز تیره و دارای گلهایی سفیدرنگ و نام علمی آن نیز، Cinnamomum zeylanicum است.
اسانس دارچین که تنها قسمت مهم دارچین است به مقدار یک درصد در پوست درخت مذکور وجود دارد و گاهی هم از تقطیر آن با آب به دست میآید.
این اسانس در صورت تازه بودن، به رنگ زرد روشن است؛ ولی به مرور زمان و به علت اکسیده شدن به رنگهای زرد طلایی و سپس قهوهای مایل به قرمز درمیآید.
دارچین اولین بار در سریلانکا یافت شد و بعد از آن، تمام دنیا این چاشنی را شناختند و برای طعم بهتر غذاها استفاده کردند.
یک قاشق چایخوری دارچین، حاوی 28 گرم کلسیم، یک گرم آهن و بیشتر از یک گرم فیبر و مقدار زیادی ویتامینهای C و K و منگنز است. همچنین مقدار 2/1 گرم کربوهیدرات دارد.
دارچین بومی سریلانکا و جنوب هند است و پوست درختچه آن کاربرد فراوانی به عنوان ادویه دارد.
برای تهیه دارچین، پوست این درختچه را جدا کرده و معمولا پودر می کنند و در غذا یا چای از آن استفاده میکنند.
خواص درمانی:
دارچین رمز جوانی است و مصرف روزانه آن انسان را سالم نگه میدارد.
دارچین برای زیاد شدن و تجدید نیروی جنسی نیز به کار می رود. کلیه ها را گرم میکند، ضعف کمر و پاها را از بین میبرد و کمخونی را درمان میکند.
دارچین بهترین دارو برای دردهای عضلانی است. دارچین اثر آرامکننده و شادکننده دارد و از بسیاری از داروهای آرامبخش بهتر است. در حقیقت میتوان گفت دارچین، والیوم گیاهی است! زیرا در دارچین مادهای به نام Cinnamodehyde وجود دارد که روی حیوانات و انسان اثر آرامبخش دارد.
اثر مهم دیگر دارچین، پایین آوردن تب است و حتی امروزه دارچین را به صورت قرص و کپسول درآوردهاند که به عنوان “تببُر” به کار میرود. دارچین، رگها را باز میکند و باعث بهبود گردش خون میشود.
یکی از خواص دارچین این است که باعث افزایش کارآیی هورمون انسولین در بدن میشود و در نتیجه بدن نیاز کمتری به این هورمون برای کنترل قند خون پیدا میکند. بسیاری از افراد مبتلا به دیابت گزارش دادهاند که مصرف یک قاشق چایخوری دارچین در روز تأثیر بسیار مثبتی بر قند خونشان داشته است.
همچنین برخی تحقیقات نشاندهنده تأثیر مثبت دارچین در کاهش فشار خون بوده است.
دارچین، خاصیت عجیب دیگری دارد و آن تقویت سیستم ایمنی بدن در مقابل بیماریهاست و حتی میتوان گفت که اثری مشابه پنیسیلین و آنتیبیوتیک دارد.
اگر حس کردید که ضعیف شدهاید و ممکن است مریض شوید، چای دارچینی را فراموش نکنید و حتی اگر سرما خوردهاید یا ضعف شدید دارید، "چای دارچین" بهترین داروست.
دارچین به علت داشتن اسانس و تانن، محرک و قابض است و به عنوان تقویتکننده عمل هضم غذا و جریان گردش خون به کار میرود و از آن برای رفع سوءهاضمه، به ویژه در مواردی که با نفخ همراه باشد، به عنوان بادشکن استفاده میشود.
همچنین به علت داشتن تانن در رفع اسهال، ضعف عمومی بدن و انعقاد خون مصرف میشود و به صورت دارو، مانند گرد و تنتور به کار میرود.
یکی از دانشمندان انگلیسی در کتابی که قرن نهم تألیف نمود، ادعا کرد که دارچین معده را تمیز و آرام و قوی میکند . بنابراین اگر ناراحتی معده دارید، حتما از دارچین استفاده کنید.
دارچین علاوه براین همه خواص، طعم بسیار خوبی نیز دارد. برای اینکه بیشتر از طعم و خاصیت درمانی دارچین بهره ببرید، میتوانید موقع دم کردن چای، مقداری از پوست آن را در داخل قوری بریزید تا همراه با چای دم بکشد.
تحقیقی درباره اثر دارچین بر نفخ معده:
با بررسی اثر دو گیاه دارچین و سیاهدانه بر روی نفخ معده، نتایجی که به دست آمد نشان داد شصت درصد افرادی که سیاهدانه و نود درصد افرادی که مخلوط دارچین و سیاهدانه و ده درصد افرادی که دارچین استفاده کرده بودند، بهبود یافتند. از طرف دیگر درصد بهبود یافتگان با مصرف مخلوط دارچین و سیاهدانه، در زنان و مردان یکسان بود.
داستان خانه مجلل شریح قاضی
ای شریح! مبادا این خانه را از مال دیگران خریده باشی و بهای آن را از راه حرام به دست آورده باشی؟ که در این صورت، دنیا و آخرت خود را تباه ساخته ای. این را بدان که اگر هنگام خریداری خانه نزد من آمده بودی قباله ای برایت می نوشتم که حتی با توجه به آن ، به خریدن خانه ای به قیمت یک درهم یا بیشتر علاقه نشان نمی دادی.
شریح بن حارث از شخصیت های معروف اسلامی است که 60 سال قاضی کوفه بود. نخستین کسی که وی را قاضی کرد، عمر بن خطاب در زمان خلافتش بود که از سال 18 تا 22 هجری بود شریح حدود چهل سال داشت. و در زمان عثمان نیز قاضی بود در زمان خلافت علی (علیه اسلام) نیز طبق اجازه ی ایشان بر قضاوت خود باقی ماند . بعضی سن وی را 183 و بعضی 120 سال نوشته اند.(1)
شریح شخصی هوشیار و زیرک بود و شناخت عجیبی به امور قضاوت و اصلاح امور مردم داشت. از خصوصیات او اینکه ریش نداشت و در میان عرب ضرب المثل بود که می گفتند: شریح از روباه زیرکتر و حیله بازتر است.
شریح در زمان خلافت امام علی علیه السلام خانه ای برای خود به هشتاد دینار خرید و آن را قباله خود کرد. این موضوع به حضرت گزارش شد. امام او را احضار کرد و فرمود: به من گزارش شده که تو خانه ای به قیمت 80 دینار خریده ای و آن را به نام خود قباله کرده ای و برای آن شهود و گواه گرفته ای؟
شریح در پاسخ گفت: درست گزارش داده اند. امام علیه السلام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود: ای شریح! بزودی کسی (عزرائیل) به سوی تو آید که نه به قباله می نگرد و نه به امضای آن شهود و گواهان توجه می نماید، تو را از آن خارج می کند، و تنها تو را در گودال قبر می گذارد.
ای شریح! مبادا این خانه را از مال دیگران خریده باشی و بهای آن را از راه حرام به دست آورده باشی؟ که در این صورت، دنیا و آخرت خود را تباه ساخته ای.
این را بدان که اگر هنگام خریداری خانه نزد من آمده بودی قباله ای برایت می نوشتم که حتی با توجه به آن ، به خریدن خانه ای به قیمت یک درهم یا بیشتر علاقه نشان نمی دادی.
بی اعتباری به دنیای حرام
حضرت علی علیه السلام به شریح می فرمایند نسخه قباله ی من برایت چنین بود.(2) این چیزی است که بنده دلیل از مرده ای که آماده کوچ است، خریداری کرده که خانه ای از سرای غرور، در محله فانی شوندگان و در کوچه ی هلاک شوندگان قرار دارد .
( تا این بخش از نامه را دنبال کردیم تا به این فراز مهم حضرت برسیم که با تصویر سازی زیبای حضرت فضایی که شریح و افعال ایشان در آن قرار گرفته اند را تجسم نموده و با حساسیت و دقت در امور زندگی مراقب اعمال و کردار خود باشیم که با فراز و نشیب روزگار غرق نفسانیات و وسوسه های شیطانی نشده و با ترس از خدا همیشه او را ناظر بر کار خود دانسته و لحظه ایی غفلت ننماییم.)
حضرت علی علیه السلام خانه ایی که قاضی شریح خریداری نموده را اینگونه تجسم می فرمایند:
«تجمع هذه الدار حدود اربعه» این خانه دارالغرور را چهار دیوار احاطه می کند.(3) (تعریف حدود خانه و تحدید آن دلیل بر بی ارزشی دنیاست و امام (علیه اسلام) می خواهد بدین طریق شریح ها را موعظه کند.)
1-« الحُّد الاول تینتهی الی دواعی الآفات» حد اول منتهی به اسباب آفات و بلایا است.
( لازمه ی وجود خانه علاقه به اموری است که باعث کمال خانه داری می باشد از قبیل وجود همسر، خدمتگزار، مرکب سواری و آنچه که بر این ها مترتب است و بدنبال آن می آید چون فرزند و کنیز و... بقیه ی افزون طلبی های دنیا که وجود هر یک باعث ایجاد نیاز به امور دیگران است. آنان که غنی ترند محتاج ترند و همه این امور در معرض آفات و بلاها و امراض و مرگ و میرها می باشند. اینها اموری هستند که باعث گرفتاری و..... وبال هستند اما تا حد نیاز معقول می باشد به همین علت امام (علیه اسلام) اولین رکن و حد این خانه را به این امر اختصاص داده اند.)
2- «الحُّد الثانی ینتهی الی دواعی المصیبات» ؛ حد دوم منتهی به اسباب مصیبت ها است.
(این حد و رکن اشاره به همان امور نخستین دارد که از لوازم و نیازمندی های خانه است اما به اعتبار این که این امور در معرض آفات و امراض و مرگ و میرهاست که اسباب و لوازم آن مصیبت ها می باشد ، چون دواعی آفات (اسباب) نیازمند دواعی مصیبت هاست این دو امر را پشت سر هم قرار داده .) (3)
3- « الحُّد الثالث ینتهی الی الهوی المُردی » حد سوم منتهی می شود به خواهش نفس و طول امل که سبب هلاک دین و دنیا است.
– واژه المُردی به معنای هلاک کننده است- زیرا کسی که در دنیا به جستجوی تهیه ی منازل می افتد معلوم می شود به دنیا وابستگی های فراوان دارد و بدون توجه به امر خداوند از تمایلات شهوانی و نفسانی پیروی می کند و از مجموعه ی این مطالب تعبیر به هوا و هوس می شود و روشن است که این امر موجب سقوط انسان در دوزخ و هلاکت وی در آن است دلیل آن که این امر را در حد سوم دانسته آن است که خانه و متعلقات آن و آنچه که انگیزه ی طلب آن می شود لازمه ی هوا و هوس و تمایلات طبیعی هلاک کننده که پیوسته هر کدام تاکید کننده دیگری است و هر یک برانگیزاننده ی دیگری است.
4- « الحُّد الرابع ، ینتهی الی الشیطان المُغوی» حد چهارم منتهی می شود به شیطان گمراه کننده ، که به وسیله علایق به متعلقات آن در معاصی می افتد و در تدبیر آخرت دچار غفلت می شود.
حضرت این حد را آخرین رکن قرار داده به دلیل آن که دورترین محدوده ای است که حدود دیگر به آن پایان می پذیرد. به این بیان که شیطان از جهت گمراه کنندگی سر آغاز علاقه ی آدمی به دنیا و انگیزه پیروی نفس از هوا و هوس است شیطان به این طریق آدمی را گمراه می کند.
معاصی و امور شهوانی که آدمی را از رفتن به راه حق باز می دارد در پیش انسان جلوه می دهد و به او القا می کند که این امور برایش اصلح است.
« و منه یشرع باب هذه الدار» این جمله اشاره می کند به این که شیطان به منظور گمراه کردن و اغوا گریش اموری را که لازمه اش دنیا طلبی و به دست آوردن کالای بی ارزش آن می باشد. بر می انگیزد و آدمی را وادار می کند برآن که به فکر خرید و به دست آوردن خانه و لوازم و متعلقات آن بیفتد. بنابر این شیطان به منزله حد چهارم خانه است و آنچه به سبب اغواگری او به وجود می آید و به آن وسیله باب دخول در دنیا طلبی و خرید و به دست آوردن منزل و خانه باز می شود.
اکنون بیندیشید به نکته های ظریف بلاغی و پند حکمت آمیزی که در این فراز از سخنان حضرت وجود دارد و همین ها باعث امتیاز و برتری آن از گفته های دیگران می باشد. از جمله حکمت ها ، آن است که این سخن دنیا را به طور کامل بی مقدار نشان می دهد. درهای طلب آن را به روی آدمی مسدود می سازد و او را به سوی خدا سوق می دهد و به زهد حقیقی و همراه داشتن آن تشویق می فرماید.
غفلت از آخرت انگیزه ی خرید خانه جدید و پرداخت بهای آن خروج از عزت قناعت و دخول در ذلت در خواست و التماس است. چون قناعت یعنی راضی بودن و اکتفا کردن بر مقدار ضرورت از مال و آنچه مورد نیاز باشد. لازمه قناعت کم احتیاجی به مردم و بی نیازی از آن ها ست و عزت و قناعت به خاطر همین امر برای انسان حاصل می شود. هر گاه از عزت قناعت خارج شدی به افزون طلبی و در نتیجه نیازمند به مردم می شوی که بدین علت به خواری و التماس خواهی افتاده که نیاز خود را توسط التفات دیگران رفع نمایی. از آنجایی که انسان دارای کرامت نفس است خداوند ذلت و خواری او را نمی خواهد به همین خاطر راه را برایش به جهت اعتبار بخشیدن و عزت نفس روشن و مهیا می سازد.
پی نوشت ها
1- شرح نهج البلاغه ابن الحدید ج 14 ص 28
2- نامه 3 نهج البلاغه
3- ترجمه نهج البلاغه زمانی ج 2 ص 149
4- شرح، شرح نهج البلاغه ابن میثم، مترجم محمدی مقدم ج 4 ص 586
آیا ارواح با هم در ارتباطند؟!
امام علی علیه السلام می فرماید : مردگان [در عالم برزخ] همسایگانی هستند که با یکدیگر انس نمی گیرند و دوستانی هستند که به دیدار یکدیگر نمی روند، پیوندهای شناسایی و الفت در میانشان پوسیده، و اسباب برادری بین آنها بریده است.
«جیرانٌ لا یتأنَّسونَ، و أحِبّاءُ لا یتزاورون بَلیت بَینَهُم عُرا التَّعارف، و انقطعت مِنهُم أسبابُ الإخاء، فکلهم وحیدٌ و هُم جمیعٌ و بجانب الهَجرِ و هُم اخِلّاءُ، لا یتعارفون لِلَیلٍ صباحاً، و لا لنهارٍ مَساءً. ایُّ الجدیدنِ طعنوا فیه کان علیهم سرمداً، شاهَدُوا من اخطارٍ دارهم افظعَ ممّا خافوا..»1
شرح گفتار
امیر متقیان علی (علیه السلام) در این فراز از خطبه ی نورانی نهج البلاغه، از عالم قبر و احوالات مردگانی که در آن عالم به سر می برند سخن به میان آورده و در این باره به زیبایی می فرماید: «مردگان [در عالم برزخ] همسایگانی هستند که با یکدیگر انس نمی گیرند و دوستانی هستند که به دیدار یکدیگر نمی روند، پیوندهای شناسایی و الفت در میانشان پوسیده، و اسباب برادری بین آنها بریده است.»
با اینکه همه در یک جا گرد آمده اند، تنها هستند، رفیقان یکدیگرند و با این وجود از هم دورند، نه برای شب صبحگاهی می شناسند، و نه برای روز شامگاهی، شب یا روزی که در آن به سفر مرگ رفته اند برای آنها جاویدان است. خطرات آن جهان را وحشتناک تر از آنچه می ترسیدند یافتند، و نشانه های آن را بزرگتر از آنچه می پنداشتند مشاهده کردند.»
با دقت در کلام امیر بیان علی (علیه السلام) می یابیم در عالم قبر رشته هرگونه محبت و دوستی از هم گسسته گشته، و مردگان در آن عالم بی آنکه کوچکترین ارتباط دوستانه ای با هم داشته باشند، با طوفانی از ترس و وحشت، فرا رسیدن روز قیامت را به انتظار می نشینند.
نکته ی حائز اهمیت پیرامون کلام نورانی امیر متقیان علی (علیه السلام) آن است که سخن حضرت تنها اختصاص به کافران و گنهکاران داشته و هرگز جنبه ی عمومی و همگانی ندارد. چرا که از روایات پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) استفاده می شود که ارواح مومنین پس از مرگ با هم در ارتباط بوده، به گونه ای که به دیدار یکدیگر رفته و با گفتگوی صمیمانه با هم لحظات شیرین و لذت بخشی را تجربه می نمایند، به عنوان نمونه در ادامه به یکی از این روایات اشاره می نماییم:
حبّه ی عرنی که از یاران خاص علی (علیه السلام) بود می گوید: من در حضور امام علی (علیه السلام) در کوفه بودم، با آن حضرت به پشت کوف (نجف اشرف) رهسپار شدیم، آن حضرت در «وادی السلام» توقف کرد، دیدم آن حضرت گویا با اقوامی ارتباط برقرار نموده و با آنها گفتگو می نماید، من به پیروی از او ایستاده بودم، تا اینکه خسته شدم و نشستم به قدری که ملول و کوفته گشتم و بار دیگر ایستادم به قدری که باز خسته شدم، و باز نشستم اما باز هم ملول و خسته شدم، حضرت همچنان ایستاده بود (و با افراد نامرئی گفتگو می کرد) برخاستم و روپوش خود را جمع کرده و به آن حضرت عرض کردم: ای امیر مومنان! دلم به حال شما که آنقدر ایستادن شما به طول انجامید می سوزد، ساعتی استراحت کنید. سپس عبای خود را به روی زمین پهن کردم، تا آن حضرت روی آن بنشیند.
امام علی (علیه السلام) در جواب فرمود: ای حبّه! این ایستادن طولانی نبود مگر به خاطر گفتگو با مومنی، و اُنس با او.
عرض کردم: آیا مردگان نیز گفتگو و اُنس دارند؟!
حضرت فرمود: آری، اگر پرده از جلوی چشم تو برداشته شود، آنها را در حالی می بینی که حلقه حلقه نشسته و با عمامه خود یا چیز دیگری، پشت و ساق های پای خود را به هم بسته و این گونه نشسته و با همدیگر گفتگو می نمایند...2
آیا مرده ها به ما زنده ها سر می زنند؟!
از گفتار پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) استفاده می شود که ارواح انسان ها پس از مرگ، به کلی از این عالم بیگانه نمی شوند، بلکه گهگاهی با این جهان ارتباط برقرار نموده و از اخبار و حوادث آن مطلع می شوند، بدیهی است که در این ارتباط، خانواده میّت از سهم ویژه ای برخوردار بوده به گونه ای که میت عمده ی وقت خویش را در این باره به آنها اختصاص خواهد داد.
در روایتی از ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت در این باره می فرماید: «ما مِن مومنٍ و لا کافر الا و هُوَ یأتی اَهلَه عند زوال الشمس، فإذا رأی اَهلَهُ یَعمَلونَ بالصالحات حَمِدَاللهَ علی ذلک، و إذا رأی الکافِرُ اَهلَهُ یَعمَلونَ بالصالحات کانَت علیه حَسرَةً3
هیچ مومن و کافری نیست مگر اینکه هنگام ظهر به دیدار خانواده ی خود می آید، و اگر دید که خانواده اش به انجام کارهای نیک، اشتغال دارند، سپاس و حمد خدا را بر این نعمت، به جا می آورد، و زمانی که کافر می بیند خانواده اش به انجام کارهای نیک اشتغال دارند، برای او موجب حسرت و ندامت خواهد شد.
مژده به کسانی که فرزند خوب دارند!
کسانی که به تربیت فرزند خویش اهمیت داده و در این راه می کوشند که فرزندی صالح و نیکوکار تحویل جامعه دهند، باید این بشارت را به آنها داد که داشتن فرزند خوب، نه تنها در دنیا باعث عزّت و آبروی آنها خواهد بود بلکه پس از مرگ نیز از برکات چنین فرزندی برخوردار خواهند شد.
ما در اینجا به منظور روشن شدن بیشتر مطلب به داستانی آموزنده در این باره اشاره می کنیم، به امید آنکه انسان های غافل؛ که تاکنون به فکر تربیت صحیح فرزندان خویش نبوده اند، هرچه سریعتر به خود آمده و در این مسیر کمر همّت را بسته و به این عمل نورانی اقدام نمایند:
یکی از وارستگان به نام «ابوقلابه» می گوید: همسایه ای داشتم که مدتی بود از دنیا رفته بود، و تنها یک پسر از او باقی مانده بود و او هم ناصالح بود.
شبی در عالم خواب دیدم، به قبرستان رفتم، در آنجا مشاهده کردم که قبرها شکافته شده، و مردگان از قبرها بیرون آمده اند و در پیش روی هرکدام طبقی از نور گذاشته شده، و آنها به خاطر آن طبق نور، شادمان و خوشحالند، در این میان ناگهان چشمم به همسایه ام افتاد. دیدم طبق نور در مقابلش نیست، علّت آن را پرسیدم، در جواب گفت: «این مردگان هریک پسر صالح و دوستان و آشنایان صالح دارند، که نثار آنها، صدقه می دهند و یا دعای خیر می کنند، ولی من یک پسر دارم که او نیز ناصالح است و در فکر من نیست، و از این رو از طبق نور محروم شده ام و به همین جهت در نزد این مردگان که همسایه ی من هستند خجالت می کشم.
ابوقلابه می گوید: هنگامی که از خواب بیدار شدم، نزد پسر همسایه رفتم و ماجرای خواب خود را برای او تعریف کردم، آن پسر تحت تاثیر قرار گرفت و نزد من توبه کرد، و همواره به عبادت خدا مشغول گردید، و به یاد پدر صدقه می داد و برای او طلب آمرزش و دعا می کرد.
پس از مدّتی باز همان خواب را دیدم... این بار همسایه ام را نیز دیدم که پیش رویش طبقی از نور که روشن تر از همه ی طبق ها بود، قرار دارد، به من رو کرد و گفت: ای ابوقلابه! خدا به تو جزای خیر عنایت کند که پسرم را هدایت کردی و مرا از آتش و خجالت همسایگاه نجات دادی»4
پی نوشت ها :
1- فرازی از خطبه 221، ص450، ترجمه محمد دشتی
2- کافی، ج5، ص599
3- همان، ص570
4- برگرفته از کتاب عالم برزخ در چند قدمی ما، نوشته محمد اشتهاردی، ص214
مسجد جن در مکه مسجد الجن مشهورترین مسجد کهن مکه است و موقعیت آن در پایین کوه حجون است. |
به گزارش لبیک به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج، از نامهای دیگر این مسجد «مسجد الحرس» است. این نام از آن جهت است که صاحب الحرس، که در مکه گشت شبانه داشت، به این محل می آمد و در آنجا با عرفا، چهره های شناخته شده و برگزیده قبائل و حراس دیگر، از شعب عامر و ثنیة المدنیین، دیدار می کرد.