|
همه ما در طول هفته بارها از زعفران، این گیاه خوش آب و رنگ و خوش عطر برای تزئین و خوش رنگ کردن موادغذایی و سفرههای غذای خود استفاده میکنیم اما شاید در کنار جنبههای تزئینی و خوش عطری این گیاه قرمز رنگ، کمتر به خواص درمانی و اثرات مثبت آن در بهبود و درمان دردهای ناشی از قاعدگی، دردهای شکمی بعد از زایمان و افسردگی توجه کرده باشید. درمانگران چینی اما از این گیاه دارویی خوش رنگ و گرانقیمت و از خواص کم نظیر آن برای درمان بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی بهره میبرند. این درمانگران با تعیین دوز مصرفی مناسب از زعفران برای بیمارشان به او کمک میکنند تا بیماری را پشت سر بگذارد.
چینیها بر این باورند که مصرف به اندازه زعفران به همراه موادغذایی در یکی از وعدههای غذایی میتواند تاثیر زیادی در بهبود جریان گردش خون در بدن داشته باشد. به این ترتیب اعضای خانواده با خوردن زعفران در کنار غذا با بهبود و تسهیل جریان گردش خون در بدن قادرند بیشترین موادمغذی موجود در غذا را به سلولهای مختلف در نقاط مختلف بدن برسانند و جذب مواد مغذی را افزایش دهند.
درمانگران چینی با تجویز زعفران برای خانمهایی که از دردهای دورههای ماهانه اعتراض دارند، به کاهش دردهای دوره ماهانه آنها کمک میکنند. مصرف این گیاه دارویی بهصورت شربت یا در کنار غذا به دلیل خواص ضددردی که دارد موجب کاهش دردهای قاعدگی بهویژه در خانمها و دخترانی است که خونریزی دوران قاعدگی آنها به تعویق افتاده است.
افرادی که پس از تصادف یا وارد آمدن ضربهای به بدنشان دچار تورم و درد بدن میشوند، میتوانند با مصرف زعفران در کنار غذا یا بهصورت شربت به کاهش میزان تورم ناشی از ضربه و بهبود دردهایشان کمک کنند. علاوه بر این زعفران بهدلیل خواص نشاطبخشی که دارد علاوه بر بهبود جریان گردش خون که در نهایت منجر به تسکین و بهبود درد و کاهش تورم بیمار میشود میتواند روحیه بیمار را نیز تحتتاثیر قرار داده و به لحاظ روحی او را قوی کرده و به شرایط عادی بازگرداند. در حقیقت مصرف زعفران برای این افراد علاوه بر برطرف کردن نگرانی بیمار، ترس او را نیز بر طرف میکند.
میزان مجاز مصرف زعفران در روز برای افراد یک تا 3 گرم است. بنابراین خانمهای خانه باید دقت داشته باشند که برای تهیه غذا در وعدههای غذایی تنها تا 3 گرم اجازه استفاده از زعفران را دارند و مصرف بیش از اندازه زعفران حتما باید با تجویز پزشک یا درمانگر طب سنتی صورت گیرد زیرا مصرف بیرویه این گیاه دارویی عوارض جانبی متعددی به همراه دارد. بنابراین توصیه ما این است که فقط در یکی از وعدههای غذایی روزانه خود از زعفران استفاده کنید فقط مراقب باشید که از میزان مجاز آن بیشتر مصرف نکنید. استفاده مداوم از این گیاه خوش آب و رنگ خواص مختلفی دارد که یکی از آنها افزایش نشاط و شادمانی اعضای خانواده است.
مصرف روزانه یک تا 3 گرم زعفران بهعنوان حد مجاز مصرف این گیاه دارویی شناخته میشود و افرادی که تمایل به مصرف بیشتر این گیاه خوش آب و رنگ دارند باید حتما تحت نظارت پزشک یا درمانگر خود آن را مصرف کنند. با این وجود برخی از افراد هستند که حتی مصرف مقدار مجاز زعفران برای آنها مضر است.این افراد عبارتند از:
- افرادی که با مشکل تعریق کف دست روبهرو هستند باید از مصرف زعفران پرهیز کنند یا مقدار آن را به حداقل برسانند چون مصرف زعفران تعریق کف دست این افراد را بیشتر میکند.
- مصرف زعفران به افرادی که چاق بوده یا دچار اضافه وزن هستند به هیچوجه توصیه نمیشود. این ادویه اشتهاآور بوده و مصرف مداوم آن منجر به افزایش وزن میشود.
- افرادی که مصرف زعفران در آنها بیشتر از حد مجاز شود معمولا با علائمی مثل تهوع، استفراغ، درد شکم و خونریزی در مدفوع روبهرو میشوند. این افراد علاوه بر این افزایش ضربان قلب را نیز تجربه میکنند که در این حالت بهتر است فورا با پزشک خود تماس بگیرند.
زعفران یکی از گرانقیمتترین ادویهها در ایران است که بهعنوان یک چاشنی خوشرنگ و خوش عطر برای تزئین غذاها و زیباتر کردن آنها مورد استفاده قرار میگیرد. این ادویه بهدلیل ظاهر مناسبی که به غذا میبخشد و بهدلیل خواص اشتها آوری که در خود دارد برای افرادی که تمایل به اضافه وزن و افزایش اشتها دارند بسیار مناسب است. مصرف اندازه مجاز زعفران که به طلای سرخ در جهان معروف است موجب افزایش اشتها در افراد لاغر و کم اشتها شده و به مرور به رسیدن آنها به وزن ایدهآل کمک میکند.
سحرخیز باشید که روزى ها تقسیم مىشود
آیت الله میرزا جواد تبریزی قبل از اذان صبح بیدار مىشدند و به تهجد و عبادت مىپرداختند و مىفرمودند: «به طلبه ها بگویید سحرخیز باشند که روزى ها در آن ساعات تقسیم مىشود».
طلاب به خصوص طلاب جوان همواره از میرزاى تبریزى سؤال مىکردند : " انجام چه کارهایى سبب ترقى انسان به درجات رفیع علمى و معنوى و کسب موفقیت و خدمت به دین را فراهم مى آورد؟ " پاسخ این پرسش را از سیر زندگى فقیه مقدس راحل میرزا جواد تبریزى مىتوان داد:
یکى از خصایل مرحوم میرزا سحرخیزى بود، ایشان دو ساعت قبل از اذان صبح بیدار مىشدند و به تهجد و عبادت مىپرداختند و مىفرمودند: «به طلبه ها بگویید سحرخیز باشند که روزى ها در آن ساعات تقسیم مىشود». نیمه شب به حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها) مشرف مىشدند و آن زمان را جهت ارتباط معنوى با پروردگار، مناجات و توسل به اهل بیت(علیه السلام) اختصاص داده بودند.
این حرکت نیمه شب و تهجد ایشان در حرم مطهر یا مسجد امام حسن عسکرى(علیه السلام) خود درسى بزرگ براى دیگران در مسیر عبودیت و نهایت بندگى در ساحت قدسى پروردگار سبحان بود. یکى دیگر از خصوصیات مرحوم میرزا این بود که واقعاً مانند یک جوان به درس و بحث اهمیت مىدادند و اجازه نمىدادند که لحظهاى از وقتشان فوت شود.
در طول شبانه روز و تا آخرین لحظات عمر با جدیت درس و بحث داشتند و همواره مىفرمودند: «از درس خواندن مأیوس نشوید و در امر تحصیل از خدا کمک بخواهید و اهل بیت(علیه السلام) را واسطه قرار دهید»و مىفرمودند :«تا جوان هستید بنیه علمى خود را قوى کنید و نگذارید عمر که سرمایه اى گران بها مى باشد تلف شود».
توکل مرحوم میرزا در امور، زبانزد بود و همیشه اهل بیت(علیه السلام) را در کارها واسطه قرار مىدادند و به طلاب نصیحت مىکردند که به حبل متین اهل بیت(علیه السلام) چنگ بزنید. اگر اهل بیت(علیه السلام) عنایت کنند، امور حل مىشود. مىفرمود: «آنان وسیله نجات ما در دنیا و آخرت هستند، وسیلهاى که خدا ما را به چنگ زدن به حبل متین آنها سفارش نموده و فرمود:«وابتغوا الیه الوسیله» که مصداق بارزِ (وسیله)، اهل بیت(علیه السلام) هستند».
یکى دیگر از مواردى که مرحوم میرزا به آن اهمیت مىداد، نظم در کارها و وقت بود؛ به طورى که خانواده مرحوم میرزا مىگفتند: ما از نظم آقا مىتوانستیم ساعت خود را تنظیم کنیم، برنامه شبانهروزى مشخصى داشتند که به واسطه این برنامه ریزى از وقت خود به نحو احسن و اکمل استفاده مىنمودند.
یکى دیگر از خصوصیات مرحوم میرزا تواضع و فروتنى بسیار بود. ایشان خود را بیش از یک طلبه حساب نمى کردند و مى فرمودند: «من یک طلبه هستم و همیشه یک طلبه خواهم ماند و من هیچ گاه فکر نکرده و نمىکنم که مرجع هستم؛ لذت طلبگى از همه لذتها بالاتر است».
ایشان اصلاً راضى نبودند کسى به عنوان مرجع از ایشان یاد کند حتى بارها و بارها در مجالس روضه وقتى منبرى نام ایشان را ذکر مىکرد، ناراحت مىشدند و مىگفتند که منبر جاى ذکر اهل بیت(علیه السلام) است و مى فرمودند: «اگر مرجعیت وظیفه الهى نبود، هیچ گاه آن را قبول نمى کردم و مانند سایر طلاب تمام وقت را مشغول تحصیل و تدریس بودم؛ ولیکن مرجعیت به عنوان یک وظیفه الهى بر دوش من قرار گرفت و من مجبورم اداى تکلیف نمایم و امیدوارم خداوند به من توفیق دهد که به بهترین وجه به وظیفه خود عمل نمایم».
بخورید و زیبا شوید
جوانتر به نظر بیایید
بـادام خـواص فـوق العـاده ی ضد پیری دارد. نه تنها حاوی مـیــزان زیادی ویتامین e است (می دانید که این ویتامین جـزء ویـتـامین هایی است که معمولاً پشت ظرف کِرِم هاو لوازم آرایشی از آن نام می بـرنـد)، بـلـکـه حـاوی میزان زیـادی اسـیـد چـرب هـم مـی بـاشـد (کـه بـه نــرم کــردن پوست کمک می کند)، همچنین حاوی آنتی اکسیدان سلنیم می باشد. اما حواستان باشد که زیاد از این ماده ی غذایی نخورید. درست است که خواص زیبایی و آرایشی زیادی دارد، اما میزان کالریش هم بالا است و ممکن است باعث چاقی شود.
ناخن هایی محکم داشته باشید
با خوردن پروتئین می توانید به ناخن هایتان استحکام بیشتری داده و آنها را تقویت کنید. پروتئین باعث ساختن کراتین (ماده ی تشکیل دهنده ی ناخن) می شود. سینه ی مرغ بدون پوست و استخوان، گوشت بوقلمون، ماهی تن و حبوبات همه در این منظور به شما کمک می کنند.
موهایی براق داشته باشید
مواد غذایی که حاوی میزان زیادی ویتامین b هستند برای براقتر کردن مو بسیار مفیدند. ویتامین b در تخم مرغ، شیر، سبزیجات، و گوشت مرغ یافت می شود. سیلیکا نیز در براق و سالم نگاه داشتن مو بسیار موثر است. پوست خیار، پیاز، جو خام و جوانه ی لوبیا منابع اصلی این ماده ی معدنی به شمار می روند.
خشکی پوستتان را از بین ببرید
ماهی به شما در این زمینه کمک زیادی می کند. ماهی (به خصوص ماهی های روغن داری مثل ماهی آزاد) حاوی اسید چرب امگا 3 می باشد که به مرطوب کردن و تقویت پوست کمک می کند.
چین و چروک پوستتان را برطرف کنید
ویتامین c سازنده ی کولاژن به راستی در برطرف کردن و از بین بردن چین و چروک موثر است. کیوی منبعی عالی از این ویتامین به حساب می آید چون تقریباً هر کیوی بیش از 100 درصد از این ویتامین را در خود دارد. ویتامین c اثرات بسیار مفیدی روی سلامتی دارد، که یکی از این تاثیرات کمک به ساختن کالوژن است. وقتی بدنتان میزان بیشتری از کالوژن در خود داشته باشد، پوست قابلیت ارتجاعی و کششی بیشتری پیدا کرده و چین و چروک راحت تر از بین می روند. منابع دیگر این ویتامین مرکبات، انبه، شهد عسل و پاپایه است.
آفتاب سوختگیتان را درمان کنید
اگر به خاطر زیاد زیر آفتاب ماندن پوستتان سوخته است، هلو و ذغال اخته بخورید. این میوه های خوشمزه حاوی میزان زیادی ویتامین e می باشند. این ویتامین به برطرف کردن قرمزی و ورم آفتاب سوختگی کمک می کند. همچنین با افزایش قابلیت کشسانی پوست، در از بین بردن چین و چروک نیز موثر است.
دندانهایتان را سفیدتر کنید
همه ی ما می دانیم که سودا، قهوه، چای و غذاهای شیرین باعث تغییر رنگ و لکه دار کردن دندانها می شوند. اما آیا می دانستید که سیب و کرفس به از بین بردن این تغیر رنگ و سفیدتر کردن دندانها کمک می کنند؟
گود رفتگی و سیاهی زیر چشمتان را از بین ببرید
هیچ کس دوست ندارد که زیر چشمهایش گود رفته و سیاه شود. اما اگر به این وضعیت دچار شده اید، از ویتامین c به همراه آهن استفاده کنید. این دو ماده با یکدیگر موثرترین راه برای از بین بردن سیاهی و گودرفتگی زیر چشم هستند. از سینه ی مرغ بدون استخوان و پوست (منبعی عالی از آهن) به همراه فلفل سبز، زرد یا قرمز (منبع ویتامین c) استفاده کنید.
پوستتان را براق تر کنید
برای شاداب، مرطوب و سالم نگاه داشتن پوستتان آب بخورید. ممکن است تابه حال خیلی این را شنیده باشید، اما واقعاً صحت دارد. آب سموم را از بین برده و باعث رطوبت دادن به پوستتان می شود.
از سرطان پوست پیشگیری کنید
گوجه فرنگی در این زمینه بسیار موثر است چون حاوی سه آنتی اکسیدان مهم ضد سرطان است: بتا کاروتین، ویتامین c و لیکوپن. گوجه فرنگی را به هر شکلی میتوانید استفاده کنید: خام، پخته یا حتی به شکل سُس. اگر می خواهید جذب لیکوپن را در بدنتان بالا ببرید، گوجه فرنگی را در مقدار کمی روغن زیتون بپزید .
چگونگی شهادت قاسم بن الحسن علیهماالسلام
قاسم، فرزند امام حسن علیه السلام است. مادرش کنیز بود و نرجس نام داشت. چهره او چون پاره ماه بود. به گزارش خوارزمى، وى هنگام شهادت، به سنّ بلوغ نرسیده بود؛ ولى مؤلّف لباب الأنساب، او را شانزده ساله مى داند. چگونگى اجازه گرفتن این نوجوان از امام حسین علیه السلام براى رفتن به میدان، حاکى از قوّت معرفت و کمال درایت و شهامت و ایمان اوست. شاید به دلیل کمىِ سن، ابتدا امام حسین علیه السلام به او اجازه میدان رفتن نداد؛ امّا قاسم، آن قدر دست و پاى امام علیه السلام را بوسید و پافشارى و التماس کرد تا اجازه گرفت و در حالى که اشک هایش بر گونه اش مى غلتید، با خواندن این رَجَز به صف دشمن ، حمله بُرد:
اگر مرا نمى شناسید، من شاخه حسن / نواده پیامبرِ برگزیده و امین هستم
هذا حُسَینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَن بَینَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن
این حسین، همانند اسیرِ به گروگان گرفته شده / در میان مردم است که از آب باران هم دریغ داشته شده است
او پس از هلاک نمودن تعدادى از سپاه ابن سعد، به خیل شهیدان پیوست.(1)
در «زیارت رجبیّه»، نام وى آمده و در «زیارت ناحیه مقدّسه» نیز در باره وى آمده است:
السَّلامُ عَلَى القاسِمِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ ، المَضروبِ عَلى هامَتِهِ ، المَسلوبِ لامَتُهُ ، حینَ نادَى الحُسَینَ عَمَّهُ ، فَجَلا عَلَیهِ عَمُّهُ کَالصَّقرِ ، وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یَقولُ : «بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ ! و مَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ جَدُّکَ و أبوکَ»
سلام بر قاسم، فرزند حسن بن على؛ ضربت خورده بر سرش، و زِرهش کَنْده شده، هنگامى که عمویش حسین را صدا زد! پس عمویش، خود را مانند بازى شکارى، بر بالاى سرش رسانْد و او، پاهایش را به خاک مى سایید و حسین علیه السلام مى فرمود: «[از رحمت خدا] دور باشند قاتلان تو؛ کسانى که روز قیامت، دشمنشان، جدّ تو و پدر تو هستند!»
سپس فرمود: «به خدا سوگند، بر عمویت گران است که او را بخوانى و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد، ولى تو کشته شده، بر خاک افتاده باشى و سودى برایت نداشته باشد. به خدا سوگند، امروز، روزى است که کُشندگان او (عمویت)، فراوان و یاورانش، اندک اند!»
خداوند، مرا در روز قیامت، با شما دو نفر (قاسم و امام حسین علیه السلام )، قرار دهد و در جایگاه شما، جاى دهد. خداوند، قاتلت عمر بن سعد بن عروة بن نُفَیل اَزْدى را لعنت کند و او را به دوزخ برساند و عذابى دردناک، برایش آماده سازد!
چگونگی شهادت قاسم بن الحسن علیهماالسلام
خوارزمى در مقتل الحسین علیه السلام می نویسد: پس از عون بن عبداللّه بن جعفر، بر اساس برخى نقل ها، عبداللّه بن حسن بن على بن ابى طالب و بر اساس برخى دیگر، قاسم بن حسن که نوجوان بود، به میدان آمد.(2) هنگامى که حسین علیه السلام به او نگریست، او را در آغوش گرفت و آن قدر با هم گریستند که هر دو از حال رفتند. سپس جوان، اجازه پیکار خواست و عمویش حسین علیه السلام، از اجازه دادن ، خوددارى کرد . جوان ، پیوسته دست و پاى حسین علیه السلام را مى بوسید و از او اجازه مى خواست تا به او اجازه داد . او به میدان آمد و در حالى که اشک هایش بر گونه هایش روان بود ، چنین مى خواند :
اگر مرا نمى شناسید ، من شاخه گل حسنم / نواده پیامبرِ برگزیده و امین
این ، حسین است ، به سان اسیرى در بند / میان مردمى که خدا کُند از آب باران ننوشند
سپس حمله بُرد و صورتش به پاره ماه مى مانْد . جنگید و با وجود کمىِ سنّش ، 35 مرد را کُشت.(3)
تاریخ الطبرى به نقل از حُمَید بن مسلم می نویسد : جوانى به سان پاره ماه ، شمشیر به دست ، به سوى ما آمد . او پیراهن و بالاپوش و کفش هایى داشت که بند یک لِنگه اش پاره شده بود ، و از یاد نبرده ام که لنگه چپ آن بود .
عمرو بن سعد بن نُفَیل اَزْدى به من گفت : به خدا سوگند ، بر او حمله مى برم .
به او گفتم : سبحان اللّه ! و از آن ، چه مى خواهى ؟ ! کُشتن همین کسانى که گرداگردِ آنها را گرفته اند ، براى تو بس است .
گفت : به خدا سوگند ، به او حمله خواهم بُرد !
آن گاه ، بر او حمله بُرد ، و باز نگشت تا با شمشیر ، بر سرش زد . آن جوان ، به صورت ، [بر زمین] افتاد و فریاد برآورد : عموجان !
حسین علیه السلام ، مانند باز شکارى ، نگاهى انداخت و مانند شیر شرزه ، به عمرو، یورش بُرد و او را با شمشیر زد . او ساعد دستش را جلوى آن گرفت امّا از آرنج ، قطع شد . فریادى کشید و از امام علیه السلام ، کناره گرفت . سواران کوفه ، یورش آوردند تا عمرو را از دست حسین علیه السلام بِرَهانند ؛ امّا عمرو در جلوى سینه مَرکب ها قرار گرفت و سواران ، با اسب بر روى او رفتند و وى را لگدمال کردند تا مُرد.(4)
غبار [ نبرد ] که فرو نشست ، حسین علیه السلام بر بالاى سر جوان ، ایستاده بود و او پاهایش را از درد ، به زمین مى کشید . حسین علیه السلام فرمود :
بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ، ومَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ فیکَ جَدُّکَ! «از رحمت خدا دور باد گروهى که تو را کُشتند و کسانى که طرفِ دعوایشان در روز قیامت ، جدّ توست!»
سپس فرمود :
ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَاللّه ِ عَلى عَمِّکَ أن تَدعُوَهُ فَلا یُجیبَکَ ، أو یُجیبَکَ ثُمَّ لا یَنفَعَکَ! صَوتٌ وَاللّه ِ کَثُرَ واتِرُهُ و قَلَّ ناصِرُهُ.
«به خدا سوگند ، بر عمویت گران مى آید که او را بخوانى و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد و سودى نداشته باشد ؛ صدایى که ـ به خدا سوگند ـ ، جنایتکاران و تجاوزگران بر آن ، فراوان و یاورانش اندک اند» .
سپس او را بُرد و گویى مى بینم که پاهاى آن جوان، بر زمین کشیده مى شود و حسین علیه السلام، سینه اش را بر سینه خود، نهاده است. با خود گفتم: با او چه مى کند؟ او را آورد و کنار فرزند شهیدش على اکبر و کشتگان گِرد او که از خاندانش بودند، گذاشت. نام آن جوان را پرسیدم. گفتند: قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب است.(5)
پی نوشت ها:
1. دانش نامه امام حسین علیه السلام ج 7 ص 121
2. شیخ صدوق (ره) در الأمالى به نقل از امام زین العابدین علیهم السلام می نویسد: پس از على اکبر علیه السلام ، قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب، پا به میدان نهاد. الأمالی للصدوق: ص 226 ح 239
3. مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی :ج 2 ص 27
4. همانگونه که در متن طبری ملاحظه می شود و نیز بر اساس سایر منابع کهن و مشهور ، در این هجوم ، به شهادت رساننده قاسم ، زیر دست و پاى لشکر قرار گرفت و هلاک شد ؛ امّا در برخى کتب متأخّر ، مطرح شده که قاسم ، زیرِ دست و پاى لشکریان ، کشته شد.
5. تاریخ الطبری: ج 5 ص 447، الکامل فی التاریخ: ج 2 ص 57ظ
عبدالله بن حسن، بزرگمردی کوچک
وقایع پنجم محرم
بنا بر آنچه که در منابع اسلامی در رابطه با وقایع مرتبط با حادثه کربلا که در روز پنجم محرم الحرام سال 61 هجری آورده شده است، به موارد ذیل می توان اشاره نمود: - در این روز عبیداللّه بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی" را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد
.(1)
- عبیداللّه بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیهالسلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیهالسلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.(2)
- در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیهالسلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیهالسلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید. (3)
از آنجایی که در مجالس عزای حسینی مرسوم است که در پنجم ماه محرم به یاد یکی از فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام به نام «عبدالله» عزاداری و مرثیه خوانی می کنند، در این نوشتار نگاهی به حماسه بزرگ این مرد کوچک خواهیم داشت.
عبدالله بن حسن، بزرگمردی کوچک
«عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب» فرزند کوچک امام حسن مجتبی علیه السلام یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه عموی خود حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا آمده بود.
از صبح تا عصر عاشورا ، ابتدا اصحاب امام حسین علیه السلام و سپس اهلبیت آن حضرت یک به یک و یا بطور دستهجمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر میآورد: « آیا یاریکنندهای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند؟ ».
«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به آن امام مظلوم هجوم آوردند، دور آن حضرت را گرفتند و از پس و پیش، ایشان را مورد حمله قرار دادند.
عبدالله که در بین کودکان و زنان، در خیمهگاه حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمهها بیرون آمد. امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیهاالسلام فرمود: «احبسیه یا اختاه؛ ای خواهرم! او را نگهدار.» حضرت زینب علیهاالسلام به دنبالش آمد تا او را بازدارد. ولی آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع میورزید. او به عمهاش گفت: «والله لاافارق عمّی» (4)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمیشوم.» سپس دست خود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام علیه السلام رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند.
در غوغایی که دور امام علیه السلام ایجاد شده بود، ناگهان یکی از لشکریان یزید به نام «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا میخواهی عمویم را بکشی؟» عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، بُـرّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوهی پیامبر را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد نالهای برآورد و پدرش را صدا کرد:«وا ابتاه ... »
حسین علیه السلام او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.»(5)
آن برادرزادهام صد چاک شد این برادرزادهام بر خاک شد آن برادرزادهام سرمست رفت این برادرزادهام بیدست رفت
امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهرهمند میسازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» (6)
بسته شد چشمش، ولی لب باز شد آخرین نجوای شه آغاز شد کای خدا گر چه مرادت حاصل است دیدن مرگ یتیمان مشکل است در ره تو هستیام از دست رفت حیف شد، عبداللَهَم از دست رفت این دو بر من، روح پیکر بودهاند یــادگــاران بــرادر بـــودهاند
در این هنگام تیرانداز سپاه دشمن ـ که گفتهاند «حرملة بن کاهل» بود ـ گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد.(7)
در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است.(8)
پینوشت:
1. عوالم العلوم، ج17، ص237.
2. مقتل الحسین مقرّم، ص199.
3. همان.
4. الارشاد، ج 2، ص 110 .
5. همان .
6. همان، ص 111.
7. مقاتل الطالبیین، ص 89 .
8. اقبال الاعمال، ج 3، ص 75 .