آداب خوردن و آشامیدن
* بهترین نوع غذای مطلوب غذایی است که شخص از آن بسیار لذت میبرد، زیرا لذتبخشی خوراک به این معنی است که معده آن را به خوبی در برگرفته است و نیروی گیرنده آن را به خوبی پذیرفته است.
* غذای لذیذ در شرایطی خوب است که اندامهای اصلی همه سالم باشند وگرنه لذت بردن دلیل بر خوبی نمیشود. غذایی که بسیار لذتبخش باشد اگر به مقدار زیاد تناول شود، زیانآور خواهد بود.
* شخص فربهاندام نباید وقتی تازه از حمام آمده است غذا بخورد، بلکه بعد از خروج از حمام و قبل از غذا خواب سبکی بکند.
* نباید در هنگام صرف غذا آب زیاد بنوشد. زیرا آب بین طعام و جرم معده جدایی میاندازد و آن را خاموش میکند. بلکه بهتر است آب نخورد تا خوراک به معده وارد شود. علامت ورود طعام به معده آن است که قسمتهای بالای شکم سبک میشود.
* نوشیدن آب به شرطی که وسط غذا نباشد و به اندازهای که برای خوراک مفید باشد روا است.
* کسانی که سرد مزاج و تر هستند بهتر است بعد از صرف غذا تشنگی را تحمل کنند و بخوابند، ولی تشنه ماندن بعد از غذا و خوابیدن بعد از طعام برای صفرائیان خوب نیست.
* کسانی که بیماری صفراوی دارند، اگر به مدت زیاد گرسنه بمانند زهره به معده راه مییابد و هر غذایی را که بعداً خورده میشود به تباهی میکشاند.
نباید در هنگام صرف غذا آب زیاد بنوشد. زیرا آب بین طعام و جرم معده جدایی میاندازد و آن را خاموش میکند. بلکه بهتر است آب نخورد تا خوراک به معده
وارد شود
* کسی که معدهاش تهی است، چنانچه غذای لطیف بخورد معده را سلامت نگه داشته است و اگر بلافاصله بعد از غذای لطیف، غذای غلیظ بخورد معده از آن متنفر است و آن را هضم نمیکند و تباه میشود. مگر اینکه بین این دو غذا فاصلهای داده شود و طعام غلیظ را اندک اندک وارد معده کند. در این صورت معده به وسیله غذای لطیف بند نمیآید.
* غذای زیاد حتی اگر در معده هضم شده باشد کمتر اتفاق میافتد که در رگها هم هضم شود و در آنها نارس و خام میماند و در نتیجه به آنها کشیدگی میدهد و گاهی هم آنها را میترکاند و تنبلی و خمیازه برای بدن به ارمغان میآورد. در چنین حالتی باید شخص را با داروهای مسهل درمان کرد.
* کسی که به سنین پیری رسیده است باید بداند معدهاش همان معده دوران جوانی نیست. اگر همان اندازه میل کند خوراکش هم به مواد زاید تبدیل میشود.
رعایت اعتدال در مصرف هر نوع ماده غذایی
جالینوس میگوید: خوراک تر برای هیچ حالتی از حالات بدن مناسب نیست. انگار که ارزش هیچ دارد، نه ترش است نه شیرین، نه تلخ است نه تند، نه گیرنده است نه شور.
زیادهروی در مصرف غذاهای خشک اشتها را از بین میبرد، رنگ را زشت میکند و مزاج را خشک میکند.
خوردن چربی زیاد، تنبلی میآورد و اشتها را از بین میبرد.
زیادهروی در خوردن غذاهای سرد، سستی، تنبلی و پژمردگی میآورد.
زیادهروی در خوردن غذاهای ترش انسان را زود پیر میکند.
اگر غذاهای تند زیاد مصرف شوند به معده آسیب میرسد و غذاهای شور برای چشم خوب نیستند.
غذای چرب اگر چه با مزاج دمساز باشد، هرگاه متعاقب آن خوراک ناپسند آید ناپسند میشود.
زیانهایی که از خوراک گرم روی دهد میتوان با اسکنجبین دفع کرد و بهتر است همراه عسل باشد (مخلوط اسکنجبین و عسل).
اگر غذای سرد زیانآور باشد درمانش با آب انگبین و زیره است.
کسی که از مواد چرب ناراحت است چارهاش مواد گس مزه نظیر شاه بلوط، میوه درخت سدر، زالزالک یا داروهای تلخ نظیر زنجفیل و داروهای شورمزه و تندمزه مانند سیر و پیاز است.
کسی که بدنش به آسانی میگدازد باید غذایش تر و زودهضم باشد.
دانستن برای عمل کردن است نه انبار کردن
روزی مردى به حضور امام سجاد (که سلام خدا بر او باد) آمده و از امام چندتا سوال کرد و از آن حضرت پاسخ سوالهایش را گرفت.
وقتی مرد جوابش را گرفت، از پیش امام مرخص شد، ولی چند قدمی بیش نرفته بود که دوباره نزد امام بازگشت و سوال دیگرى را مطرح نمود، و گویا تصمیم داشت همچنان به سوالات خود ادامه دهد.
امام سجاد(علیه السلام) براى آنکه به او بفهماند، دانستن براى عمل کردن است، نه انباشتن، رو به او کرد و فرمود: در کتاب مقدس "انجیل" نوشته شده است : مادام که به آنچه میدانید، عمل نکردهاید، از آنچه نمى توانید نپرسید[و به دنبال افزایش علم خود نباشید]، زیرا اگر به اندوختههاى علمی، عمل نگردد، حاصلی جز کفر و ناسپاسی برای صاحبش نداشته و موجب دورى او، از خداوند مىگردد.
از من بگوى عالم تفسیر گوى را گر در عمل نکوشى، نادان مفسرى علم، آدمیت است و جوانمردى و شرف و رنـه ددى بـه صـورت انـســان مـصــورى بار درخت علم نباشد بجـز عمـل با علم اگر عمل نکنى، شاخِ بىبرى
( سعدی)
متن روایت:
علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن القاسم بن محمد ، عن المنقری ، عن علی بن هاشم بن البرید ، عن أبیه قال : جاء رجل إلى علی بن الحسین علیه السلام فسأله عن مسائل فأجاب ثم عاد لیسأل عن مثلها فقال علی بن الحسین علیه السلام : مکتوب فی الإنجیل لا تطلبوا علم ما لا تعلمون ولما تعملوا بما علمتم ، فإن العلم إذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه إلا کفرا ولم یزدد من الله إلا بعدا.( کافی - شیخ کلینی - ج 1 - ص 44 – 45)
ادّعاى رهبرى و گواهى سنگ
امام محمّد باقر علیه السّلام حکایت نماید:مدّتى پس از آن که امام حسین علیه السّلام به شهادت رسید، روزى محمّد بن حنفیّه به حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام گفت : اى برادرزاده ! تو خوب مى دانى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، وصایاى امامت را به پدر من امیرالمؤ منین علىّ علیه السّلام تحویل داد و او نیز این امانت الهى را به برادرم امام حسن مجتبى علیه السّلام سپرد و پس از آن هم به امام حسین علیه السّلام داده شد و او در صحراى سوزان کربلاء به شهادت رسید.
و مى دانى که پدرت وصیّتى درباره امامت نکرده است ، و چون تو جوانى بیش نیستى ؛ پس با من که عموى تو و هم ردیف پدرت مى باشم ؛ و همچنین از تو بزرگ تر و با تجربه هستم و من عموى تو و هم ردیف پدرت مى باشم و من بزرگ و با تجربه ام .
بنابر این در امر امامت و رهبرى جامعه اسلامى با من نزاع نکن ؛ زیرا که آن حقّ من خواهد بود.
امام سجّاد علیه السّلام در مقابل او چنین اظهار داشت : اى عمو! رعایت تقواى الهى کن و از خدا بترس و در آنچه حقّ تو نیست ادعّا نکن ، من تو را موعظه مى کنم که مبادا در ردیف بى خردان باشى .
همانا پدرم امام حسین علیه السّلام پیش از آن که عازم عراق گردد، با من عهد نمود و وصایاى امامت را به من سپرد و این سلاح حضرت رسول است ، که نزد من موجود مى باشد.
بنابراین ، آنچه را استحقاق ندارى مدّعى آن مباش که برایت بسى خطرناک است و مرگ زودرس ، تو را فرا مى گیرد؛ پس بدان که خداوند متعال وصایت و امامت را تنها در ذریّه امام حسین علیه السّلام قرار داده است .
و چنانچه مایل باشى ، نزد حجرالا سود برویم و از آن شهادت طلبیده و آن را حاکم قرار دهیم .
امام باقر علیه السّلام فرمود: چون محمّد حنفیّه به همراه آن حضرت کنار حجرالا سود آمدند، امام زین العابدین علیه السّلام به محمّد حنفیّه خطاب نمود: تو از خدا بخواه و او را بخوان که این سنگ به سخن آید.
پس محمّد حنفیّه هر چه دعا کرد، اثرى ظاهر نگشت ، و بعد از آن امام سجّاد علیه السّلام فرمود: اینک نوبت من است ؛ چون اگر حقّ با تو مى بود جواب مى شنیدیم .
محمّد حنفیّه گفت : اکنون تو از خدا بخواه که این سنگ شهادت دهد.
سپس امام سجّاد علیه السّلام دعائى را زمزمه نمود و سنگ را مخاطب قرار داد و فرمود: تو را قسم مى دهم به آن کسى که میثاق پیغمبران و دیگر اوصیاء را در تو قرار داد، شهادت دهى که امامت و وصایت پس از پدرم امام حسین علیه السّلام حقّ کدام یک از ما دو نفر مى باشد. ناگهان سنگ به حرکت درآمد، به طورى که نزدیک بود از جاى خود بیرون آید؛ و آن گاه با زبانى فصیح به عربى چنین گفت : خداوندا! من شهادت مى دهم که وصایت و امامت بعد از حسین ابن علىّ، حقّ پسرش علىّ بن الحسین خواهد بود.
و محمّد بن حنفیّه با مشاهده این چنین معجزه اى ، حقّ را پذیرفت و امامت و ولایت امام سجّاد علیه السّلام را قبول کرد و از او در تمام مسائل و امور اطاعت نمود.( دلائل الامامه 80 ؛ موالید الائمه 4 ؛ نور الابصار 139 ؛ اعیان الشیعه 1/679.)
خنده یکی از رکنهای مهم در حیطه بازیگری است. شاید بارها خنده یکی از بازیگران آن قدر روی بیننده تاثیر گذار باشد که مخاطب آن چهره خندان را در ذهنش ثبت کند. این مقاله 10 خنده به یادماندنی بازیگران سینما و تلویزیون را بررسی میکند و از پشت پرده این صورتکهای خندان میگوید.
به گزارش ایران ویج ، خنده یکی از رکنهای مهم در حیطه بازیگری است. شاید بارها خنده یکی از بازیگران آن قدر روی بیننده تاثیر گذار باشد که مخاطب آن چهره خندان را در ذهنش ثبت کند. در بیشتر اوقات هم خندههای بازیگران در سینمای جهان آن قدر پررنگ میشود که مطبوعات و حتی برنامههای معتبر جهانی به تحلیل آن میپردازند. این مقاله 10 خنده به یادماندنی بازیگران سینما و تلویزیون را بررسی میکند و از پشت پرده این صورتکهای خندان میگوید.
مهران مدیری متخصص در انواع خنده
حتی نامش هم به خنده وصله خورده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم این هنرمند متخصص است در اجرای انواع خنده، آن هم خندههای فراموش نشدنی. از لبخند و زهرخنده گرفته تا پوزخند و قهقهه. مدیری جزو معدود بازیگرانی است که میمیک چهره برایش پررنگ تر از دیالوگها و حرکات دست است.
او مجبور نیست با لب و دهان به رخ بیننده بکشد که میخندد، بلکه در بیشتر پلانهایی که بازی میکند این حس را با چشمهایش به بیننده القا میکند. از این رو نمیتوان به راحتی از خندههای شیطنت آمیز او در طنز 90 قسمتی "پاورچین" گذشت و بدون شک مدیری را میتوان اولین بازیگری دانست که خندههای منحصر به فردش هرگز از ذهن مخاطب پاک نمیشود. او خنده را میشناسد و شاید به همین دلیل استاد است در خنداندن مخاطبانی که با دیدن کارهای او حتی برای چند دقیقه غم و غصه را فراموش میکنند.
خندههای باور کردنی پرویز پرستویی
متخصص خندههایی که به دل بیننده مینشیند و مخاطب را با کوله پشتی پر از باور همراه میکند. حتی یک مورد هم در کارنامه کاری اش پیدا نمیکنی تا او را جزو بازیگرانی بدانی که خندههای مصنوعی دارند. خندههای پرستویی لحظه ای نیست، بلکه مخاطب سالها با خندههای او میخندد. در بیشتر اوقات خندههایش تا سالها پس از پخش فیلم و سریالها به یاد بیننده میماند. قهقهههای پرستویی در فیلم "لیلی با من است" جزو یکی از خندههایی است که در تاریخ سینما و تلویزیون ایران ثبت شده است. همچنین میتوان گفت لبخندها و پوزخندهایش در فیلم سینمایی "مارمولک " همواره در ذهن مخاطبان سینما خواهد ماند.
خندههای تلخ محمدرضا فروتن
خندههای تلخ را از بر است. خندههایی که ته مانده اش غم و ناله است. فروتن با خندههای تلخش روبه دوربین 35 به جرگه بازیگرانی پیوست که از او انتظار بازی با چشم را داشتند. اکثر کارگردانانی که با او کار میکنند بر این باور هستند که دیالوگ را از چشمان او بشنوند. فروتن در فیلمهایی چون "سربازان جمعه" و "قرمز" نشان داد که میتواند از چشمهایش خنده و غم و حتی دیالوگ بکشد. همچنین در سکانسهایی از فیلم سینمایی "شب یلدا" آن قدر تلخ لبخند میزند که دل بیننده را به اوج درد میکشاند. خندههای تلخ او در فیلم "بازنده" نیز جزو معدود خندههایی است که مخاطب به جای خنده یاد مصیبت میافتد.
خندههای بغض آلود سیامک انصاری
اگر به راحتی بتوان از هر خنده ای گذشت به طور حتم نمیتوان خندههای بغض آلود این بازیگر را نادیده گرفت. انتظار چهره ای پر از پارادوکس خنده و گریه را فقط باید از سیامک انصاری داشت. نمونه بارز این سبک خنده را در طنزهای 90 قسمتی ساخته مهران مدیری میتوان دید. سالها پیش یکی از بهترین خندههای بغض آلود سیامک انصاری در مجموعه تلویزیونی "باغ مظفر" بود. در یکی از قسمتهای این سریال باید نقش مردی را بازی میکرد که روح جدش با او صحبت میکند. این حادثه باعث میشود او متعجب شده و در نهایت بترسد. خندههای بغض آلود انصاری در این قسمت از سریال آن قدر قوی بود که بیشتر مخاطبان همان خندههای بغض آلود او را به خاطر سپردند.
خندههای سرد هدیه تهرانی
هر چند این روزها این خانم بازیگر خیلی کم کار شده است ولی دهه 70، دهه او بود. به جرات میتوان گفت هدیه تهرانی سوپر استاری بود که خندههای سرد و بی روح اش در یاد مخاطبان سینما باقی میماند و کمتر کسی است که خندههای او در فیلم "آبی" را به یاد نداشته باشد. همچنین هدیه برای بازی در نقش زنی که وجودش پر از نفرت شده است، در پروژه "شوکران" به همان خندههای سرد و بی روح اش اعتماد کرد و مطمئن بود نگاه بی روح و لبخند سردش القا کننده کاراکتری پر از نفرت و دلسنگی است. به همین خاطر کارگردانها ترجیح دادند به جای دیالوگهای زیاد از همان نگاه بی روح و خندههای سرد او استفاده کنند. شاید هدیه تهرانی از معدود بازیگران زنی است که خندههایش در یادها ماند.
خندههای عصبی حامد بهداد
شاید فقط در چند سکانس شاهد خندههای عصبی حامد بهداد در پروژههای مختلف بودیم اما انگار حامد ساخته شده است برای خلق شاهکارهای جنونآمیز; خندههای هیستریک بهداد در فیلم سینمایی "دایره زنگی" را میتوان جزو همین خلقها دانست. در اولین سکانس دایره زنگی و همچنین سکانس پایانی کار، او فقط چند ثانیه فرصت داشت تا خندههایی را ارزانی پرده نقره ای کند که القا کننده شخصیت فردی عصبی باشد. همچنین پوزخندها و لبخندهای او در سکانس به سکانس فیلم سینمایی "دلخون" نشانگر شخصیتی عصبی و پر رمز و راز بود. حامد بهداد در ساخت شخصیتهای عصبی پر از خلاقیت است.
خندههای معصومانه محمدرضا گلزار
او از همان ابتدا با خندههای معصومانه اش نقش پسر خوب سینما را از آن خود کرد. همین خندهها در فیلم "سام و نرگس" باعث شد کارگردانان پیشنهادهای پسر معصوم فیلمهایشان را به او بدهند و این خندهها طی زمان، رنگی خاص گرفت. در فیلم "بوتیک" شاهد خندههایی از این بازیگر هستیم که خیلی راحت، بی شیله و پیله بودن شخصیت را به تصویر میکشید.
پس از سالها بازی مقابل دوربین 35 خندههای او هنوز تغییر نکرده است بلکه فقط پخته تر شده است. در فیلمهایی چون "آتش بس"، " کلاغ پر" و "توفیق اجباری" میتوان بیننده همین خندهها بود. گلزار حتی در فیلم "دو خواهر" هم نتوانست به خندههای خود رنگ بدجنسی بدهد. بلکه فقط خندههایش تا مرزی پیش رفت که بیننده را یاد بچههایی میاندازد که با دلبری از والدین خود چیزی طلب میکنند.
خندههای حرص آور رضا عطاران
بی گمان وقتی نام رضا عطاران به میان میآید یاد خندههای حرص در آور "عطا" در فیلم "توفیق اجباری" میافتی. همچنین خندههای او در کارهایی چون "بزنگاه" "ترش و شیرین" و "هوو" حس تمسخر را به مخاطب القا میکند. خندههای رضا عطاران فقط مختص خود اوست. حتی این خندهها تا جایی پیش میرود که بیننده را به حرص خوردن میاندازد. مجموعه تلویزیونی "ترش و شیرین" یکی از نمونههای بارز خندههای تمسخرآمیز این بازیگر است. وقتی از او درباره سبک خندههایش و حرصی که در میآورد میپرسی در جواب میگوید: "اگر حرص خوردید یعنی اینکه من کارم را خوب انجام دادم".
خندههای مهربان شهاب حسینی
"اکسیژن" نام اولین اجرایی است که از همان ابتدا سرشار از خندههای مهربان شهاب حسینی بود. در بیشتر فیلمهایی که این بازیگر کار کرد خندههای مهربان او به کاراکتر وصل شده بود. فیلم سینمایی "محیا " که دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر را از آن شهاب کرد، پر بود از خندههایی که بیننده را به جایی میکشاند که مهربانی کاراکتر را باور کند. همچنین شهاب با همان خندههایی که از جنس محبت بود در پروژه "دلشکسته" خالق مهربانی دیگری بود. انتظار خندههای پرمحبت از مهربانی بر میآید.
خندههای فیگوراتیو حسام نواب صفوی
بهتر است خندههای حسام نواب صفوی را خندههایی فیگوراتیو دانست. او در بیشتر پروژههایی که بازی میکند یک ژست خنده بیشتر ندارد. به همین خاطر میتوان خندههای او را کاملا فیگوری دانست هر چند خندههای حسام ممکن است بیننده را یاد ستاره ای پر سرو صدا بیندازد که سالها پیش فوت کرده است ولی از حق که نگذریم ژست خندههای حسام در هیچ پروژه ای رنگ دیگری به خود نگرفت بلکه سبک منحصر به خودش را داشت.
خندههای فیگوراتیو او در فیلمهایی چون "شمعی در باد"، "کلاغ پر"، "سوغات فرنگ"، "ازدواج به سبک ایرانی" و حتی در جدیدترین ساخته بهرام بیضایی به نام "وقتی همه خوابیم" خود نمایی میکند. گویا حسام قصد ندارد ژست خندههای خود را تغییر دهد و خندههایش همیشه تیپ خاصی دارد.
یک هنرمند خلاق آمریکایی با استفاده از بادکنک های رنگارنگ دست به ابتکار جدیدی می زند.
به گزارش برترین ها هنر "ایرگیمی"، هنری است که از طریق بادکنک آثار قشنگی را خلق می کند که در مراسم و مناسبات کاربرد زیادی دارد.
"لاری موس" هنرمند آمریکایی به وسیله این بادکنک های رنگارنگ آثار هنری جالبی مانند جا لباسی، مجسمه های بزرگ و ... را طراحی و تولید می کند. علاوه بر آن، بوسیله آنها به بازسازی آثار هنری مشهور می پردازد.
Bartarinha.ir
"لاری موس" هنرمند آمریکایی به وسیله این بادکنک های رنگارنگ آثار هنری جالبی مانند جا لباسی، مجسمه های بزرگ و ... را طراحی و تولید می کند. علاوه بر آن، بوسیله آنها به بازسازی آثار هنری مشهور می پردازد.
Bartarinha.ir
شرکت "ترافوجیا" را به یاد دارید؟ شرکتی که از سالها قبل در تلاش بوده است تا طرح خودروهای پرنده خود را به واقعیت تبدیل کند؟
منبع: نگاهک
به گزارش برترین ها مدت زیادی از آغاز کار شبکه نمایش نمی گذرد ولی در همین مدت هم به خوبی توانسته با پخش فیلم های سینمایی در ژانرهای مختلف مخاطبان زیادی را به سمت خود جلب کند. یکی از نوآوری های جالب این شبکه اختصاص یکی از باکس های پخش فیلم در این شبکه به پخش کارتون ها و انیمیشن های قدیمی و روز سینمای جهان است.
باکسی که علاوه بر جذب مخاطبان کودک و نوجوان می تواند بزرگسالان زیادی را در ساعت پخش پای گیرنده های خود بنشاند. از هفته گذشته نیز در این باکس، سه گانه عصر یخبندان پخش می شوند. انیمیشنی که به خوبی توانسته مرز بین بزرگسالان و کودکان را بشکند و هر مخاطبی را با هر سن و سالی به سمت خود جذب کند.
این مسئله بهانه خوبی بود تا به سراغ چند بازیگر از نسل های مختلف برویم و از کارتون های موردعلاقه شان در دوران کودکی و میزان علاقه شان به کارتون های امروزی بپرسیم. علیرضا خمسه که کودکی اش در دهه 30 گذشته، سروش صحت که کارتون های دهه 40 را نگاه می کرده، مجید صالحی که از کارتون های دهه 50 لذت برده و خاطره اسدی که زمان کودکی اش دهه 60 بوده؛ بازیگرانی بودند که از کارتون ها و خاطرات کودکی شان برایمان گفتند.
علیرضا خمسه: عاشق تام و جری هستم
علیرضا خمسه متولد 1331 است. عمده کودکی خمسه در دورانی گذشته که تلویزیون هنوز جایگاه فعلی را در میان مردم جامعه نداشته است ولی او به خوبی کارتون هایی که زمان خودشان پخش می شدهن است را به یاد دارد. صحبت های خمسه شاید به نوعی نشان دهنده نوع علاقه بچه های دو، سه نسل گذشته باشد. البته خمسه با حضور در کارهایی چون مجموعه بشین، پاشو، بخند. مینا و غنچه، ماه پیشونی، هوشیار و بیدار و می گی نه نگاه کن برای کودکان نسل های بعد از خود هم بسیار شناخته شده و محبوب است.
**هنوز هم کارتون و انیمیشن نگاه می کنید؟
بله. با اینکه حدود دو ربع قرن از بچگی ما گذشته ولی هنوز هم وقتی تلویزیون، کارتون و انیمیشن پخش می کند اگر وقتش باشد حتما نگاه می کنم.
**زمان بچگی تان چه کارتون هایی دوست داشتید؟
آن چیزی که امروز به عنوان انیمیشن یا پویانمایی می شناسند در ابتدا ما با نام مضحک قلمی می شناختیم. آن زمان نقاشی های متحرک با قلم کشیده می شدند و خب جالب و خنده دار بودند، به همین دلیل این اسم را روی آن آثار گذاشته بودند. مضحک قلمی ها جمعه ها از تلویزیون پخش می شد و آن زمان ما تلویزیون نداشتیم به همین دلیل وقتی پدر به قهوه خانه می رفت من هم با او می رفتم. پدرم در قهوه خانه پایی می خورد و با دوستانش گپ می زد من هم از تلویزیونی که در قهوه خانه بود مضحک قلمی نگاه می کردم. آن زمان یک مضحک قلمی جذابی به نام موش و گربه وجود داشت که بعدها فهمیدیم در خارج به این کار که جزو اولین کارهای شرکت والت دیزنی محسوب می شد تام و جری می گویند. به همین دلیل تام و جری محبوب ترین شخصیت های بچگی ما محسوب می شدند و هنوز هم آن علاقه به این دو شخصیت در من وجود دارد.
**چرا تام و جری؟ چه خصوصیتی این دو شخصیت کارتونی داشتند که شما هنوز هم آنها را دوست دارید؟
برای اینکه ما همیشه در همه موقعیت های اجتماعی مان به نوعی تام و جری هستیم. یا جیب بری هستیم که پلیس به دنبال ماست، یا بازیگری هستیم که دنبال تهیه کننده می دویم که قسط آخر پولمان را بگیریم. یا مادر زنمان به خانه می آید و ما فرار می کنیم خب در تام و جری هم همیشه این گونه بود که تام دنبال جری بود و به همین دلیل هم هست که این برای ما هنوز هم جذاب است چون هر روز همه ما به نوعی به دنبال هم هستیم.
**غیر از تام و جری هم شخصیت های کارتونی دیگری بود که دوست داشته باشید؟
من چون در بچگی به تئاتر گرایش بیشتری داشتم بیشتر از آنکه مجذوب آثار کارتونی سینما و تلویزیون شوم به تماشای تئاتر می رفتم و یادم هست که از سن 13 سالگی به همراه پسرخاله ام، شخصیت ها و داستان های مختلف تئاتری به وجود می آوردیم و در قالب به اصطلاح خودمان تئاتر کودک اجرایشان می کردیم. شاید هم علت دیگر این قضیه این بود که من تا زمان دیپلم گرفتنم در خانه تلویزیون نداشتیم و زمانی که در جوانی سر کار رفتم و تلویزیون خریدم هم تقریبا دیگر دوره کارتون دیدن ما گذشته بود.
**فکر می کنید چرا خیلی از آدم های نسل گذشته و حتی جوان ترها ک ارتون هایی که زمان بچگی شان می دیدند، برایشان خیلی جذاب تر و دوست داشتنی تر از کارتون های جدید تمام کامپیوتری و سه بعدی است؟
به نظرم علتش گذشته و خاطراتی است که آدم ها با دیدن آن کارتون ها برایشان زنده می شود. فقط خود آن کارتون به تنهایی علت جذابیتش نیست. ما با دیدن آن کارتون ها خاطراتمان با پدر و مادرمان در زمان کودکی یا دوستانی که در بچگی داشتیم را به یاد می آوریم. مهر و محبت های بسیار بیشتری که در گذشته وجود داشت را به یاد می آوریم. صمیمیت هایی که شاید الان خیلی کمتر از گذشته وجود داشته باشد. دور هم بودن هایی که در کنار دیدن یک کارتون مشترک شکل می گرفت. همه این ها با دیدن یک کارتون قدیمی برای ما زنده می شود و شاید دقیقا به همین علت باشد که خیلی آن کارتون ها را دوست داریم.
سروش صحت: میکی ماوس، شخصیت محبوب کارتونی ام
سروش صحت متولد 1344 است. صحت که این روزهنا هم به عنوان کارگردان شناخته می شود و هم به عنوان بازیگر، در بچگی از آن دسته بچه های به اصطلاح خوره کارتون بوده و تقریبا هیچ کارتونی در زمان بچگی اش از زیر دست او درنرفته است. او با اینکه در زمینه کار کودک کار نکرده ولی همیشه کنار نام او کلی کار کمدی و طنز می آید و همین باعث می شود که گفت و گو با او شیرینی های خاص خودش را داشته باشد.
**زمانی که شما بچه بودید کارتون ها و فیلم های سینمایی انیمیشنی چند درصد از سرگرمی شما را تشکیل می دادند؟
دقیقا نمی توانم بگویم چند درصد ولی یادم هست که هر برنامه یا فیلم کارتونی که در آن زمان وجود داشت را من نگاه می کردم.
**در بین آن همه کاری که نگاه می کردید کدام کارها را بیشتر دوست داشتید و چرا؟
در کارتون ها میکی ماوس را خیلی دوست داشتم که بعدها «باگزبانی» هم به آن اضافه شد. هرچه جلوتر می رفتیم تعداد شخصیت و ها و کارتون ها بیشتر و بیشتر می شد. خری به نام «کوئیک گرا مک گرا» بود، شخصیتی به نام «توشه» بود که یک شعار بانمک داشت: «توشه برو اون گوشه»، در شخصیت های زنده حیوانی «توسن» که یک اسب بود و «فیلیپر» که یک دلفین بود را هم خیلی دوست داشتم. «جو» هم یک سگ مهربان بود که تقریبا به همه کمک می کرد و تقریبا همه هم سن و سال های من به شدت آن را دوست داشتند. البته کارهای عروسکی آن زمان را هم خیلی دوست داشتیم مثل کار «شال و کلاه و اره» که آقای رضا بابک و خانم مرضیه بومند، برای کارتون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را ساخته بودند.
**هنوز هم اگر در همین سن و سال این کارها را برایتان تکرار کنند با همان شور و علاقه گذشته به پای دیدن آنها می نشینید؟
متاسفانه نه. چون به نظرم بعضی از آنها فقط متعلق به زمان خودشان بودند و الان خیلی جذاب نیستند.
**یعنی کلا هیچ کار انیمیشن و کارتون قدیمی وجود ندارد که الان هم با همان شور و شوق بچگی آنها را نگاه کنید؟
خب چرا. مثلا پلنگ صورتی های قدیمی را هنوز هم خیلی دوست دارم حتی تام و جری را هم هنوز خیلی دوست دارم و هر از چند گاهی که می بینم تلویزیون آنها را پخش می کند به دیدن آنها می نشینم.
**هیچ وقت شده بود در کودکی با دیدن یک کارتون تحت تاثیر قرار بگیرید؟
اتفاقا سوال جالبی پرسیدید. یادم هست که فیلم سینمایی بامبی که داستان یک آهوی معصوم و قشنگ بود را من در سینما دیدم. من عاشق آن فیلم بودم و به شدت از دیدنش لذت بردم به حدی که وقتی در فیلم، مادر بابمی کشته شد من به شدت گریه کردم. کارتون های آن زمان خیلی با روح و حس ما سازگار بود.
**چقدر با این کارتون های جدید تمام کامپیوتری و سه بعدی ها ارتباط برقرار می کنید؟ چون خیلی ها می گویند کارتون های جدید آن روح و حس صاقت گذشته را ندارند.
من نمی توانم در این مورد قضاوت کنم چون در سن و سال دیگری به سر می برم ولی فکر می کنم کارتون های الان برای بچه های حالا جذابیت بیشتری داشته باشد و کارتون های زمان ما شاید برایشان کمی ریتم کند و کشداری داشته باشد. الان عصر سرعت است و تصاویر نسبت به گذشته از تحرک بسیار بیشتری برخوردارند.
**اگر قرار بود همین الان یک موجود جادویی پیدا شود و سروش صحت را تبدیل به یک شخصیت کارتونی کند دوست داشتید تبدیل به کدام شخصیت کارتونی می شدید؟
یا شبیه همان «کوئیک گرا مک گرا» یا شبیه شخصیت جنایتکار راکی و بولگینگل که یک ته ریش بانمکی داشت و با مسلسل همه جا را تیرباران می کر. «کوئیک گرا مک گرا» هم همیشه یک گیتار به دستش بود که وقتی با گیتارش به سر بقیه می زد می گفت: «ال کابون»
**فکر می کنید آدم ها در هر سن و سالی به دیدن کارتون و لذت بردن از شخصیت های کارتونی نیاز دارند یا این ها فقط مخصوص کودکی است؟
فکر می کنم کسانی که بخشی از دوران کودکی را همیشه در وجود خودشان حفظ می کنند همیشه از دیدن کارتون لذت می برند و در کل آنها آدم های خوبی هستند.
**شما آن بخش را حفظ کرده اید؟
یک بخش هایی را بله ولی متاسفانه خیلی نیست.
**چرا؟
خب خیلی چیزها دست خود آدم نیست و در مرور زمان و شرایط گوناگون تغییرات ناخواسته اتفاق می افتد ولی اگر همه چیز دست خودم بود صددرصد آن دوران را حفظ می کردم.
مجید صالحی: دوست داشتم مارکوپولو بودم
مجید صالحی متولد 1354 است. مجید صالحی سهم بزرگی در به وجود آمدن یکی از محبوب ترین شخصیت های عروسکی دهه 70 دارد. مجید دلبندم که ابتدا در سیب خنده یک شخصیت واقعی بود و خودش هم آن را بازی می کرد با ساخت سریال مجید دلبندم تبدیل به یک عروسک دست دراز و بسیار محبوب شد که خودش صدای آن را درمی آورد. او هم از آن دسته کسانی است که از کارتون های کودکی اش خاطرات زیاد و بانمکی دارد و به همان اندازه که کارتون های خارجی را دوست داشته، فیلم ها و کارهای عروسکی ایرانی را هم دوست داشته است.
**در زمان بچگی بیشتر با چه نوع کارهایی ارتباط برقرار می کردی؟
خب آدم زمان بچگی تقریبا همه چیز را دوست دارد و چون وقتش بیشتر است و دغدغه های ذهنی اش کمتر می تواند دیدن هر چیزی را تجربه کند و از آن لذت ببرد. من در بچگی بین کارهای عروسکی مدرسه موش ها را خیلی دوست داشتم که شخصیت های کپل و دم باریک که با صدای ایرج طهماسب و حمید جبلی بود برایم از جذابیت بیشتری برخوردار بودند.
**در کارتون ها چطور؟
عاشق سندباد و پینوکیو بودم. بعدها که کمی کارتتون های ژاپنی بیشتری از تلویزیون پخش می شد، بچه های مدرسه آلپ برایم از همه جذاب تر بودند. رامکال و خانواده دکتر ارنست هم از کارهایی بودند که خیلی به آنها علاقه داشتم. مثلا شخصیت استارلینگ در کارتون رامکال چون به نظرم هم سن و سال بودیم خیلی ارتباط خوبی برقرار می کردم.
**کارتون هایی که الان ساخته می شود را هم می بینی؟
والا من خیلی وقت نمی کنم کارتون های جدیدی را ببینم و فقط از طریق اسباب بازی هایی که از رویشان ساخته می شود تا حدودی می فهمم شخصیت های محبوب کارتونی در سال های اخیر چی هستند. مثلا یادم هست که پسر امیرجعفری یک روز به من عروسکی را نشان داد که با توضیحات مفصل و کامل او در زمینه آن عروسک تازه فهمیدم که چقدر این کارتون خوب است و شخصیت محبوبی بین کودکان الان دارد. البته نه اینکه اصلا نبینم ولی آنهایی که خیلی فضای تخیلی و عجیب و غریب داشته باشند را دوست ندارم. عصر یخبندان یا داستان اسباب بازی را خیلی دوست ندارم. عصر یخبندان یا داستان اسباب بازی را خیلی دوست دارم چون به فضای ذهنی ما خیلی نزدیک است ولی بعضی انیمیشن ها هم هستند که خیلی از فضای فکری ما دورند و خب چون با آنها ارتباط برقرار نمی کنم به سمت شان هم نمی روم.
**اگر همین الان یک جادوگر پیدا شود و بگوید: «اجی مجی لاترجی» و بعد از آن مجید صالحی تبدیل به یک شخصیت کارتونی شود، دوست داری شبیه کدام شخصیت کارتونی شوی و چرا؟
مارکوپولو. چون از یک طرف خیلی خوش تیپ بود و از طرف د یگر هم خیلی مسافرت می رفت و من شخصا سفر کردن را خیلی دوست دارم. بعد هم می رفتم خواستگرای دختری به نام نل شاید هم شنل قرمزی یا حتی حنا دختری در مزرعه که هم آنها از تنهایی درآیند و هم خودم یک سر و سامانی بگیرم (می خندد)
**فکر می کنی بچه های الان هم از دیدن کارتون ها و فیلم ها به همان اندازه نسل شما لذت می برند؟
صد در صد و امیدوارم داخل کشور هم دوباره سینمای کودک مان احیا شود. هیچ وقت یادم نمی رود که بچه ها برای دیدن فیلم هایی مثل مدرسه موش ها، کلاه قرمزی و پسرخاله و حتی دزد عروسک ها صف می کشیدند و ساعت ها برای دیدن آن فیلم ها منتظر می ماندند. الان هم خیلی از جمعیت کشور ما را بچه ها تشکیل می دهند و خیلی حیف است که قدر آنها را ندانیم و آنها هم فقط با دیدن کارهای خارجی سرگرم شوند.
**از انیمیشن های جدید با هیچکدام ارتباط نگرفتی؟
چرا عصر یخبندان و شخصیت هایش فوق العاده اند به خصوص «سید» و آن سنجاب احمق که در به در دنبال بلوط می گرده.
خاطره اسدی: شخصیت های شرکت هیولاها استثنایی اند
خاطره اسدی متولد 1362 است. او جوان ترین بازیگر این گروه چهارنفره است. اسدی که در ماه رمضان امسال با مجموعه «سقوط یک فرشته» برای مخاطبان تلویزیون بیش از پیش شناخته شد، هنوز هم کارتون دوست دارد و نگاه می کند هرچند با کارتون های کامپیوتری جدید به دلایلی که می گوید زیاد ارتباط برقرار نمی کند. وقتی درباره کارتون و شخصیت های کارتونی با او صحبت می کنیم با کلی ذوق و انرژی پاسخ می دهد. از نظر او کارتون ها برای نسل او چیزی بیش از یکسری نقاشی متحرک بودند و خیلی چیزها به آن ها آموخته اند. حافظه ای که او در به یادداشتن اسم کارتون ها و شخصیت های کارتونی داشت برای خود ما هم تا حدود زیدی جالب بود.
**سن و سال شما خیلی به نسل جدید و کارتون هایی که دیده اند نزدیک است. چه کارتون هایی را در بچگی و نوجوانی بیشتر از همه دوست داشتید؟
تقریبا کل کارتون هایی که آن زمان از تلویزیون پخش می شد را به اضافه تمام کارتون های والت دیزنی را می دیدم و دوست داشتم. بامزی، بلفی و لی لی بیت، بنل، تام و جری، پری دریایی، سرندی پیتی، علاءالدین، تارزان و پلنگ صورتی که هنوز هم به نظرم جزو بهترین و هنرمندانه ترین کارتون هایی است که تا به امروز ساخته شده و الان که بزرگ تر شدم تازه بیشتر به جذابیت و شاهکار بودن آن پی می برم و آن را درک می کنم.
**اگر قرار بود همه شخصیت ها الان زنده شوند و به شما بگویند که کنار یکی از آن ها قرار بگیرید و با آن عکس یادگاری بگیرید، کدام یکی را انتخاب می کردید؟
دوست داشتم وسط همه آنها باشم و عکس بگیرم ولی اگر قرار بود واقعا عکس بگیرم می رفتمروی سرندی پیتی می ایستادم، گردنش را می گرفتم، بنل را یک طرف می گذاشتم، بلفی و لی لی بیت را هم طرف دیگر (می خندند)
**اگر فقط حق انتخاب یکی را داشتید، چطور؟
بلفی و لی لی بیت.
**چرا؟
خیلی فانتزی و جذاب بودند. نوع پوشش شان و ارتباطی که با حیوانات برقرار می کردند را خیلی دوست داشتم.
**در کارهای عروسکی وطنی چطور؟
خونه مادربزرگه یک شاهکار تمام عیار بود. مدرسه موش ها را هم خیلی دوست داشتم ولی وقتی در سینما آن را دیدم خیلی ترسیدم.
**کارهای جدید انیمیشنی الان که اکثرا تمام کامپیوتری و حتی سه بعدی شده اند را هم به همان اندازه کارهای کارتونی گذشته دوست داری؟
حقیقتش این است که این مدل جدید کارتون ها و انیمیشن ها را خیلی نمی پسندم. به نظرم همه جذابیت کارتون ها به همان نقاشی های ظریفی بود که با زحمت کشیده می شد، کنار هم قرار می گرفت و یک کارتون پر از حس و حال و دوست داشتنی تحویل مخاطبش می داد. کارتون های زمان ما خیلی طبیعی تر و ملموس تر بود و حس می کنم کارتون های جدید به نوعی گول زننده باشند. البته این مسئله تا حدود زیادی هم طبیعی است چون زمان کودکی ما نفوذ کامپیوتر و بازی های کامیپوتری به اندازه الان نبود ولی الان با توجه به سهمی که کامپیوتر و فناوری هایش در زندگی روزمره ما دارد انگار تمایل بچه ها هم بیشتر به سمت این گونه کارها رفته است. البته این وسط استثنائاتی مثل «آپ» و «شرکت هیولاها» هم هستند که به نظرم خیلی جذابند و من آنها را خیلی دوست دارم.
**مثلا چرا شرکت هیولاها برایت جذاب بود؟
خب نکته جالبی در این انیمیشن وجود داشت و آن هم این بود که یک عده هیولای به اصطلاح ترسناک بعد از عمری حماقت یک دفعه به این نتجیه می رسند که خنده می تواند چقدر انرژی بیشتری نسبت به ترس و وحشت برایشان به همراه داشته باشد، ضمن اینکه «بوو» یک دختر کوچولوی خنگ، جذاب و بسیار بانمک است که آدم واقعا نمی تواند دوستش نداشته باشد. البته با اینکه «Angry bird» شخصیت هیا کارتونی نیستند اما به نظرم کلا طراحی آنها برای کودکان و بزرگسالان فوق العاده جذاب است و من این پرنده های پرسروصدا را خیلی دوست دارم.
**اگر همین الان دوباره تلویزیون شروع به پخش یکسری کارتون های قدیمی و محبوب زمان شما کند، بازهم به دیدن آن کارتون ها می نشینی؟ چرا؟
اتفاقا الان بعضی از آن کارتون ها دوباره پخش می شود و من هم دوباره آنها را می بینم. از یک طرف این کارتون ها به نوعی بهترین نوستالژی های کودکی نسل ما است و هم اینکه شخصا آنها را دوست دارم و از دیدنشان لذت می برم.