حضرت فاطمه معصومه از خاندان کرامت است و عنایات حضرت شامل حال همه زائرین و مجاورین می شود؛ در این میان ایشان کرامات و عنایات ویژه ای به انسانهای ویژه دارد. خصوصا به بزرگان و علمای دین توجه علی حده ای دارند. در این نوشتار به گوشه ای از این توجهات که بصورت کرامت از حضرت معصومه صادر شده است آورده شده است.
نجات از مرگ
آیة الله حاج شیخ عبدالله مجد فقیهی: در اوایل ورود ما به قم، صبیّه این جانب مریض شد و معالجات فراوان نتیجه نداد، تا سرانجام در بستر مرگ افتاد و امید ما از همه جا قطع شد. مقدمات دفن فراهم شد و من برای اجازه دفن به سراغ پزشک قانونی رفتم..
در مسیر خود به مطب دکتر قانونی، وارد حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام شدم و عرض کردم: «ای بی بی دو عالم ما به شما پناهنده ایم، شما راضی نشوید که در آغاز تشکیل زندگی و در اوایل ورود ما به این شهر مقدس، ما پریشان خاطر و دل افسرده شویم.»
برگ اجازه دفن را از پزشک قانونی گرفتم و به خانه برگشتم، با کمال تعجّب دیدم که آثار حیات در چهره اش آشکار گشته است.
پستانک را به دهانش نزدیک کردیم شروع به مکیدن کرد. طولی نکشید که همه آثار مرگ و مرض از چهره اش بر طرف شد و بهبودی کامل یافت و از کرامات بی بی، الآن نیز زندگی خوش و مرفّهی دارد و خود صاحب دو فرزند است. (1)
حل مشکل مالی
آیة الله سید محمدعلی روحانی: در محضر پدر بزرگوارم، به دیدن یکی از مراجع رفته بودیم، نقل فرمودند: «در ایّامی که از نجف اشرف به قم آمدم دستم به کلّی خالی بود و 15 ریال می بایست به «سورچی» بدهم و چیزی نداشتم. به حرم مطهّر مشرّف شدم و تحت الحنک عمامه ام را به ضریح بستم و به حضرت معصومه علیها السلام متوسّل شدم، همان روز مرحوم آیةالله حایری 50 ریال به من مرحمت کردند و رفع مشکل شد
. (2)
شفا از بیماری لاعلاج
آیة الله حاج شیخ فرج الله هرسینی:
ایشان به سال 1371 هجری برای معالجه به تهران آمده، آنگاه برای استشفاء به قم و حرم مطهّر حضرت معصومه علیهاالسلام شرفیاب شده است. هنگامی که مورد عنایت کریمه اهل بیت علیها السلام قرار گرفت، حوزه را برای اقامت خود انتخاب کرد و به درس و بحث پرداخت.
او در مجمع فضلا و طلاب می فرمود: «از روزی که به قم آمده ام و به حرم اهل بیت علیهم السلام پناه آورده ام، روز به روز حالم بهتر شده، از آن کسالتی که اطّبا از معالجه آن عاجز بودند، هیچ اثری در من باقی نمانده است.(3)
آب زمزم و تربت
دوست دانشمندم حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای حاج سید احسان الله سبزواری که از فضلای برجسته حوزه علمیه قم می باشد می فرمود : در سال 1414 هـ . که تولد یکی از فرزندان نزدیک بود
به حرم مطهر بی بی مشرف شدم و عرض کردم: برای تولد فرزندم سه چیز از شما می خواهم:
1. مقداری تربت حائر مقدس امام حسین علیه السلام 2.مقداری آب فرات 3.مقداری آب زمزم که هر سه را برای برداشتن کام فرزندم می خواستم که در روایات بر آنها تاکید فراوان شده است.
اینها را می خواستم و مطمئن شدم که انشاء الله درست می شود.از حرم بیرون آمدم به کسی برخوردم بدون اینکه من چیزی بگویم گفت: قدری آب زمزم آورده ام شیشه ای بیاور مقداری هم به تو بدهم. به شخص دیگری برخورد کردم پرسیدم : شما تربت اصل ندارید ؟ استخاره کرد و بعد از استخاره گفت : بیا من مقداری از تربت ایوان طلا دارم. وقتی رفتم و تربت را گرفتم همین که به دستم رسید حالم منقلب شد . تربت عجیبی بود وقتی آن را به منزل آوردم بدنم می لرزید. اما حاجت سوم ( آب فرات ) را لیاقت نداشتم و آن وقت به دستم نرسید . سالها بعد به دستم رسید. تربت را با آب زمزم ممزوج کردم وقتی بچه متولد شد ، امّ الزوجه آن را توسّط یکی از پرستارها به بچه داد و کامش را با آن برداشت.
امیر المومنان علیه السلام می فرماید : کام فرزندان خود را با آب فرات بردارید تا از دوستان ما بشوید.(4)
بی نیاز شدن از عمل جراحی
آیت الله سید محمد باقر موحد ابطحی نقل فرمودند که همشیره حجه الاسلام و المسلمین آقای سید احمد روضاتی ( همسر آقا حسام الدین ) مریض بودند و احتیاج به عمل جراحی داشتند ، روز چهارشنبه ای قرار بود در تهران تحت عمل جراحی قرار بگیرند . دکتر گفته بود : چون روز جمعه من در تهران نیستم ، صلاح می دانم که شما روز شنبه و یا یکشنبه بیایید که من همان روز شما را عمل می کنم.
اینها به قم آمدند و در منزل ما بودند ، شب جمعه این خانم به حرم مشرف می شوند و التماس فراوان می کنند که ای بی بی دو عالم شما می دانید برای زن بسیار سخت است که خود را در اختیار جراح نامحرم قرار بدهد ، شما راضی نشوید من این مشقت روحی را تحمل کنم.
روز موعود به تهران رفتند دکتر بعد از معاینه مجدد گفت : شما اصلا احتیاج به عمل ندارید . و همان روز با خوشحالی برگشتند . با این که دکترهای اصفهان و تهران ، از جمله خود همین دکتر ، متّفق القول بودند که باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد.(5)
صوت زیبا از عنایت بی بی
خطیب توانا، فقید سعید حاج شیخ غلامرضا فقیه یزدی، مشهور به " طبسی " متولّد 1295 ه. و متوفّای 1378 ه. در ایام اقا متش در قم به سختی زندگی می کرد و به جهت نداشتن صوت زیبا نمی توانست درامر منبر و تبلیغ موفّق باشد، ولی گاهی از روی ناچاری به دهات می رفت و در مناطق محروم تبلیغ می کرد و احیاناً کمک هزینه ای به دست می آورد .
سالی در نزدیکی ماه محرّم به قصد تبلیغ با اراک می رود، به جهت نداشتن صوت و صدا کسی از او دعوت نمی کند. یکی از روحانیون اراک مبلغی به او می دهد و او را به اصفهان می فرستد و ایشان از اصفهان به پای پیاده به سوی یزد عزیمت می کند.
پس از طّی مسافتی در حدود "نوگنبد" راه را گم می کند، مدّتی دربیراهه طّی طریق می کند، تشنگی بر او غلبه می کند و از راه رفتن باز می ماند.
در آن حال یأس و نومیدی متوجّه حضرت معصومه علیها السّلام می شود وعرض می کند: ای دختر موسی بن جعفر، این شیوهء مهمانداری نیست، من سالها در زیرسایه شما و ودر جوار رحمت شما بودم، از شیوه مهمان نوازی به دور است که در وسط بیابان تشنه و گرسنه بمیرم و طعمه حیوانات شوم.
یک مرتبه صدایی به گوشش می رسد که برخیز و آب بخور.
از جای بر می خیزد و نهر آبی را در نزدیکی خود مشاهده می کند. به سوی آن نهر حرکت می کند، از آن آب می خورد و در داخل آن فرو می رود، نشاطی پیدا می کند و به راه می افتد.
پس از خوردن آن آب احساس می کند که صوت و صدایی یافته و تارهای صوتی اش دگرگون شده است. در آن بیابان که به سوی یزد راه می پیموده شروع می کند با صدای بلند آواز خواندن و مطمئن می شود که عنایتی شده است.
چون به یزد می رسد و در مجالس وعظ و خطابه حاضر می شود، خطبه های پرشوری می خواند و همگان را تحت تأثیر سخنان نافذ و با ملاحتش قرار می دهد.
از آن تاریخ ( محرّم 1345 ه. ) به عنوان یکی از خطبای نامی ایران شناخته می شود، به هر شهری قدم می گذارد، برای شنیدن سخنرانیهایش ازدحام می شود و از برکت کریمه اهلبیت در فنّ خطابه و سخنوری از نادره های زمان و یگانه های دوران می شود.(6)
حیات دوباره جنین
آیتاللَّه شبزندهدار راجع به عموى محترمشان، عبدصالح مرحوم آقاىحاجقنبر رحمةاللَّهعلیه نقل کردند که: همسرشان حمل پیدا کرده بود و بعد از مدتى متوجّه مىشوند که جنین حرکت ندارد. مراجعه به دکتر مىشود و او مىگوید: بچه در شکم مادر مرده و باید عمل جراحى انجام شود و بچه مرده را بیرون بیاورند. آن زمان - شصت سال قبل - هم که هنوز عمل جراحى شایع نبود و امکانات و وسایل امروز را نداشتهاند و از اینرو عمل براى آن خانم و بستگانش گران تمام مىشود و بالاخره تصمیم مىگیرند که براى استشفا به مشهد مقدّس مشرّف شوند. لذا حرکت مىکنند تا به قم مىرسند، خود آن محترمه گفته است: براى زیارت حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها رو به سوى حرم رفتیم و به مجرّد اینکه پا را داخل حرم گذاشتیم بچه شروع به حرکت کرد و به جنبش آمد. این جریان موجب شادى آنان مىشود و مرحوم حاجقنبر از قم نامهاى به جهرم مىفرستد و جریان را اطلاع مىدهد و مىگوید: ما پیش از آنکه به مشهد برسیم، خداوند لطف کرده و شفا داد. (7).
مرحوم مغفور حجةالاسلام آقاى سیدمحمّدباقر موسوىگوگدى، والد ماجد مرحوم آیتاللَّهالعظمى گلپایگانى رضواناللَّهعلیه، گاهى از گلپایگان به عزم زیارت حضرت فاطمهمعصومه سلاماللَّهعلیها به قم مىآمدهاند و فرزند گرانقدرشان رضواناللَّهعلیه فرمودند: به یاد دارم که یک بار مرا هم با خود به قم آوردند و من با ایشان بودم..
در یکى از سفرهایى که آن سیّد جلیل و بااخلاص به قم مىکنند، منزلى را به مبلغى اجاره مىکنند که مالالأجاره آن نسبتاً زیاد و گران بوده است. آن مرد با اخلاص و صاحب مقام یقین فرموده بود: اى عجب من از عمّهام - حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها خواستم که منزل خوبى برایم فراهم کنند و ایشان اجابت کردند، ولى از یادم رفت که از ایشان بخواهم که ارزان هم باشد.(8)
پی نوشت ها:
1. پرتوی از روی دوست ،اسماعیل کرمانشاهی (کتابخانه دیجیتالی سایت آستانه)
2 و3. همان
4.کرامات معصومیه (س) علی اکبر مهدی پور(کتابخانه دیجیتالی سایت آستانه)
5 و 6.همان
7.بانوی ملکوت، آیت الله کریمی جهرمی،ص105
8.همان،ص106 و 107م:تبیان