شنا در غار اسرار آمیز
اشکال عجیب و غریب چند میلیون ساله، آب یخ و دستههای خفاش... اینها حداقل چیزهایی است که میشود در غار آبی دانیال تجربهشان کرد. شنا در گودالهای آب سرد و صعود از آبشار و گذر از تپه پرفضله خفاش را هم که اضافه کنیم، دیگر اینجا محشر میشود. جان میدهد برای یک سفر پرهیجان در گرمای تابستان.
چند سال بیشتر نیست که این غار آبی عجیب و غریب اسم و رسمی به هم زده و در و دیوار چند میلیون سالهاش آمد و رفت غارنوردان را تماشا میکنند. تابستان که خیلیها برای ساحل خزر برنامه میریزند، باید غار دانیال را هم تجربه کرد؛ غاری که بر خلاف هوای شرجی آزاردهنده کنار دریا، اقلیم متفاوتش دندانهایتان را از سرما به هم میزند. فرمان را بچرخانید به سمت سلمانشهر (متل قو) بروید. راهش همان است؛ اما مقصد نه دریا که غار دانیال است؛ یک پیادهروی پنج”‹ساعته در آب و تاریکی.
گنج دانیال
هر غاری یک گنج دارد، اصلا بیگنج که غار، غار نمیشود. اما فقط طلا و نقاشیانسانهای اولیه روی دیوارها و سفالهای چند هزار ساله که گنج غار نیست. غار دانیال هم گنج دارد؛ اما از نوع خودش. استلاگمیت و استلاکتیتهای چند میلیونساله دارد که ساخت هر سانتیمتر از آنها حدود 100 سال طول میکشد. راهرویی دوکیلومتری که طی میلیونها سال حرکت آبهای زیرزمینی در سنگهای آهک انحلالپذیر شکل گرفته. طی تمام هزاران هزار سالی که از تشکیل این غار میگذرد، این سنگها اشکال عجیب و غریبی پیدا کرده.
اینجا راهروهای پرپیچ و خمی دارد که در جایی ارتفاع سقف آن 50 متر بیشتر و جایی دیگر نیم متر هم کمتر میشود. گاهی آنقدر تنگ و کوتاه میشود که برای عبور از آنها باید سینهخیز رفت. دو کیلومتر راهرو و دالانهای پرپیچ غار دانیال غیراز این گنجها داشتههای دیگری هم دارد. خفاشهای غار روزها در سقف غار سروته میخوابند. هرچند از حدود 10 سالی که پای گردشگران به این غار ناشناخته باز شده، تعدادشان کمتر شده.
آب زلال این چشمههای غار هم قابل خوردن است به شرط آنکه آلوده نشدهباشند. دمای این آب حدود 17 درجه بوده و دمای داخل غار هم در تمام فصلها ثابت و بین 20 تا 25 درجه سانتیگراد است.
گردش در خانه خفاش ها
بعد از ورود به دهانه غار باید قید خشک ماندن را بزنید؛ چون از همان اول و در فاصله100 متری دهانه غار وارد حوضچهای میشوید که برای ادامه مسیر باید تا شکم در آن فرو بروید. همینطور که جلو میروید تزئینات آهکی چند میلیون ساله به استقبالتان میآیند.
حدود 300 متر بعد از حوضچه اول به فضای باز بزرگی میرسید که به تالار خفاش مشهور شده. تقریبا وسط این تالار تپههای بلندی قرار دارد که با فضلههای خفاشها و گِلی پوشیده شده که خیلی هم لیز است. باید از آن بالا بروید تا به قله برسید که اتفاقا کار آسانی هم نیست. روی تپه اگر سرتان را بالا بگیرید روی سقف تالار، خفاشها را میبینید که در خوابند. این کلونیهای خفاش چند متر بیشتر با شما فاصله ندارند. به هیچوجه آنها را با پرتاب چیزی بیدار نکنید. به دلیل آزارهای بازدیدکنندگان از چند سال قبل تعداد خفاشهای غار خیلی کم شده.
در ادامه چند سینهخیز و پامرغی طولانی منتظر شماست، آن هم در جایی که تا مچ در آب سرد هستید. بعد از حدود 200 متر از سیفون اول به یک سیفون دیگر با دو اتاق بزرگ در دو طرفش میرسید. برای عبور از این نقطه باید یک صعود دو متری انجام دهید و از بالای صخره بروید. اگر به هیجان بیشتری نیاز دارید، میتوانید مسافت چند متری سیفون را از زیر آب عبور کنید؛ یعنی غواصی کنید و در آن طرف از اتاق بیرون بیایید. بعد از کمی پیادهروی به محوطه بازی میرسید که به تالار ریزان معروف شده. اینجا شاید زیباترین بخش غار باشد. چون سقف آن از استلاکتیتهای جوان، نازک و بلند و تزئینات آهکی شیری رنگ پوشیده شده. هرقدرپیش بروید دمای غار پایینتر میآید و آب کف غار هم سردتر میشود.
خوبی غار دانیال این است که هر کجا که خسته شدید میتوانید از همان جا برگردید. بیشتر زیبایی این غار در نیمه اول است و انتهای غار تنگتر و سقف آن کوتاهتر است. در انتها سنگها هم تیزترند؛ طوری که در انتهای غار باید حدود 200 متر سینه خیز مشکل را رد کنید و به مکانی برسید که دیوارههای غار دیگر آهکی و سنگی نیستند و آب از لای خاک بیرون میزند؛ یعنی اولین سرچشمههای آب غار. توصیه ما این است که از همینجا برگردید؛ چون یک رفت و برگشت به انتهای غار تقریبا پنج ساعت طول میکشد و سرما و خیسی، حتما اذیتتان خواهد کرد. موقع برگشت نباید نگران گمشدن باشید؛ چون اگر راه را گم کردید، میتوانید مسیر اصلی خروج آب را دنبال کنید تا به بیرون برسید.
بعد از دیدن خفاشها باید از طرف دیگر تپه سرازیر شوید. در ادامه راه به اولین آبشار میرسید و باید از آن صعود کنید و با گرفتن گیرههای سنگیای که روی صخرهها کار گذاشته شده از آبشار بالا بروید. مسیر آب را دنبال کنید. بعد از حدود 800 متر از دهانه به تنگهای عمیق و پرآب میرسید که در وسط آن سقف غار تا نزدیکی سطح آب پایین آمده و شکلی شبیه یک سیفون پیدا کرده؛ یعنی یک فضای بسته با یک ورودی و یک خروجی. در نگاه اول عبور از اینجا به نظرتان غیرممکن میآید؛ اما شدنی است. باید تا گردن داخل آب فرو بروید و با فشار دستتان به دیوارههای اطرف روی آب رد شوید. عمق اینجا حدود دو متر است و عرض سه متری تنگه را باید به همین ترتیب تا انتها بروید.
تنگه ای برای رفع دلتنگی!
اگر میخواهید از سفر یک روزه تابستانی در حوالی تهران بهترین استفاده را بکنید، در این روزهای گرم مرداد باید دنبال جایی باشید که آبی خنک داشته باشد، دشت سرسبز فراخ و سایه بلند کوهستان. مسیر دسترسی معقولی هم داشتهباشد که بشود یک روز آخر هفته را آنجا گذراند. دل را به کوه و دشت و رودخانه زلال زد و برگشت؛ برای ادامه زندگی سخت شهری. با این اوصاف انتخابهای چندانی ندارید؛ چون تفرجگاههای این حوالی یا کوه دارند یا دشت و اگر هر دو را دارند، از آب و خنکی خبری نیست.
اگر از ما بپرسید، پیشنهاد میکنیم که راه فیروزکوه را بگیرید و سراغ تنگه دلگشایی را بگیرید که تلفیقی است از آب و کوه و دشت و سرسبزی و طراوت و حتی تاریخ، که بهشتی را به نام «تنگه واشی» در 120 کیلومتری تهران ساخته است. این بهشت هم بهایی دارد و برای این گشت و گذار باید قید لباس پلوخوری را بزنید و در قامت یک طبیعتگرد مجهز به تنگه قدم بگذارید. مسیر پیادهروی که در پیش دارید از دو تنگه اصلی تشکیل شده که در انتهای تنگه دوم به آبشار و انتهای راه خواهید رسید. از پارکینگ تا تنگه اول حدود 10 دقیقه پیادهروی دارید.
تنگه اول
در تنگه اول با یکی از جذابترین بخشهای سفر روبهرو میشوید؛ یعنی دالانی به طول 300 متر و دیوارههای صخرهای بلند به ارتفاع 100 متر در انتظار شماست و رودخانهای که در میانه یک دره سنگی قرار دارد. این رودخانه از کوههای ساواشی سرچشمه میگیرد و از میان دشت میگذرد در فصل تابستان عمق آب کم میشود و در بعضی نقاط از زیر زانو بالاتر نمیآید.
کتیبه قاجاری
هنوز از این تنگه بیرون نرفتهاید که اگر سرتان را بالا بگیرید و به دیوارههای تنگه نگاهی بیندازید، نقش برجستهای مربوط به زمان فتحعلی شاه را میبینید که به دلیل شیب دیواره تنگه حالت مسقف دارد. حکاکی این کتیبه که 185 سال عمر دارد، سه سال طول کشیده و هنرمندان دوره قاجار آن را به یادگار گذاشتهاند. این کتیبه هفت متر طول دارد و شش متر عرض و وقایع زمان فتحعلیشاه را روایت میکند. نقش شکارگاه با تصاویری از اسب و شکارگاه دارد که در اطراف آن هم عباسمیرزا، علی قلی میرزا و علی نقی میرزا پسران فتحعلیشاه و همینطور نوادگانش مشغول شکارند.
این کتیبه نشان میدهد که احتمالا این محل در دوره این شاه قاجار، شکارگاه درباری بوده که متاسفانه هجوم گردشگران به اینجا و حکاکی بعضی از آنها در حاشیه کتیبه، بخشی از این اثر تاریخی را تخریب کرده. کتیبه تنگه واشی یکی از سه کتیبه معروف دوره قاجار است؛ دومی در چشمه علی شهرری و آن دیگری در نزدیکی تونل وانای جاده هراز قرار دارد.
فضای باز
حد فاصل میان این دو تنگه جاده باریکی است که اطرافش درخت و سبزهزار است. بعد از خروج از تنگه اول به دشتی باز و وسیع میرسید که محل مناسبی برای خوردن ناهار است، البته برای زمان برگشت. اگر قصد ناهارخوری داشتید بهتر است دنبال پیدا کردن سایه باشید، چون در غیر اینصورت پوستتان خواهد سوخت. پیادهروی در پهنه دشت و آفتاب تند باعث میشود دلتان برای آب خنکی که از آن گذشتهاید تنگ شود. لباسهایتان خشک شده اما اگر زود بجنبید، دوباره به آب میرسید.
تنگه دوم
فاصله تنگه اول تا دوم حدود 40 دقیقه است. تنگه دوم پهنتر از تنگه اول است و رودخانه کوچکی از وسطش عبور میکند که باز هم مجبورید در آب بروید. غیر از پهنی، تنگه دوم تفاوتش با اولی این است که تنگه اول آب بیشتری دارد و ارتفاع آب بین 40 تا 50 سانتیمتر است و تنگه دوم آب کمتری دارد. البته هوای گرم مردادماه گولتان نزند؛ چون آب تنگهها در تابستان هم بسیار سرد است. میتوانید چند دقیقهای استراحت کنید و دوباره راه بیفتید.
آبشار
در انتهای مسیر آبشاری با هشت متر ارتفاع منتظر شماست که حتی در تابستان آبش حسابی سرد است. حتی اگر زیر آبشار هم نروید، باز هم قطرات ریز معلق خیستان خواهد کرد. حسابی که خنک شدید و استراحت کردید میتوانید برگردید. البته اگر دلتان کمی ماجراجویی میخواهد میتوانید برای دیدن سرچشمه، مسیر کنار آبشار را بالا بروید. سرچشمه آبشار حدود 50 متر بالاتر است و راهش چندان هم صعبالعبور نیست. اما خیلیها دیگر نای بالا رفتن از این راه را هم ندارند که راه کنار آبشار را بالا بروند.
شما این طور نباشید
اگر شما هم این کتیبه تاریخی را از نزدیک ببینید، آرزو میکنید که ای کاش این کتیبه در تنگه واشی نبود و شما آن را به این حال و روز فعلی نمی”‹دیدید. کتیبهای که آق ممدها زیرش یادگاریها نوشتهاند. فقط می”‹توان امیدوار بود اگر این هنرمندان گمنام روزی دوباره گذرشان به اینجا بیفتد از کرده خودشان شرمنده شوند.
بیجار، بام ایران
خرید، جزو لاینفک سفر ایرانی هاست و شاید انگیزه اصلی خیلی از سفرهای تابستانی، سر زدن به بازارهای ارزان قیمت گوشه و کنار کشور باشد. در این بین، خیلی ها ترجیح می دهند راهی کردستان و مرزهای غربی شوند تا هم برایشان فال باشد و همه تماشا! اگر شما هم چمدان سفر تابستانی تان را به مقصد سنندج، بانه یا هر شهر دیگری در استان کردستان بسته اید، پیشنهاد می کنیم یک روز از سفرتان را به گشت و گذار در بیجار اختصاص دهید که بام ایران لقب گرفته است.
بیجار یکی از قدیمیترین شهرهای کردستان است. قدمت تاریخی این منطقه به هزاره سوم قبل از میلاد مسیح میرسد و موید این فرض «دژ سترک» یا قلعه «قمچقای» است که در عهد مادها، پارت ها و ساسانیان به عنوان پایگاه استراتژیک از آن استفاده میشدهاست.
این شهر در دوران مغولها هدف حمله قرار گرفت و چنگیز در 10کیلومتری بیجار در جادهای که اکنون به دیواندره ختم میشود، اقامت گزید و قلعهای ساخت که اکنون نیز به چنگیز قلعه معروف است. غذاخانه چنگیز نیز در روستایی که اکنون به شهر پیوسته به نام حلوایی قرار داشت و سربازان غذا را دست به دست تا قلعه چنگیز منتقل میکردند.
این قلعه را این روزها می توانید بر بالای کوهی درجاده بیجار – سنندج ببینید البته فقط بقایای دیوارها و آب انبارهای آن باقی مانده است. ساختمان قلعه از سنگ ساخته شده و از ملات ساروج نیز در آن بهره گرفته اند.
بیجار در راستای رشتهکوههای غرب فلات ایران و در استان کردستان واقع شده و بهدلیل ارتفاع بسیار بالا، به «بام ایران» معروف شده است. این شهر بعد از شهرکرد، مرتفعترین شهر ایران است. بیجار 1940 متر از سطح دریا ارتفاع دارد که 770 متر از تهران و 425 متر از سنندج بلندتر است.
بی جار یا بیدزار؟
درباره نامگذاری بیجار داستان جالبی را روایت می کنند. میگویند شبی ناصرالدینشاه با امیرنظام گروسی در گروس ماند و میخواست خبری را فردا با جارچیها به گوش مردم برساند اما فردا، بدون جارچی همه مردم شهر از آن باخبر بودند. بنابراین بی «جار» کم کم به لقب این شهر تبدیل شد و سر زبان ها ماند. البته برخی هم میگویند ریشه کلمه بیجار «بیدزار» بوده است و گروهی دیگر نیز معتقدند که بیجار به معنی سبزه و گیاه است.
دیدنی های شهر
شهر بیجار در 140 کیلومتری شمال شرقی سنندج و در مسیر راه آسفالته سنندج- زنجان قرار دارد و در مجموع حدود 60 اثر باستانی و تاریخی در بیجار شناسایی شدهاند. همچنین در گذشته بیجار دارای گردشگاههایی مثل باغ صفا، سراب، تخت، چهار باغ، بادامستان، چم حاکمی، باغچه چال یارمجه، چشمه عزیز، شاهرخآباد و عباسآباد بوده است که اغلب تخریب شدهاند و فعلا محدوده شهربازی (باغ صفا) و اطراف رودخانه بیانلو و صلواتآباد، سراب و تخت، برای تفریح و گردش در تابستان استفاده میشود.
بیجار بنا به سابقه تاریخی باستانی خود، دارای اماکن تاریخی و گردشگری بسیار است که از آنها میتوان به قلعه قمچقای، پل صلواتآباد، بنای سنگی اوچگنبد، مسجد خسروآباد، تیمچه حاج شهبازخان، تیمچه امیر تومان، زیارتگاه حمزه عرب، پنجهعلی، آثار سد خاکی جعفرآباد، تپه نجفآباد و قلعههای تاریخی بسیار اشاره کرد.
تاریخ سکونت در این شهر، با نشانههای تاریخی بهدستآمده در منطقه، به5 هزار سال پیش میرسد. دژ «سترک» یا قلعه «قمچقای» که از دوران مادها پایگاه نظامی این منطقه بوده، یکی از شواهد نشاندهنده قدمت تاریخی این شهر است.
اگر گذارتان به بیجار افتاد، حتما سری هم به چشمه آب تلخ (پیر صالح) این شهر بزنید که در روستای قشلاق این شهرستان قرار دارد. علت نامگذاری این چشمه به علت تلخ بودن آب آن است. هرچند دلیل تلخ بودن آب این چشمه به روشنی مشخص نشده است، اما گفته می شود که آب آن برای درمان بیماریهای روماتیسمی موثر است.
بازاری که به گوهرشاد می رسید
فیروزه و عقیق، تسبیح شاه مقصود، زرشک و زعفران اعلا و نقل و نبات های ریسه شده ای که بویشان با ادویه هفت رنگ آمیخته و هوای بازار را پر کرده است. اینجا مشهد است. جایی که هر جا قدم بزنید، زیر سایه امام رضا (ع) نفس می کشید. از لذت زیارت و سحرهای به یاد ماندنی حرم که بگذریم، کمی دورتر از گنبد طلایی امام رضا ولوله زائرانی برپاست که در راه بازگشت سری به قدیمی ترین راسته مشهد زده اند. بازار سنتی امام رضا (ع) که شاید همیشه آن را شبیه یک بازار معمولی دیده باشید اما تاریخ پشت آن، بازار را به نبض زنده شهر تبدیل می کند.
بازار رضا در ضلع شرقی خیابان امام رضا (ع) حد فاصل میدان بیت المقدس و 17شهریور قرار دارد. بازاری که حتی اگر پاساژهای جدید و امروزی هم از گوشه و کنار شهر سر برآورند، باز هم توریست پذیرترین بخش تجاری شهر است که خیلی از زائران برای خرید سوغاتی هایشان راهی آن می شوند.
بازار امروزی مشهد، در سال 1354 ساخته شد. یعنی همان زمانی که بخش هایی از اطراف حرم مطهر در اثر آتش سوزی تخریب شد و بخشی از بازار بزرگ و قدیمی شهر از بین رفت. بعد از آن کسبه بازار به خصوص فرش فروش ها به صرافت ساخت یک بازار دیگر برای جایگزین کردن کسبه افتادند. آنها تمام تلاش خود را کردند تا طرح و نقشهای اسلامی را در معماری این بنا به کار بگیرند. حالا امروز به جای بازار سنتی واقعی مشهد، بازار دو طبقه ای را می بینید که ابتدای آن از فلکه بیتالمقدس آغاز می شود و به میدان 17شهریور می رسد.
سابقه بازار قدیمی مشهد به دوره تیموریان می رسید. این بازار به داخل حرم وصل می شد و حتی مسجد جامع گوهرشاد هم که در همین دوره ساخته شده بود، برای رونق بیشتر به بازار شد و مردم از حرم و مسجد که خارج می شدند مستقیم در بازار بودند! در دوره صفویه این بازار گسترش پیدا کرد و بعضی از غرفه های آن تا چند سال قبل و پیش از از احداث زیرگذر امروزی حرم همچنان فعال بود.
در همان زمان ها، بازاری به نام زنجیر ساخته شد تا خارجی ها و غیرمسلمان ها در آن گشت و گذار کنند و به حرم وارد نشوند. این بازار به وسیله زنجیرهایی از محوطه حرم جدا می شد ولی در جریان تخریب هایی که صورت گرفت، آن هم به طور کامل از بین رفت.
بخشی از بازار که در سمت چپ خیابان خسروی نو قرار دارد به بازار سرشور معروف است و امروز هم همچنان به همین نام مانده است. می گویند علت این نامگذاری آن است که در این محدوده کاروانسراها و حمام هایی بوده که زوار بعد از آنکه وارد مشهد می شدند در آنها حمام می گرفتند. بازار سرشور روباز است و در آن همه چیز از کیف و کفش و پوشاک ،پارچه، موادغذایی ، لیف و حوله و لنگ و مانند آن عرضه می شود. این روزها اگر گذارتان به این محدوده بیفتد، می توانید مسجدشاه که مقبره امیرقیاس الدین ملکشاه است و حمام شاه، از آثار دوره صفویه را هم در آن ببینید.
چه سوغاتی بخریم؟
حتما می دانید که سوغات مرسوم مشهد، نخود و کشمش، نبات و آبنبات، زرشک و زعفران، زیره، مهر و تسبیح و جانماز، خشکبار، ادویه و جیلی بیلی است اما اگر به دنبال یک سوغاتی خاص می گردید، می توانید راهی بازارهای حاشیه ای شهر شوید که صنایع دستی مثل دیزی سنگی، هاون، صنایع حصیربافی و... را به فروش می رسانند. به خصوص بازارهای محدوده کوه سنگی، طرقبه، شاندیز و...
فیروزه نیشابور هم که معرف حضورتان هست! می توانید این فیروزه را در مشهد پیدا کنید البته به شرطی که سنگ شناس باشید وگرنه در این بازار هم مثل بیشتر بازارهای سنتی دنیا دست زیاد است و تقلب بسیار.
با تمام این اوصاف اگر قصد خرید از بازار مشهد را دارید، باید بدانید که در طبقه دوم این بازار فقط کارگاههای کوچک صنایع دستی، طلاکاری، فیروزه تراشی و گلدوزی مستقر هستند که اگرچه جنبه خرید و فروش زیادی ندارند اما برای سفارش دادن کارهای خاص و یادگاری های به یاد ماندنی سفر گزینه های خوبی به شمار می آیند.
سرزمین گنج های پنهان
سیستان و بلوچستان در ذهن شما با چه کلماتی تداعی می شود؟ ناامنی؟ جاده های خاکی و ناهموار یا طبیعت خشک جنوبی؟ شما با هر کدام از این تصورات که به سیستان و بلوچستان نگاه کنید، در اشتباهید. سیستان و بلوچستان سرزمینی پر از گنج های قیمتی است که ناشناخته ماندنش به خاطر کم لطفی هایی است که سال ها بر سر توریسم این استان سایه انداخته است.
شاید برایتان عجیب باشد اما سیستان و بلوچستان تاریخی ترین خاک ایران است که پا به هر گوشه آن که بگذارید، می توانید ردپای ایران باستان را ببینید. هرچند که در سال های گذشته به خاطر رعب و وحشتی که در منطقه ایجاد شده بود کمتر گردشگری به این استان سفر می کرد؛ حتی با وجود بازارهای ارزانقیمت و وسوسه انگیز آن. اما از زمان دستگیری ریگی و بالا رفتن امنیت شهر، گردشگران روز به روز بیشتر به این استان سفر می کنند. تا جایی که در نوروز 89، یعنی کمتر از یک ماه بعد از دستگیری ریگی بازدید مسافران از سیستان و بلوچستان نسبت به سال قبل از آن رشدی 223 درصدی را نشان می داد.
سیستان و بلوچستان خاک مرغوبی دارد، از معادن غنی برخوردار است و نزدیکی آن به آب های آزاد و منابع عظیم دریایی موقعیت خاصی به آن داده است. به این ها باید میوه های کم نظیر قاره ای، اقلیم چهار فصل، مرزهای طولانی و موقعیت های مناسب تجاری و بازرگانی را اضافه کنید تا بدانید چرا سیستان و بلوچستان سرزمین گنج ها لقب گرفته است.
بهشتی که دوباره پیدا شد
اگر برای تابستان امسال راهی جنوب کشور می شوید، پیشنهاد می کنیم چند روزی را برای سفر به سیستان و بلوچستان کنار بگذارید. جایی که بهشت باستان شناسان لقب گرفته و بهترین فرصت برای بازدید از یادگارهای تمدن های کهن است. در این بین شاید بمپور به عنوان قدیمی ترین نقطه باستانی بلوچستان، نقطه اوج جاذبه های تاریخی این منطقه باشد که دیدنش را پیشنهاد می کنیم. شهری که سال ها مرکز حکمرانی بلوچ ها بود و باستان شناسان معتقدند بخشی از فرهنگ وسیع جلگه جازموریان به حساب می آید.
بد نیست بدانید که سیستان امروزی قسمت شمالی استان را در بر می گیرد و در کتاب اوستا یازدهمین سرزمینی است که اهورا مزدا آفرید، همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی است.
بر اساس اسناد و نوشته های موجود، بلوچستان هم واسطه ای بین دو تمدن کهن هند و سومر بوده و حتی می توان گفت که هندیان و سومریان فرهنگ خود را اول از بلوچستان گرفته اند و تمدن بلوچستان با تمدن غرب و شرق هماهنگی داشته است.
اگر گذارتان به این استان افتاد، توصیه می کنیم سری به دهستان تمین در 65 کیلومتری جنوب غربی شهر میرجاوه بزنید که یکی از مناطق بسیار زیبای حاشیه شمالی قله تفتان است و در آن می توانید با میوه های مختلفی مثل انجیر، عناب، سیب، انگور، توت و زردآلو دلی از عزا در بیاورید! چشمه آب معدنی موسی تنها منبع تامین آب روستای تمین است که از دل صخره ای عظیم می جوشد و چشم انداز زیبایی را به وجود آورده است.
اگر اهل غارنوردی و سفرهای اکتشافی باشید هم می توانید سری به 100 کیلومتری شهرستان زاهدان و 10 کیلومتری شهر میرجاوه بزنید و از غار لادیز دیدن کنید. این غار همیشه سال خنک است و از سقف و اطراف آن قطرات درشت آب جاری است.
بازار زاهدان هم یکی از دیدنی ترین گوشه های تاریخی این شهر است که حد فاصل خیابان طالقانی و امام (ره) قرار گرفته است. تاریخ ساخت بازارچه به زمان شکل گیری شهر زاهدان مربوط می شود و در ساخت آن از خشت و گل استفاده شده است.
شهر سوخته هم در 56 کیلومتری زابل، جاده زابل - زاهدان قرار گرفته که با پنج هزار و 200 سال قدمت و 151 هکتار وسعت، شناسنامه پر افتخار این استان به حساب می آید. شهر سوخته اولین و بزرگترین استقرار شهرنشینی در شرق فلات ایران است و گورستان آن با 25 هکتار وسعت و 40 هزار گور به عنوان یکی از وسیع ترین گورستان های قبل از تاریخ به حساب می آید.
اگر گذارتان به سیستان افتاد، کوه خواجه و مجموعه هاى تاریخى آن را از دست ندهید. کوه صخره ای دریاچه هامون که به تعبیر هرتسفلد، محقق و باستانشناس آلمانى، مثل میزى بزرگ در دشت وسیعى نهاده شده است. کوه خواجه، در حقیقت تنها عارضه طبیعی در دشت سیستان است که در 30 کیلومتری جنوب غربی شهرزابل قرار گرفته است. این کوه ذوزنقهای شکل که مدت ها به عنوان زیارتگاه مورد استفاده میترایی ها و زردشتی ها بود، از سنگهای بازالت سیاه رنگ تشکیل شده و با ارتفاع 609 متر از سطح دریا، مانند جزیرهای در میان دریاچه هامون قرار گرفته است. اگر پا به این کوه بگذارید، هنوز هم می توانید کاخ، آتشکده، زیارتگاه خواجه مهدی و قبرستانی از دوره های مختلف تاریخ را در آن ببینید.
شهرهای شمالی همیشه در تابستان پرطرفدار بوده اند. به خصوص این روزها که هوا به خنکی گذاشته و شمالی ها نم نم باران را هم تجربه می کنند. پیشنهاد ما برای سفر شمالی شما، شهر آستاراست که با اقلیم های متفاوت جغرافیایی اش، نه تنها مناظر بی نظیری را خلق کرده بلکه در این فصل سال بهترین هوای خود را تجربه می کند.
عادت کرده ایم آستارا را با بازارهایش بشناسیم. اما شاید بد نباشد این بار دور بازارهای چینی این شهر را خط بکشید و بیشتر وقت تان را با طبیعت این منطقه تقسیم کنید. از ماسه زارهای سواحل دریا و رودخانه های پرخروش آن گرفته تا جنگل ها و دامنه های سرسبز ییلاقی اش که با چشمه های طبیعی پوشیده شده اند.
جاذبه های آستارا البته به همین جا ختم نمی شود. گوشه به گوشه این شهر می توانید بناهای بزرگ و کوچک را با معماری بومی و جدید ببینید و حتی اگر خوش شانس باشید، در برخی قسمت ها چادرهای ییلاق نشینان را خواهید دید که روستاگردی در این منطقه را برایتان جذاب تر می کند. دریا، روستاها، لباس های محلی، بازارهای هفتگی و ساحلی هم که جای خود دارند.
آستارا شهری است که بین دریا و کوه جا خوش کرده. شهری که با ساحل صدفی، که در آن می توانید ماهیگیری با قلاب را هم تجربه کنید.
برای گشت و گذار بعد از ظهری هر روزتان هم می توانید روی یکی از این گزینه ها فکر کنید: امامزاده ابراهیم و قاسم (ع)، باغ ملی، بقعه پیر قطب الدین، بقعه سید محمد دوست، بقعه شیخ تاج الدین محمود خیوی، دوستاق خانه، قلعه شیندان، قلعه تک آغاج و غیره از مکان های دیدنی و تاریخی این شهرستان است.
اما اگر توانستید از ساحل زیبای این شهر دل بکنید، پیشنهاد می کنیم سری به آبشار لاتون، آبگرم علی داشی، آبگرم کوته کومه و آسیو شوان (آسیاب آبی) بزنید که جاذبه های آبی دیگر آستارا هستند و بهانه های خوبی برای آبتنی!
آبشار لاتون از بزرگترین آبشارهای طبیعی ایران است که در آستارا قرار می گیرد. آبشاری با طبیعت منحصر به فرد که ارتفاعی در حدود 100 متر دارد و در فاصله پنج کیلومتری از آبگرم کوته کومه قرار گرفته است. آبگرم علی داشی هم به دلیل نزدیکی به جاده آستارا به اردبیل و قرار گرفتن در محیطی ییلاقی و خوش منظره یکی از پر طرفدارترین گردشگاه های آبی این شهر است که توصیه می کنیم حتما سری به آن بزنید.
زیارت در سیاحت
آستارا بقعه ها و زیارتگاه های زیادی دارد که اگر گذارتان به این شهر افتاد، می توانید به زیارت آن ها بروید. مثل بقعه پیر قطب الدین مرقد مطهر عارف وارسته و پرهیزگار این شهر که در سه کیلومتری آستارا در روستای باغچه سرا قرار گرفته.
بقعه سید محمد دوست هم در روستای چلوند واقع شده و متعلق به اواخر قرن هشتم ه.ق است. این بقعه در جنگ جهانی اول یک بار توسط کشتی روسی مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفت و قسمتی از آن تخریب شد.
بقعه شیخ تاج الدین محمود خیوی را خود آستارایی ها نگین تاریخی این شهر می نامند. این بقعه متعلق به دوره ایلخانان است که در سال 732 ه.ق بین روستای عنبران و ویرمونی میان درختان کهن سال و تنومند شمشاد ساخته شد. دکتر ستوده در کتاب از آستارا تا استرآباد این بقعه را جزء عجائب هفت گانه گیلان به حساب آورده و نوشته است: «این بنا واسطه العقد و نگین انگشتر بناهای تاریخی گیلان است .»
اما حالا که صحبت از جاذبه های تاریخی شد، بد نیست بدانید که دوستاق خانه هم از اماکن تاریخی این شهرستان جایی است که می تواند تاریخ دوستان را سرگرم کند. از راه آق چای به گیلده که حرکت کنید نرسیده به علی داشی، بالای صخره، اتاقکی بزرگ به همراه چند اتاق سر بسته سنگی می بینید، این اتاق در گذشته به عنوان زندان استفاده می شد و قدمت آن مشخص نیست.
قلعه شیندان هم در ارتفاع 1850 متری بر فراز کوه شیندان در جاده آستارا به اردبیل، منطقه حیران و در بالای روستای ونبین قرار دارد که قدمت آن به قبل از اسلام می رسد.
این شهر یک قلعه دیگر هم به نام تک آغاج دارد که در ارتفاعات عباس آباد قرار گرفته و عمر آن به دوران سلاجقه می رسد که تیمور لنگ در آنجا اتراق کرده و به سنجر آباد قشون برده است.