لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
خسته ام از زندگی اما جوانی میکنم
دفترم را میگشایم شعر خوانی میکنم
دفتر شعرم سفید است و میان برگها
من هنوزم نام او را گل فشانی میکنم
عشق خود با او روایت کرده ام اما دگر
دفترم را کنج گنجه بایگانی میکنم
من برای درد و رنج وغصه های عاشقی
اشکها می ریزم و با غم تبانی میکنم
رفته عمری و هنوزم من برای وصل او
رو به درگاه و دعای آسمانی میکنم
دفترم را میبرم باخود از این دنیا ولی
قصه این عاشقی را جاودانى می کنم
تاریخ : دوشنبه 94/12/3 | 7:26 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید