لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
انتخاب همسر مناسب مهمترین انتخاب زندگی است و یک اشتباه کوچک در این انتخاب میتواند بهشت رویاها را به جهنم تبدیل کند و جالب اینجاست که اکثر مردم درست زمانی که فکر میکنند که بهترین تصمیم را گرفتهاند مرتکب بزرگترین اشتباهشان میشوند.
بنابراین اگر میخواهید شریک زندگیتان را انتخاب کنید مراقب باشید که از حول حلیم با سر توی دیگ حلیم نیافتید و پایتان توی یکی از دهها تلهای که در مرحله انتخاب ممکن است پیش پایتان پهن شده باشد گیر نکنید.
شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب میشویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب انتخابی بیشتر از حد معقول باشد، دردسرها شروع میشود. بهتر است قبل از این که کسی را به عنوان همسر انتخاب کنید، اولویتهایتان را مشخص کنید : با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی میدانستید؟ در این صورت میتوانید فکر کنید که او همسر مناسبی برای شما خواهد بود.
موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال اشتباه در انتخاب همسر را به شدت بالا میبرد. عناوین و موقعیتهای چشمگیر به راحتی میتوانند سایر خصوصیات فرد را تحت تأثیر قرار دهد و چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج میکنیم، در حالی که با «خود» او زیر یک سقف میرویم – شما در داخل خانه مجبورید با یک آدم منهی شغل و عنوانش زندگی کرد.
در چنین شرایطی باید فکر کنید اگر طرف مقابل چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگیهای دیگر او شما را به خود جذب میکند؟
عشق یکی از لازمههای ازدواج است، اما برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج میکنید، منتظر باشید که روزی به خاطر نفرت از هم جدا شوید!
یکی از خطرناکترین شرایط انتخاب همسر زمانی است که «عاشق» میشوید. در این حالت شما آن قدر تحت تأثیر هیجانات و احساسات هستید که نمیتوانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. اما واقعیت این است که مغز در حالت هیجانزدگی نمیتواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین خود عاشق جز خوبی چیزی نمیبیند.
در واقع چشم عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق میبیند و از پشت این عینک همه چیز بهتر از آن چه که هست دیده میشود اما. فقط مشکل اینجاست که ما نمیتوانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش میکند.
اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آیندهتان تصمیم بگیرید.
تنهاییهای دوران مجردی گاهی تحملناپذیر میشود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع میشوند ممکن است ما به دلیل مجرد بودن نتوانیم در جمعشان باشیم. وقتی با جمعی از بچههای فامیل به مسافرت میرویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمیگردند که همسرشان در انتظارشان است اما ما به خانهای میرویم که در و دیوار منتظرمان است و همین جاست که زنگهای خطر به صدا درمیآید.
تنهایی مفرط سادهتر از آن چه فکرش را بکنید میتواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تأسف میخورید، کسی پیدایش میشود فکر میکنید که می تواند شما را از تنهایی نجات دهد در حالی که بهتر است.
فکر کنم میشود تنهایی را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کرد و به فکر حل مساله از طریق ازدواج نیافتاد اما بعد از اینکه از عمق تنهایی کاسته شد، میشود تصمیمات بهتری گرفت.
شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوهشان را ببینند. شما خواهر بزرگتر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست. یا اصلاً سن شما بالا رفته و احساس میکنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد نباید باعث شود که شما عجولانه و نسنجیده تن به ازدواج بدهید.
در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار میگیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر میشود پس اجازه ندهید آینده زندگیتان قربانی عجله شود.
با کسی قرار ازدواج گذاشتهاید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط هستید، اما ارتباط شما محدود به کافیشاپ رفتن آخر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی است. بگذارید خیالتان را راحت کنیم: اگر 20 سال هم آخر هفتهها با این فرد بیرون بروید و هر روز ساعتها با او تلفنی صحبت کنید، باز هم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است!
وقتی با یک نفر ازدواج میکنیم، در واقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگیاش، خانوادهاش، گذشتهاش، آیندهاش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کردهایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپی» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناختهاید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شدهاید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمیآید. ما زمانی میتوانیم به شناخت کاملتر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیتهای مختلف رو به رو شده باشیم.
در رابطهای شکست خوردهاید، هنوز زخمهایی که از ارتباط ناموفق قبلی خوردهاید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگیتان برنگشتهاید : حال شما و نیاز شما به یک همدم قابل درک است، اما این حالت اصلا فرصت مناسبی برای تصمیمگیری در مورد ازدواج نیست.
بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی میآید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کردیم.
در عروسی دخترخالهتان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شدهاید که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر میکنید شادی وصفناپذیری را در خود احساس میکنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطهتان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفتهاید!
هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار میدهد. اسم این حالت «جوزدگی» است. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» میشویم و کارهایی میکنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش میگذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار میافتد. اشتباه بزرگی است که به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.
در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخابهای هیجانی بعد از مدتی از چشممان میافتند.
متاسفانه چشم و هم چشمی همیشه چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات میبندد و امکان درست دیدن را از ما میگیرد. اگر احساس میکنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.
از کجا میفهمیم که تصمیمگیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از این جا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودمان با مورد ازدواج کسی هستیم که حسادت ما را برانگیخته و این خیال رهایمان نمیکند که ازدواج بافلان آدم چطور میتواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند.
توصیه میشود برای این جبران و رو کم کنی، راههای دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید
تاریخ : چهارشنبه 93/11/1 | 9:22 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید