زنانی که تاریخ ایران را تغییر دادند...
"خانههایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانهها منحصر به یک در است که آنهم توسط دربان محفوظ است. در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیرقابل محکومیت، [زنان ایرانی] اغلب سر و دستشکسته، بعضی با رنگ زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانهروز، منتظر و گریهکننده."
این تصویری است که تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه از زندگی زنان آن دوره ترسیم میکند. او که فکر میکرد بهتر از پدر و برادرانش حکومتداری میداند، آرزو داشت روزی از پشت پرده حرم بیرون آید، وزیر و وکیل شود و در دنیای مردانه حرفش را بزند.
بعد از یک قرن، بسیاری از رویاهای تاج السلطنه محقق شده است. این آروزها، همچنان آرزو میماند اگر زنان و مردان بسیاری برای به دست آوردنش عمر و جان فدا نمیکردند.
این مجموعه نگاهی است به زندگی 10 زن نامدار از میان زنان قاجار تا انقلاب که از جامعه خود جلوتر بودند، یا نگاه به زنان و نقش آنان را در جامعه تغییر دادند.
قره العین
طرحی بر اساس چهره طاهره
طاهره قرهالعین
شاعر و عالم مذهبی
تولد 1193 یا 1196 خورشیدی در قزوین
اعدام 1231 در تهران
فاطمه زرینتاج برغانی قزوینی مشهور به طاهره و قرهالعین? شاعر و عالم مذهبی، سال 1231 خورشیدی در ایران اعدام شد. گفته میشود او اولین زنی است که به جرم افساد فیالارض در ایران اعدام شده است.
طاهره در یک خانواده شیعه در قزوین به دنیا آمد. پدرش از روحانیان مشهور قزوین بود. همراه خواهرش در کودکی مقدمات علوم، فقه، اصول، کلام و ادبیات عرب را از پدر آموخت؛ در حالی که در ایران نه تنها زنان که اکثریت جامعه مردان هم بیسواد بودند.
او با عموزاده خود ازدواج کرد که پسر یکی از مجتهدان مشهور مکتب اصولی بود. در آن ایام که بین علمای شیخیه و اصولی اختلاف و رقابت زیادی وجود داشت، طاهره قرهالعین جذب شیخیه شد. تا جایی که برای دیدار با سید کاظم رشتی، بالاترین مقام مکتب شیخیه آن زمان به کربلا رفت. لقب قرهالعین صفتی است که سید رشتی به طاهره داد.
بعد از مرگ کاظم رشتی، قرهالعین از پشت پرده به طلاب او درس میداد. گرایش او به شیخیه سبب خشم پدر و عمویش شد که از بزرگان مکتب اصولیون بودند.
او در نهایت بر اساس روایتها به مذهب باب گروید و جز حروف حی یعنی نخستین 18 نفری شد که به علی محمد باب ایمان آوردند. در راه بازگشت از عراق به ایران در شهرهای مختلف برای مذهب باب، تبلیغ میکرد.
مرداد ماه 1227 شمسی در محلی به نام بدشت واقع در چند کیلومتری شاهرود، گردهمایی چند روزه سران مذهب باب برگزار شد. روایت شده که آنجا طاهره قرهالعین هنگام سخنرانی از پشت پرده بیرون میآید و روبنده را کنار میزند. این کار باعث غوغایی در میان پیروان باب میشود.
بعد از واقعه بدشت به دنبال تعقیب مأموران حکومت ناصرالدین شاه? مدتی مخفیانه زندگی کرد تا اینکه در نهایت به اتهام کشتن محمدتقی برغانی، عموی روحانی خود دستگیر شد. حکومت میگفت سوء قصد به جان محمدتقی برغانی به دستور و تحریک طاهره صورت گرفته است.
طاهره که همسرش او را طلاق داده و از بچههایش جدا مانده بود? حدود سه سال در خانهای در تهران زندانی ماند. تا اینکه بعد از سوء قصد چند پیرو باب به جان ناصرالدین شاه? و صدور فرمان قتل بابیها? طاهره را در باغ ایلخانی تهران مخفیانه، خفه یا اعدام کردند.
در کنار روایتهای غالب از گرایش او به مذهب باب چند روایت دیگر هم وجود دارد که میگوید او گرچه از پیروان شیخیه بود، اما هیچگاه بابی نشد و در زمان مرگ به مذهب شیعه درگذشت. هنگام مرگ بین 35 تا 38 سال داشت.
بی بی استر آبادی
معایب الرجال، سایت دانشگاه هاروارد
بیبی خانم استرآبادی
نویسنده و طنزنویس
تولد 1236 خورشیدی، استرآباد گرگان
مرگ سال1300
بیبی فاطمه استرآبادی معروف به بیبیخانم استرآبادی از نخستین زنانی بود که در عصر مشروطه با امضای زنانه بیبی در نشریههای مشروطه مانند حبلالمتین و تمدن مقاله مینوشت.
مادر بیبی خانم? ملاباجی یا معلم مکتبخانه دخترانه دربار قاجار بود.
او قلم تند و طنزآمیزی داشت. چند سال بعد از آنکه رساله تأدیب نسوان با قلمی ناشناس چاپ شد? او رساله معایب الرجال را نوشت که طنزی بود در پاسخ به مقاله تأدیب نسوان.
او در این کتاب درباره روابط زنان با شوهرانشان در خانه توصیههایی را مطرح میکند.
در بخش دوم معایب الرجال نوشته است: "زخم زبان بدتر از زخم سنان است. حق است این سخن، حق نشاید نهفت. آنچه زخم زبان کند با مرد? هیچ شمشیر جان ستان نکند. اما از روی انصاف در هیچ عهد و زمانی و در هیچ زمین و مکانی به کسی مثلاً شده است که گفته باشد قربانت بگردم، او در جواب بگوید زهرمار؟ تا مرد خود صد مرتبه زخم زبان به زن چندان نزند و زن را ملجاء نکند، زن یک مرتبه جواب زشت ندهد. جواب هر جفنگی یک جفنگ است، کلوخ انداز را پاداش سنگ است!""
خانم استرآبادی اولین مدرسه دخترانه تهران را با نام مدرسه دوشیزگان در سال 1285 شمسی همزمان با انقلاب مشروطه تأسیس کرد. این مدرسه در خانه شخصی بیبیخانم برپا شد.
با کودتا علیه مشروطه و به دنبال فضای بسته سیاسی? برخی از افراد که مخالف تحصیل زنان بودند? مدرسه را مرکز فساد خواندند و به آن حمله کردند.
از خاطرات افضل وزیری دختر بیبیخانم نقل شده است که یکی از روحانیان در حرم شاهزاده عبدالعظیم بر سر منبر گفته بود "بر این مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز شده است."
در ادامه فشارها برای بسته شدن مدرسه دوشیزگان? خانم استرآبادی نزد وزیر معارف میرود. وزیر معارف به او میگوید نام مدرسه را از دوشیزگان تغییر بدهد و فقط به دختران 4 تا 6 ساله آموزش بدهد. به ناچار بیبی خانم برای باز نگه داشتن مدرسه این شرطها را اجرا میکند.
او در تمام عمر به دنبال تربیت? آموزش و تعلیم حقوق زنان ایران بود.
نجم السلطنه
نجمالسلطنه و فرمانفرما، عکس از سایت دنیای زنان در عصر قاجار
ملک تاج نجمالسلطنه
اشرافی نیکوکار
تولد 1232 خورشیدی
مرگ 1311 خورشیدی
ملک تاج، ملقب به نجم السلطنه یکی از دختران فیروز میرزا، پسر عباس میرزای نایب السلطنه بود. او سال 1232 خورشیدی، شش سال بعد از آغاز سلطنت ناصرالدین شاه متولد شد.
سه بار ازدواج کرد و هر سه بار بیوه شد. منصوره اتحادیه در کتاب «زنانی که زیر مقنعه کلاهداری نمودهاند» مینویسد تربیت کودکان خردسال و اداره امور مالی از او زنی مصمم، فعال و پرجرأت ساخت.
نامههای به جای مانده از او به برادرش عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نخستوزیر ایران، بخشی از روابط اجتماعی و سیاسی دربار را آشکار میکند. نجمالسلطنه مسائل و اخبار تهران را زمانی که برادرش به کرمان رفته بود، برای او تشریح میکرد.
در یکی از نامههایش به عبدالحسین میرزا فرمانفرما درباره قرض از روسیه نوشته است "برادر، مردم چه کار دارند دولت پول دارد یا ندارد، رضای میل آن را میکنند، مثل شماها راه نمیروند که دو سفر خواست برود به انواع اقسام موقوف کردید..."
منصوره اتحادیه در کتابش مینویسد نگاه انتقادی او، در پسرش محمد مصدق هم نفوذ کرده بود. محمد مصدق حاصل ازدواج دوم نجمالسلطنه بود.
هر چند نجم السلطنه مانند بسیاری دیگر از زنان هم دورهاش زیر سایه مردان اطرافش بود، اما باوجود زندگی سنتی و بسته، سعی کرد از این قالب خارج شود.
نام نجم السلطنه از راه موقوفه وارد تاریخ اجتماعی معاصر شهر تهران شد. او سال 1307 شمسی تصمیم گرفت در ملکی که از شوهر سوم به او رسیده بود، بیمارستانی تأسیس کند. این بیمارستان، به نام بیمارستان نجمیه، 15 آذر 1308 افتتاح شد.
نجم السلطنه بیشتر ثروت خود را وقف ساخت این بیمارستان کرد. بر اساس وقفنامه، نجم السلطنه نظارت بیمارستان نجمیه را پس از مرگش به جای آنکه به رسم معمول به پسرانش بسپارد، به دختر بزرگش واگذار کرد. پسرش محمد مصدق در همین بیمارستان درگذشت.
ستاره فرمانفرماییان، خواهر نجم السلطنه هم از زنان مشهور و تأثیرگذار قاجار بود. زنی که اولین مدرسه عالی مددکاری را در ایران تأسیس کرد.
زینب پاشا
تندیس و عکس زینبپاشا در موزه مشروطه تبریز
زینب پاشا
مبارز اجتماعی در تبریز
تولد نامعلوم
زندگی و مرگ در فاصله سالهای 1230 تا 1300 خورشیدی
از جزئیات زندگی زینب پاشا پیش از جنبش تنباکو اطلاعات زیادی در دسترس نیست. گفته میشود که در خانوادهای روستایی و تهیدست در یکی از محلههای قدیمی تبریز به دنیا آمد.
نام زینب معروف به دهباشی زینب یا زینب پاشا با شورش نان در تبریز و قیام علیه واگذاری امتیاز فروش تنباکو گره خورده است.
تابستان 1270 زینب پاشا در ناآرامیهای تبریز نقش مهمی به عهده داشت. در جریان نهضت تنباکو بعد از بسته شدن بازار تبریز? مأموران با ارعاب و فشار دوباره دکانها را باز میکنند. گفته میشود زینب پاشا که عادت داشت دو گوشه چادر را به کمر ببندند همراه عدهای دیگر از زنان با چوب و چماق وارد بازار میشوند و دکانها را میبندند.
نوشین احمدی خراسانی در مقالهای در نشریه بایا از زینب پاشا روایت کرده است که روزی در جمع تبریزیها که از شرایط ناراضی بودند حاضر میشود و خطاب به جمع میگوید: "اگر شما مردان جراُت ندارید جزای ستم پیشگان را کف دستشان بگذارید، اگر میترسید که دست دزدان وغارتگران را از مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید، چادر ما زنان را سرتان کنید و در کنج خانه بنشینید و دم از مردی و مردانگی نزنید، ما جای شما با ستمکاران میجنگیم."
اواخر دوره ناصرالدینشاه همزمان با شورش نان در تهران و اعتراض زنان به ناصرالدین شاه? شماری از زنان تبریز هم به سرکردگی زینب پاشا اعتراض خیابانی کردند. در منابع مختلف گفته شده که در جریان درگیریها چند زن کشته شدند.
زینب پاشا علاوه بر ساماندهی اعتراض خیابانی به انبارهای غله از جمله انبار والی آذربایجان حمله کرد. او گندم و آرد انبارها را بین گرسنگان توزیع میکرد.
در هر دو ماجرای نهضت تنباکو و شورش نان در زمان ناصرالدین شاه زنان زیادی نقش آفرین و فرمانده اعتراضها بودند، از جمله انیسالدوله در دربار ناصرالدینشاه و زنی دیگر به نام "رستمه" در زنجان. اما هنوز هم در تبریز وقتی میخواهند زنی با اقتدار را مثال بزنند میگوید "مثل دهباشی زینب یا زینب پاشا."
بی بی مریم بختیاری
بیبی مریم بختیاری
سردار بختیاری و حامی جنبش مشروطه
تولد 1253، اصفهان
مرگ1316
او از زنان تحصیلکرده زمان مشروطه بود که به حمایت از آزادیخواهان برخاست و حتی به تهران لشکرکشی کرد.
به واسطه زندگی در ایل بختیاری و پدرش که خان ایل بود تیراندازی و سوارکاری میدانست.
میگویند او از مشوقان اصلی برادرش علیقلیخان سردار اسعد برای فتح تهران بوده است. پیشتر در زمان استبداد صغیر، افراد ایل را به مبارزه علیه استعمار تشویق میکرده است.
قبل از فتح تهران? همراه سواران مخفیانه وارد پایتخت شد و شبانه روی سقف خانهای که رو به روی مجلس بهارستان بود سنگربندی کرد تا بعد از ورود سردار اسعد بختیاری با قزاقها بجنگند.
بعد از این ماجرا در ایل بختیاری به بیبیمریم، لقب سردار دادند.
او در خاطراتش درباره دلایل اینکه زنان در جامعه عقب ماندهاند نوشته "... تمام بدبختیهای ما از خودمان میباشد، زیرا که نه علم داریم و نه حقوق خود را میدانیم، اگر ما هم بدانستیم که برای چه خلقت شدیم، البته در اطراف حقوق خود جان فشانیها میکردیم. ما حالا فکر میکنیم فقط برای رفع شهوت مردها خلق شدهایم یا برای اسارت و کنیزی خلق شدهایم. ما میتوانستیم برای حقوق انسانی خود به تمام ملل عالم تظلم بکنیم و حقوق خود را برقرار بکنیم ... اما ما زنهای ایرانی ابدا از عالم انسانیت خارجیم..."
بیبی مریم بختیاری از معدود زنان عصر مشروطه است که خاطرات زندگی خود را نوشته است.
منابع ایل بختیاری نقل کردهاند که سردار بیبی مریم بختیاری سال 1288 خورشیدی در جنگ آزادسازی اصفهان به همراه خواهرش بیبی لیلی فرماندهی یک ستون سواره نظام را به عهده داشته است.
سال 1295 هم که یک افسر آلمانی با سربازانش در کنار عشایر جنوب ایران علیه انگلیسیها مبارزه میکرد، سردار مریم بهترین نیروهای خود را برای همراهی با او به تنگستان فرستاد.
گفته میشود که در دوران جنگ جهانی اول خانه او در اصفهان پناهگاهی بوده است برای فعالان سیاسی و فرهنگی مانند علیاکبر دهخدا? ملکالشعرا بهار و در مقطعی در سال 1299 پناهگاهی برای محمد مصدق.
سایهای از زندگی پارتیزانی و مقاومتهای بیبی مریم بختیاری، بعدها در سرنوشت فعالان چپ دیده میشد. زنانی مانند مریم فیروز و اشرف دهقانی که الگوی بسیاری از زنان چپ در ایران بودهاند.
صدیقه دولت آبادی
صدیقه دولت آبادی
روزنامهنگار و فعال حقوق زنان
تولد 1261 خورشیدی، اصفهان
مرگ 1340 خورشیدی، تهران
صدیقه دولتآبادی از فعالان حقوق زنان و پیشگامان روزنامهنگاری در ایران بود.
در خانوادهای تحصیلکرده در اصفهان به دنیا آمد. زبان عربی و فارسی را از شیخ محمد رفیع طاری فرا گرفت و درسهای دیگر را تا سطح دیپلم با معلمان خصوصی ادامه داد. در بیست سالگی با اعتضاد الحکما ازدواج کرد و چند سال بعد از او جدا شد.
35 ساله بود که در اصفهان دبستان دخترانه "مکتبخانه شرعیات" را تاسیس کرد و بعد از آن انجمنی به نام "شرکت خواتین اصفهان" را بنا گذاشت. تقریبا تمام عمر خود را وقف تعلیم و تربیت دختران و ارتقای حقوق اجتماعی آنها کرد.
این آغاز فعالیتهای خانم دولتآبادی برای گسترش تعلیم و تربیت دختران و حقوق اجتماعی زنان بود که کمابیش تمام عمرش را وقف آن کرد. صدیقه دولتآبادی سال 1297 مجوز اولین نشریه زنان اصفهان را به نام "زبان زنان" را از وزارت معارف گرفت.
چندی بعد به دلیل انتقادهای تند نشریه از قرارداد 1919 وثوقالدوله? زبان زنان توقیف شد. خانم دولتآبادی بعد از توقیف? انتشار نشریه را در تهران شروع کرد.
او در نشریهاش حجاب زنان را نقد میکرد. صدیقه دولتآبادی هرچند از خانوادهای مذهبی بود، اما یک دهه پیش از کشف حجاب اجباری رضاشاه? حجاب از سر برداشته بود.
خانم دولتآبادی برای درمان از ایران خارج شد? در نهایت به پاریس رفت و مدرک کارشناسی را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفت.
زمانی که خارج از ایران بود در دهمین کنگره "اتحادیه بین المللی حق رأی زنان" شرکت کرد و اواخر سال 1306 به ایران بازگشت. مهرماه 1307 در وزارت معارف بخش تعلیم نسوان به او سپرده شد و سال بعد به مدیریت کل تفتیش مدارس نسوان منصوب شد.
صدیقه دولت آبادی مردادماه 1340 در اثر سرطان در تهران در گذشت. جمعی از فعالان حقوق زنان در ایران به پاس تلاشهای خانم دولت آبادی برای جنبش زنان? سال 1383 جایزه و کتابخانهای به نام صدیقه دولتآبادی تاسیس کردند.
مهرانگیز دولتشاهی
مهرانگیز دولتشاهی
اولین سفیر زن ایران
تولد 1296 خورشیدی، اصفهان
مرگ 30 مهر 1387، پاریس
مهرانگیز دولتشاهی اولین زن ایرانی بود که به عنوان سفیر ایران در کشوری دیگر منصوب شد.
او سال 1296 خورشیدی در خانوادهای تحصیلکرده به دنیا آمد. مادرش از اقوام صادق هدایت بود و پدرش از مشاوران رضاشاه. برای تحصیل به آلمان رفت و با دکترای علوم اجتماعی به ایران بازگشت.
سال 1325 در سازمان خدمات اجتماعی و انجمن حمایت از زندانیان مشغول به کار شد و در همین ایام "جمعیت راه نو" را تاسیس کرد.
این گروه اولین نمایشگاه بین المللی "فعالیت زن" را با شرکت 30 کشور آسیایی و اروپایی در ایران برگزار کرد.
سه دوره به عنوان نماینده کرمانشاه در مجلس شورای ملی حضور داشت. در دوران نمایندگی از طراحان "قانون حمایت خانواده" بود که حق طلاق را برای زنان به رسمیت میشناخت. و همچنین داشتن همسر دوم را مشروط به اجازه همسر اول میکرد.
مهرانگیز دولتشاهی بخش عمدهای از عمر خود را صرف بهبود زندگی زنان ایرانی کرد. از جمله فعالیتهایش تلاش برای آموختن سواد به زنان جنوب شهر تهران بود.
خانم دولتشاهی سال 1354 به عنوان اولین سفیر زن، عازم سفارت ایران در دانمارک شد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی به این ماموریت ادامه داد.
رضا قاسمی از سفیران ایران پیش از انقلاب اسلامی میگوید که این انتصاب از تبعات انقلاب سفید محمد رضا شاه بود که در جریان آن از برابری حقوق زن و مرد نیز سخن میگفت.
به گفته آقای قاسمی در دوره ماموریت خانم دولتشاهی در دانمارک بسیاری از رسانههای اروپایی به آن واکنش مثبت نشان میدادند.
خانم دولتشاهی پس از انقلاب راهی پاریس شد و تا هنگام مرگ در این شهر اقامت داشت.
کتاب «جامعه، دولت و جنبش زنان ایران» یکی از آخرین نوشتههای خانم دولتشاهی است.
قمر الملوک وزیری
قمرالملوک وزیری
خواننده
تولد 1284 خورشیدی، قزوین
مرگ 14 مرداد 1338
قمرالملوک وزیری با اسم اصلی قمرخانم سید حسینخان، یک سال پیش از صدور فرمان مشروطیت در سال 1284 خورشیدی در قزوین به دنیا آمد. او اولین خواننده زن ایران در دوران معاصر بود که بدون حجاب کنسرت اجرا کرد.
قمرالملوک وزیری از طریق مادربزرگش خیرالنسا با موسیقی آشنا شد. خیرالنسا که سرپرستی قمرالملوک یتیم را به عهده داشت، روضهخوان سفرههای مذهبی زنانه بود.
در نوجوانی در یکی از محافل خصوصی به درخواست مهمانان آوازی خواند که توجه مرتضی خان نیداوود، نوازنده برجسته تار را جلب کرد. او در کلاسهای آقای نیداوود شرکت کرد و گوشههای موسیقی ایرانی را فرا گرفت.
فضای مردانه موسیقی آن دوران با قمرالملوک وزیری دگرگون شد. او که حدود 20 سال بیشتر نداشت در اولین کنسرت خود در گراند هتل خیابان لاله زار تهران، قاعده سنتی را بر هم زد و سال 1303 در فضای مردانه موسیقی، بدون حجاب در کنسرت خواند.
خودش میگوید در زمانهای بدون حجاب کنسرت داد که "هر کس بدون چادر بود به کلانتری جلب میشد."
محمود خوشنام، کارشناس موسیقی مینویسد: قمر با این کار دیوار ترس را از پیش پای زنان هنرمند دیگر برداشت و راه را برای گام نهادن آنان بر صحنه هموار کرد.
با گشایش رادیو در سال 1319 صدای قمرالملوک وزیری به گوش همه رسید.
آوازها و تصنیفهای قمر از لحاظ شعری و ادبی هم قابل توجه است. شاعران تصنیفها و آوازهای قمر شاعران مشهوری چون علی اکبرخان شیدا، میرزاد? عشقی، عارف قزوینی، ایرج میرزا و ملک الشعرا بهار بودهاند.
قمر علاوه بر قطعات بیشمار آوازی، نزدیک به 200 تصنیف در زندگی 54 ساله خود ضبط کرد که بسیاری از آنها از میان رفته است.
فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد
شاعر و فیلمساز
تولد 8 دیماه 1313، تهران
مرگ 24 دیماه 1345، تهران
پیش از فروغ فرخزاد، شاعران و نویسندگان زن آثار بسیاری خلق کردهاند، اما فروغ تاثیرگذاری بیمانندی در ادبیات و نگاه زنان در جامعه گذاشت.
او دیماه 1313 در تهران به دنیا آمد. 16 سالگی با عشق ازدواج کرد و چند سال بعد از همسرش جدا شد در حالی که یک پسر کوچک داشت.
در فاصله 17 تا 23 سالگی سه کتاب شعر چاپ کرد؛ اسیر? دیوار و عصیان. نام مجموعه اشعار نیمه اول زندگی شاعرانهاش نشان میدهد که یکی از محورهای مهم شعرهایش بیتابی، خشم از محدودیت و اسارت، نارضایتی و تقلا برای رهایی بوده است.
هرچند خودش گفته بود که این مجموعهها را در سالهایی نوشته که هنوز به مرحله تفکر نرسیده و رشد نکرده بود? اما صداقت او در بیان ظرافتهای زنانه و جسارتش او را متمایز میکرد. جسارتی که حتی سالها بعد هم پذیرش آن برای جامعه محافظهکار ایران دشوار بود.
چهار دهه بعد از مرگش? سال 1389 آیتالله علی خامنهای رهبر ایران در جمعی از شاعران گفت "این را بدانید شعری که آن وقت فروغ فرخزاد میگفت، در دنیای روشنفکری آن زمان هم کسی قبول نداشت." آیتالله خامنهای شعر "باز و عریان" فروغ را تقبیح کرده و از شاعران جوان خواسته بود در بیان عواطف حد و مرز را نگه دارند.
از فروغ فرخزاد نقل شده که سال 1332 در نامهای گفته است "من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بیعدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است."
شهریور 1337 با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز پیشرو آشنا و در شرکت او به نام گلستان فیلم مشغول کار شد. این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر داد.
او پاییز 1341 فیلم خانه سیاه است را از زندگی جذامیان آسایشگاه تبریز ساخت. فیلمی که شهرت او را به خارج از مرزهای ایران برد.
یک سال بعد مجموعه شعر تازه او به نام «تولدی دیگر» منتشر شد. مهدی اخوان ثالث شاعر همدوره فروغ فرخزاد درباره این کتاب گفته است "من معتقدم تولدی دیگر نه تنها برای فروغ تولد تازهای بود? بلکه مولود همایون شعر زنده و پیشرو امروز ما و تولد تازه برای شعر پارسی است."
فروغ با این کتاب و مجموعه بعدیاش به نام ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد? نامش را در فهرست بزرگترین شاعران معاصر ایران ثبت کرد. هرچند آنقدر زنده نماند که تأثیر صداقت و جسارت نگاهش را در نسلهای بعد ببیند. 32 سال بیشتر نداشت که در تصادفی در تهران کشته شد.
فرخ رو پارسا
دادگاه فرخرو پارسا بعد انقلاب. عکس از موسسه پژوهشهای سیاسی
فرخرو پارسا
اولین وزیر زن ایران
تولد اول فروردین 1301
اعدام در 18 اردیبهشت 1359
فرخرو پارسا در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد.
فخرآفاق پارسا? مادر فرخرو پارسا مدیر مجله جهان زنان و از فعالان حقوق زنان بود. او چهار شماره نشریه را یک سال بعد از به دنیا آمدن فرخرو پارسا منتشر کرد. در شماره آخر? انتشار دو مقاله درباره "ضرورت تحصیل دختران? آلام روحی زنان و ضرورت بازنگری در قانون ازدواج" برای او و خانواده دردسرساز شد. نتیجه خشم روحانیان? تبعید خانواده آنها به اراک بود. به خاطر شرایط آن روز اراک و ترس از حمله آنها به قم رفتند. تا بعد که با میانجیگری نخست وزیر وقت به تهران بازگشتند.
فرخرو پارسا سال 1329 در رشته پزشکی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. اما به جای پزشکی ترجیح داد به فعالیت فرهنگی و آموزشی ادامه دهد.
او سال 1333 انجمن بانوان فرهنگی را برای دبیرستانهای دخترانه تأسیس کرد.
او که سالها در دبیرستانهای تهران درس داده و مدتی مدیر دبیرخانه دانشگاه ملی ایران بود? سال 1347 اولین وزیر آموزش و پرورش ایران در کابینه هویدا شد.
هرچند بعضی از پژوهشگران حوزه زنان معتقدند تحولات دوران محمدرضا شاه بیشتر ظاهری بود و شاه سعی داشت ویترین زیبایی از جامعه زنان ایران به نمایش بگذارد، اما بعضی دیگر معتقدند فرخرو پارسا در وزارت فرهنگ ایران نقش مهمی در توسعه آموزش دختران داشت.
عباس میلانی? مورخ ایرانی در دانشگاه استنفورد آمریکا در کتاب «ایرانیان نامدار» نوشته است او نه تنها بعد از انقلاب اعدام شد بلکه قبل از انقلاب هم هدف حمله مخالفانی بود که به دنبال ترور شخصیت او بودند. به گفته آقای میلانی? بارها به او درباره فساد مالی? فساد جنسی و اخلاقی و مقامپرستی تهمت زدند و این شایعه را رواج دادند که بهایی شده است.
خانم پارسا بعد از انقلاب از ایران خارج نشد. بعد از آنکه مأموران برای دستگیری به خانهاش رفتند و او خانه نبود? دوره کوتاه زندگی نیمه مخفیانه او در خانه اقوام و دوستان آغاز شد.
بر اساس گفتههای فرخرو پارسا در دادگاه، محمدجواد باهنر، نخستوزیر بعد از انقلاب از مشاوران او در تهیه کتابهای درسی وزارت فرهنگ بودند.
او پیش از بازداشت از محمدجواد باهنر که از معتمدان سران انقلاب بود درخواست کمک کرد. در خاطراتش نوشته که آقای باهنر به او گفته بهتر است از کشور خارج شود. در تدارک خروج قاچاقی از ایران بود که مأموران دستگیرش کردند.
محاکمه او 9 جلسه طول کشید و در نهایت به جرم افساد فیالارض? همکاری با ساواک برای بازداشت فرهنگیان و غارت بیتالمال به اعدام محکوم شد. او گفته بود که در محاکمه، وکیل و حق تجدید نظر نداشته است. در آخرین صحبتهایش گفته بود که دادگاهش نشانه تبعیضی است که میان زنان و مردان روا داشته شده و امیدوار است که آیندهای بهتر از امروز در انتظار زنان باشد.
فرخرو پارسا 18 اردیبهشت 1359 تیرباران شد.