1_عجب زمانه ای، شیر ها پاکتی اند، پلنگ ها صورتی اند، قهرمانان دوپینگی اند و عشق ها ساعتی!
2_حالم را به هم نزن، غم هایم به تازگی ته نشین شده است.
3_خاطره جایی برای « رویا» باقی نگذاشت.
4_دهانم پُر از حرف است، حیف با دهان پُر نباید سخن گفت.
5_ آن قدر بی سواد بود که ستون های افقی و عمودی جدول به ریشش خندیدند.
6_ آن هایی که با وعده دلخوشند , نباید از آینده بیمناک شوند.
7_ اگر تمام گل های دنیا را هم به پایش بریزم باز هم کم است، چون پاهاش خیلی بو میده!
8_ همیشه قبل از خودم شستم خبردار می شود.
9_ لوازم آرایش به لوازم جادویی تغییر نام داد.
10_کسی که از واقعیت ها بهره می گیرد رباخوار نیست.
11_پرنده پس از فرار از قفس، از بهار نشان لیاقت گرفت.
12_قلمی که مغز ندارد، حتما آبرویت را خواهد برد.
13_آرایشگر به قدری سرم را سرسری تراشید که نتوانستم سری توی سرها در بیاورم.
14_ خودروها تکامل پیدا کرده اند؛ اما خیلی از آدم ها هنوز انسان نشده اند.
15_ بعضی از خانم ها از ترس پیری پا به «سن» نمی گذارند.
16_ بعضی ها برای سربلندی دیگران تا کمر خم می شوند.
17_ هر وقت او را می بینم کمی مکث می کنم، مثل ویرگول.
18_ شاید بهترین راه برای حفظ آثار باستانی، همچنان در زیر خاک بودن آن ها باشد.
19_ تمام زندگی ام قسطی است، اما گوشم بدهکار نیست.
20_ بی صداترین «تار» را عنکبوت می نوازد.
21_ این روز ها به هرکی «بال و پر» بدهید «دُم» در می آورد.
22_ برخی خانم ها، مانع تمرکز سرمایه همسرشان می شوند
23_ تفاوت دید من و تو در نمره عینکمان است.
24_ خوش به حال فقیر که یک حرف از غنی بیشتر دارد.
25_شاید تبر همان قند شکن رستم باشد.
26_وقتی «رُخ»ت مرا کیش داد «مات» نگاهت شدم.
27_عشق راهی است هموار اما بعضی ها در این راه لیز می خورند.
29_ از ماجرای عشقمان، موهایم روسفید بیرون آمدند.
30_خیلی سخت است هم روی قولت بایستی و هم زیر پا نگذاری اش.
31_ بشقاب فقیر گرسنه تر از صاحبش است.
32_سخنران خوب کسی است که بعد از سخنرانی با نوک پا از سالن خارج شود تا مخاطبان بیدار نشوند.
33_ برای مردها زندگی «جاری» است و برای زن ها , همسر برادر شوهر.
34_ باز هم فراموش کردم فراموشش کنم.
35_ قلم پاچه خوار نوکش همیشه چرب است.
36_ بعضی ها راه راست را به سوی خود کج می کنند.
37_ تنها لذتی که نمی توانی با دیگران قسمتش کنی , تنهایی است.
38_ شاید کشمش همان انگور بازنشسته باشد.
39_ بعضی از آدم ها درظلمات اندیشه خود غرق می شوند. 40_ آن قدر دست روی دست گذاشت که پا روی دمش گذاشتند. 41_ نشر اکاذیب یعنی ستایش مدیران نالایق. 42_ گاهی اوقات «کلیه» امورم درد می کند. 43_ اگر حرف مفت را می خریدند خیلی ها میلیاردر بودند. 44_ بعضی ها خط لبشان نستعلیق است. 45_ حتی موهایم هم می دانند که پایان شب سیه سپید است. 47_ نیامدی نگاهم دست خالی برگشت. 48_ بعضی از نگاه ها صدای قشنگی دارند. 49_ همه انسان ها برابرند اما بعضی ها برابرترند. 50_ بهترین راه برای آب شدن برفک تلویزیون، از برق کشیدن آن است. 52_ خدایا، یارانه را از ما بگیر اما یار را نه. 53_ شاید با « ارز » معذرت مشکل تورم حل شود. 54_ به علت خالی بودن جیب مردم، جیب برها شاکی شدند.