زندگی شبیه شعریست
قافیه هایش با من ، " تو " فقط همیشه ردیف باش !
.
.
.
گل اگر چشم خودش باز کند خواهد مرد / ماه در اوج غرورش به زمین خواهد خورد
چون به زیبایی تو حسرت ، عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد . . .
.
.
.
انسانهای خوب همانند گلهای قالی اند
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند !
.
.
.
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را...
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم...
.
.
.
دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش . . .
.
.
.
با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود
از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود . . .
.
.
.
دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد / آنچه کردی تو به من هیچ ستم کار نکرد . . .
.
.
.
لعنت به همه ی قانون های دنیا که در آن شکستن دل پیگرد قانونی ندارد . . .
.
.
.
تا دیروز ، هرچه می نوشتم عاشقانه بود
از امروز ، هرچه بنویسم صادقانه است
عاشقانه دوستت دارم . . .
.
.
.
یه رابطه از اونجایی خراب میشه که
تو ناراحتش کنی و یکی دیگه آرومش . . .
.
.
.
سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با دیگران . . .
.
.
.
بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی
دلم پر از گلایه ها ، تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ی مکن . . .
.
.
.
به همون اندازه که ماهى دوست نداره برسه به خشکى دوست دارم . . .
.
.
.
کاش نامت را با خط بریل مینوشتند
صدا کردنت کافی نیست ، شکوه اسم تو را باید لمس کرد !
.
.
.
سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند . . .
.
.
.
دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه / چنان مهرت به جانم کرده ریشه
که در شش گوشه ی قلبم نوشته / عزیزم ، دوستت دارم همیشه . . .
.
.
.
دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو
.
.
.
تنهایی یعنی :
ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
.
.
.
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
من به آن محتاجم !
.
.
.
دل آرام را بی تاب میکنی ، دل بی تاب را آرام
آخرش نگفتی:
تو ، دردی یا درمان ؟
.
.
.
اگر دو نفر لبه پرتگاهی باشند کدومشون رو نجات میدی !؟
اونی که خیلی دوستش داری ؟
یا اونی که خیلی دوست داره ؟
.
.
.
ز تلخی سکوتت من چه بگویم / همان بهتر که از غم ها نگویم
تو کاری کرده ای با بی وفایی / دگر از عشق خود با کَس نگویم . . .
.
.
.
می دانی ... !؟ به رویت نیاوردم ... !
از همان زمانی که جای " تو " به " من " گفتی : " شما "
فهمیدم
پای " او " در میان است . . .