غضنفر...
غضنفر تو اتوبوس کیسه استفراغش رو سوراخ سوراخ میکنه از شیشه میگیره بیرون, مسافرا اعتراض میکنن که بابا چرا نمیندازیش, میگه برنجاش میخوام برای مرغامون !!!
غضنفر با نارنجک بازی میکرده بهش میگن : نکن میترکه میگه : خوب بترکه دوتا دیگه دارم !!!
به غضنفر می گن ادای بچه کوچولوها رو در بیار، می شاشه تو شلوارش!
غضنفر دستش شکسته بود از دکتر پرسید من بعد از باز کردن گچ میتونم ویلن بزنم؟دکتر: بله، غضنفر: چه خوب چون قبلاً نمیتونستم!!!
غضنفر عینک آفتابی میزنه میره بیرون خواهرشو میبینه میزنه زیره گوشش.. میگه: اینوقت شب بیرون چیکار میکنی؟! خواهره میگه عینکتو بردر!! عینکو بر میداره دوباره میزنه زیره گوشش میگه از دیشب تا حالا اینجا چه غلطی میکنی؟؟
غضنفر میره رستوران میگه: غذا چی دارین؟
به غضنفر میگن سخت ترین کاره دنیا چیه؟ میگه نمکدون پر کردن. میگن چرا؟ میگه آخه سوراخش خیلی کوچیکه
شاهکار ادبی غضنفر: شب بود و خورشید به روشنی می درخشید، پیرمردی جوان، یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود