بازیکنان برگزیده در سایت معتبر YAHOO همگى در زمره ستارهها و بزرگان بى چون و چراى فوتبال هستند، ولی چه بسا ردهاى که براى آنها در نظر گرفته شده با رأى موافق همه دوستداران فوتبال روبهرو نشود.
بازیکنى که میان آن همه ستاره در قله مىایستد، باید دست کم یک مشخصه منحصر به فرد داشته باشد؛ دیه گومارادونا، یک شورشى ضد قواعد اجتماعى، بازیکنى با 1 متر و72 سانتى متر قد و اندامى که براى فوتبالیست شدن چندان هم مناسب نیست، در جام جهانى 1986 به تنهایى کارى کرد تا با دستهاى او، قهرمانى به نام آرژانتین ثبت شود؛ مارادونا نابغه اى که نامش با مواد مخدر از یک سو و با قد علم کردن مقابل مافیاى فوتبال درهم آمیخته است!
پله؛ مردى با بیش از 1200 گل
«ادسون آرانتس دونا سمینتو»، ملقب به پله با سه بار حضور در جام جهانى و به تعبیرى صاحب 1200 گل در مسابقات رسمى و وفادارى بى چون و چرا به باشگاه سانتوس به اسطوره زنده فوتبال بدل شده است. پله در دنیاى بیرون از فوتبال نیز مردى خبرساز است. علاقه او به ثروت در کنار وفادارىاش به سانتوس، زبانزد است؛ مرد 1200 گله فوتبال، امروز در سن هفتاد سالگى اگر در فوتبال، کنار گود نشسته برعکس مرد نخست برخى آگهىهاى تلویزیونى است؛ در هر شرایطى، پله در زمره برترینهاى فوتبال است، حتى اگر زیردست
مارادونا قرار گرفته باشد.
کرایف؛ هلندى پرنده
مردى با سه توپ طلاى اروپا که با آموزشهاى مربى بزرگ رینوس میشل به یکى از نامهاى ماندگار فوتبال بدل شد؛ کاپیتان تیم ملى هلند، یکى از بهترینهاى دهه 70 میلادى و بازیکنى که به لطف وجود او بارسا به قله فوتبال اروپا رسید؛ تیمى که بخشى از زیبایىهاى بازى اش، امروز نیز با حضور گواردیولا به نمایش درمىآید، به همه چیز رسید، مگر جام جهانى که دو بار و در عین شایستگى از کنار آن گذشت در آلبوم تاریخى فوتبال همه جور عکسى از یوهان کرایف دیده مىشود. غیر از هنگامى که مىتوانست و باید در 1974 و 1978 جام جهانى را بالاى سر ببرد.
رونالدو؛ پدیده اى با زانوى کاغذى!
در جمع بزرگان لقب پدیده به رونالدو رسید؛ مرد برزیلى که بخش زیادى از عمر فوتبال خود را با ژل غضروف مانندى در زانویش گذراند. در رئال مادرید و تیم ملى برزیل، روزگار خوشى را تجربه کرد. جدا از ظاهر متفاوت، دندانهاى خرگوشى و آرایش موهایش.
رونالدو از جمله نادر مهاجمینى بود که به اندازه خلاقیتهاى تاکتیکىاش از سرعت و قدرت بدنى بهره نبرده بود. گلهاى زیباى و تعیین کننده رونالدو در تیمهاى بزرگ اورپا و تیم ملى برزیل به ویژه در جام جهانى 2002 مقابل آلمان در خاطره تاریخى فوتبال به ثبت رسیده است؛ پدیدهای با زانوهایى که به تعبیر کارشناسان کاغذى شده و در زمره بزرگان فوتبال نام آشنا دیده مىشود.
بکن باوئر؛ مدافعى که قیصر شد
قیصر لقب تنها مدافعى است که نامش در فهرست ده بازیکن برتر آمده است؛ تصویر بکن باوئر را دست شکسته وبال گردن در جام جهانى 1970 و بالا بردن جام قهرمانى چهار سال بعد در مونیخ مقابل هلند، بخشى از خاطره جمعى تاریخ و فوتبال است، امضاى یک اسطوره را زیر خود دارد.
بکن باوئر، تنها بازیکنى است که در کسوت مربى نیز جام قهرمانى بالاى سر برده؛ افزون بر اینکه به شهادت تاریخ او کسى بود که در فینال جام جهانى، 1974 کرایف را از افتخار قهرمانى محروم کرد.
زیزو؛ سیاهه افتخاراتش کامل است
عملکرد زیدان در جام جهانى 98 به ویژه دو ضربه سرى که در فینال از جناح راست و چپ وارد دروازه برزیل کرد، سرانجام افتخارى که نصیب فرانسه شد، چه بسا به تنهایى مىتوانست نام او را در زمره بزرگان فوتبال جهان ثبت کند؛ اما کارنامه «زیزو» پربارتر از این حرفهاست.
در کنار جام جهانى 98 مىتوان به قهرمانى در یورو2000 و نایب قهرمانى در جام جهانى 2006 با آن حادثه ماندگار در تاریخ فوتبال اشاره کرد؛ افزون بر اینکه با یووه و رئال مادرید بازیکن الجزایر تبار فرانسوى هر چه جام بود، یکى پس از دیگرى به مجموعه افتخاراتش افزود. ضربات آزاد، دریبلهاى ریز، بازیسازى و ضربههاى سروپا در جریان بازى، همه و همه با واژه بى نظیر تعریف مىشود.
«آلفردودى استفانو»؛ اسطورهاى بدون جام جهانى
او را با لقب «مردى با سه پاسپورت» مىشناسند؛ دى استفانو از نگاه نسل دهه 50 و 60 میلادى، بهترین بازیکن فوتبال به شمار مىآید؛ اما براى کسانى که شاهد بازى او نبودند و فناورى آن دوران نیز اجازه ضبط و نگهدارى هنرنمایى او را نمى داد، اینگونه شناخته مىشود.
«دى استفانو» پنج دوره پى درپى جام باشگاههاى اروپا را با رئال مادرید به دست آورد؛ افزون بر اینکه دو بار توپ طلاى اروپا و هشت بار قهرمانى در لیگ اسپانیا را نیز باید به افتخاراتش اضافه کرد. بازى سرنوشت به بازیکنى با سه ملیت (آرژانتینى، ایتالیایى و اسپانیایى) اجازه نداد تا افتخار قهرمانى در جام جهانى را هم به دست آورد.
پلاتینى؛ سلطان میشل
پلاتینى و به تعبیرى سلطان میشل، یک نابغه فرانسوى که رؤیاى یک نسل از فرانسوىها را براى به دست آوردن افتخار و بازى در لیگهاى بزرگ اروپا برآورده کرد. فرانسوى ریزجثه متولد شهر نانسى در استان لورن در تمرینات فرانسه براى نخستین بار در المپیک 1984 لس آنجلس، طعم قهرمانى در یک میدان بزرگ را تجربه کرد. پلاتینى با تیم کوچک نانسى، قهرمان جام حذفى شده و با راهیابى به تیم ملى فرانسه در راه ستاره شدن و ماندگارى در جهان فوتبال گام برداشت.
حضور در جام جهانى 82 و سپس 86 و به دست آوردن عناوین چهارم و سوم جهان کافى بود تا جهان یک ستاره جدید را بشناسد. کسب توپ طلایى پى در پى (رکوردى که چه بسا توسط مسى شکسته شود) قهرمانىهاى متنوع و متعدد با یووه در ایتالیا و اروپا به نظر کافى نبود تا سلطان میشل در ردههاى بالاى فهرست بهترینها قرار گیرد، چرا که شکست سه بر یک در جام جهانى 1982 در شهر سویل اسپانیا مقابل آلمان، شانس رسیدن به فینال و به دنبال آن، قهرمانى را از فرانسه گرفت و پلاتینى را از افتخار قهرمانى در جام جهانى محروم کرد؛
افتخارى که مىتوانست در کنار قهرمانى در یورو 84، کارنامه پربار سلطان میشل را تکمیل کند.
«لئو»، ستاره 24 ساله در میان اسطورهها
در این سالها، چندین فهرست در ارتباط با برترینهاى فوتبال جهان عرضه شده و به دنبال آن، برخى جایشان را به ستارههاى تازه دادهاند، ولی به ندرت پیش آمده که یک بازیکن جوان جایى در میان برترینهاى تاریخ فوتبال داشته باشد؛ اما این بار این قاعده شکسته شده و نام جوان نخست بارسا، ملى پوش آرژانتینى، لیونل مسى در فهرست ده بازیکن برتر دیده مىشود.
ولی این بار واقعا نباید نام «لئو» به طور طبیعى در این فهرست دیده مىشد، مگر اینکه باید گفت، مسى یک بازیکن معمولى نیست و هر بار که او با بارسا به میدان مىآید این ادعا، این واقعیت خود را نشان مىدهد، همان گونه که در دربى اسپانیا، در پیروزى مقابل رئال مادرید نقش ملى پوش آرژانتینى کاملا مشخص بود؛ صاحب دو توپ طلا که باور بسیارى از کارشناسان سومین را هم به دست خواهد آورد و با توجه به معمولى نبودنش در قالب یک ستاره، باید منتظر صعودش به پلههاى بالاتر و فهرست بعدى برترینهاى جهان بود.
«پوشکاش»؛ سرگرد سواره نظام و ستاره رئال مادرید
سرانجام نوبت به یکى از بزرگان فوتبال جهان، بازیکنى از مدرسه نوآور و خلاق مجارستان در سالهاى دهه 50 میلادى مىرسد. فرانس پوشکاش، سرگرد سواره نظام ارتش مجارستان، عضو باشگاه «اوژپشت» و کاپیتان یکى از بزرگترین تیمهاى فوتبال اروپا پس از جنگ جهانى دوم در جام جهانى 1954 بود که اسم و رسمى به هم زد.
پس از اشغال مجارستان به دست ارتش شوروى، سرگرد پوشکاش به اسپانیا پناهنده شد و با 31 سال سن، در حالى که بیست کیلو از ستارههاى آن دوران رئال مادرید، کوپا و دى استفانو سنگینتر بود، به عضویت باشگاه اسپانیا درآمد و در به دست آوردن سه جام قهرمانى اروپا همراه با رئال مشارکت کرد.
فرانس پوشکاش در 631 مسابقه 625، گل به ثمر رساند؛ عملکردى که تکرار در آن امکانپذیر نخواهد بود. پس از فروپاشى کمونیسم، پوشکاش به کشور مجارستان برگشت و چند سال پیش در وطن خود چشم بر دنیا بست