لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
آنچه باید قبل و بعد از ازدواج باور کنید
از همان زمانی که خودتان را در یک لباس سفید تصور میکنید شروع میشود. حتی اگر انکارش هم کنید از آن به بعد به شکل جدی تری به ازدواج فکر میکنید و زمانی که فکر و زندگیتان شبیه هم در نمیآیند آشفته میشوید. این آشفتگیها هزار و یک دلیل دارد.
از همان زمانی که خودتان را در یک لباس سفید تصور میکنید شروع میشود. حتی اگر انکارش هم کنید از آن به بعد به شکل جدی تری به ازدواج فکر میکنید و زمانی که فکر و زندگیتان شبیه هم در نمیآیند آشفته میشوید. این آشفتگیها هزار و یک دلیل دارد. از انتخاب یک فرد مناسب گرفته تا ترسهایی که بعد از پیدا کردنش و حتی بعد از ازدواج به سراغتان میآید، همه و همه باعث میشوند حتی در بهترین لحظات زندگیتان هم یک دنیا سوال در سرتان چرخ بزنند؛ سوالهایی که گاهی به خاطرشان دیگران را متهم میکنید و گاهی هم به بهانهشان از تمام علائقتان صرفنظر میکنید و در لاک خودتان فرو میروید اما بهتر است، دست از تمامی این واکنشها بردارید و به جای فرار، پاسخ تمامی سوالهایتان را از اپرا بگیرید.
چطور انتخاب کنم؟
احساس میکنید که دوره مجردیتان طولانی شده و بهتر است جدیتر به ازدواج فکر کنید. وقتی این حس به سراغتان میآید با خودش 2 سوال هم میآورد؛ منتظر کسی که واقعا برایم اهمیت دارد و به او حس خاصی دارم بمانم یا اینکه ممکن است این مرد رویاها هیچوقت پیدایش نشود. پیشنهاد کسی را قبول کنم که بهنظر مورد مناسبی میآید؟ اما این فکر و خیالها را بس کنید. درست است اگر کسی که حدود 75 تا 85 درصد با شما مشترکات دارد از شما خواستگاری کرده و خیلی ویژگیهایی که برایتان مهم است را دارد، شما یک قدم به ازدواج نزدیک شدهاید اما این مشترکات کافی نیست. اگر او شخصیت محکمی دارد، با دیگران بهخوبی برخورد میکند و فردی عاطفی است میتواند گزینه خوبی برای شما باشد اما با این وجود یک نکته نهایی هم باقی میماند آیا شما کششی نسبت به او در خودتان احساس میکنید؟ بدون سختگیری و بهانهجویی در این مورد قضاوت کنید. اگر این کشش را در خود احساس میکنید پیشنهادش را قبول کنید و برای یک رابطه موفق تلاش کنید و اگر نه، شاید بهتر باشد باز هم منتظر شاهزاده رویاهایتان بمانید.
رابطه را خودم شروع کنم؟
ممکن است شما به فردی علاقهمند شده باشید که بهنظرتان میتواند گزینه مناسبی برای آینده مشترکتان باشد اما به شما پیشنهادی برای ازدواج نداده باشد. در این شرایط مدام به این فکر میکنید که حق دارید خودتان سراغش بروید و از او بهعنوان همسر آیندهتان خواستگاری کنید؟ اگر به شما بگوییم نه سختگیری کردهایم و اگر هم بگوییم که در همین لحظه این تصمیم را بگیر و نگذار چیزی مانعت شود شما را به اشتباه انداختهایم. شما میتوانید با او به بهانهای ساده تماس بگیرید اما سراغ اصل مطلب نروید.
با واکنش او به تماستان خواهید فهمید که چقدر امید برای ساختن این رابطه وجود دارد و او هم تا حدودی متوجه تمایل شما به تشکیل یک رابطه خواهد شد. بیپروا جلو نروید و نشانهها را جدی بگیرید.
به او فرصت دهم؟
اگر نامزد قبلی یا همسر سابقتان که به بدترین شکل دل شما را شکسته بار دیگر میخواهد با شما ازدواج کند چه باید بکنید؟ نمیتوان در این مورد حکم ثابتی داد زیرا این موضوع بسته به شخصیت افراد، دلایل از هم پاشیدن ارتباطشان، دلیلشان برای دوباره با هم بودن و بسیاری موارد دیگر میتواند نتیجه متفاوتی هم داشته باشد اما باید اعتراف کنیم در بسیاری موارد افراد از این اتفاق جواب مثبتی نمیگیرند و حتی اگر تا پایان عمر با هم بمانند رابطهشان آنطور که باید پیش نمیرود. تنها توصیهای که به شما میتوانیم بکنیم این است که به تمام نشانهها و جزئیات دقت کنید. او به چه دلیل از شما میخواهد که برگردید؟ چطور این پیشنهاد را مطرح میکند؟ آیا با انکارهای شما خشن میشود و تهدیدتان میکند یا تنها یک پیشنهاد عاشقانه را مطرح میکند؟ اگر هر دوی شما آسیبهای گذشته را فراموش کردهاید و با تمام وجود به بودن با هم اشتیاق دارید، فوقالعاده است اما اگر هنوز جای زخمهایی که خوردهاید خوب نشده بهتر است در مورد آیندهتان محتاط باشید.
دارم اشتباه میکنم؟
همه ما این دوره را تجربه میکنیم. دورهای که ذهنمان پر میشود از سوالهای گوناگونی که نمیتوانیم جوابشان را پیدا کنیم. خیلیهایشان اهمیتی ندارند و خیلیهایشان هم با بیجواب ماندن تمام امیدمان را میگیرند و حس یک آدم شکست خورده را به ما میدهند. وقتی در ارتباطمان یا زندگی زناشوییمان دچار مشکل میشویم، مهمترین چیزی که از خود میپرسیم این است که کجا اشتباه میکنم؟ اما باید باور کنید که پی بردن به اشتباهاتتان و تلاش برای ادامه دادن به آنها، یکی از نخستین مراحل رسیدن به بلوغ فکری است. بدون خودخواهی به کارهایی که کردهاید فکر کنید. اگر در رابطهتان شکست خوردهاید باید فکر کنید چقدر در این شکست سهم داشتهاید و اگر از دعواهای شبانه روزی خسته شدهاید به این فکر کنید که چقدر هیزم بیار چنین دعواهایی میشوید. یکبار هم که شده خودتان را در یک دادگاه خودمانی بنشانید و بیشتر به آنچه انجام دادهاید توجه کنید.
کجا میتوانم قانونها را نادیده بگیرم؟
زندگی همه ما پر است از قانونهایی که دلمان نمیآید از آنها صرفنظر کنیم. قانونهای کارمان، ارتباطاتمان، زندگی خانوادگیمان، خرج و دخلمان و بسیاری محدودههای دیگری که یا برایمان مشخص کردهاند یا خودمان وضعشان کردهایم. درست است که نمیتوان بهسادگی آنها را نادیده گرفت اما شما باید با مهارتتان بدانید که چه زمانی میتوانید از این قانونها صرفنظر کنید. مهمترین اصل این است که خوب به کاربردشان فکر کنید. این باید و نبایدها چه دستاورد مثبتی برای شما یا دیگران دارند. قانونی که با وجود خراب کردن زندگیتان روی آن پیش میروید را کنار بگذارید و در باید و نبایدهایتان بازنگری کنید.
این همان زندگی است که میخواستم؟
اغلب ما وقتی از 30 سالگی عبور میکنیم مدام خودمان را قضاوت میکنیم و میگوییم این زندگیای نبود که آرزویش را داشتم. خیلی از ما محدودیتهای خانوادگی و اجتماعی مان را برای توجیه این موضوع بهانه میکنیم اما اگر شما واقعا از این وضعیت ناراضی هستید، به جای بهانهگیری برای تغییر آماده شوید. اگر این چیزی نیست که میخواستید، دست به کار شوید و زندگیتان را به آرزوهایتان شبیهتر کنید. مهم نیست که چقدر طول میکشد یا چقدر انرژی باید صرف کنید بلکه باید با تمام نیرویتان به سمت این آرزوها پیش بروید تا پشیمانتر نشوید. فکر نکنید، ازدواج شما را متوقف کرده بلکه این شما هستید که به بهانه یک زندگی جدید از همه آنچه میخواستهاید صرفنظر کردهاید و چنین پشیمانیای را برای خودتان به بار آوردهاید.
تاریخ : شنبه 90/8/21 | 9:58 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید