پاسداری از گویش گنابادی: از روستاهای گناباد تا میشیگان آمریکا |
![]() اگر اندکی پای صحبت سالمندان دیار خود بنشینیم بی درنگ متوجه می شویم واژگانی به کار می برند که ما امروزی ها حتی یک بار هم برزبان نرانده ایم. حقیقت این است که بخش قابل اعتنایی از دامنه ی لغات فعال (Active Vocabulary) که پیشینیان ما در ذهن و زبان خود داشتند امروز به دلایل متنوع منسوخ شده است و دربهترین حالت صرفا به صورت دامنه ی لغات غیرفعال (Passive Vocabulary)عمل می کند. دراین معنا، واژه هایی همچون "ورلگ"، "گوشوله"، "خن طمع"، "کرغژ" و غیره از میان ما رخت برمی بندد و احتمالا در صورت استماع، فقط معنایی کلی از آن به ذهن ما متبادر شود که همان دامنه ی لغات غیرفعال است. شاید این واژگان برای ما ناکارآمد باشد لیکن امروزه زبان شناسان در اکثر نقاط دنیا درحال ضبط گویش های بومی می باشند، چراکه این داده ها حائز اطلاعات مهمی درباره ی ماهیت و تغییرات زبان بوده که با کنکاش های علمی قابل استخراج است. فی المثل نوام چامسکی که نظریه ی دستور زبان جهانی را مطرح کرده به بررسی زبانهای محلی توجه ویژه ای نشان میدهد. پس دانستیم که زبانهای محلی اگرچه از دید ما کالاهایی منسوخ هستند، زبان شناسان همچون دفینه هایی ارزشمند بدان می نگرند. البته دراین بین توجه به گویش شیرین گنابادی خود داستانی دارد. تنوع زبانی در گویش گنابادی قابل توجه است چراکه نحوه ی ادای واژگان (و بعضا ساخت عبارت) در هر گوشه از دیار گناباد رنگ و بوی خاص خود را دارد؛ دراین باب، نوسان تلفظ واژه ی "آب" در کاخک، مند، و خیبری مثال زدنی است. ولی مهم تر اینکه خاورشناسان و محققان غربی هم به گویش گنابادی بی توجه نبوده اند و در پژوهش های خود بدان پرداخته اند. ازجمله ی این موارد، اشاره به ظرائف گویش گنابادی در پروژه ی تحقیقاتی دانشگاه میشیگان غربی واقع در ایالات متحده ی آمریکا می باشد. پژوهشگری که به امر آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان مشغول است درباب "تعارف" به رسم گنابادی، چنین می نویسد: "هرمنطقه ای از ایران تعارفهای خاص خود رادارد. مثلا، در بخش شرقی ایران درحوالی گناباد، روستانشینان در پاسخ به جواب مثبت می گویند :"بِله ی شما رو خدا جواب بده". اصطلاح دیگری که خاص این منطقه است مربوط به تدارکات ازدواج می شود. خانواده ی داماد به خانواده ی عروس اینگونه اظهار پیشنهاد می کند: "پسر ما رو به غلامی بپذیرید." هرچند مثالهایی که این پژوهشگر کوشا در تحقیق خود گنجانده به نظر با واقعیت های زبانی گناباد همسو نیست، لیکن نفس پژوهش راجع به زبانهای درحاشیه مانده و تلاش برای حفظ آنها خود گواه روحیه ی والای این محققین والبته چراغ راهی برای ماست. هرچه زمان می گذرد متاسفانه شاهد زوال بیشتر گویش گنابادی هستیم تااین حد که حتی حاضر نیستیم فرزندانمان تکلم به این گویش رافراگرفته و آن رابکارگیرند. گفتمانی که از رسانه های جمعی درحال ترویج است به صورت نهانی اما فعالانه موجبات زوال زبانهای محلی را فراهم می آورد و مجالی برای ترویج گویش محلی باقی نمی گذارد. بااین حال، مراد نگارنده این نیست که با طلوع سپیده دم فردا همگی بایستی در یک حرکت جهادی و در مسیری قهقرایی از تکلم به گویش استاندارد سرباز زده، گنابادی تکلم کنیم و البته موجبات انبساط خاطر همگان را فراهم آوریم! خیر، لیکن بذل توجه محققان (غربی و داخلی) به گویش محلی ما - همچنانکه به دیگر گویش ها توجه دارند - روشنگر اهمیتی است که زبان محلی ما حائز بوده ولی اذهان ما از درک آن عاجز است. گویش محلی علاوه براینکه نشانگر هویت خاص یک قوم در معادلات وسیع تر منطقه ای می باشد ابزاری پژوهشی برای محققان است تا با مطالعه ی آن علاوه بر پیشبرد دانش زبان شناختی، در حوزه هایی همچون انسانشناسی و جامعه شناسی بتوانند به شناختی از (پیشینه ی) فرهنگ یک منطقه دست یابند و از گذشته راه حلی برای مسایل کنونی و چراغی برای آینده بسازد. امید است هم ولایتی های عزیز بیش از پیش به گوهری که دراختیار دارند توجه نشان دهند و گرد فراموشی را از صحیفه ی آن بزدایند. حفظ و حراست از پیشینه و زبانمان در دنیای پیچیده ی امروزبه ما حس قومیت مشترک می بخشد و راه را برای وفاق گروهی و تلاش جمعی برای توسعه ی دیارمان هموارتر میکند. تقویت گویش(های) گنابادی در ساحتهای فردی و اجتماعی از طریق تکلم، سرایش شعر، روایت قصه، و تولید فیلم به این زبان، لغتنامه نویسی، جمع آوری سرودهها و روایتهای محلی، و همچنین برگزاری سمینارهایی برای معرفی و احیای گویشهای بومی میسر می شود. براین اساس، سرایش اشعار نغز به گویش گنابادی توسط شاعر محلی سرا اسفندیار فیاضی ارزشی بیپایان دارد و قطعا همانطور که اشعارش حافظ واژگان و ساختارهای بومی گویش ماست آثار وی نیز در حافظه ی تاریخی گویشوران گنابادی باقی خواهد ماند. مراجع: Assadi, Reza. "Deference: Persian Style". Anthropological Linguistics, Vol. 22, No. 5 (May, 1980), pp. 221-224. نگارنده ی مطلب: رسول علی اکبری، کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، دانشگاه تهران < type="text/java">> |