در فرهنگ اسلامی ایرانی این معنا جا افتاده است که «هر چه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی»، یا «تو نیکی کن و در دجله انداز؛ که ایزد در بیابانت دهد باز». این به معنای نیکی کردن به دیگران، بی چشمداشت از آنان است، چرا که بازگشت این نیکی و احسان در نهایت به خود فرد است.
در فرهنگ اسلامی ایرانی این معنا جا افتاده است که «هر چه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی»، یا «تو نیکی کن و در دجله انداز؛ که ایزد در بیابانت دهد باز». این به معنای نیکی کردن به دیگران، بی چشمداشت از آنان است، چرا که بازگشت این نیکی و احسان در نهایت به خود فرد است.
در آموزه های قرآنی، نگاهی برتر به این رفتار ارزشی شده و از فرازی برتر، احسان به دیگران همان احسان به خود دانسته شده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا این معنا و مفهوم قرآنی را براساس آموزه های قرآنی تبیین نماید.
تاثیر رفتار بر شخصیت آدمی
از نظر آموزه های قرآنی، شخصیت هر فردی براساس زیرساخت های فکری و بینشی شکل می گیرد که از آن به باورهای شخص یاد می شود. این باورها دارای خاستگاه و ریشه های هستی شناختی، انسان شناختی و مانند آن است.
باورها و نگرش ها، اخلاق فردی را می سازد و این اخلاق و خلق و خوی فرد است که رفتارهایش را مدیریت می کند. بنابراین، تجلی شخصیت افراد را نخست در صفات اخلاقی و سپس در رفتارهای فردی و اجتماعی آن می توان شناسایی کرد.
منش و کنش هر فردی بیانگر شخصیت فرد و آینه ای از آن است. بنابراین، با شناخت رفتارها و اخلاقیات و روحیات هر شخصی می توان بینش ها و نگرش های او را دانست و به شخصیت واقعی او پی برد.
البته این گونه نیست که تنها بینش ها و نگرش ها شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار دهد و جریان یک سویه وجود داشته باشد، بلکه یک جریان دو سویه همواره وجود دارد و رفتارهای انسانی در یک فرآیندی بر بینش ها و نگرش های شخص نیز تاثیر می گذارد. هر چند که تاثیرگذاری رفتارها بر بینش ها و نگرش ها، کمتر و سخت تر و در یک فرآیند پیچیده زمانی اتفاق می افتد، ولی این تاثیرگذاری وجود دارد و نمی توان آن را نادیده گرفت. از این رو در اسلام، هرگونه رفتار ناهنجار مانند دروغگویی حتی برای مزاح و خنده، ناپسند دانسته شده است؛ زیرا این گونه رفتار می تواند شخصیت شخص را تحت تاثیر قرار دهد و بینش و نگرش او را دگرگون سازد.
بنابراین، نمی توان تاثیر و تاثر رفتار آدمی بر شخصیت فردی را نادیده گرفت. بسیاری از رفتارهای ما با تکرار و عادی شدن، چنان در شخصیت ما تاثیر می گذارد و بینش ها و نگرش های ما را دگرگون می سازد که نمی توان به سادگی از کنار رفتارها گذشت.
این که در اسلام بر دیدار بزرگان و خردمندان و عالمان و مجالست و همنشینی با آنان تاکید شده، از آن روست که این مجالست موجب می شود تا رفتارهای آنان در بینش و نگرش و شخصیت ما تاثیر بگذارد. حضور در میان افراد بی بند و بار و دوستی با آنان، می تواند شخصیت و نیز رفتار شخص را در یک فرآیندی دگرگون سازد. از این رو از هم نشینی با این دسته از افراد باز داشته شده است؛ چرا که پسر نوح با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد و بینش و نگرش آنان را پذیرفت و در نهایت از کافران گشت و شخصیت سالم و فطرت سلیم خویش را از دست داد.
کارکردهای دوگانه شکر و احسان
در آموزه های قرآنی برای اموری چون احسان و شکر دو کارکرد جداگانه تبیین شده است. به این معنا که شکر و سپاس و مانند آن که از رفتارهای پسندیده عقلانی و عقلایی است، زمینه دگرگونی رفتاری دیگران نسبت به ما را سبب می شود و آثار این شکر و سپاس به خود ما باز می گردد. از جمله آثار این گونه رفتارها که به خود انسان باز می گردد می توان به مساله محبوبیت و افزایش اعتماد عمومی مردم نسبت به شخص سپاسگزار اشاره کرد.
خداوند در آیه 7 سوره ابراهیم می فرماید: لئن شکرتم لازیدنکم؛ اگر سپاسگزار باشید بر نعمت می افزاییم. این بدان معناست که شکر و سپاس از نعمتی، خود موجبات افزایش بهره مندی شخص از نعمت دیگر بیشتر می شود و از جهات دیگر بهره مندی های او نسبت به نعمت افزایش می یابد. از این رو خداوند مصداق افزایش را بیان نمی کند و می گوید سپاسگزاری موجبات افزایش است، اما در چه زمینه و مسأله و موضوعی این افزایش صورت می گیرد، به این مطلب نپرداخته است تا ابعاد افزایش گسترش یابد و موضوعات و مسائل متنوع و گوناگونی را دربرگیرد. به این معنا که افزایش می تواند نسبت به همان نعمت یا نعمت های دیگر و به اشکال گوناگونی انجام گیرد که به طور کلی به آن اشاره و از پرداختن به جزئیات آن خودداری کرده است.
بعد دیگر شکر و سپاسگزاری که در آیه 40 سوره نمل به آن اشاره شده این است: و من شکر، فانما یشکر لنفسه، کسی که شکر و سپاس گزاری کند، در حقیقت از خودش شکر و سپاس کرده است.
این می تواند به این معنا باشد که سپاسگزار در حقیقت شخصیت خود را بروز و ظهور داده و تشکر از دیگری و احسان کننده در حقیقت تشکر از خود بیانگر ارزش و جایگاهی است که شخص برای خودش قایل است و با تشکر، این جایگاه و ارزش را به نمایش می گذارد و به دیگران نشان می دهد تا چه اندازه با تشکر به دیگری، برای شخصیت خودش ارزش قایل است.
همچنین می تواند مراد این باشد که شخص با سپاسگزاری، گامی بلند در راه اصلاح شخصیت یا تکمیل آن برداشته است. از این رو خداوند شکر نسبت به احسان کننده را در حقیقت شکر از خود شخص می داند، زیرا با این کار پیش از آن که نسبت به دیگری کاری کرده باشد، به خودش خدمت کرده و شخصیت خویش را اصلاح یا تکمیل نموده است.
احسان نیز همین حالت را دارد. به این معنا که احسان کننده با احسان خویش پیش از آن که به دیگری خدمتی کرده باشد، به خودش خدمت کرده؛ چرا که به اصلاح و تکمیل شخصیت خویش با این روش کمک کرده است؛ زیرا شخصیت کامل و تمام انسان، زمانی تحقق می یابد که شخص، انسانی متاله (خدایی) شده و مظهریت ربوبیت یابد. احسان کردن بی چشم داشت، از صفات و اسمای الهی است و شخص با این رفتار خویش مظهریت ربوبیت خداوندی را به نمایش می گذارد. براین اساس، می توان گفت که احسان به دیگری بی چشم داشت، رفتاری خداوندگونه است و شخص را در مقام خلافت الهی تثبیت می کند.
گاه شخص احسان می کند و هر چند که چشم داشتی از دیگری که به وی احسان کرده ندارد، ولی در اندیشه بازگشت این احسان به شکلی دیگری می باشد. به این معنا که اگر نانی را به دجله می افکند، در اندیشه این است که روزی روزگاری خداوند به شکلی این احسان را در بیابانی بازگرداند.
این همان حالت چشم داشت است که مرتبه نخست و ابتدایی است. هر چند که اسلام این آثار را می پذیرد و آن را مورد تایید قرار می دهد، ولی در مرتبه بالاتر و برتر، کاری که انجام می شود،باید بی هیچ چشم داشتی باشد.
این همان چیزی است که خداوند در آیه 40 سوره نمل به شکل سپاس از دیگری همان سپاس از خود یا آیه 7 سوره اسراء با جمله «ان أحسنتم أحسنتم لانفسکم؛ احسان به دیگری همان احسان به خود می باشد» تبیین نموده است.
آثار احسان در تحلیل قرآنی
خداوند باتوجه به تفاوت مردم از نظر درک و اخلاص، برای جلب ایشان به کارهای نیک، آثار متفاوتی را برای احسان بیان می کند. همان گونه که بهشت با تفاوت درجات شناختی و ایمانی و اخلاصی افراد، متعدد و متنوع است و خداوند هشت بهشت برای آدمیان آفریده است تا هر کسی براساس درجات شناختی و ایمانی در مرتبه ای از مراتب بهشتی درآید، هم چنین آثاری که برای تشویق و ترغیب مردم به کارهای نیک بیان می کند، از تنوع و تفاوت زیادی برخوردار است.
برخی از انسانها به بهشت زنان و میوه ها و درختان دلخوش می شوند و برای به دست آوردن آن کار و تلاش می کنند، برخی دیگر به بهشت های دیگر توجه دارند و زن و میوه و درخت و سبزه هر چند که در نظر ایشان زیباست ولی چنان ارزش و جایگاهی ندارد که برای آن تلاش کنند. خداوند باتوجه به روحیات و گرایش آدمی بهشت های متعدد آفریده است تا بدان گرایش یابند و کارها را انجام دهند. بیشتر مردم در اندیشه معامله و بده و بستان هستند از این رو از این دسته افراد به تجار و بازرگانان یاد می شود که در برابر هر کاری مزدی می خواهند. خداوند نیز به این گرایش افراد توجه داشته و گاه از تجارت با خداوند سخن به میان آورده و برای تشویق مردم به جهاد، از ایشان خواسته تا با خدا معامله کنند و به تجارت بپردازند.
این دسته از افراد اگر کاری نیک انجام می دهند و قرض و وامی می دهند، با نگاه بده و بستانی انجام می دهند و اهل معامله و تجارتند. پس همواره منتظر و چشم به راه اثر و یا آثار کارشان هستند. خداوند نیز به ایشان وعده پاداش مضاعف و یک در برابر ده یا هفتاد می دهد.
برخی دیگر، این گونه نیستند و کارهایشان بی چشمداشت انجام می گیرد. این دسته، اهل حب و عشق هستند و در اندیشه بهشت رضا و رضوان الهی و جنت صفات و ذات هستند. خداوند این دسته از افراد را به جنت ذات و صفات می برد و از بهشت رضوان الهی که برتر و بالاتر است بهره مند می سازد. (فجر، آیات 27 تا 29 و توبه، آیه 27 و نیز صف، آیات 10 تا 12 و آیات دیگر)
چنان که گفته شد درجه درک و مرتبه اخلاص آدمیان متفاوت است و هرکسی از عملی که انجام می دهد، پاداشی را می خواهد که با شخصیت و بینش و نگرش او مرتبط است. خداوند برای احسان آثاری با توجه به این درجات و مراتب درک و اخلاص بیان می کند که همگی را به انجام کارهای نیک و احسان به دیگران تشویق نماید.
برخی از مردم در اندیشه رفع مواخذه هستند (توبه، آیه 91) و برخی دیگر در اندیشه سعادت دنیوی و زندگی نیک در دنیا (آل عمران، آیه 148 و نیز نحل آیه 30 و زمر، آیه 10) گروه دیگر، از عذاب های الهی در قیامت هراسان هستند و می خواهند با کارهای نیک و احسان به دیگران خود را از این عذاب های سخت برهانند (زمر، آیه 58) گروهی نیز از گمراهی خود می ترسند و خواهان دستیابی به هدایت الهی ازطریق احسان به دیگری هستند (لقمان، آیات 3و5)
البته مردمانی که از بی عفتی هراسانند و از این که آبروی ایشان در دنیا و آخرت برود می ترسند، اینان نیز در اندیشه دستیابی به عفت و آبرو و حیا، به احسان رو می آورند. (یوسف، آیه23)، برخی دیگر، از گناهان و تأثیر آن در زندگی دنیوی و اخروی خویش هراسان می باشند و خواهان تکفیر و از میان رفتن این گناهان و عدم تأثیرگذاری آن هستند (هود، آیات 114 و نیز نمل، آیه11) دراین میان گروهی نیز می خواهند به چیزی محکم و مطمئن بیاویزند و با کمک آن از شر دنیا و آخرت در امان باشند. (لقمان، آیه22)
ازنظر برخی هم، محبت و دوستی دیگران و ایجاد صمیمیت میان خود و دیگران، بسیار ارزشمند است، از این رو احسان را ابزاری برای دستیابی به این هدف می دانند و خداوند نیز محبت و دوستی دیگران را برای آنان فراهم می آورد و پاداش احسان ایشان را این گونه می دهد. (فصلت، آیه 34)
برخی برای اجابت دعا به احسان روی می آورند (بقره، آیه 112) و گروهی نیز می خواهند تا نعمت دنیا و آخرت برایشان تمام شود. (انعام، آیه 154) و جماعتی نیز با احسان کردن می خواهند به آرامش اخروی برسند و ترس و حزن از دلشان برود و درآسایش و آرامش مطلق و جاودانه باشند. (بقره آیه 112) برخی هم به امدادهای غیبی الهی در زندگی دنیوی نیاز دارند و احسان را راهی برای تحقق آن می یابند. (نحل، آیه 128 و نیز عنکبوت، آیه 69) گروهی نیز در اندیشه رستگاری (لقمان، آیات 3و5)، یا جلب رحمت الهی (همان و نیز اعراف، آیه56) فرجام نیک (لقمان، آیه 22) به نیکوکاری و احسان روی می آورند.
تنها گروهی اندک هستند که رضایت و محبوبیت خداوند را جست وجو می کنند و بدان امید، به احسان تن می دهند. (بقره، آیه 195 و نیز آل عمران، آیات 134 و 148 و نیز مائده، آیات 13 و 93)
بنابراین، هرکسی از ظن خویش شد یار من وز درون من نجست اسرار من. هرکسی با این گونه احسان و رفتار نیک، بده و بستانی را انجام می دهد و خداوند نیز با توجه به درک و روحیات و خواسته و اخلاص مردم، انواع گوناگون پاداش را فراهم آورده است.
بنابراین، هرکسی اگر نیکی کند پیش از این که نیکی او به دیگری برسد به خود او می رسد. این شاید یکی از معانی آیه شریف است که می فرماید: ان احسنتم احسنتم لانفسکم؛ اگر خوبی کردید به خودتان خوبی کردید. (اسراء، آیه7)
نیکی زیان یا سود
درفرهنگ قرآنی و آموزه های وحیانی برخلاف ظاهر، برخی از امور که زیان و ضرر است به عنوان عین سود معرفی شده است. به عنوان نمونه انفاق های مالی چون خمس و زکات که به نظر می رسد از دست دادن بخشی از مال و ثروت و سرمایه است، از نظر اسلام عین سود دانسته شده است. از این رو از برخی انفاق های مالی به عنوان زکات یاد شده است که به معنای نمو و رشد و بالندگی است. به این معنا که اگر مالی از دست می رود، این ظاهر مسئله زکات است ولی در حقیقت این سودی چند برابر است که به شخص بازمی گردد.
خداوند درباره احسان می فرماید: من جاء بالحسنه فله عشر امثالها؛ هرکسی عمل نیکی آورد پس برای او ده برابرش است. (انعام، آیه 160) یا درجایی دیگر می فرماید: کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند، که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هرکس بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر می کند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسعت دهنده و (به همه چیز) داناست. (بقره، آیه 265)
بنابراین، برخلاف ظاهر و تصور برخی که میهمانی دادن و احسان و نیکی به دیگران را عین ضرر و زیان می دانند، این گونه اعمال، همان سود خالص و چند برابر است. به عنوان نمونه اگر شما خویشان و بستگان خود را پذیرا شوید، و از آنان بخواهید تا به خانه شما بیایند، افزون بر این که صله رحم کرده و دیگران را شاد کرده و موجب همدلی و افزایش محبت خانوادگی شده اید، همچنین به خودتان لطف کرده اید؛ زیرا با این کار به سعه صدر و شرح آن دست می یابید، هم عمرتان را با این کار دراز کردید، هم بلا و بدبختی را از خانه و خانواده خودتان دور نمودید و هم شخصیت خود را اصلاح و به کمال رساندید و هم مظهریت خلافت الهی و ربوبیت او را به نمایش گذاشتید و گامی بلند برای تعالی و متأله (ربانی) شدن خود برداشتید.
بنابراین، احسان و نیکی به دیگران، همان احسان به خود است و پیش از این که دیگران از آن بهره مند شوند این شما هستید که از آن بهره می برید.
نویسنده : علی جواهردهی
منبع : روزنامه کیهان 05/07/1390