لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
خیانت یا توهم خیانت مرد همسرکش؟!
بعد، چند روزی پرینت تلفن اعتباری لاله را گرفتم و متوجه شدم وی طی سه روز صدها بار با شمارهای که به نظرم خیلی آشنا بود تماس گرفته بود آن شماره متعلق به صادق بود. باورم نمیشد کسی که با زن من ارتباط دارد کسی باشد که من از روی دوستی اسرار زندگیام را به وی گفته باشم.
تهران امروز: مردی که مدعی است همسر خود را به خاطر خیانتهای مکرر به وی کشته است دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
در ابتدای جلسه سیدرضایی نماینده دادستان تهران با خواندن کیفرخواست متهم گفت: سوم فروردین ماه سال گذشته مردی با کلانتری خزانه تماس گرفته و مدعی شد همسر خود را در حمام منزل به قتل رسانده است.
ماموران پس از مراجعه به محل جسد این زن به نام لاله را همانطور که گفته شده بود داخل حمام خانه پیدا کردند. بررسیها نشان داد مقتول بر اثر اصابت ضربات چاقو به قتل رسیده است. ماموران بلافاصله حسن، شوهر لاله را بازداشت کرده و مورد بازجویی قرار دادند. حسن گفت: همسرش را به خاطر خیانت کشته است اما هیچ مدرکی که دال بر خیانت مقتول باشد کشف نشد. بنده به عنوان نماینده دادستان تهران برای متهم تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.
در ادامه پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شده و برای متهم تقاضای قصاص کردند. مادر مقتول گفت: دخترم بیگناه بود او چوب رابطه نامشروع متهم با زنی دیگر را خورد. لاله متوجه شده بود که شوهرش با زنی به نام فریبا ارتباط دارد و سر این موضوع با حسن مشکل پیدا کرده بود. فرزندان دخترم در جریان رابطه پدرشان با این زن هستند.
سپس دو پسر مقتول به جایگاه آمده واعلام کردند خواهان مجازات پدرشان نیستند. پسر بزرگ مقتول گفت: من هیچ وقت ندیدم پدرم به مادرم خیانت کند ولی میدانم مادرم با مردی به نام صادق رابطه داشت و این مرد را از نزدیک هم دیده بودم. چندسال قبل از این ماجرا مطلع شدم.
یکروز وقتی پدرم در خانه نبود مادرم از من خواست به اتفاق برادر کوچکترم به خانه پدر بزرگ بروم. من هم برادرم را به خانه پدربزرگ برده و خودم برگشتم. در خانه صحنه عجیبی را دیدم مادرم در کنار مردی نشسته بود. آنها تا مرا دیدند هول شده و مرد که بعدا فهمیدم صادق نام داشت به انباری رفته و آنجا قایم شد؛ مادرم هم از خانه بیرون رفت. با عصبانیت از خانه بیرون رفتم تا از یکی از دوستانم چاقویی گرفته و صادق را بکشم ولی وی چاقویش را به من نداد.
به خانه مادربزرگ رفته و وی را در جریان موضوع قرار دادم. مادربزرگ گفت اگر بقیه از این ماجرا بویی ببرند آبرویمان خواهد رفت و از من خواست چیزی در این باره به کسی نگویم. بعد از آن روز چند بار دیگر هم دیدم که مادرم با مردی غریبه به صورت تلفنی حرف میزند اما هر بار مادربزرگم مانع از این میشد که به پدرم چیزی در این باره بگویم و میگفت خودم با مادرت حرف میزنم تا دست از این کارها بردارد.
در ادامه متهم به جایگاه آمده و به دفاع از خود پرداخت: سال 73 بود که با لاله ازدواج کردم و صاحب دو پسر شدم. زندگی ما روبهراه بود تا اینکه من معتاد شدم. سال 85 بود که بهطور اتفاقی فهمیدم زنم با مردی رابطه دارد. قضیه از این قرار بود که دیدم تلفن همراه لاله چند بار پشت سر هم زنگ خورده وقتی با شمارهای که روی گوشی افتاده بود تماس گرفتم صدای مردی را از آنسوی خط شنیدم. از لاله در این باره سوال کردم که گفت شماره متعلق به خیاط است. اما وقتی تحقیق کردم متوجه شدم شماره متعلق به یک راننده اتوبوس است که با زنم رابطه دارد. از لاله شکایت کردم و وی تعهد کتبی داد که دیگر با کسی ارتباط نداشته باشد من هم با اصرار بزرگترها و بهخاطر بچه هایم او را طلاق ندادم.
بعد از این بود که به فکر ترک اعتیاد خود افتادم. به یک کمپ رفته و در آنجا بستری شدم. آنجا بود که صادق را دیدم وی مشاور من بود. من و صادق سریع با هم اخت شدیدم او رفتار خیلی خوبی با من داشت و من هم همه مشکلات خانوادگیام را به وی گفتم. چند ماه قبل از قتل دوباره به لاله شک کردم موضوع را به صادق گفتم و او گفت نباید به همسرت شک کنی او زن خوبی است و به تو وفادار است.
بعد، چند روزی پرینت تلفن اعتباری لاله را گرفتم و متوجه شدم وی طی سه روز صدها بار با شمارهای که به نظرم خیلی آشنا بود تماس گرفته بود آن شماره متعلق به صادق بود. باورم نمیشد کسی که با زن من ارتباط دارد کسی باشد که من از روی دوستی اسرار زندگیام را به وی گفته باشم. همانروز به خانه آمده و با لاله صحبت کرم. لاله یکمرتبه زد زیر گریه و گفت شک من درست است و او بارها با صادق در خانه ما و خانه دوستانش رابطه داشته است. وی سپس به حمام رفت. من که از شنیدن این حرفها خونم به جوش آمده بود پشت سر او به حمام رفته و با چاقو وی را کشتم.
قضات شعبه 71 هم پس از شنیدن حرفهای متهم وارد شور شدند تا رای خود را در اینباره اعلام کنند.
منبع: تابناک
در ابتدای جلسه سیدرضایی نماینده دادستان تهران با خواندن کیفرخواست متهم گفت: سوم فروردین ماه سال گذشته مردی با کلانتری خزانه تماس گرفته و مدعی شد همسر خود را در حمام منزل به قتل رسانده است.
ماموران پس از مراجعه به محل جسد این زن به نام لاله را همانطور که گفته شده بود داخل حمام خانه پیدا کردند. بررسیها نشان داد مقتول بر اثر اصابت ضربات چاقو به قتل رسیده است. ماموران بلافاصله حسن، شوهر لاله را بازداشت کرده و مورد بازجویی قرار دادند. حسن گفت: همسرش را به خاطر خیانت کشته است اما هیچ مدرکی که دال بر خیانت مقتول باشد کشف نشد. بنده به عنوان نماینده دادستان تهران برای متهم تقاضای صدور حکم قانونی را دارم.
در ادامه پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شده و برای متهم تقاضای قصاص کردند. مادر مقتول گفت: دخترم بیگناه بود او چوب رابطه نامشروع متهم با زنی دیگر را خورد. لاله متوجه شده بود که شوهرش با زنی به نام فریبا ارتباط دارد و سر این موضوع با حسن مشکل پیدا کرده بود. فرزندان دخترم در جریان رابطه پدرشان با این زن هستند.
سپس دو پسر مقتول به جایگاه آمده واعلام کردند خواهان مجازات پدرشان نیستند. پسر بزرگ مقتول گفت: من هیچ وقت ندیدم پدرم به مادرم خیانت کند ولی میدانم مادرم با مردی به نام صادق رابطه داشت و این مرد را از نزدیک هم دیده بودم. چندسال قبل از این ماجرا مطلع شدم.
یکروز وقتی پدرم در خانه نبود مادرم از من خواست به اتفاق برادر کوچکترم به خانه پدر بزرگ بروم. من هم برادرم را به خانه پدربزرگ برده و خودم برگشتم. در خانه صحنه عجیبی را دیدم مادرم در کنار مردی نشسته بود. آنها تا مرا دیدند هول شده و مرد که بعدا فهمیدم صادق نام داشت به انباری رفته و آنجا قایم شد؛ مادرم هم از خانه بیرون رفت. با عصبانیت از خانه بیرون رفتم تا از یکی از دوستانم چاقویی گرفته و صادق را بکشم ولی وی چاقویش را به من نداد.
به خانه مادربزرگ رفته و وی را در جریان موضوع قرار دادم. مادربزرگ گفت اگر بقیه از این ماجرا بویی ببرند آبرویمان خواهد رفت و از من خواست چیزی در این باره به کسی نگویم. بعد از آن روز چند بار دیگر هم دیدم که مادرم با مردی غریبه به صورت تلفنی حرف میزند اما هر بار مادربزرگم مانع از این میشد که به پدرم چیزی در این باره بگویم و میگفت خودم با مادرت حرف میزنم تا دست از این کارها بردارد.
در ادامه متهم به جایگاه آمده و به دفاع از خود پرداخت: سال 73 بود که با لاله ازدواج کردم و صاحب دو پسر شدم. زندگی ما روبهراه بود تا اینکه من معتاد شدم. سال 85 بود که بهطور اتفاقی فهمیدم زنم با مردی رابطه دارد. قضیه از این قرار بود که دیدم تلفن همراه لاله چند بار پشت سر هم زنگ خورده وقتی با شمارهای که روی گوشی افتاده بود تماس گرفتم صدای مردی را از آنسوی خط شنیدم. از لاله در این باره سوال کردم که گفت شماره متعلق به خیاط است. اما وقتی تحقیق کردم متوجه شدم شماره متعلق به یک راننده اتوبوس است که با زنم رابطه دارد. از لاله شکایت کردم و وی تعهد کتبی داد که دیگر با کسی ارتباط نداشته باشد من هم با اصرار بزرگترها و بهخاطر بچه هایم او را طلاق ندادم.
بعد از این بود که به فکر ترک اعتیاد خود افتادم. به یک کمپ رفته و در آنجا بستری شدم. آنجا بود که صادق را دیدم وی مشاور من بود. من و صادق سریع با هم اخت شدیدم او رفتار خیلی خوبی با من داشت و من هم همه مشکلات خانوادگیام را به وی گفتم. چند ماه قبل از قتل دوباره به لاله شک کردم موضوع را به صادق گفتم و او گفت نباید به همسرت شک کنی او زن خوبی است و به تو وفادار است.
بعد، چند روزی پرینت تلفن اعتباری لاله را گرفتم و متوجه شدم وی طی سه روز صدها بار با شمارهای که به نظرم خیلی آشنا بود تماس گرفته بود آن شماره متعلق به صادق بود. باورم نمیشد کسی که با زن من ارتباط دارد کسی باشد که من از روی دوستی اسرار زندگیام را به وی گفته باشم. همانروز به خانه آمده و با لاله صحبت کرم. لاله یکمرتبه زد زیر گریه و گفت شک من درست است و او بارها با صادق در خانه ما و خانه دوستانش رابطه داشته است. وی سپس به حمام رفت. من که از شنیدن این حرفها خونم به جوش آمده بود پشت سر او به حمام رفته و با چاقو وی را کشتم.
قضات شعبه 71 هم پس از شنیدن حرفهای متهم وارد شور شدند تا رای خود را در اینباره اعلام کنند.
منبع: تابناک
تاریخ : پنج شنبه 90/6/17 | 8:38 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید