تلویزیون سریال پخش میکنه، حقوق پسره 400 هزارتومنه
زنش برنامه ریزی میکنه در طول چندماه
هم ماشین لباسشویی میخرن هم جاروبرقی، هم فرش دستباف!
تازه مستأجرم هستن و به روح هم اعتقاد ندارن!
.
.
.
لپ تاپم رو بردم نمایندگیش می گم ضربه خورده کار نمیکنه، یارو میگه ضربه فیزیکی؟!!
گفتم نه ، بی محلی کردم یکم، ضربه روحـــی خورده!!
.
.
.
صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید ...
- امسال روزه می گیری؟
+ اگه خدا بخواد ...
- منم می گیرم، ولی کدوم پزشک این همه سختی رو برا بدن تایید می کنه ؟
+ همون که وقتی همه پزشکان جوابت کردن ، برات معجزه می کنه !
.
.
.
بعضی از آدم ها
فقط
از دور آدم اند !
.
.
.
تمام گلها به دست انسان چیده شدند
تنها گل خشخاش بود
که انتقام همه ی گلها را از انسان گرفت...!
.
.
.
لبخند همیشه زیبا نیست
مخصوصا ً وقتی که یه تیکه سبزی لا دندونت گیر کرده !
تخمه سیاه حتی !
.
.
.
یه معلم دین و زندگى داشتیم بش میگفتیم رونالدینیو
به این سمت کلاس نگاه میکرد به اون طرفیا منفى میداد!
خیلى تکنیکى بود
.
.
.
موندم این گوشی هفصد تومنیه رو نخرم یا اون نهصد تومنیه رو !
.
.
.
15-16 روز از ماه رمضون گذشت
هنوز کسی افطار دعوتمون نکرده که هیچ
کسی هم در این خونه رو نزد یه آش کشکی شعله زردی اصن هیچی !
ملت دین و ایمونشون سست شده :|
.
.
.
آدمایی که زایاد میخوابن تنبل نیستن
انگیزه ای واسه بیدار بودن ندارن
وگرنه شما بگو فردا ساعت 5 صب بریم شمال، هرکی پانشه !
.
.
.
همیشه سعی کنید گول باطن افراد رو بخورین !
.
.
.
یکی از رسالت های ِ فلش مموری گم شدنه!
اصن آفریده شده واسه گم شدن
.
.
.
شمام بچگی تو دستشویی دور مورچه ها آب می ریختین زندانی شن
بعد نجاتشون می دادین ک قدر زندگیشون و بهتر بدونن؟
شمام هنوز این کارو می کنین؟
.
.
.
اگه تو تاکسی و اینا چار پنج تا اسمس دادین دستتون خسته شد
بدید بغل دستیتون ادامه شو براتون بنویسه. اون بیشتر در جریانه :) )
.
.
.
مامانم هنوز معتقدِ که چون من همیشه پایِ اینترنتم پول تلفن زیاد میاد !
.
.
.
باکلی احساس به نامزدم میگم :
وای چقدر دوست دارم...میگه از ته دل میگی؟
پ ن پ از سر پیچ لوزالمعده میگم!!!
.
.
.
همینطور که یه ماه در سال نمیذارن کسی چیزی بخوره که فقیرا رو درک کنیم
یه ماه هم بیان همینجوری بهمون پول بدن صفا کنیم ببینم پولدارا چی میکشن !
.
.
.
طبق آخرین خبرها با اطلاع شدیم شما 2 فروند مرغ در فریزر خود نگهداری میکنید !
بیایید شادی هایمان را قسمت کنیم !
.
.
.
میگن تو جهنم مگسا با آدم کش میزنن تو سرمون!
.
.
.
رفتم سوپر مارکت سر خیابون،یه بچه اومده به فروشنده میگه پفک چنده ؟
فروشنده میگه چه پفکی ؟ میگه این پفک پونصد تومنیا
.
.
.
واقعا سوال شده برام
چرا اکثر مردا موقع صحبت با جنس مخالف تن صداشون تغییر میکنه !؟ :|
.
.
.
طرف عکسشو رو پاکت س?گار بندازن همه
س?گارو ترک م?کنن اونوقت تو پروفا?لش
نوشته: به من وابسته نشو من موندن? ن?ستم :|
یعنی اعتماد به نفسه تورو خر داشت الان سلطان جنگل بود
.
.
.
یه سری از آدما مغزشون فقط مسئولیت کنترل اندامشونو به عهده داره
و فکر کردن براش تعریف نشده
.
.
.
کسانی که جمله "همینی که هست" رو بکار میبرن
یادشون باشه که همیشه "همین" نمیمونه...!!!
.
.
.
من نمیگم زن من بشینه تو خونه ظرف بشوره
پاشه تو خونه ظرف بشوره:))
همچین آدم دموکراتیم من :) )
.
.
.
پدر هادی مکانیکه سیبیل داره قدّش کوتاس
یه نموره هم چاقه ، بهش میگن علی ماریو :) )
.
.
.
تنها رقاصانی که هیچ وقت به جهنم نمیروند بندری ها هستند
چون در عین رقصیدن میگن توبه توبه ! :) )
.
.
.
خیلی حس خوبیه اینکه بدونی یکی نگرانته...
خیلی حس بهتری میشه اگه اون یه نفر بشه 6,7 نفر...
یکیم از یکی خوشگل تر ! به به !
.
.
.
یه عده ادم نفهم هستن که میفهمن نفهم هستن ولی نمیفهمن که میفهمیم نفهمن
اصلا یه وضی !
.
.
.
من نمیدونم این چه کاریه که همیشه میگن باید ازصفر شروع کنیم
من خودم یه بار از 76 شروع کردم اتفاقا خیلی هم خوب جواب داد:|
.
.
.
انتقام رو از اونی باید گرفت که رفت ....
نه اونی که از همه جا بی خبر ؛
داره می یاد ... !!!
.
.
.
عشق به شکل پرواز پرنده ست ولی شاعر دقیقن ذکر نکرده کدوم پرنده لاشخور یا کرکس یا جغد !
.
.
.
اینایی که از خیابون یه طرفه رد میشن
هم چپ و نگاه میکن هم راست
اینا همونایی هستن که هم از دشمن نارو خوردن هم از دوست . . .
.
.
.
یکی تعریف میکرد
داییش بعد 40 سال دانشجو شده
جلسه اول تیریپ کت و شلوار و کیف به دست رفته سر کلاس دانشگاه همه دختر پسرا تو کلاس فک کردن استاده
اینم کم نیاورده
یه ربع صحبت کرده براشون
آخرش گفته عزیزان من استادتون نیستم
ولی قول بدین چون سن و سالم ازتون بیشتره من مبصر باشم :)
.
.
.
تعدادی موش آزمایشگاهی رو به استخر آبی انداختند و زمان گرفتند تا ببینند چند ساعت دوام میارند.
حداکثر زمانی رو که تونستند دوام بیارند 17 دقیقه بود.
سری دوم موشها رو با توجه به اینکه حداکثر 17 دقیقه می تونند زنده بمونند به همون استخر انداختند.
اما این بار قبل از 17 دقیقه نجاتشون دادند.
بعد از اینکه زمانی رو نفس تازه کردند دوباره اونها رو به استخر انداختند.
حدس بزنید چقدر دوام آوردند؟
26 ساعت !
پس از بررسی به این نتیجه رسیدند که علت زنده بودن موش ها این بوده که اونها امیدوار بودند تا دستی باز هم اونها رو نجات بده و تونستند این همه دوام بیارند ...
.
.
.
+لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا..
-حاضر
+ادسن آرانتس دنا سمنتو...
-حاضر
+مانوئل فرانسیسکو دوس سانتوز...
+مانوئل فرانسیسکو دوس سانتوز...؟!!
-آقا مانوئل فرانسیسکو دوس سانتوز نیومده غایبه
+آنتونیو دی اولیورا فیلهو
-حاضر
+رونالدو ده آسیس موریرا
-حاضر
....
....
خوب لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا پاشو بیاد درس جواب بده دیریریرینگ زنگ خورد !
عید سعید فطر(پیشاپیش عیدسعیدفطرمبارک)
عید فطر یکى از دو عید بزرگ در سنت اسلامى است که درباره آن احادیث و روایات بیشمار وارد شده است. مسلمانان روزه دار که ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن و آشامیدن و بسیارى از کارهاى مباح دیگر امتناع ورزیده اند، اکنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مىطلبند، اجر و پاداشى که خود خداوند به آنان وعده داده است.
امیرالمؤمنین على(علیه السلام) در یکى از اعیاد فطر خطبهاى خواندهاند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم دادهاند.
خطب امیرالمومنین على بن ابى طالب علیه السلام یوم الفطر فقال: ایها الناس! ان یومکم هذا یوم یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون و هو اشبه بیوم قیامکم، فاذکروا بخروجکم من منازلکم الى مصلاکم خروجکم من الاجداث الى ربکم و اذکروا بوقوفکم فى مصلاکم و وقوفکم بین یدى ربکم، و اذکروا برجوعکم الى منازلکم، رجوعکم الى منازلکم فى الجنه.
عباد الله! ان ادنى ما للصائمین و الصائمات ان ینادیهم ملک فى آخر یوم من شهر رمضان، ابشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون (1)
اى مردم! این روز شما روزى است که نیکوکاران در آن پاداش مىگیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مایوس و نا امید مىگردند و این شباهتى زیاد به روز قیامتتان دارد، پس با خارج شدن از منازل و رهسپار جایگاه نماز عید شدن به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ایستادن در جایگاه نماز به یاد آورید ایستادن در برابر پروردگارتان را و با بازگشتبه سوى منازل خود، متذکر شوید بازگشتتان را به سوى منازلتان در بهشتبرین، اى بندگان خدا، کمترین چیزى که به زنان و مردان روزهدار داده مىشود این است که فرشتهاى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مىدهد و مىگوید:
«هان!بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشتهتان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید.»
عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است: «عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها بر گزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند و ادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او دوزند و از خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند و آرزوهاى خویش از او خواهند ونیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به او آرند، بر آوره و بیش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشند و از مهربانى و بندهنوازى، بخشایش و کارسازى در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمىبرند.» (2)
روز اول ماه شوال را بدین سبب عید فطر خواندهاند که در این روز، امر امساک و صوم از خوردن و آشامیدن برداشته شده و رخصت داده شد که مؤمنان در روز افطار کنند و روزه خود را بشکنند فطر و فطر و فطور به معناى خوردن و آشامیدن، ابتداى خوردن و آشامیدن است و نیز گفته شده است که به معناى آغاز خوردن و آشامیدن است پس از مدتى از نخوردن و نیاشامیدن. ابتداى خوردن و آشامیدن را افطار مىنامند و از این رو است که پس از اتمام روز و هنگامى که مغرب شرعى در روزهاى ماه رمضان، شروع مىشود انسان افطار مىکند یعنى اجازه خوردن پس از امساک از خوردن به او داده مىشود.
عید فطر داراى اعمال و عباداتى است که در روایات معصومین(ع) به آنها پرداخته شده و ادعیه خاصى نیز آمده است.
از سخنان معصومین(ع) چنین مستفاد مىشود که روز عید فطر، روز گرفتن مزد است. و لذا در این روز مستحب است که انسان بسیار دعا کند و به یاد خدا باشد و روز خود را به بطالت و تنبلى نگذراند و خیر دنیا و آخرت را بطلبد.
و در قنوت نماز عید مىخوانیم:
«... اسئلک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلى الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تدخلنى فى کل خیر ادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنى من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد، صلواتک علیه و علیهم اللهم انى اسالک خیر ما سئلک عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون»
بارالها! به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو مىخواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را در آن وارد کردى و از هر سوء و بدى خارج سازى که محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، از تو مىطلبم آنچه بندگان شایستهات از تو خواستند و به تو پناه مىبرم از آنچه بندگان خالصتبه تو پناه بردند.
در صحیفه سجادیه نیز دعایى از امام سجاد(ع) به مناسبت وداع ماه مبارک رمضان و استقبال عید سعید فطر وارد شده است:
«اللهم صل على محمد و آله و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فى یوم عیدنا و فطرنا و اجعله من خیر یوم مر علینا، اجلبه لعفو و امحاه لذنب و اغفرلنا ما خفى من ذنوبنا و ما علن ... اللهم انا نتوب الیک فى یوم فطرنا الذى جعلته للمؤمنین عیدا و سرورا و لاهل ملتک مجمعا و محتشدا، من کل ذنب اذنبناه او سوء اسلفناه او خاطر شرا اضمرناه توبة من لا ینطوى على رجوع الى.»
پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مصیبت ما را در این ماه جبران کن و روز فطر را بر ما عیدى مبارک و خجسته بگردان و آن را از بهترین روزهایى قرار ده که بر ما گذشته است که در این روز بیشتر ما را مورد عفو قرار دهى و گناهانمان را بشوئى و خداوندا بر ما ببخشایى آنچه در پنهان و آشکارا گناه گردانیم ... خداوندا! در این روز عید فطرمان که براى مؤمنان روز عید و خوشحالى و براى مسلمانان روز اجتماع و گردهمائى قرار دادى از هر گناهى که مرتکب شدهایم و هر کار بدى که کردهایم و هر نیت ناشایستهاى که در ضمیرمان نقش بسته استبه سوى تو باز مىگردیم و توبه مىکنیم، توبهاى که در آن بازگشتبه گناه هرگز نباشد و بازگشتى که در آن هرگز روى آوردن به معصیت نباشد. بارالها! این عید را بر تمام مؤمنان مبارک گردان و در این روز، ما را توفیق بازگشتبه سویت و توبه از گناهان عطا فرما.»
جغدی روی کنگرههای قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد؛ رفتن و ردپای آن را و آدمهایی را میدید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل میبندند. اما جغد میدانست که سنگها ترک میخورند، ستونها فرو میریزند، درها میشکنند و دیوارها خراب میشوند.
او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابهلای خاکروبههای کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداریاش میخواند و فکر میکرد شاید پردههای ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد. روزی کبوتری از آن حوالی رد میشد، آواز جغد را که شنید، گفت: «بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگینشان میکنی. دوستت ندارند. میگویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.» قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند...
سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: «آوازخوان کنگرههای خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمیخوانی؟ دل آسمانم گرفته است.» جغد گفت: «خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.» خدا گفت: «آوازهای تو بوی دل کندن میدهد و آدمها عاشق دل بستن هستند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشهای! و آنکه میبیند و میاندیشد، به هیچچیز دل نمیبندد. دل نبستن سختترین و زیباترین کار دنیاست اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.» جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگرههای دنیا میخواند و آنکس که میفهمد، میداند آواز او پیغام خداست.جغدی روی کنگرههای قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد؛ رفتن و ردپای آن را و آدمهایی را میدید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل میبندند. اما جغد میدانست که سنگها ترک میخورند، ستونها فرو میریزند، درها میشکنند و دیوارها خراب میشوند.
او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابهلای خاکروبههای کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداریاش میخواند و فکر میکرد شاید پردههای ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد. روزی کبوتری از آن حوالی رد میشد، آواز جغد را که شنید، گفت: «بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگینشان میکنی. دوستت ندارند. میگویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.» قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند...
سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: «آوازخوان کنگرههای خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمیخوانی؟ دل آسمانم گرفته است.» جغد گفت: «خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.» خدا گفت: «آوازهای تو بوی دل کندن میدهد و آدمها عاشق دل بستن هستند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشهای! و آنکه میبیند و میاندیشد، به هیچچیز دل نمیبندد. دل نبستن سختترین و زیباترین کار دنیاست اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.» جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگرههای دنیا میخواند و آنکس که میفهمد، میداند آواز او پیغام خداست.
پائولو کوئیلو را نویسنده عوام یا نویسنده گوگلیست می خوانند چرا که وی طرفدار انتشار نسخه اینترنتی کتاب هایش است و در بین مردم عامه در سراسر جهان شهرت دارد.
وی زندگی و جوانی سختی را پشت سر گذاشته و در حال حاضر کمتر کسی از اهالی کتاب و رمان هستند که نشناسندش. اگرچه منتقدانی هم دارد که کتاب هایش را فاقد ارزش هنری میدانند. اما بی شک جملات سحر انگیزش با وجود ترجمه های ناقص و غیر حرفه ای بر مخاطب ایرانی اثر کرده و طرفداران زیادی دارد و کتاب هایش جزو پرفروش ترین کتابهای 20 سال اخیر است.
آثار کوئیلو به اعتراف خودش، تحت تاثیر شیوه ی زندگی پر فراز و نشیب او بوده است. در برخی از این آثار، زندگی خود را بیان می کند و در برخی دیگر، تاثیراتی را که از آن زندگی گرفته است.
جملات زیر از کتاب "کیمیاگر" پائولو کوئیلو انتخاب شده اند:
1. بزرگترین دروغ عالم: در مرحله ای از زندگی کنترل آنچه بر سرمان می آید از دستمان خارج می شود و سرنوشت هدایت آن را بر عهده می گیرد.
2. در مرحله ای از زندگی آدمها، هر چیزی روشن و امکان پذیر است. آنها نه از خیالبافی و نه از آرزوی کارهایی که می خواهند در زندگیشان رخ دهد، هراسی ندارند. اما با گذشت زمان، نیرویی مرموز آنها را متقاعد می کند که دسترسی به افسانه شخصی شان غیر ممکن است.
3. هرکس که باشی یا هر کاری که انجام دهی وقتی واقعاً از صمیم قلب چیزی را بخواهی، آنگاه این خواسته تو از روح جهان سرچشمه می گیرد و تو مأمور انجام آن بر روی زمین می شوی.
4. یکنواختی ایام برای آدمها باعث می شود متوجه چیزهای خوبی که هر روز با طلوع خورشید در زندگیشان اتفاق می افتد، نشوند.
5. خداوند برای هرکس در زندگی مسیری قرار داده است که باید آن را طی کند. کافی است نشانه هایی را که خداوند بر سر راهت قرار داده، بخوانی.
6. هرگز قبل از اینکه چیزی را بدست آوری، وعده آن را به کس دیگری نده.
7. همه ی اتفاقات بین طلوع و غروب خورشید رخ می دهد.
8. همه ی آدمها دنیا را همان جور که می خواهند ببینند، می بینند، نه آنجوری که هست.
9. همیشه باید بدانی که چه می خواهی؟
10. چیزهایی هست که از عهده ی آن بر می آییم اما نمی خواهیم آنها را انجام دهیم.
11. گاهی نمی توان مسیر جریان رودخانه را عوض کرد.
12. هرگز از رویاهایت صرف نظر نکن، به دنبال نشانه ها برو...
13. از پیچ و خم های زیادی عبور کرده ایم ولی همواره به سوی مقصد خویش پیش می رویم.
14. از گذشته درس بگیر، در حال زندگی کن و به فکر آینده باش.
15. آدمها از اینکه به دنبال مهمترین رؤیاهایشان بروند می ترسند زیرا احساس می کنند شایسته آن رؤیاها نیستند و قادر نخواهند بود به آنها برسند.
16. همه آنهایی که سعادتمندند خدا را در دل دارند و سعادت در یک دان? شن صحرا هم پیدا می شود.
17. سپیده درست بعد از تاریکترین ساعات شب می دمد.
18. اگر بزرگترین گنجهای عالم را در اختیار داشته باشی و از آنها برای دیگران حرف بزنی ، به ندرت حرفت را باور می کنند.
19. وقتی سعی کنیم از اینکه هستیم بهتر باشیم موجودات دور و بر ما هم بهتر می شوند.
زندگی انسان ها سراسر ندانم کاری است و اشتباه ،آزمون و خطای ما آدم ها گویی هرگز تمامی نخواهد داشت. اگر به گذشته خود نظری بیندازیم آنقدر حماقت کرده ایم از خرد و کلان و از یاد آوری بعضی هایشان خنده مان می گیرد و بعضی دیگر آهی جگر سوز را از نهاد ما بر می آورد بارها و بارها با خود می گوییم آخر من با چه عقلی این کارها را کردم ؟ ای کاش هرگز چنین و چنان نمی شد!
________________________________________
گاه فرصت هایی را از دست داده ایم که با صرف هزینه های هنگفت هم قابل بازگشت نیستند دنیای ما آدم های ناآگاه و خوش خیال سراسر پارادوکسی طنز گونه است . چیزهای با ارزش را دور می اندازیم و به جایش چیز های بی ارزش را بر میداریم و مدتها به گردن وبال گردنمان می کنیم .
شما تصور کنید کسی می خواهد به سفری دور و دراز برود که خطرات زیادی در راه است به او هشدار داده شده که در برداشتن وسایلت دقت کن وسایل سنگین و کمر شکن را بر ندار چراغ راهت فراموش نشود مسیر پر است از صخره و سربالایی و جاهای سرد و گرم و … . خوب اگر کسی به جانش علاقه داشته باشد بیشترین دقت را به خرج می دهد در انتخاب وسایل و توشه راه حالا اگر این شخص به جای برداشتن چراغی که او را به مقصد برساند و تمام مسیر با او باشد یک وسیله ای را انتخاب کند که ظاهری زیبا و سرگرم کننده دارد به جای پتوی گرم و لباس مناسب به فکر راحتی در مسیر و خوشگذرانی و لذت بردن باشد آیا این خنده دار نیست؟ حتما به طرف می گوییم پس در سرما و شب های تاریک چه خواهی کرد ؟
اینجا برای بهتر ادا شدن حق مطلب از یک داستان تمثیلی استفاده می کنیم :
تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت
در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت.
همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد.
همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد. نزد دوستانش او را برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و تنهایش بگذارد.
واقعیت این بود که او همسر دومش را هم بسیار دوست داشت. او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و مراقب مرد بود. مرد در هر مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید. اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود. اما اصلاً مورد توجه مرد نبود. با وجود این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریباً هیچ توجهی به او نداشت.
روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: کسی که یقین دارد (به زودی) از دوستان جدا می شود و در زیر خاک مسکن می گزیند و با حساب الهی رو به روست و از آنچه بر جای گذاشته بی نیاز می گردد و به آنچه از پیش فرستاده محتاج می شود، سزاوار است که آرزو را کوتاه و اعمال صالح را طولانی کند
به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: من اکنون چهار همسر دارم ،اما اگر بمیرم دیگر کسی را نخواهم داشت، چه تنها و بیچاره خواهم شد ! بنابراین تصمیم گرفت با همسرانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند.
اول از همه سراغ همسر چهارمش رفت و گفت: من تو را از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها نمانم؟
زن به سرعت گفت: “هرگز” ؛ همین یک کلمه و مرد را رها کرد.
مرد با قلبی که به شدت شکسته بود به سراغ همسر سومش رفت و گفت: من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟
زن گفت: البته که نه ! زندگی در این جا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم. قلب مرد از این حرف یخ کرد.
مرد تاجر به همسر دوم رو آورد و گفت: تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر، میتوانی در مرگ همراه من باشی؟
زن گفت : این بار با دفعات دیگر فرق دارد. من نهایتاً می توانم تا گورستان همراه تو بیایم اما در مرگ … متأسفم !
گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد: من با تو می مانم ، هر جا که بروی تاجر نگاهی کرد ، همسر اولش بود که پوست و استخوان شده بود. غم سراسر وجودش را تیره و تار کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و به آرامی گفت: “باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت می بودم…
در حقیقت همه ما چهار همسر داریم!
1? همسر چهارم که بدن ماست. مهم نیست چه قدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ،اول از همه او، تو را ترک می کند.
2? همسر سوم که دارایی ماست. هر چقدر هم برایت عزیز باشد وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد.
3? همسر دوم خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر صمیمی و عزیز باشند وقت مردن نهایتاً تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.
4? همسر اول که روح ماست. غالباً به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست میکنیم. او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و تنها رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه باشد اما آن روز دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است.
و جا دارد بیان وزین و سراسر حکمت امیر المؤمنین علیه السلام را بیان کنیم :
«ان ایقن انه یفارق الاحباب و یسکن التراب و یواجه الحساب و یستغنی عما خلف، و یفتقر الی ما قدم کان حریا بقصر الامل و طول العمل »؛ کسی که یقین دارد (به زودی) از دوستان جدا می شود و در زیر خاک مسکن می گزیند و با حساب الهی رو به روست و از آنچه بر جای گذاشته بی نیاز می گردد و به آنچه از پیش فرستاده محتاج می شود، سزاوار است که آرزو را کوتاه و اعمال صالح را طولانی کند. (بحارالانوار، جلد 70، صفحه 167)
با خودتان فکر می کنید همین که خوب بتوانید صحبت کنید پس آخر ارتباط هستید و راحت می توانید ارتباط موثری با دیگران داشته باشید، اما وقتی در چند ارتباط شکست بخورید متوجه می شوید که خوب صحبت کردن تنها مهارت ارتباطی نیست! بلکه تنها یکی از مهارت های ارتباط موثر، خوب صحبت کردن است. آن وقت است که تازه می فهمید این گوش ها را خدا برای چه آفریده است! گوش دادن را خیلی از آدم ها در ارتباطات شان جدی نمی گیرند در صورتی که خوب گوش دادن، یکی از مهارت های ایجاد صمیمیت و ارتباط ماندگار است.
? شنونده خوبی باشید
روان شناسان می گویند هر چه قدر آدم ها مهارت های ارتباطی شان قوی تر باشد، بیش تر می توانند بر اطرافیان شان تاثیر بگذارند و افراد بیش تری را به خود جلب کنند. یکی از همین مهارت های ارتباطی درست گوش دادن است و این حتی از خوب صحبت کردن هم مهم تر است. همین که شما دو تا گوش دارید و یک دهان یعنی دو برابر صحبت کردن تان باید گوش دهید. اما این گوش دادن با گوش دادن های معمولی فرق می کند چون گوش دادن شما باید تاثیرگذار باشد. یعنی گوش دادن شما راهی است برای درک همدلانه یکدیگر. این که طرف مقابل تان را می فهمید و با او هماهنگ می شوید. همین که می گویند با گوش جان بشنو یعنی الکی، سرسری و ظاهری به من گوش نده، بلکه با تمام وجودت حرف من را بفهم. وقتی شما درست و خوب گوش می دهید به طرف مقابل تان کمک می کنید تا منظور خودش را بهتر منتقل کند و در واقع در یک گفت وگو تنها شنونده محض نیستید بلکه مشارکت فعالی دارید. این مدل گوش دادن به شما کمک می کند ارتباطی صمیمی، موفق و با دوام با اطرافیان تان داشته باشید و آن ها از این که با شما هستند و شما آن ها را می فهمید احساس لذت می کنند.
? گوشت با من نیست!
همه فکر می کنند آدم های «گوش بده» خوبی هستند! اما تنها طرف مقابل شما متوجه می شود که چه زمان هایی واقعا به حرف هایش گوش می دهید و چه زمان هایی روح و روان تان جای دیگری است و تنها سرتان تکان می خورد. موانع زیادی وجود دارند که نمی گذارند شما حرف های دوست، همسر یا همکارتان را بفهمید و همراهش شوید این موانع موارد زیر هستند:
این که به جای گوش دادن و یافتن منظور صحبت های یک نفر، خودتان یک برداشت و معنایی از حرف هایش توی ذهن تان ایجاد کرده اید و فکر می کنید همان درست است، می شود ذهن خوانی. مثلا با خودتان می گویید او منظورش این است که ناراحت است و بعد ذهن تان را با همین منظور خود ساخته درگیر می کنید و کلا از گوش دادن غافل می شوید. این یعنی این که شما واقعیت را رها کرده و چسبیده اید به تصورات و ذهنیات خودتان.
این که پیشاپیش قضاوت کنید که ای بابا باز او آمد ما را نصیحت کند یا کلا این آدم منطقی نیست باعث می شود گوش دادن درست تان از بین برود. یا وقتی اصلا به حرف های یک نفر گوش ندهید چون با خودتان فکر می کنید فلانی آدم کودن، نادان و بی خودی است. قضاوت منفی و برچسب زدن به اطرافیان مانع بزرگی است که گوش دادن تان را بی اثر می کند.
طرف دارد درباره یکی از مهم ترین مشکلات زندگی اش یا درباره یکی از مهم ترین تصمیمات عمرش حرف می زند و آن وقت شما توی خیالات و توهمات خودتان غرق هستید.
گاهی به خاطر این که صلح طلب هستید یا مهربان اصلا گوش نمی کنید او چه قدر درست حرف می زند و فقط هی سرتان را تکان می دهید و ابراز رضایت و موافقت می کنید! البته بعضی وقت ها هم چون می ترسید مخالفت کنید کلا دور درست گوش دادن را خط می کشید.
خیلی از آدم ها موقع گوش دادن چون می خواهند ابراز وجود کنند به صحبت های طرف مقابل شان توجهی نمی کنند و دائم در ذهن شان در حال مرور حرف هایی هستند که خودشان باید بگویند. این مانع در زوج های جوان که دچار اختلاف شده اند خیلی زیاد است و چون هر کدام می خواهند ثابت کنند خودشان درست می گویند، موقع حرف زدن کلا به نظر یکدیگر توجه نمی کنند و هی جواب هایی را که باید بدهند مرور می کنند.
این مانع زمانی است که شما تنها بخشی از حرف های دوست، همکار یا همسرتان برای تان مهم است برای همین، تنها به همان بخش توجه می کنید و بی خیال سایر مطالب او می شوید و بقیه زمان گوش دادن را با بی تفاوتی می گذرانید. یا اگر به صحبتی که آن ها انجام می دهند علاقه ای نداشته باشید اصلا حواس تان را جمع نمی کنید و واقعا گوش نمی دهید.
آدم هایی که خیلی احساس دانای کل به شان دست می دهد، همان هایی هستند که نمی گذارند بقیه حرف بزنند و همین جو نصیحت کردن مانع می شود به حرف های دیگران خوب گوش دهند چون هی می پرند وسط حرف دیگران و نصیحت می کنند.
مشاجره و بحث و دعوا خودش مانع بزرگی برای گوش دادن است. کسانی که بر نظر خودشان پافشاری دارند و فکر می کنند حق با آن هاست و نظرشان درست تر است، کلا به حرف های اطرافیان گوش نمی دهند و توجهی به صحبت های آن ها ندارند.
سراپا گوش باشید!
برای این که شما مهارت گوش دادن موثر را یاد بگیرید باید این چند گام را بردارید:
موارد بالا را خوب بخوانید و بعد به رفتار خودتان توجه کنید تا ببینید شما به کدام یک از این موانع دچار هستید و سعی کنید آن را کنار بگذارید.
موقع گوش دادن مشارکت فعال داشته باشید یعنی از خودتان واکنش نشان دهید. به جای زود قضاوت کردن، فکر و احساس تان را در مورد حرف های طرف مقابل مطرح کنید. از صحبت های او سوال در بیاورید و بپرسید. بعد خلاصه چیزهایی را که گفته است بگویید و ببینید که آیا منظورش همین است. اگر منظورش را متوجه نشدید یا اشتباه متوجه شدید از او بپرسید تا او بداند که دارید همراهی اش می کنید. این طوری هم وقت کمتری می برد هم زودتر از صحبت های هم نتیجه می گیرید.
همدلی کنید و موضع گیری نکنید. برای این که همدلی کرده باشید باید مواضع او را بفهمید و از نگاه او به موضوع نگاه کنید. برای این کار باید بتوانید موضع مادر، همسر یا دوست تان را درک کنید و منطق او را بفهمید. بعد نوع برخورد و کنار آمدن او با یک موضوع را با موضع خودتان مقایسه کنید و تنها بر مبنای احساسات خود نظر ندهید. آن وقت می توانید موقع گوش دادن همدلی کنید.
وقتی یک نفر با شما صحبت می کند و شما شنونده هستید یعنی قرار است گوش دهید. باید بدانید که گوش دادن شما یعنی درک کردن و فهمیدن طرف مقابل. به همین دلیل موقع گوش دادن احساس و درک خود را دخالت ندهید و اجازه دهید که او تمام احساس و نظر خودش را بگوید، وسط حرفش نپرید، موقع صحبت کردن هر از گاهی نگاهش کنید تا مطمئن باشد هنوز شنونده اید، با وسایل اطراف تان بازی نکنید تا حواسش پرت نشود، هم زمان کار دیگری انجام ندهید و نگویید «شما بگو من حواسم با شماست!» در برابر حرف هایش بی تفاوت نباشید اگر تعجب می کنید، ناراحت یا خوشحال می شوید آن را در چهره تان نشان دهید تا او هم بازخورد حرف های خودش را ببیند. اگر ابهامی توی ذهن تان است آن را مطرح کنید. وقتی نگرانید، اضطراب دارید، عجله دارید و دیرتان شده است یا از چیزی ناراحت هستید، سعی کنید در مورد موضوع مهمی شنونده نباشید و آن را به موقع دیگری موکول کنید. چون شنونده بودن تنها به معنی گوش دادن ظاهری نیست بلکه شما باید بازخوردهای مناسب کلامی و غیر کلامی داشته باشید. ممکن است در این شرایط نه درست گوش و نه درست جواب دهید. فراموش نکنید که بیشتر از حرف زدن، درست گوش دادن می تواند رابطه شما را تداوم بخشد.
نام روزهای هفته در ایران باستان
آیا میدانستید که در ایران باستان و در آئین پنج هزار ساله مهر(میترائیسم) روز یکشنبه مهرشید نام داشته که منظور از مهر میترا یا مهر خدای بزرگ آئین میترائیسم و معنی شید آفتاب و روشنایی میباشد یعنی
مهرشید روز مهر و آفتاب یا روشنایی بوده و امروزه در تقویم میلادی این روز sunday نام دارد که دقیقا به معنی روز آفتاب میباشد . و اینک بقیه روزهای هفته:
کیوان شید = شنبه
مهرشید = یکشنبه
مه شید = دوشنبه
بهرام شید = سه شنبه
تیرشید = چهارشنبه
هرمزشید = پنجشنبه
ناهیدشید یا آدینه = جمعه
اینک با بررسی ریشه های این واژگان به این برآیند ساده میرسیم:
کیوان شید = شنبه
Saturday = Satur + day
Saturn = کیوان
------------------------------------------------------------------
مهرشید = یکشنبه
Sunday = Sun + day
Sun = خور (خورشید) = مهر
------------------------------------------------------------------
مه شید = دوشنبه
Monday = Mon + day
Moon = ماه
------------------------------------------------------------------
بهرام شید = سه شنبه
Tuesday = Tues + day
Tues = god of war = Mars = بهرام
------------------------------------------------------------------
تیرشید = چهارشنبه
Wednesday = Wednes + day
Wednes = day of Mercury = Mercury = تیر
------------------------------------------------------------------
هرمزشید = پنجشنبه
Thursday = Thurs + day
Thurs = Thor = day of Jupiter = Jupiter = هرمز
------------------------------------------------------------------
ناهیدشید یا آدینه = جمعه
Friday = Fri + day
Fri = Frig = day of Venues = Venues = ناهی
باور کنید به دور از تعصب میگویم تمامی دنیا وامدار نیاکان ما میباشد.