سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

 خیلی‌ها هستند که از سر و صدای همسایه‌ها عاصی شده‌اند و دنبال جایی آرام برای زندگی می‌گردند. رسانه‌‌ها حالا با پخش شدن عکس‌های خانه‌ای در وسط یک رودخانه نام آرام‌ترین محل زندگی جهان را به آن داده‌اند. 

رویایی‌ترین خانه دنیا اینجاست +عکس

برای اولین بار عکس‌های این خانه را که وسط رودخانه‌ای در صربستان ساخته شده را عکاسی به نام ایرن بکر گرفت و حالا این خانه حسابی در جهان مشهور شده است. این خانه نزدیک به 40 سال پیش روی صخره‌ای در رودخانه درینا ساخته شده و صاحب آن می‌گوید برای داشتن آن زحمت زیادی کشیده است. صاحب این خانه که شنا در رودخانه از سرگرمی‌‌های دوران بچگی‌اش بوده به کمک دوستانش در سال 1968 تصمیم گرفته خانه‌ای برای استراحت در این نقطه درست کند. انتقال مصالح به این صخره بسیار سخت بوده اما صاحب این خانه سرانجام موفق به تمام کردن کار شده است. این خانه تاکنون در چند توفان شدید سالم باقی‌مانده و با منتشر شدن عکس‌هایش خیلی از گردشگران را راهی این منطقه کرده است. 

رویایی‌ترین خانه دنیا اینجاست +عکس

رویایی‌ترین خانه دنیا اینجاست +عکس






تاریخ : دوشنبه 92/2/2 | 7:27 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

تعاریف متفاوت و جالب از شغلهای مختلف

سیاستمدار: کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.


مشاور: کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.


حسابدار: کسی است که قیمت هر چیز را می داند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.


بانکدار: کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.


اقتصاددان: کسی است که فردا خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.


روزنامه نگار: کسی است که %50 از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد و %50 بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.


ریاضیدان: مرد کوری است که در یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی می گردد که آنجا نیست.


فیلسوف: کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.


روانشناس: کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد.


جامعه شناس: کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود و همه مردم به آن نگاه می کنند، او به مردم نگاه می کند.


برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که نمی فهمید حل می کند.


مسئول فروش: کسی است که کاری ندارد که کار چیست فقط به دنبال فروختن آن است


مدیر : کسی است که می خواهد هر چه سریعتر کارهای محول شده به خودش را بین دیگران تقسیم کند و وقتی کاری خراب شد به دنبال کسی باشد که به گردن او بیاندازد.






تاریخ : یکشنبه 92/2/1 | 2:4 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

دنیـای زیبـا و دیـدنی حیـوانـات





























































































تاریخ : یکشنبه 92/2/1 | 1:55 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

نقاشی های 3 بعدی کف خیابان






تاریخ : یکشنبه 92/2/1 | 1:42 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

 نوشتـه های جـالب و خوانـدنی پـشت کامیـونی



آب رادیاتور ماشین بخور محتاج نامردان نباش!


آدم دیوانه را بنگی بس است خانه پرشیشه را سنگی بس است!


اتوبوس من غصه نخور، منم یه روز بزرگ میشم ! ( ژیان )


اگر از عشقت نکنم گریه و زاری به جهنم که مرا دوستم نداری !


اگه الله کند یاری چه اف باشد چه سوسماری !


اگر خواهی بمیری بی بهانه بخور ماست و خیار و هندوانه !


ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم تو عشق گل داری، من عشق گل اندامی !


ای روزگار با ما شدی ناسازگار!


بپر بالا که گیرت نمیاد !


باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم!


بحث30یا30 ممنوع !


بخور و بخواب کارمه الله نگهدارمه!


به مادرت رحم کن کوچولو ! نوکرتم ننه!


بهتر از من چه کسی 
جواب :به تو چه فضولی ؟


تا جام اجل نکردم نوش هرگز نکنم تو را فراموش !


تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان!


تاکسی نارنجی از من نرنجی!


تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم!


جرم به دنیا آمدن "شهرت = پشیمان - نشانی = بی نشان" !


جون من داداش یه خورده یواش!


جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!


داداش مرگ من یواش امان از دست گلگیر ساز و نقاش!


درخت مکر زن صد ریشه دارد فلک از دست زن اندیشه دارد!


در طواف شمع میگفت این سخن پروانه ای سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!


دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!


دلبری دارم چو مار عینکی خوشگل و زیبا ولی کم پولکی!


دنبالم نیا آواره میشی!


دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!


دو دو تا هفتا کی به کیه!


حالا که خر تو خره ماهم پیرایدم ( ژیان ) !


رخش بی قرار!


رفیق بی کلک مادر!


رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد رنج دختر مادر کشید و لذتش داماد برد!


رود میرود اما ریگذارش میماند!


زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!


زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!


ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود ز شهر و خانه ام آواره بنمود!


سر پایینی نوکرتم سر بالایی شرمندتم ( ژیان )


شب و روز رانندگی در جاده ها کار من است از خطر باکی ندارم چون خدا یار من است!


عشق میکروبی است که از راه چشم وارد میشود و قلب را عاشق میکند!


قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!


کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!


گاز دادن نشد مردی عشق آن است که بر گردی!


گدایان بهر روزی طفل خود را کور میخواهند طبیبان جملگی خلق را رنجور میخواهند!
تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم بنازم مطربان را که خلق را مسرور میخواهند!


گلگیرم ولی گل نمیگیرم!


یه بار پریدی موتوری دو بار پریدی موتوری آخر می افتی موتوری


لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن


بوق نزن ژیان میخورمت


بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بی سوادم


پشت یه ژیان هم نوشته بود: جد زانتیا


قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر


شتاب مکن، مقصد نهایی خاک است


رادیاتور عشق من از بهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم


تو هم قشنگی


کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت


سر پایینی برنده
سر بالایی شرمنده


داداش مرگ من یواش


کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت


تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم که برگردی


یا اقدس
یا هیچکس


زندگی نگه دار پیاده میشم
آیی بی وفا کجا میری
اونطرفی که ورود ممنوعه


محبت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم برنمیدارد


دریای غم ساحل ندارد


بابا تو دیگه کی هستی


قربون دل غریب پرستت


خوش غیرت


بی تو هرگز ............ باتو ؟؟؟؟ عمرا


از عشق تو لیلی ........... رفتم زیر تریلی


دنبالم نیا اسیرم می شی


همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد


به مد پرستان بگو آخرین مد کفن است


چون تکی با نمکی


التماس2A !


در پناه مولا






تاریخ : یکشنبه 92/2/1 | 1:32 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

سعدی در شیراز مرکز فارس در حوالی سال  563 دیده به جهان گشود و نام او رامصلح الدین یا به قولی مشرف الدین عبد الله گذاشتند

در آن زمان در شیراز اتابکان فرمان میراندند . به مرور که قدرت سلجوقیان کاهش یافت سلسله های محلی به وجود میامدند و نیرو میگرفتند اتابکان نه تنها در شیراز بلکه در دمشق ، موصل  ، بین النهرین  ، حلب و آذربایجان  دستی داشتند  این حکومت های کوچک که اهمیت آنها از یک شهرستان تا یک سلطان نشین تغییر میکرد نسبت به یک پادشاه ابراز اطاعت میکردند ولی در عمل مستقل بودند

هنگام تولد سعدی حکمران شیراز اتابک مظفر الدین تکله سومین پادشاه از اتابکان فارس بود از ده سال پیش تکله در مقابل اتبکان عراق بدشواری مقاومت میکرد و همچنین مورد دستبرد و غارت اتابکان آذربایجان نیز  قرار میگرفت

شاعر پر آوازه در میان همه این بی نظمی ها در شهر شیراز  رشد میکرد پدر سعدی ، عبدالله در خدمت سعد بن زنگی بود که احتمال دارد شاعر  شیرین سخن شیراز نیز به عنوان حق شناسی تخلص سعدی را برای خود انتخاب کرده باید

یکی از مشخصات نبوغ سعدی در این است که از کوچکترین حادثه زندگی خود  درسی اخلاقی میدهد در چندین جای کلیات کودکی او مطرح است و چنین مینماید که وی از دوران طفولیت خود خاطره ای دلنشین و در عین حال حزن انگیز دارد چگونگی سالهای خردسالیش در بوستان آمده که از 1آنجا میتوان فهمید پدرش از کارکنان ساده دیوان اما در رفاه بوده

ز عهد پدر یاد دارم همی                      که باران رحمت بر او هر دمی

که طفلیم لوح و دفتر خرید                            ز بهر یکی خاتم زر خرید

بدر کرد ناگه یکی مشتری                      به خرمایی و از دستم انگشتری

بعد از مرگ پدر سعدی در شیراز تنها ماند در سایه توجه اتابک سعدی که در از همان دورانبر اثر هوش و ذکاوت بالای خود نزد همه انگشت نما بود رهسپار بغداد گشت و وارد مدرسه نظام شد و از سال 574 تا 604 یعنی تا سال فوت اتابک سعد بن زنگی و بر تخت نشستن فرزندش ابوبکردر بغداد ماند

هنگامی که سعدی برای تحصیل به نظامیه رفت ، مدرسه از گذشته ای پر اتخار بر خوردار بود . تا زمان سعدی متعدد نظامیه کتبی در مورد الهیات ، فقه ، تفسیر قرآن تالیف کرده بودند که نشان دهنده بزرگی و اعتبار مدرسه در آن زمان میباشد

سالهای مسافرت

سعدی در کلیات از سفر به  آسیای مرکزی ، هندوستان ، شام ، مصر ، عربستان ، حبشه و مغرب بدون کمترین سرنخی برای ترتیب این سفرها معلوم شود نام برده است

میتوان چنین تصور کرد که سعدی سفرهای خود را با عزیمت مجدد به سمت مشرق آغاز کرد .  اگر سعدی از شیراز عزیمت میکرد می توانست یک راست  از راه کرمان و سیستان و خراسان به بلخ رسد . مسافر بلخ ناچار به جنوب شرقی عزیمت می کرد و از گردنه های کوه بابا میگذشت و به بامیان میرسید و از آنجا راهی هندوستان

در مورد سفر به هندوستان و مدت اقامت و مکان های بازید سعدی  در هند تناقص های زیادی وجود دارددر عین حال هنگام بازگشت از هند سعدی به همرا یک کشتی بازرگانی وارد جزیره کیش میشود - که در آن زمان مرکز اقتصادی ایران به شمار میرفته است - حال پایان سفر نیست چون شاعر به جای بازگشت به زادگاه خود شیراز به زیارت خانه خدا میرود در مسیر حرکت خود به سوی شهر مقدس مکه در صهعا توقف میکند وی در این شهر یکبار دیگر ازواج میکند که حاصل آن یک فرزند کوچک هست که رشته ایس که او را به آن سرزمین پیوند داده است . ناگهان این کودک در گذشت درد و غضه پدر همان بود که معمولا به پدران در چنین مصیبتی وارد میشود

به صنعا درم طفلی اندر گذشت                چه گویم کز آنم چه بر سر گذشت

در این باغ سروی نیامد بلند                         که باد اجل بیخ عمرش نکند

عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت            که چندین گل اندام در خاک خفت

خانواده سعدی از هم میپاشد و او دیگر جز به ادامه سفر نمی اندیشد تا شاید از اندوهی که در این شهر محصور در میان کوهها خفه اش میکند رهایی یابد ، سعدی عازم مکه شده و بعد از انجام مناسک حج ، عازم مصر میشود و بعد از چندی به دلیل شروع جنگ های صلیبی عازم تونس شد و بعد ار آرام شدن جنگ سعدی با کشتی به سمت شیراز راه افتاد که ابتدا در بیت المقدس توقفی کوتاه میکند  و از آنجا به سوی دمشق رهسپار می شود و در سایه امنیت شهر دمشق فرصت مطالعه و بحث با دانشمندان را نیز بدست آورد

حال موقع بازگشت رسیده ; سعدی رفته رفته خستگی و حسرت دیدار آسمان ایران را در دل خود احساس میکند

در اقصای عالم بگشتم بسی               بسر بردم ایام با هر کسی

تمتع ز هر گوشه ای یافتم              ز هر خرمی خوشه ای یافتم

چو پاکان شیراز خاکی نهاد          ندیدم که رحمت بر آن خاک باد

تولای مردان این پاک بوم           بر انگیختم خاطر از شام و روم

دریغ آمدم زان همه بوستان                  تهیدست رفن بر دوستان

دوران کهولت

سرانجام در حالی که قلب سعدی میتپید شیراز جلو چشمان او نمایان گشت و  در واقع موقع تقاعد سعدی از مسافرت فرا رسیده بود ، تقاعدی داوطلبانه و سرشار از سربلندی و مجاهدت

 تا این زمان سعدی فقط اشعاری بصورت مجزا سروده بود ، در طی دو سال دو شاهکار شعر اخلاقی او یعنی بوستان در سال 636 و گلستان در سال بعد آن 637 خاتمه یافت که نام سعدی را جاودان کردند

سعدی با خاطری آسوده به آرامی به پایان عمر خود نزدیک میشد . از مرگ بانیان عظیم الشان اندیش ایرانی مانند خواجه نصیر الدین طوسی ، شمس تبریزی ، جلال الدین رومی دیری نمیگذشت و سعدی در میان شاعران موفق نسل جدید تنها به جا مانده بود

از طرف دیگر به مرور که سعدی سالخرده تر میشد آشکار بود که تاثیر سخن او رفته رفته نه تنها در شیراز بلکه در دیگر شهر های ایران نیز به شعر فارسی رنگ و بویی تازه می بخشید

تاریخ وفات سعدی موضوعی بسیار مبهم و بحث انگیزست زیرا شرح حال نویسان دو تاریخ وفات برای او ترسیم کردند یکی  17 آذر 670 و دیگری  ( بزرگانی مانند جامی )  مهر ماه سال 671 را تاریخ وفات این بزرگ مرد پارسی میدانند

سعدی در بحبوحه اشتهار از دنیا رفت و شهرتی پایدار از خود بجا نهاد ، وی از زندگی چیزی انتظار نداشت و تا میتوانست از زیاده طلبی پرهیز میکرد به این اکتفا مینمود که افتخاری برای شیراز زادگاه خود میراث بگذارد ، شیراز نیز نبوغ شاعر خود را درک کرده بود . سعدی در نزدیکی بقعه خود در حومه شهر به خاک سپرده شد دیری نپایید که مرقد او زیارتگاه عشاق زبان و ادب پارسی شد

اخلاق  سعدی

سعدی مانند لوکرس یا وینیی شاعر فیلسوف نیست . سعدی شاعری است که تعالیم اخلاقی میدهد ، تعلیم دهنه اخلاقی به معنی دقیق کلمه ، یعنی مصنفی است که رسوم و عادات و افعال و خلقیات معاصران خود را مورد مطالعه قرار میدهد

اما این اخلاق بیش از هر چیز حائز جنبه عملی است و در وهله اول باید همین جنبه عملی اخلاق سعدی را در نظر گرفت . سعدی پیش از آن انسان را بذاته مورد مطالعه قرار دهد به موضع گیری وی در برابر همنوعان مینگرد: خطاها و عیب ها را می بیند و به دور از هر نوع انتقاد نیشدار میکوشد در اشعار خو آداب و قوعاد بهتری را پیشنهاد دهد خود این موضوع را به کرات و آشکارا گوشزد میکند

اگر در سرای سعادت کس است                       ز گفتار سعدیش حرفی بس است

پند سعدی به گوش جان بشنو                             ره چنین است مرد باش و برو

سخن سودمند است اگر بشنوی                         به مردان رسی گر طریقت روی

اما سخنان سعدی مثال است و پند ،خواننده باید پند را در بین سطور حکایات جستجو کند .از این پندهای گوناگون یک فاسفه عملی حاصل میشود که بواقع اندک مبهم و دشوار یاب است ولی کامل

بر این اخلاق - که به آدم طرز رفتار در برابر همنوعان را تعلیم میدهد -  یک رشته نکات روان شناختی نیز افزوده میشود که سیمای انسان آرمانی سعدی را میسر میسازد و چون فرد بی ایمان به آفریدگار همیشه بشری ناقص است بنابر این سعدی بارها  مساله ارتباط بین انسان و خداوند رو طرح میکند

سبک شعری سعدی

شیوه اصلی ترکیب کلام سعدی چنین به نظر می آید : نخست یک حقیقت اخلاقی را بیان میکند سپس آن را با یک سلسله تمثیلها بنوعی مجسم میسازد     

عدو را بکوچک نباید شمرد                         که کوه کلان دیدم از سنگ خرد

نبینی که چون باهم آیند مور                            ز شیران جنگی برارند شور

نه موری ، که مویی کزان کمتر است            چو پر شد ز زنجیر محکم ترست

گاهی نیز بر عکس ، تصویر حکایت از برای تجسم یک اندیشه به کار میرود حتی غالبا از یک داستان ساده یا خاطره ساده جوانی یک اندیشه عارفانه بدست می آید که اصلا انتظار نمیرفت

سعدی گاه نیز شیوه تضاد را در پیش میگیرد ومیداند که چگونه تاثیر جملات کوتاه و دقیق رابیشتر سازد « مثلا در گلستان چنین مینویسد : هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان در هم نکشیدم مگر وقتی که پایم برهنه ماند بود و استطاعت پاپوشی نداشتم  به جامع کوفه در آمدم دلتنگ یکی را دیدم پا نداشت . سپاس نعمت حق بجا آوردم و بر بی کفشی صبر کردم»

شیوه دیگر سعدی این است که اندیشه را مطرح میکند  ودلائل  موافق و مخالف را باهم بیان میکند  « مثلا در پند نامه پس از ستایش کرم و سخاوت بلافاصله انتقاد از بخل شروع میشود »

یا اینکه موضوع را میان دو شخص مورد بحث قرار میدهد ودلائل موفق و مخالفرا مطرح میسازد « مثلا حکایت مناظره پدر و پسر درباره منافع و مضرات سفر »

اما در مورد اشخاص داستان ، سعدی با شیوه ای که رایحه قرون وسطی از آن به مشام میرسد نه تنها افراد بشر و زنده ها را بسخن در می اورد بلکه حیوانات و حتی اشیا را نیز به حرف زدن وا میدارد « مانند گفتگوی فرح انگیز طوطی و زاغ و مباحثه ایی میان رایت و پرده قصر در گلستان »

تمام لذت سبک سعدی از پیوند اندیشه ها با هم سر چشمه میگیرد و این لذت به اندازه ایی عالی است که حتی ترجمه نیز ان را از بین نمیبرد . این پیوند خشک و انتزاعی نیست بلکه یک اندیشه است که با تصویر تحقق یافته است  ، اندیشه و تصویر چنان با هم آمیخته است که خواننده از خود میپرسد آیا امکان دارد اندیشه ای بدون تصویری ملموس به مغز سعدی خطور کرده باشد در آثار سعدی قسمتهای بسیاری دیده میشود که در آنها تصویر و اندیشه در می آمیزد و حتی چنان با اندیشه آمیخته  میشود که تصویر تبدیل به همان اندیشه میشود

آثار سعدی

از سعدی، آثار بسیاری در نظم و نثر برجای مانده‌است:

1.       بوستان: کتابی‌است منظوم در اخلاق.

2.       گلستان: به نثر مسجع

3.       دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیع‌بند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.

1.       صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربی‌است که سعدی در ستایش شمس‌الدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سروده‌است.

2.       قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیه‌است. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمده‌است.

3.       مراثی سعدی:قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شده‌است و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کرده‌است.سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سروده‌است.

4.       مفردات سعدی:مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.

4.       رسائل نثر:

1.       کتاب نصیحةالملوک

2.       رساله در عقل و عشق

3.       الجواب

4.       در تربیت یکی از ملوک گوید

5.       مجالس پنجگانه

5.       هزلیات سعدی

نام و آوازه سعدی و شهرت آثار گران قدر او دیری است از مرزهای ایران و قلمره زبان پارسی فراتر رفته و خطه ها و کشور های دیگر را در این جهان پهناور در نوردیده

از این رو علاوه بر ترجمه شعر و نثر او به دیگر زبانها پژوهشهایی که در مورد فکر و اندیشه و نوشته هایش به زبان های گوناگون توسط محققان کشور های مختلف صورت گرفته است اندک نیست






تاریخ : یکشنبه 92/2/1 | 8:39 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

زندگی نامه سعدی

 سعدی

شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی

یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال 606 ه.ق در شهر شیراز میباشد .

خانواده اش از عالمان دین بودند و پدرش از کارکنان دربار اتابک بوده که سعدینیز از همان دوران کودکی تحت تعلیم و تربیت پدرش قرار گرفت ولی در همان دوران کودکی پدرش را از دست داد و تحت تکفل جد مادری خود قرار گرفت .او مقدمات علوم شرعی و ادبی را در شیراز آموخت و سپس در دوران جوانی به بغداد رفت که این سفرآغاز سفرهای طولانی سعدی بود .او در بغداد در مدرسه نظامیه مشغول به تحصیل شد که در همین شهر بود که به محضر درس جمال الدینابوالفرج عبدالرحمن محتسب رسید و از او به عنوان مربی و شیخ یاد می کند . پس از چند سال که او در بغداد به تحصیل مشغول بود شروع به سفرهای طولانی خود کرد که از حجاز گرفته تا روم و بارها با پای پیاده به حج رفت . سعدی سفرهای خود را تقریبا در سال 620-621 آغاز و حدود سال 655 با بازگشت به شیراز به اتمام رساند که البته درخصوص کشورهایی که شیخ به آنجا سفر کرده علاوه بر عراق ،شام ، حجاز که کاملا درست بوده ،‌هندوستان ،‌غزنین ، ترکستان و آذربایجان و بیت المقدس و یمن و آفریقای شمالی که ذکر کرده اند و اکثر این مطالب را از گفته های خود شیخ استنباط نموده اند ولیکن بنا بر نظر بسیاری از محققین به درستی آن نمی توان اطمینان کرد بخصوص اینکه بعضی از آن گفته ها با شواهد تاریخی و دلایل عقلی سازگار نیست . شیخ شیراز دوستی محکمی با دو برادر معروف به صاحب دیوان یعنی شمس الدین محمد و علاء الدین عطا ملک جوینی وزرای دانشمند مغول داشته و آن طور که از سخنان شیخ معلوم است او به تصوف و عرفان اعتقاد داشته و شاید در سلسله متصوفه داخل شده وهم چنین گفته اند که محلی که امروز مقبره او می باشد خانقاهش بوده است .نکته مهمی که باید ذکر شود شهرت بسیاری است که این شاعر بزرگ هم در حیات خود داشت و هم بعد از وفاتش که البته این نکته تازگی نداشته و در مورد شعرای دیگری نیز بوده است . اما آنچه که قابل توجه و ذکر است این است که معروفیت سعدی فقط مختص به ایران نبوده حتی در زمان خودش به مرزهای خارج ازا یرا ن مانند هندوستان ،آسیای صغیر نیز رسیده بود و خودش در چند جا به این شهرت اشاره داشته که این شهرت سعدی معلول چند خاصیت است اول اینکه او زبان شیوای خود را وقف مدح و احساسات عاشقانه نکرده ، دوم اینکه او شاعری جهانگرد بود و گرم و سرد روزگار را چشیده و تجارب خود را برای دیگران با زیبایی و شیرینی بیان کرده و هم چنین وی در سخنان خود چه از نظر نثر و چه نظم از امثال و حکایات دلپذیر استفاده نموده است و دیگر اینکه سعدی به شاعری شوخ طبع و بذله گو معروف است که خواننده را مجذوب می کند و همه اینها دست به دست هم داده و سبب شهرت او گردیده است .شیخ شیراز در دوران شاعری خود افراد معدودی را مدح کرده که بیشتر اتابکان سلغری و وزراء فارس و چند تن از رجال معروف زمانش می باشد و بزرگترین ممدوح سعدی از میان سلغریان اتابک مظفر الدین ابوبکر بن سعد بن زنگی است که سعدی در روزگار این پادشاه به شیراز بازگشته بود و ممدوح دیگر سعد بن ابوبکر می باشد که سعدیگلستان را در سال  656  ه. ق به او تقدیم می کند و دو مرثیه نیز در مرگ این شخص نیز سروده است و از میان ممدوحان ،سعدی ، شمس الدین محمد و برادرش علاءالدین عطا ملک جوینی را بیش از همه مورد ستایش قرار داده که مدایح او هیچ شباهت به ستایشهای دیگر شاعران ندارد چون نه تملق می گوید و نه مبالغه می کند . بلکه تمام گفتارش موعظه و اندرز است و متملقان را سرزنش می کند و ممدوحان خود را به دادرسی و مهربانی و دلجویی از فقرا و ضعفا و ترس از خدا و تهیه توشه آخرت و بدست آوردن نام نیک تشویق و ترغیب می کند .این شاعر بزرگ در زمانی دار فانی را وداع گفت که از خود شهرتی پایدار به جا نهاد . سال وفات او را بعضی 691 ه. ق ذکر کرده اند و گروهی معتقدند که او در سال 690 ه. ق وفات یافته که مقبره او در باغی که محل آن نزدیک به سرچشمه نهر رکن آباد شیراز است قرار دارد .

 ویژگی های آثار سعدی

 سعدی

آنچه که بیش از هر ویژگی دیگر آثار سعدی شهرت یافته است، «سهل و ممتنع» بودن است. این صفت به این معنی است که اشعار و متون آثارسعدی در نظر اول «سهل» و ساده به نظر می رسند و کلمات سخت و نارسا ندارد. در طول قرن های مختلف، همه ی خوانندگان به راحتی با این آثار ارتباط برقرار کرده اند. اما آثار سعدی از جنبه ی دیگری، «ممتنع

» هستند و کلمه ی «ممتنع» در اینجا یعنی دشوار و غیرقابل دسترس. وقتی گفته می شود شعر سعدی «سهل و ممتنع» است یعنی در نگاه اول، هر کسی آثار او را به راحتی می فهمد ولی وقتی می خواهد چون او سخن بگوید می فهمد که این کار سخت و دشوار و هدفی دست نیافتنی است. بعضی دیگر از ویژگی های آثار سعدی عبارتند از:

 نکات دستوری : نکات دستوری در آثار سعدی به صحیح ترین شکل ممکن رعایت شده است. عنصر وزن و موسیقی، منجر به از بین رفتن یا پیش و پس شدن ساختار دستوری در جملات نمی شود و سعدی به ظریف ترین و طبیعی ترین حالت ممکن در لحن و زبان، با وجود تنگنای وزن، از عهده این کار برمی آید.



ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد، همچنان دشوار نیست
نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد
قصه دل می نویسد حاجت گفتار نیست

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت، که سر زخاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم
حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم

 ایجاز: ایجاز یعنی خلاصه گویی و یا پیراستن شعر از کلمات زاید و اضافی. دوری از عبارت پردازی های بیهوده ای که نه تنها نقش خاصی در ساختار کلی شعر بلکه از زیبایی کلام نیز می کاهند، در شعر و کلام سعدی نقش ویژه ای دارد. از سویی این ایجاز که در نهایت زیبایی است، منجر به اغراق های ظریف تخیلی و تغزلی می شود و زبان شعر را از غنایی بیشتر برخوردار می کند. در شعر سعدی هیچ کلمه ای بدون دلیل اضافه یا کم نمی شود.

گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
 به دلت کز دلم به در نکنم
سخت تر زین مخواه سوگندی
ریش فرهاد بهترک می بود
گر نه شیرین نمک پراکندی
کاشکی خاک بودمی در راه
تا مگر سایه بر من افکندی ...

  ایجاز سعدی، ایجاز میان تهی و سبک نیست، بلکه پراز اندیشه و درد است. در دو حکایت زیر از «گلستان» به خوبی مشاهده می شود که سعدی چه اندازه از معنی را در چه مقدار از سخن می گنجاند:

حکایت:

 پادشاهی پارسایی را دید، گفت: «هیچت از ما یاد آید؟» گفت: «بلی، وقتی که خدا را فراموش می کنم.»

حکایت:

 یکی از ملوک بی انصاف، پارسایی را پرسید: «از عبادتها کدام فاضلتر است؟» گفت: «تو را خواب نیمروز، تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.»

 سعدی

موسیقی  : سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز در سبک و زبان اشعارش سود می جوید. وی اغلب از اوزان عروضی استفاده میکند. علاوه بر اوزان عروضی، شاعر به شیوه مؤثری از عواملی بهره می برد که هر کدام به نوعی موسیقی کلام او را افزایش می دهند؛ عواملی همچون انواع جناس، هم حروفیهای آشکار و پنهان، واج آرایی، تکرار کلمات، تکیه های مناسب، موازنه های هماهنگ لفظی در ادبیات و لف و نشرهای مرتب و ... استفاده از این عناصر به گونه ای هنرمندانه و زیرکانه صورت می گیرد که شنونده یا خواننده شعر او پیش از آن که متوجه صنایع به کار رفته در شعر او شود، جذب زیبایی و هماهنگی و لطافت آنها می شود. در غزل زیر سعدی نهایت استفاده را از عوامل موسیقی زای زبان برده است، بی آن که سخنش رنگ تکلف و تصنع به خود بگیرد. تکرارهای هنرمندانه ی کلمات، هم حروفی ها و وزن مناسب شعر و همچنین لحن عاطفی و تعزلی کلام سعدی را چون شربتی شیرین و گوارا به جان خواننده می ریزد:

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن تست
باز آ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم
ما با توایم و با تو نه‌ایم اینْت بوالعجب
نه روی آنکه مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟

طنز و ظرافت:  طنز و ظرافت جایگاه ویژه ای در ساختار سبکی آثار سعدی دارد. البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفکر این شاعر بزرگ بر می گردد. طنز سعدی، سرشار از روح حیات و سرزندگی است. سعدی به یاری لحن طنز، خشکی را از کلام خود می گیرد و شور و حرکت را بدان باز می گرداند. با همین طنز، تیغ کلامش را تیز و برنده و اثرگذار می کند. طنز، نیش همراه با نوش است؛ زخمی در کنار مرهم. سالها بعد، لسان الغیب، حافظ شیرازی ابعاد عمیق دیگری به طنز شاعرانه بخشید و از آن در شعر خود استفاده ها برد:

با محتسب شهر بگویید که زنهار                     در مجلس ما سنگ مینداز که جام است

 یا

 کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی                به نقد اگر نکُشد عشقم، این سخن بکشد

 م: تبیان






تاریخ : یکشنبه 92/2/1 | 8:35 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()

ز لطف لفظ شکر بار گفته سعدی
                                                   شدم غلام همه شاعران شیرازی (دیوان)
آرامگاه سعدی یا سعدیه؛ آرامگاه یکی از بزرگترین شاعران قرن هفتم و تاریخ ادبیات فارسی، افصح المتکلمین، ابو محمد شیخ مشرف الدین بن مصلح الدین سعدی شیرازی است؛ که در شمال شرقی شیراز، در انتهای خیابان بوستان و در مجاورت باغ دلگشا واقع شده است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمر خود را در آنجا می گذرانیده است. جایی که از ذره ذره خاک آن بوی عشق می آید؛

ز خاک سعدی شیراز بوی عشق می آید
                                                           هزار ســــال پس از مرگ او گرش بوئی

مشرف الدین سعدی شیرازی، آموزگار زبان پارسی و یکی از پیامبران شعر ایران است.

در شــــعر سه تن پیمبرانند
                                        قولیست که جملگی بر آنند
فردوسی و انوری و سعدی
                                        هرچند که لا نبیُّ بعدی (طغرل احراری)


آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از آنوبانینی
آرامگاه سعدی در شیراز


شیخ سعدی شیرازی چنان تاثیر شگرفی بر زبان و ادبیات پارسی گذارده است که امروزه بسیاری از ضرب المثلهای زبان فارسی از اشعار و جملات اوست؛ و ما کمابیش به همان گونه ای سخن می گوییم که سعدی به ما آموخته است.
این نابغه بی نظیر در سال 606 ه. ق. در خانواده ای سرشناس و دیندار که به گفته خودش همگی از علمای دینی بودند، دیده به جهان گشود. 

همه قبیله من عالمان دین بودند
                                               مرا معلم عشق تو شاعری آموخت (سعدی)


آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از آنوبانینی

آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از آنوبانینی
آرامگاه سعدی در شیراز


در کودکی سایه پدر از سرش برفت و در دامان نیای مادری پرورش یافت. وی نخست مقدمات علوم ادبی و شرعی را نزد دانشمندان و سخنوران نامی در شیراز آموخت و سپس به نظامیه بغداد که از معتبرترین مراکز علمی آن روزگار بود رفت.


آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از مصطفی معراجی
آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از مصطفی معراجی


پس از پایان دوره تحصیلات در نظامیه بغداد به سیر آفاق و انفس پرداخت که حاصل سفر طولانی قریب چهل ساله وی؛ دیدار از بین النهرین، شام، حجاز و شمال آفریقا است. 

در اقصای عالم بگشتم بسی
                                      به سر بردم ایام با هــر کسی
تمتع به هر گوشـــه ای یافتم
                                     ز هر خرمنی خوشه ای یافتم
چو پاکان شیراز خاکـــــی نهاد
                                     ندیدم که رحمت بر آن خاک باد

تخلص او به سعدی به دلیل زندگانی وی در روزگار سعد بن زنگی و سعد بن ابی بکر بن سعد زنگی، می باشد که به آنها بارها در اشعارش ابراز ارادت کرده و  ستوده است.

گر آفتاب فرو شد هنوز باکی نیست
                                                        تو را که سایه ی بوبکر سعد زنگی هست (سعدی)


آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از آنوبانینی

آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از آنوبانینی
آرامگاه سعدی در شیراز


سعدی به آفرینش آثاری پرداخت که پیش از او نظیر نداشت و نقطه کمالی در شیوه شعر و نثر پارسی است. مهمترین اثر منثور او کتاب گلستان است؛ که شامل قطعات فارسی و عربی می باشد و شاهکاری ادبی-اخلاقی  است؛ که نه تنها در ایران بلکه در اکثر ممالک اسلامی تا سالها تدریس می گردید. در رأس آثار منظوم وی می توان از کتاب بوستان یا سعدی نامه وی یاد کرد؛ که موضوع آن عرفان، اخلاق، تربیت، وعظ و اصول زندگی است.


آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از آنوبانینی
آرامگاه سعدی در شیراز


در مجموع، کلیات سعدی شامل: گلستان، بوستان، غزلیات، مواعظ، مراثی، قصاید عربی، رباعیات، مثنویها، رسائل، مجالس، تقریرات، صاحبیه و خبیثات (هزلیات) است. سعدی غزل عاشقانه فارسی را به اوج کمال خود رسانده و زیباترین عاشقانه های فارسی را در قالب غزل از خود به یادگار گذاشته است. 

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
                                                                  عجب است اگر نـــــگردد که بـــــــگردد آسیابی

او علاوه بر عرفان و اخلاق که به توانایی در آنها شهره است طنز پردازی بسیار هنرمند و تواناست. سخنان مطایبه آمیز را می توان در جای جای آثار او مشاهده کرد؛ اما اوج طنز او در حکایات گلستان و به شکلی متفاوت در هزلیات قابل مشاهده است.


آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از آنوبانینی

آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از آنوبانینی
آرامگاه سعدی در شیراز


این شاعر و نویسنده عارف، ادیب و متفکر بزرگ ایرانی پس از بازگشت از سفر، در زادگاه خود شیراز، در ذی الحجه سال 690 ه. ق. وفات یافت و پیکرش در خانقاهی که اکنون آرامگاه وی می باشد و در گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد.
بنا بر تحقیق آنوبانینی برای اولین بار در قرن هفتم؛ توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوانی، مقبره ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال 998 ه. ق. به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. تا این که در سال 1187 ه. ق. به دستور کریمخان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل 2 طبقه می شد. طبقه زیرین دارای راهروی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع می شد. در دو طرف راهرو دو اطاق کرسی دار ساخته شده بود.


آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از مصطفی معراجی
آرامگاه سعدی در شیراز؛ عکس از مصطفی معراجی


در اطاقی که سمت شرق راهرو بود، قبر سعدی قرار داشت و معجری چوبین آنرا احاطه کره بود. قسمت غربی راهرو نیز به موازات قسمت شرقی، شامل دو اطاق می شد، که بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی در اطاق غربی این قسمت مدفون شد. طبقه بالای ساختمان نیز همانند طبقه زیرین بود، با این تفاوت که بر روی اطاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ اطاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت. بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال 1331 ه. ش. با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری شده ساخته و بازگشایی گردید.


حوض ماهی در کنار آرامگاه سعدی؛ شیراز

حوض ماهی در کنار آرامگاه سعدی؛ شیراز
حوض ماهی در کنار آرامگاه سعدی؛ شیراز


سخن بیرون مگوی از عشق؛ سعدی!
                                                            سخن عشقست و دیگر قال و قیلست


مهدی غلامی در کنار آرامگاه سعدی؛ شیراز
آرامگاه سعدی؛ شیراز






تاریخ : یکشنبه 92/2/1 | 8:31 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
<   <<   6   7   8   9      
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • بی بی مارکت
  • ttp://www.bachehayeghalam.ir/sitefiles/bgh_sound_player.php">