در دستگاه الهی جایگاه والدین در بالاترین و ارزشمندترین جایگاه ها قرار دارد و خداوند به مقام و منزلت پدر و مادر اهمیتی ویژه داده است .
همه ما می دانیم که در آموزه های الهی ارزش فراوانی برای پدر و مادر قرار داده شده است و «نیکی به والدین» یکی از دستورات ثابت و تغییر ناپذیر میان تمامی ادیان الهی است. در اسلام نیز به عنوان آخرین و کاملترین آیین الهی تأکید فراوانی نسبت به این مسأله شده است. اهمیت این مسأله در فرهنگ قرآن آنچنان والا است که خداوند بلافاصله پس از مهمترین دستور خود به بشر، فرمان به ارج نهادن به جایگاه والدین را صادر نموده است. برای نمونه در آیه 36 سوره نساء می خوانیم: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً ...»؛ «و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتاى او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکى کنید ....»
بنابراین پر واضح است که در دستگاه الهی جایگاه والدین در بالاترین و ارزشمندترین جایگاه ها قرار دارد و خداوند به مقام و منزلت پدر و مادر اهمیتی ویژه داده است. به همین خاطر است که خداوند درخواست آنها را پذیرا است و دعای ایشان را در حق فرزندانشان در اولویت استجابت قرار می دهد. گویا که دعای والدین را با پست پیشتاز به عرش می برند و در آنجا اگر مانعی جدّی وجود نداشت با سرعتی هر چه تمام تر به هدف استجابت می رسانند. بنابراین انسان تیز هوش و نکته سنج کسی است که از این مسیر میانبر بهترین استفاده را داشته باشد و خود را در رودخانه پرسرعت دعای والدین بیاندازد. از سوی دیگر، بیچاره و بدبخت و بی دست و پا کسی است که نتواند از این آب روانی که خداوند در دسترس اکثر قریب به اتفاق ما گذاشته استفاده ای شایسته داشته باشد. از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این باره نقل شده که فرمود:
«رَغِمَ أَنْفُ رَجُلٍ أَدْرَکَ أَبَوَیْهِ عِنْدَ الْکِبَرِ فَلَمْ یُدْخِلَاهُ الْجَنَّة.»(بحارالأنوار، ج 71، ص 86)؛ «خوار بادا (و خاک بر بینی) آن کس که پدر و مادرش نزد او پیر شوند و او را به بهشت نبرند.»
آری، حقیقتا اگر کسی نتواند از در مهرورزی و نیکی به پدر و مادر، خود را به داخل بهشت برین بیاندازد و به وسیله دعای خالصانه آنها مسیر موفقیت را طی کند، آنچنان خوار و ذلیل خواهد شد که گویی هیچ گاه رنگ خوشبختی را نخواهد دید .
چنین کسی همانند فرد کودنی است که بر سر سفره پر نعمتی می نشیند و از هیچ یک از غذاهای رنگارنگ و خوش طعم آن نمی خورد.
بنابراین شایسته آن است که دل والدین را چنان بدست آوریم که دعای خیرشان به صورت خود جوش از اعماق قلبشان شامل حالمان شود و خیر عاقبت را برایمان تضمین نماید. البته باید در نظر داشت که در مواقع سختی و درماندگی هم یکی از بهترین مسیرها برای رهایی از گرفتاری ها و مشکلات روزمره، دعای آن دو گل خوشبو است. کمتر کسی است که در دنیای امروز مشکلی نداشته باشد و دچار سختی و گرفتاری نباشد. پس باید همیشه این کلید مشکل گشا را در دست داشت و به آن توجهی ویژه نمود.
حتی آنان که والدینشان به سرای باقی شتافته اند و هم اکنون از این نعمت خوب خدا محروم هستند نیز می توانند با ارسال بهترین هدایا به آن دنیا از دعای آنان بهره مند شوند.
استجابت دعای والدین
دعا درخواستی خالصانه از حضرت پروردگار است که از عمق دل برمی آید و پس از پروازی شگفت، بر عرش الهی فرود می آید. با این حال همه دعاها به هدف اجابت نمی رسند و برخی از آنها بنابر مصالحی مستجاب نمی گردند و به جای آن در قیامت جایگزینی والاتر به صاحب دعا اهدا می گردید.
اما بنابر فرمایش امیر مؤمنان علی علیه السلام قدرت برخی از دعاها آنچنان زیاد است که خود را به هدف استجابت نزدیک می کند و خواسته خود را از عرش الهی برداشت می نماید. حضرت امیر در این باره می فرماید:
«أربَعةٌ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ: الإمامُ العادلُ لرعیَّتِهِ و الوالدُ البارُّ لولدِهِ و الولدُ البارُّ لوالدِهِ و المظلومُ.»(الإرشاد، ج 1، ص 3ظ 4)
«دعاى چهار گروه رد نمى شود: (اول) دعای پیشواى دادگر در حقّ ملّتش. (دوم) دعای پدر صالح در حقّ فرزندش. (سوم) دعای فرزند صالح در حقّ پدرش و (چهارم) دعای ستمدیده.»
بنابراین پدر نیکوکاری که در حق فرزندش دعا می کند دعایش بُرد زیادی خواهد داشت. نمونه بارز این مسأله دعای حضرت ابراهیم علیه السلام است که پس از دریافت مقام رفیع امامت از خداوند خواست تا این مقام را به فرزندانش هم عطا کند. (سوره بقره، آیه 24) خداوند نیز به پاس زحمات فراوان این پیامبر والا مقام دعای پدرانه او را مستجاب کرد و گل سرسبد پیامبران را در نسل او قرار داد. آنچنان که پیامبر بزرگوارمان که درود خدا بر او و خاندانش باد چنین فرمود:
«أَنَا دَعْوَةُ أَبِی إِبْرَاهِیمَ.»(من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 368) ؛ «من (استجابت) دعای پدرم ابراهیم هستم.»
البته به نظر می رسد که مقصود امیر مؤمنان علی علیه السلام در روایت فوق تنها دعای پدر نیست و این مسأله شامل دعای مادر نیز می شود. چرا که اگر در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام چرخی بزنیم درخواهیم یافت که مهرورزی و نیکی به مادر نه تنها از محبت و احسان به پدر کمتر نیست بلکه ارزش و جایگاهش والاتر و تأثیرات و پیامدهایش افزونتر از آن است.
امام سجاد علیه السلام می فرماید: مردى خدمت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمد و به ایشان عرض کرد: «هیچ کار زشتى نیست که نکرده باشم و هیچ گناهی نیست که مرتکب آن نشده باشم. آیا راه توبه و بازگشت برایم وجود دارد؟» پیامبر خدا در پاسخ به او فرمود:
«فهَل مِن والِدَیکَ أحَدٌ حَیٌّ؟» ؛ «آیا از پدر و مادرت کسى زنده هست؟»
او پاسخ داد: «آری، پدرم.» حضرت فرمود: برو و به او نیکى کن.
امام سجاد علیه السلام در ادامه می فرماید: هنگامی که آن مرد رفت پیامبر خدا فرمود: «لَو کانَت اُمُّهُ!» «کاش مادرش میبود.»(بحارالأنوار، ج 74، ص82)
بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که نَفَس مادر و دعای خیر او نیز در عرش الهی چیزی از دعای پدر در حق فرزندانش کم ندارد و اگر بیش از آن نباشد حداقلّ همان گیرایی و کارایی را خواهد داشت.م:تبیان
• حرف آ ، ا
• آب از آب تکان نمی خورد : همه چیز در نهایت آرامی است
• آب از دستش نمی چکد : بسیار خسیس است
• آب از دهان سرازیر شدن : بی نهایت شیفته چیزی شدن
• آب از سرچشمه گل آلود است : کار از بالا خراب است
• آب از سرش گذشت : بدبختی به منتهی رسیده ، کارش اصلاح شدنی نیست
• آب به غربال پیمودن : کار بیهوده کردن
• آب بر آتش ریختن : فتنه را نشاندن ، غمی را تسلا دادن
• آب برای من ندارد نان که برای تو دارد : گویند وقتی حاج میرزا آقاسی به حفر قنات امر داده بود . روزی که برای بازدید چاهها رفت ، مقنی اظهار داشت که کندن قنات در این جا بی حاصل است چون این زمین آب ندارد . حاجی جواب داد : بله ! اگر برای من آب ندارد برای تو که نان دارد .
• آب به سوراخ مورچه ریخته اند : عده زیادی ناگهان از جایی بیرون آمده اند
• آب در هاون کوبیدن : به کار بدون نتیجه مشغول شدن
• آب پاکی روی دست کسی ریختن : کسی را به کلی نا امید کردن
• آب در دست داری نخور : ( یا همون آب دستته بزار زمین ) بسیار شتاب کن
• آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم : مقصود و مراد در کنار ماست و از آن بی خبر هستیم
• آب دست یزید افتاده : کالای فراوان و ارزان قیمت در دست محتکری گران فروش است
• آب دهان مرده است : مرکبی کم رنگ است
• آب را گل آلود می کند تا ماهی بگیرد : اشاره به کسی است که به کدورت میان دوستان و خویشاوندان دامن میزند تا خود از دشمنی آنان فایده ببرد
• آب زیر پوستش رفته : چاق و سر حال شده
• آب زیر کاه : مکار ، بد جنس
• آبشان از یک جو نمی رود : ( یا همون آبشون تو یه جوب نمیره ) به دلیل اختلافی که دارند ، نمی توانند با هم همراه باشند .
• آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب : کار از کار گذشته ، دیگر امیدی به اصلاح کار نیست
• آب که سر بالا می رود ، قرباغه ابوعطا می خواند : جاهلی را گویند که با گفتاری اظهار فضل کند
• آب نطلبیده مراد است : وقتی ناخاسته برای کسی آب بیاورند به فال نیک است
• آب نمی بیند و گرنه شناگر قابلی است : ذاتا شرور است ، اگر خطا و شرارتی مرتکب نمی شود ، وسیله و دسترس ندارد
• آدم از کوچکی بزرگ می شود : برای رسیدن به مقام عالی و فرماندهی ، باید از اطاعت و فرمانبرداری آغاز کرد
• آدم بد حساب دو دفعه می دهد : بد حساب غالبا بدهی را با خسارت می پردازد
• آدم به کیسه اش نگاه می کند : آدمی باید به اندازه درآمدش خرج کند
• آدم چرا روزه شک دار بگیرد : کاری که احتمال ضرر و زیان در آن است نباید مرتکب شد
• آدم حسابش را پیش خودش می کند : قبل از آنکه صاحب حق مطالبه کند ، باید حق او را ادا کرد
• آدم خوش معامله شریک مال مردم است : مردم از شراکت و همکاری با آدم خوش حساب و با انصاف استقبال می کنند
• آدم دست پاچه کار را دوبار می کند : با عجله کارد کردن غالبا باعث خراب شدن کارها می شود
• آدم دو دفعه نمی میرد : ترس از مرگ نباید مانع دفاع از حق شود
• آدم زنده زندگی می خواهد : آدمی برای زندگی کردن به اسباب و لوازم آن نیازمند است
• آدم گرسنه سنگ را هم می خورد : به کسی می گویند که به بهانه خوشمزه نبودن غذا از خوردن آن امتناع می کند
• آدم هزار پیشه کم مایه است : کسی که به کارهای گوناگون بپردازد از نتیجه همه آنها باز می ماند
• آدمی جایز الخطاست : هر انسانی ممکن است خطایی مرتکب شود
• آدم یک بار پایش به چاله می رود : از آسیب و ضررها باید عبرت گرفت
• آرزو بر جوانان عیب نیست : آرزوهای بزرگ برای جوانان ناپسندیده نیست
• آستین بالا زدن : با عزم و اراده محکم کار را آغاز کردن
• آسمان که به زمین نمی آید : کار بزرگ و خطیری نیست ، پیش آمد غیر قابل جبرانی پیش نمی آید
• آسمان و ریسمان : دوچیز نامتناسب
• آسیا به نوبت : در همه کارها باید نوبت را رعایت کرد
• آشپز که دو تا شد ، آش یا شور می شود یا بی نمک : در هر کاری باید یک نفر مسئول و تصمیم گیرنده باشد
• آش دهان سوزی نیست : آنقدر که می گویند دوست داشتنی و مطلوب نیست .
• آش نخورده و دهان سوخته : به گناه نکرده مجازات شدن
• آشی برایت بپزم که یک وجب روغن داشته باشد : هنگام تهدید می گویند ، یعنی ، آنچه از کارهای بد تو می دانم بیان می کنم
• در آفتاب بگذاری راه می افتد : خطش خیلی بد است
• آفتاب در ملکش غروب نمی کند : شرق و غرب زمین در تصرف اوست
• آفتاب لب بام است : پیر است و مرگش نزدیک
• آفتابه خرج لحیم است : به تعمیر نمی ارزد
• آفتابه لگن به شش دست ، شام و نهار هیچ چیز : کار پر سر و صداست اما نتیجه ای در بر ندارد
• آمدم ثواب کنم کباب شدم : در عوض کار یا نیت خوب دچار ضرر و زیان شدم
• آنجا رفت که عرب نی انداخت : دیگر بر نمی گردد ، از دست رفته را باز نخواهد یافت
• آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند : خیر خواه مردم باش
• آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری : همه زیبایی های ظاهری و خصلت های نیک در شما جمع است
• آنچه در آینه جوان بیند ، پیر در خشت خام آن بیند : ÷یران به واسطه تجربه خود روشن بینتر از جوانان هستند .
• آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است : آدم درستکار را از بازرسی باکی نیست
• آن را که عیان است چه حاجت به بیان است : مطلب آنقدر واضح و روشن است که به توضیح و تذکر نیاز ندارد
• آن روی ورق را نخوانده است : فقط یک طرف کار را می بیند و بدین خاطر غلط حکم می کند
• آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت : انتظار منفعت ، همچون گذشته حالا بیجاست
• آنقدر بایست تا علف زیر پایت سبز شود : انتظارت بی نتیجه است
• آنقدر سمن هست که یاسمن گم است : شخص او در میان دیگران اهمیت چندانی ندارد ، با وجود این همه خواهنده به او چیزی نمی رسد
• آنقدر مار خورده ، افعی شده : آنقدر مرتکب کار بد و اعمال زشت شده که به آسانی به نیات بد دیگران پی می برد و آن را دفع می کند
• آن که شیران را کند رو مزاج ، احتیاج است احتیاج است احتیاج : نیازمندی ، آدمی را به فروتنی و تملق وا می دارد .
• آواز دهل شنیدن از دور خوش است : بسا چیز یا کس که از دور مهیب و خطیر می نماید ، از نزدیک به دیده حقیر و ناچیز می آید
• آه از نهاد کسی بر آمدن : بسیار غمگین یا پشیمان شدن
• آه در بساط ندارد : مفلس و بینواست
• ابلهی گفت و احمقی باور کرد : گوینده و شنونده هر دو ساده لوح و خوش باور هستند
• اجاره نشین خوش نشین است : مستاجر ، تحمل بدرفتاری همسایگان و خرابی خانه و بدی آب و هوا را نمی کند !
• ادب از که آموختی ؟ از بی ادبان : لقمان را گفتند : ادب از که آموختی ؟ گفت از بی ادبان که هر چه در کار ایشان در نظرم ناپسند آمد ، از آن پرهیز کردم
• ارزان خری ، انبان خری : چیز خوب را ارزان نمی فروشند
• از آب و گل در آمدن : به حد مردان رسیدن
• از آنجا مانده ، از اینجا رانده : از هر دو طرف زیان دیده
• از الف تا یا دانستن : از سر تا ته کاری آگاه بودن
• از این شاخ به آن شاخ پریدن : پراکنده سخن گفتن
• از این گوش می گیرد از آن گوش در می کند : حرف نشنو و بی توجه است
• از بی کفنی زنده است : فقیر و بی چیز است
• از پارو بالا رفتن : وافر و بسیار بودن
• از تو حرکت از خدا برکت : خداوند به آنکه بکوشد روی می دهد
• از چاله در آمد به چاه افتاد : دچار زیان و خطر سخت تری شد
• از خر شیطان پیاده شو : جنگ و فتنه درست نکن
• از دماغ فیل افتاده : بسیار متکبر است
• از دور دل می برد از نزدیک زهره : از دور زیبا و فریبنده است و از نزدیک زشت و ترسناک
• از دوست یک اشارت ، از ما به سر دویدن : آماده اجرای اوامر شما هستیم
• از دیوار راست بالا می رود : بسیار شیطان است
• از سر ما هم زیاد است : بخشش او کافی است
• از سیر تا پیاز چیزی خبر داشتن : از جزئیات چیزی کاملا آگاه بودن
• از شیر مادرت حلال تر : بسیار مباح و روا
• از کوزه همان برون تراود که در اوست : بیش از این نباید از او انتظار داشت ، آنچه در ظاهر است نشان از باطن دارد
• از کیسه خلیفه می بخشد : از مال دیگری عطا می کند
• از گل نازکتر به کسی نگفتن : در نهایت مهربانی و ادب با کسی گفتگو کردن
• از ما اصرار ، از او انکار : هر چه پا فشاری کردیم نپذیرفت
• از ماست که بر ماست : آنچه بر سر آدمی می رود ، نتیجه اعمال خود اوست
• از هول حلیم درون دیگ افتاد : حریص و شتاب زده است
• استخوان خرد کردن : برای تحصیل و دانش رنج و سختی کشیدن
• استخوان لای زخم گذاشتن : کاری را به عمد طول دادن ، بر رنج و محنت کسی افزودن
• اشتها زیر دندان است : به کسی گویند که اظهار بی میلی به خوردن کند ، یعنی اگر کمی بخورید میل زیاد می شود
• اشکش در آستین است : با اندکی ناملایمی می گرید
• اگر به دریا برود ، دریا خشک می شود : نا مبارک و شوم است ( یعنی خیلی بدشانسه )
• اگر دیر آمدم شیر آمدم : هر چند به طول انجامید لیکن به مقصود رسیدم
• اگر دیر گفتی گل گفتی : هرچند پس از دیگران عقیده خود را اظهار کردی لیکن بسیار پسندیده گفتی
• انگشت به دهان ماندن : بسیار متعجب شدن
• انگشت نمای خلق شدن : به بدی مشهور شدن
• ایراد بنی اسرائیلی گرفتن : خرده گیری های بسیار و نابجا کردن
• این به آن در : آنچه عوض دارد گله ندارد ( البته تو کتاب اینطوری نوشته بود منم دست توش نبردم اما معنی این ضرب المثل خودش یه ضرب المثل دیگه اس ولی معنی هر دوتاش یکیه )
• این ره که تو میروی به ترکستان است : راه و روشی که در پیش داری ، عاقبت خوبی ندارد
• این قافله تا به حشر ، لنگ است : هر روز در این کار مشکلی نو ظاهر می شود
• حرف ب
• به باد هم نگو : این راز را سخت پوشیده نگه دار
• با پنبه سر بریدن : با نرمی و لطف به کسی آسیب و ضرر رساندن
• باد آورده را باد می برد : هر چه آسان به دست آید ، آسان هم از دست خواهد رفت
• باد به پشت کسی خوردن : پس از مدتی کاهلی و بیکاری ، شروع کار بر کسی دشوار بودن
• باد در آستین کسی کردن : کسی را با تعریف و تمجید فریفتن
• با دمش گردو می شکند : از پیش آمد حاضر بسیار شاد و خرسند است
• بادنجان بم آفت ندارد : خاطر جمع باش به او آسیبی نمی رسد
• بادنجان دور قاب چین : چاپلوس و متملق
• بار کج به منزل نمی رسد : کار از پایه خراب ، نتیجه ای در بر ندارد
• بازی اشکنک دارد ، سر شکستنک دارد : مثلی است متداول میان اطفال ، برای تسلا به کودکی می گویند که در بازی به او آسیب رسیده است
• با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن : با وجود فقر و بی بضاعتی صورت ظاهر را حفظ می کند
• با شاخ گاو سر را به جنگ انداختن : خود را به مهلکه انداختن
• با طناب پوسیده کسی به چاه رفتن : به واسطه امید و اعتقاد نابجا در بلا گرفتار آمدن
• بالای سیاهی که رنگی نیست : بدتر از این نخواهد شد
• باید گذاشت در کوزه آبش را خورد : این وعده وفا نخواهد داشت
• با یک دست دو هندوانه نمی توان برداشت : به انجام رساندن دو کار خطیر همزمان دشوار است
• با یک گل بهار نمی شود : از یک مورد نتیجه کلی نمی شود گرفت
• ببینیم و تعریف کنیم : در پاسخ آن که ادعا کند چنین و چنان کنم گویند
• بد را باید بد گفت ، خوب را خوب : اگر پیش از این کارهای بدی کرده است ، این یک کارش خوب بوده
• برای کسی بمیر که برای تو تب کند : غم کسی را بخور که بر غم تو اندوهگین شود
• برای همه مادر است برای من زن بابا : با همگان مهربان است و با من بی مهری می کند
• بر یخ نوشتن : قطع امید کردن
• بزک نمیر بهار میاد ، کنبزه با خیار میاد : وفای این وعده بسیار دور است
• بوی حلواش می آید : پیر است و مرگش نزدیک
• به روباه گفتند : شاهدت کیست ؟ گفت : دمم : شاهد مغرض است و با این شهادت به او منفعتی می رسد
• به گمانش علی آباد شهری است : به غلط گمان نیک روزی می برد
• به مرگ می گیرد تا به تب راضی شود : زیاده طلب می کند تا طرف به اندازه کافی تن بدهد
• به نام ما به کام تو : به ظاهر از آن ماست اما نفعش به دیگری می رسد
• یک تیر و دو نشان زدن : از امکانات موجود نهایت بهره را بردن
• بی رگ است : غیور نیست
• حرف پ
• پا تو کفش کسی کردن : در کار دیگری دخالت کردن
• پا در یک کفش کردن : اصرار و پا فشاری کردن
• پارسال دوست ، امسال آشنا : به شوخی به دوست یا آشنایی می گویند که مدتی دراز از او بی خبر بوده اند
• پایت را به اندازه گلیمت دراز کن : زیاده روی نکن
• پایش لب گور است : به خاطر پیری مرگش نزدیک است
• پته اش روی آب افتاد : رسوا شد ، رازش آشکار شد
• پز عالی جیب خالی : با وجود بی بضاعتی خویشتن را چون توانگران می آراید
• پشت پا زدن : با تحقیر ، ترک گفتن
• پشت چشم نازک کردن : ناز کردن
• پشت دستش را داغ کرد : با خود عهد کرد که بار دیگر این کار را نکند
• پشتش باد خورده : پس از مدتی بیکاری ، هنگام شروع به کار ، کاهلی می کند
• پشت و روش معلوم نیست : دو رو و منافق است
• پشم در کلاه نداشتن : در خور بیم و هراس نبودن
• پشه لگدش زده : مریض نیست و از نازک طبعی ، گمان ناتندرستی به خود می برد
• پل خر بگیری : محل امتحان و آزمایش
• پولش از پارو بالا می رود : مال فراوان دارد
• پیراهن عثمان کردن : حقی را وسیله پیشرفت باطلی کردن
• پی نخود سیاه فرستادن : کسی را با ارجاع به کاری ، از سر باز زدن
• حرف ت
• تا تنور گرم است بچسبان : تا اسباب و وسایل هست ، برای رسیدن به مقصود بکوش ، فرصت را غنیمت شمار
• تا گوساله گاو شود ، دل صاحبش آب شود : رسیدن به مقصود ، با سختی و مرارت توأم است
• تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها : بیشتر اوقات مشهورات بر حقیقت مبتنی است
• تب تند زود عرقش می آید : دوستی های بی حد و اندازه ، غالبا به سردی یا دشمنی مبدل می شود
• ترحم بر پلنگ تیز دندان ، ستم کاری بود بر گوسفندان : رحم آوردن بر بدان ، ستم است بر نیکان
• تعارف آمد و نیامد داره : با این که گمان می بردید احسان شما را نمی پذیرد ، بر خلاف پذیرفت
• تعارف شاه عبد العظیمی است : به زبان می گوید اما از دل راضی نیست ( منظور همون تارف اصفهانیه )
• تو را به گور من نمی گذارند : به خاطر گناه من ، تو را عذاب نمی کنند
• توی دعوا حلوا پخش نمی کنند : ستیزه و دعوا غالبا با زد و خورد و سخنان درشت توأم است
• توی دهن شیر می رود : بسیار شجاع و نترس است
• تیر از کمان رفت : وقت تدارک کار گذشت
• تیری به تاریکی انداختن : به گمان و حدس نتیجه و سود ، کاری کردن
• تیشه بر ریشه خود زدن : خود را در معرض خطر نابودی قرار دادن
• حرف ج
• جا تر است و بچه نیست : کار از کار گذشته و چیزی موجود نیست
• جا گرم کردن : در محلی مستقر شدن
• جانا سخن از زبان ما می گویی : گله و شکایت بیجا از من دارید ، من خود به گله کردن از شما اولی هستم
• جان به عزراییل نمی دهد : بسیار خسیس است
• جان پدر ، تو سفره بی نان ندیده ای : هنوز جوانی و قدر مال نمی دانی
• جان کسی را بر لب آوردن : کسی را مدت زیاد در انتظار گذاشتن
• جای سوزن انداختن نیست : بسیار شلوغ است
• جای شکرش باقی است : باید خدا را شکر کرد که از این بدتر نشده است
• جایی نمی خوابد که آب زیرش برود : آن قدر زیرک است که کاری نمی کند تا دچار ضرر و زیان شود
• جگرش برای فلان چیز لک زده است : آرزومند خوردن یا داشتن آن است
• جنگ اول به از صلح آخر : قرار اول کار بهتر از تفاهم پس از دعواست
• جواب دندان شکن : پاسخ به جا و موجه
• جواب های هوی است : درشت گوی ، درشت می شنود
• جوجه را آخر پاییز می شمارند : نتیجه در پایان کار مشخص می شود
• جیبش را تار عنکبوت گرفته است : دیری است که نقدی به جیب ندارد
• حرف چ
• چار دیواری ، اختیاری : آدمی اختیار خانه خود را دارد
• چار میخ کردن : محکم کردن
• چاقو دسته خودش را نمی برد : نزدیکان و دوستان به یکدیگر زیان و آسیب نمی رسانند ( غلط کردی - من از بیگانگان هرگز ننالم :: که با من هرچه کرد آن آشنا کرد )
• چاه کن ته چاه است : ظلم و ستم ، فرجامی جز بدبختی ندارد
• چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ؟ : در کارها باید آینده نگر و محتاط بود
• چراغ کسی تا صبح نمی سوزد : خوشبختی های این جهانی دایم و پایدار نیست
• چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است : بخششی نابجاست
• چشم بازار را در آورده : بسیار بد خرید کرده است
• چشم به راه داشتن : در انتظار کسی بودن
• چشمت روز بد نبیند : آنچه بر ما رفت امید که بر تو نرود
• چشم چشم را نمی بیند : سخت تاریک است
• چشم ما شور بود ؟ : چرا تا ما آمدیم ، شما قصد رفتن کردید ؟
• چشم و چراغ : برگزیده و محبوب ( دید تو سریالا میگن اسد الله خان شما چشم و چراغ خونه اید )
• چشم و دل پاک است : کاملا مورد اطمینان و اعتماد است
• چشم و دل سیر است : بی اعتنا به مال و بلند نظر است
• چشم هایش آلبالو گیلاس می چیند : در اثر بی خوابی ، اشیا را درهم و تار می بیند
• چوب دو سر طلاست : پیش دو طرف دعوی ، منفور و بی آبروست
• چون دخلت نیست ، خرج آهسته تر کن : مخارج و درآمد آدمی باید متناسب باشد
• چون که صد آمد ، نود هم پیش ماست : وقتی به کمال مطلوب رسیدی ، سایر کمالات خود به خود حاصل می شود
• چیزی که عوض دارد گله ندارد : وضع حاصل پی آمد طبیعی کار شماست
• حرف ح
• حاجی ارزانی : به شوخی به گران فروشان می گویند
• حرف حق تلخ است : وقتی کلام حق ، به زیان شنونده باشد آن را بر نمی تابد
• حرف حق نزن ، سرت را می برند : هر راستی را نباید گفت
• حرف خودت را کجا شنیدی ؟ آنجا که حرف مردم را : غیبت کننده که در حضور شما بد دیگران را می گوید ، بدون شک ، از شما هم در حضور دیگران بد خواهد گفت
• حرف مرد یکی است : مرد از گفتار خود بر نمی گردد
• حساب به دینار ، بخشش به خروار : حسابگری با بخشش منافات ندارد
• حساب ، حساب است ، کاکا برادر : دوستی و خویشاوندی را نباید در معامله دخالت داد
• حنایش رنگی ندارد : بر گفته ها و وعده های او حساب نمی توان کرد
• حواله سر خرمن است : این وعده وفا نخواهد داشت
• حرف خ
• خاک برایش خبر نبرد : وقتی بخواهند از مرده ای بد بگویند ، کلام را با این جمله آغاز می کنند
• خاک مرده پاشیده اند : سکوت و خاموشی کامل آنجا حکم فرماست
• خانه قاضی گرد و بسیار است اما شماره دارد : مال زیاد ، بی حساب هم نیست
• خدا از دهنت بشنود : ای کاش چنان شود که تو می گویی !
• خدا از رگ گردن به آدم نزدیک تر است : خدا شاهد ناظر اعمال آدمی است
• خدا این چشم را به آن چشم محتاج نکند : احتیاج و نیاز ، خواری و زبونی می آورد
• خدا به آدم چشم داده : چرا بد انتخاب کرده اید ؟
• خدا به آدم دست داده : کارهای خود را نباید بر عهده ی دیگران گذاشت
• خدا به آدم عقل داده : چرا نسنجیده و ندانسته عمل می کنی ؟
• خدا بزرگ است : هنوز باید امیدوار بود
• خدا به قدر قلب هر کس می دهد : آدم حسود ، غالبا فقیر و بی بضاعت است
• خدا جای حق نشسته : ستمکار به کیفر زشتکاری خویش می رسد
• خدا خر را دید شاخش نداد : موذی و بدجنس است اما وسیله اذیت ندارد
• خدا را بنده نیست : سرکش و یاغی شده
• خدا کس بی کسان است : خداوند دستگیر درویشان و بینوایان است
• خر بیار و باقالی بار کن : در موردی گفته می شود که معرکه و جنجالی بر سر موضوعی بر پا شود
• خرج که از کیسه مهمان بود ، حاتم طایی شدن آسان بود : عطا و بخشش از مال دیگران سهل است
• خرش از پل گذشت : اکنون که کارش با یاری دیگران به انجام رسیده یاری کنندگان را فراموش کرده است
• خرش به گل مانده : ناتوان شد
• خر ما از کرگی دم نداشت : از بیم زیانی بزرگتر از ادعای خسارت پیشین گذشتم
• خروس بی محل : آن که گفتار و کردار نابجا دارد
• خر و گاو را به یک چوب می راند : رعایت مقام و مرتبه را نمی کند
• خط و نشان کشیدن : تهدید کردن
• خلایق هر چه لایق : توفیق مردمان به قدر شایستگی آنهاست ( من مرده ی این ضرب المثلم )
• خواب خرگوشی : کنایه از غفلت است
• خواب دیدن : به طمع افتادن ( شنیدید میگن باز چه خوابی برامون دیدی )
• خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو : چنان باش که همگان هستند تا رسوا نشوی ( این رو من واقعا تجربه کرد ، عجب تجربه تلخی هم بود )
• خوش را به آب و آتش می زند : برای رسیدن به مقصود به هر کاری دست می برد
• خود را به کوچه علی چپ می زند : برای کسب منفعت یا دوری از ضرر و زیان ، تجاهل می کند ( البته از وقتی کوچه علی چپ افتاد تو طرح دیگه این مثل کاربرد نداره )
• خود را به موش مردگی می زند : برای مصلحتی ، خود را به مریضی می زند
• خودم کردم که لعنت بر خودم باد : آنچه بر سرم رفت نتیجه بی تدبیری خودم بود
• خوشی زیر دلش زده : حال که بخت با او موافق است ، قدر نمی داند
• خون نکرده ام : گناه بزرگی مرتکب نشده ام تا سزاوار این کیفر باشم
• خیابان متر می کند : بیکار است ( این مثل ماله 100 سال پیشه الان باید بگی کارت می سوزاند تا معلوم بشه طرف بیکاره )
• حرف د
• دارندگی و برازندگی : ثروتمندان ، در خور شأن خویش زندگی می کنند .
• دایه مهربانتر از مادر : آن که بیش از حد و نابجا محبت می کند .
• درِ باغ سبز نشان دادن : با وعده و وعید ، فریب دادن .
• در پوست نگنجیدن : از رسیدن به آرزویی بسیار شاد بودن .
• در خانه اگر کس است یک حرف بس است : شنونده اگر عاقل باشد ، اشارتی کافی است .
• درِ خانه ات را ببند ، همسایه ات را دزد نکن : مالت را حفظ کن تا گمان دزدی به کس نبری .
• در دروازه را می توان بست ، دهن مردم را نمی توان بست : بهانه به دست خلق نباید داد ، چون مردم از غیبت و سخن چینی پروا ندارند .
• درد کوه را آب می کند : لاغری در بیماری ، شگفت انگیز نیست .
• درزی (خیاط) در کوزه افتاد : مردی درزی ، بر دروازه ی شهر دکان داشت و کوزه ای به دیوار آویخته بود ؛ هر وقت جنازه ای را از شهر بیرون می بردند ، وی سنگی در کوزه می انداخت و هر ماه سنگ ها را می شمرد . بعد از مدتی درزی خود از دنیا رفت . مردی به سراغ او آمد و دکانش را بسته یافت . از همسایه پرسید درزی کجاست ؟ همسایه گفت « درزی در کوزه افتاد » .
• در کار خیر ، حاجت هیچ استخاره نیست : در انجام کار خیر ، تردید نباید کرد .
• در مثل ، مناقشه نیست : در مثلی که آوردم مقصودم شما نبودید .
• دروغ گو کم حافظه است : دروغ گو ، خود ، خویش را رسوا می کند .
• در هفت آسمان یک ستاره ندارد : بسیار درویش و تهیدست است .
• در ، همیشه به یک پاشنه نمی گردد : اوضاع ، همیشه این طور نخواهد بود .
• دست از جان شستن : برای رسیدن به مقصود ، تن به مرگ دادن .
• دست بالای دست بسیار است : بر زیردستان ، ستم روا نیست . قدرتمند تر از شما هم هست .
• دست به دامن کسی شدن : به کسی پناه بردن .
• دست به دست کردن : تعلل و تسامح کردن .
• دست به دهن : بی چیز و نیازمند .
• دست به سرش کرد : با ارجاع کاری او را از سر خود باز کرد .
• دست به عصا راه رفتن : احتیاط کردن .
• دستِ پیش را گرفته است : با آن کخ خود ستمگر است ، حریف مظلوم و ستم دیده را ، جفا کار می خواند .
• دست راستش زیر سر شما باشد : امید است که شما هم به این خوشبختی برسید .
• دست رد به سینه کسی زدن : خواهش و التماس کسی را نپذیرفتن .
• دستش به پشتش نمی رسد : وقتی داخل خانه می شود ، در را نمی بندد .
• دستش به دهنش می رسد : آن قدر استطاعت مالی دارد که نیازمند دیگران نباشد .
• دستِ شکسته وبال گردن : از تحمل بدخلقی خویشاوندان و دستگیری بستگان تهیدست و
بی چیز ، چاره ای نیست .
• دستم بی نمک است : به هر که نیکی می کنم ، در حق من بدی می کند .
• دسته گل به آب دادن : مرتکب کاری ناسزاوار شدن .
• دستی از دور بر آتش داری : از رنج و سختی کار ، کاملا آگاه نیستی .
• دستی که نمی شود برید ، باید بوسید : وقتی بر حریف غلبه نمی توان کرد ، باید تسلیم شد .
• دل به دریا زدن : با وجود خطر و بیم هلاک ، بر کاری مصمم شدن .
• دل به دل راه دارد : دوستی و محبت ، پیوسته دو سویه است .
• دل دادن و قلوه گرفتن : شیفته وار و مشتاقانه با یکدیگر سخن گفتن .
• دل دل کردن : مردد بودن .
• دمش را روی کولش گذاشت : نا امید و شکست خورده ، برگشت .
• دم ، غنیمت است : فرصت را از دست نباید داد .
• دندان تیز کردن : به چیزی طمع بستن .
• دندان گرد بودن : بر کالاهای خود نرخ گران گذاشتن .
• دندانی که درد می کند باید کشید : زن یا دوست بد را باید ترک گفت .
• دنیا دو روز است : از خوشی های دنیا باید بهره برد
• دنیا محل گذر است : باید بدی کنندگان و دشمنان را بخشود .
• دنیا هزار رو دارد : پیش آمدها را باید در نظر گرفت و احتیاط را از دست نداد .
• دو پا داشت ، دو پا هم قرض کرد : به تندی گریخت .
• دو پا در یک کفش کردن : سماجت و پافشاری کردن .
• دود از سر بلند شدن : بسیار و متعجب و متحیر شدن .
• دود از چراغ خوردن : برای تحصیل دانش ، رنج فراوان بردن .
• دودش به چشم خودت می رود : کیفر این کار زشت را خودت خواهی دید .
• دوری و دوستی : رفت و آمدِ زیاد از حد ، به کدورت و دل آزردگی می انجامد .
• دوست آن باشد که گیرد دست دوست ، در پریشان حالی و درماندگی : دوست خوب هنگام سختی و درماندگی همراه آدمی است .
• دوستیِ خاله خرسه : محبت جاهلانه که بر ضرر محبوب منجر شود .
• دو قرت و نیمش باقی است : با وجود این همه محبت و لطف ، باز هم ناسپاسی می کند .
• ده مَرده حلاج است : بسیار زیرک و کاری است .
• دهنش آستر دارد : غذاهای بسیار گرم را به آسانی می خورد .
• دهنش بوی شیر می دهد : هنوز خلق و خوی بچگانه اش باقی است ؛ بچه است .
• دهنش چاک و بست ندارد : راز نکهدار نیست ؛ بی جهت دشنام و ناسزا می گوید .
• دیگی به دیگ می گوید رویت سیاه : خود او صاحب همان عیب است که در دیگران می جوید.
• دیگران کاشتند ، ما خوردیم ؛ ما می کاریم تا دیگران بخورند : آسایش فعلی ما حاصل رنج
گذشتگان است و بالطبع راحتِ آیندگان ، منوط به سعی و خدمت ماست .
• دیوار حاشا بلند است : انکار کردن سهل است .
• دیوار موش دارد ؛ موش هم گوش دارد : گفتن اسرار با آواز بلند ، نشان از بی خردی است .
• دیواری از دیوار ما کوتاه تر ندیده : ما را از همه ضعیف تر دیده ، از این رو به ما ستم روا می دارد .
• حرف ر
• رخت بر بستن : مردن .
• رشته ها پنبه شدن : رنج و تعبی ، باطل و هدر شدن .
• رفتم ثواب کنم ، کباب شدم : در ازای نیکی بدی دیدم .
• رگ خواب کسی را به دست گرفتن : راه نفوذ و تأثیر در کسی یافتن .
• روده بزرگه ، روده کوچکه را خورد : وقتی از گرسنگی بی تاب شوند گویند .
• روی پایش بند نیست : از پیشآمد حاضر ، بسیار شاد و خوشحال است . ( فکر کنم برا خستگی هم میگن )
• ریشش را در آسیا سفید نکرده : آزموده و با تجربه است .
• ریگ در کفش داشتن : مقصود نهانی داشتن .
• حرف ز
• زاغ سیاه کسی را چوب زدن : در کار کسی تجسس کردن .
• زبان سرخ ، سر سبز می دهد بر باد : نسنجیده سخن گفتن ، پشیمانی در بر دارد .
• زبانم مو درآورد : از بس گفتم خسته شدم .
• زمستان را شبی ، پیران را تبی : پیران در زمستان تحمل سرما را ندارند .
• زمستان رفت ، روسیاهی به زغال ماند : با این که یاری و مدد نکرد ، کار چنان که منظور بود انجام گرفت .
• زنگوله ی پای تابوت : طفل خرد سال مرد پیر .
• زیر آب کسی را زدن : کسی را نزد دیگری منفور کردن ، کسی را از کار بر کنار کردن .
• زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن : کسی را با سخن دروغ و چاپلوسی به نخوت و عجب دچار کردن .
• زیر پای کسی پوست خربزه گذاشتن : با حیله و فریب ، کسی را دچار خطر و زیان کردن ، پاپوش درست کردن .
• زیر پای کسی نشستن : کسی را با وعده ها و گفتارهای دروغین ، فریب دادن .
• زیر کاسه ، نیم کاسه ای است : فریب و حیله ای در این کار پنهان است .
• زیره به کرمان بردن : کار عبث و بیهوده کردن .
• حرف س
• سال به سال دریغ از پارسال : هر چه بگذرد ، اوضاع نا بسامان تر است .
• سایه اش را با تیر می زند : سخت با او دشمنی دارد .
• سبیلش را چرب کردن : به او رشوه دادن .
• ستاره سهیل است : زود به زود نمی توان او را دید ، غیبت او طولانی است .
• سراپا گوش بودن : با دقت شنیدن .
• سر به صحرا نهادن : در غم و اندوهی ، چون دیوانگان را بیابان گرفتن .
• سر بیگناه بالای دار نمی رود : بی تقصیری شخص بیگناه ، عاقبت آشکار می شود .
• سر پیری و معرکه گیری : این کار برای شما که سن و سالی دارید شایسته نیست .
• سرِ رشته گم کردن : راه رسیدن به مقصود را از دست دادن .
• سرش از خودش نیست : جوانمرد و بخشنده است .
• سرش برای فلان کار درد می کند : میل و علاقه همیشگی به آن کار دارد .
• سرش برود زبانش نمی رود : سخت حاضر جواب است . ( حامد رو میگه )
• سرش برود شکمش نمی رود : بسیار پرخور و شکموست .
• سرش به سنگ خورد : به خاطر بی تجربگی و خود رأیی ، از کار نتیجه ای نگرفت .
• سر نا را از سر گشادش می زند : کار را از راه و روش معمول آن انجام نمی دهد .
• سر و ته یک کرباس اند : همگی مثل هم هستند .
• سر و گوش آب دادن : آگاهی و اطلاعی اندک حاصل کردن .
• سری از هم سوا هستند : بسیار با هم دوست و مهربان اند .
• سری را که درد نمی کند ، دستمال نمی بندند : بیهوده دنبال دردسر نباید رفت .
• سفره اش همیشه پهن است : اسرار خود و خانواده اش را به طول و تفصیل برای
دیگران شرح می دهد .
• سگ زرد برادر شغال است : در ناجنسی هر دو مثل هم هستند .
• سگ صاحبش را نمی شناسد : ازدحام مردم در آنجا زیاد است .
• سنبه پر زور است : حریف قوی است .
• سنگ روی یخ شدن : پیش دیگران شرمسار شدن .
• سنگ کسی را به سینه زدن : از کسی حمایت و هواداری کردن .
• سنگ مفت ، گنجشک مفت : کاری است که دستمایه نمی خواهد ، شاید نتیجه هم
بدهد .
• سیاه کاسه : خسیس ، بخیل .
• سیب زمینی است : بی رگ است ، غیور نیست .
• سیلی نقد به از حلوای نسیه : نقد اگرچه کمتر ، از نسیه بهتر .
• حرف ش
• شاخ به شاخ کسی گذاشتن : با قوی تر از خود ، مجادله کردن .
• شاخ و شانه کشیدن : تهدید کردن .
• شاهنامه آخرش خوش است : باید در انتظار پایان کار بود .
• شتر دیدی ، ندیدی : آنچه دیدی ، نادیده انگار .
• شتر سواری و دولا دولا : کار مهم و بزرگ را در نهان نمی توان انجام داد .
• شریک دزد و رفیق قافله : آدم دو رو و منافق .
• شش ماهه به دنیا آمده : در کارها زیاد عجله می کند .
• شکمی از عزا در آوردن : بعد از گرسنگی طولانی ، غذایی گوارا خوردن
• شلم شوربا : بی نظم و ترتیب .
• شمشیرش به ابر می رسد : مقتدر و تواناست .
• شنیدن کی بود مانند دیدن : شنیده ها را نباید باور کرد .
• شورش را در آوردن : زیاده روی و از حد گذشتن .
• شیر خشتی مزاج است : با همه کسی می تواند زندگی کند .
• شیر مرغ : چیز نایاب .
• شیره به سر کسی مالیدن : کسی را به ناچیزی خرسند کردن .
• شیری یا روباه : کامروا باز گشته ای یا ناکام ؟
• حرف ص
• صابونش به تن من هم خورده : زیان و آسیبش به من هم رسیده .
• صد تا چاقو بسازد ، یکیش دسته ندارد : پیوسته وعده های دروغ میدهد .
• صد تا مثل تو را لب چشمه میبرد ، تشنه بر می گرداند : بسیار مکار و حیله گر است .
• حرف ط
• طوطی وار : گفتاری بی تعقل .
• طوق بر گردن : مطیع و فرمانبردار .
• حرف ظ
• ظاهر و باطنش یکی است : بی ریا و یکدل است .
• ظلم ، عاقبت ندارد : ستمگر به سزای اعمالش میرسد .
• حرف ع
• عاقبتش مثل عاقبت یزید شده است : در آخر عمر ، بدبخت و سیه روزگار شده .
• عجله کار شیطان است : در کارها باید صبور و محتاط بود .
• عدو شود سبب خیر ، اگر خدا خواهد : با خواست خدا چه بسا که حوادث ناگوار به خیر و صلاح بینجامد .
• عقلش پاره سنگ میبرد : دیوانه است .
• عقل که نیست جان در عذاب است : نادان راه آسان کارها را نمی داند و خود را به سختی می اندازد .
• عقل مردم به چشمشان است : غالب مردم آنچه را که ببینند ، تقلید می کنند .
• حرف ف
• فردا را که دیده است ؟ : دم را غنیمت شمار و خوش باش .
• فردا هم روز خداست : لازم نیست همه کارها را امروز انجام دهید .
• فکر نان کن که خربزه آب است : امور سطحی و کم ارزش را رها کن و به مسائل مهم تر بیندیش .
• فیلش یاد هندوستان کرده : به یاد گذشته ها و خاطراتش افتاده است .
• حرف ق
• قافیه تنگ شدن : کار به تنگنا افتادن .
• قباله کهنه جایی بودن : از ابتدای کار به همه چیز آن آگاه بودن .
• قربان بند کیفتم تا پول داری رفیقتم : وصف حال افرادی است که رفاقتشان به مال و ثروت بسته است .
• قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود : با قناعت و صرفه جویی می توان به عزت و توانگری رسید .
• قلم در کف دشمن است : آنچه می گوید یا می کند مبتنی بر دشمنی است .
• قیمت خون باباش می گوید : خیلی گران می فروشد .
لطفا تا باز شدن کامل عکسها شکیبا باشید
مراسم سنتی و ملی ورف.چال یا برف.چال که نمادهای یک سنت حسنه و کم.نظیر با بیش از پانصد سال قدمت در کشور است اکنون ورای فراموشی و اضافه شدن برخی برنامه ناموزون را بیش از پیش به خود می.بیند.. این مراسم همه ساله در نیمه دوم اردیبهشت ماه در روستای زیبای اسک بخش لاریجان در فاصله 85 کیلومتری شهرستان آمل در مسیر جاده هراز واقع شده است.
در دوران قدیم به منظور تامین آب دام.ها و حتی انسان به درایت عالم بزرگوار سید حسن ولی چاله.ای عمیق در دامنه کوه دماوند حفرشد تا با پرشدن برف.های دامنه.های قله، مشکل کم.آبی تابستان که گریبانگیر مردم منطقه می.شد را برطرف کند.
این مراسم همه ساله و قبل از ذوب شدن آخرین برف.های زمستانی با شکوه خاصی و با حضور چند هزار نفری مردم منطقه برگزار می.شود و دوستدارانی از سراسر کشور برای تماشای این مراسم به روستای اسک می.آیند.
تاریخ اجرای این مراسم از قبل توسط بزرگان محل به عموم اطلاع داده می.شود تا در این روز تمام. مردان روستای اسک در مراسم ورف چال حضور داشته باشند.
در روز مراسم مردان اسک صبح زود با در دست داشتن ناهار، میوه و چای از روستا بیرون می.آیند و امور و زمام روستا را موقتاً به زن.های روستا می.دهند تا مراسم زن.سالاری را با برنامه.هایی همچون عروس و داماد و شاه و وزیر است را برگزار کنند.
زنان روستا برای تحقق بخشیدن به هدف خویش از میان خود زنی (حاآمی) را بر می.گزینند تا وی به نظام حکومتی که به طور موقت در روستا ایجاد شده سروسامان بدهد، حکومت زنان را در قدیم مادر شاهی هم می.گفتند.
در این روز ورود هر مردی به داخل روستا جلوگیری می.شود در صورتی که مردی به تذکرات و اخطارهای زنان توجهی نکند و داخل روستا شود به شدت با چوب دستی زنان روستا تنبیه می.شود.
مردان روستا پس از رسیدن به محل ورف چال با رفتن به سمت مناطق پوشیده از برف و آوردن قطعه.های بزرگی از برف و ریختن در چاهی مورد نظر که عمق و ارتفاعی زیاد هم دارد بخشی از مراسم خود را برگزار کرده باشند.
پس از پرشدن چاه از برف و پوشاندن در چاه، در پذیرایی گروهی در اطراف چاه با غذایی با خود آورده بودند، شرکت می.کنند، نماز جماعت می.خوانند و پس از یک روز شاد و خاطره.انگیز به روستا برمی.گردند.
چگـونه اوضـاع مالی خود را کنتـرل کنیـم؟
هرچند با افزایش گرانی در سالهای اخیر کمتر شخصی است که بتواند براحتی با تبعات آن کنار بیاید و زندگیش را براحتی سامان ببخشد ولی از آنجا که نمیتوان دست روی دست گذاشت، شاید بتوانیم با بکارگیری برخی ابتکارات، تا اندازه ای هرچند جرئی فشار و تاثیر این تورم افسارگسیخته را کاهش دهیم. در این ایمیل قصد داریم توصیه هایی را به شما دوستان عزیز ارائه دهیم تا بتوانید به سادگی نه تنها در سی روز ماه پول داشته باشید بلکه بتوانید مقداری از این پول را نیز ذخیره کنید. البته این بستگی به دخل و خرج و همینطور چگونگی مخارج زندگی هر فرد دارد ولی در هر صورت بسیار کارآمد است ...
1. از خرید موادی که ضرورت چندانی ندارند، بپرهیزید. بعضی مواقع ما وسایل یا احتیاجاتی را برآورده می کنیم که به آنها نیازی نداریم و فقط آنها را خریداری می کنیم که شاید یک روز به کار آیند.
2. اهل گردش هستید ؟ اگر فردی هستید که مدام به بیرون می روید و اهل گردش هستید بهتر است به جای اینکه هزینه ای را بابت تاکسی یا وسایل حمل و نقل پرداخت کنید، مسیرهایی که کوتاه هستند را پیاده طی کنید تا هم سلامت باشید و هم اینکه پس اندازی کرده باشید.
3. در فروشگاه مواد غذایی، چشمان خود را به خوراکی های وهم برانگیز ببندید و اجازه ندهید که شما را برای خریدن شان تشویق کنند.
4. هنگامی که پول به دست تان می رسد، در یک لحظه به فکر خرید می افتید ؟ این فکر را از خود دور کنید و تنها مقداری از پول را برای این کار اختصاص دهید نه تمام مبلغ پول.
5. هر ماه مبلغی از مقدار پول را هر چقدر هم کم به خرید یک شی با ارزش اختصاص دهید مانند خرید یک سکه کم عیار، و غیره.
6. اگر در بورس سهام دارید، برای جلوگیری از ولخرجی های زیاد می توانید هر ماه یک سهم به سهامتان اضافه کنید.
7. مصرف خوراکی را کاهش دهید: مقدار مواد خوراکی که مصرف می کنید را کاهش دهید : موادی مانند روغن خوراکی، برنج و غیره.
8. مقدار مصرف مواد شوینده را کمتر کنید : برای شستن لباس کمتر از همیشه پودر لباسشویی استفاده کنید.
9. برای عصرانه به رستوران بروید : اگر با دوستان خود زیاد به رستوران می روید، سعی کنید در ساعات عصر این کار را انجام دهید. چون مسلما قیمت یک عصرانه ساده مثل قهوه، چای با کیک بسیار کمتر از وعده ناهار یا شام است.
10. ورود نظافتچی ممنوع : اگر خانم هستید و در حال خواندن این مقاله به جای اینکه از یک نفر برای انجام کارهای منزل کمک بگیرید بهتر است هر روز خودتان یک قسمت از کارها را انجام دهید تا نظافت منزل هر روز انجام شود و نیاز به گرفتن کمک برای انجام کارهای منزل نباشید. در این صورت شما می توانید پولی را که قصد دادن به خانم نظافت چی را داشتید ذخیره کنید.
11. راه حلی برای به دست آوردن پول هر چند ناچیز: جای خالی شامپو، شوینده، کاغذهای بی مصرف را دور نیاندازید. شما می توانید این مواد را به مکان های خاصی تحویل دهید تا هم چرخه تجزیه و ساخت دوباره این مواد انجام شود و هم اینکه مبلغی را بابت تحویل این مواد دریافت می کنید. درست است که این مبلغ بسیار ناچیز است و به چشم نمی آید اما شما می توانید با همین مبلغ کم بعضی از نیازهای روزمره تان را بدون کم شدن صندوق مالی تان انجام دهید.
12. کارهای گذشته را ادامه ندهید: برای اینکه پول تان ذخیره شود باید کمی از کارهایی که در گذشته انجام می دادید، چشم پوشی کنید. مانند : لباس هایتان را خودتان اتو کنید و دیگر به خشک شویی ندهید، کفش هایتان را خودتان واکس بزنید و به کفاشی ندهید و غیره.
13. با دوستان تان دوره برگزار می کنید ؟ اگر با دوستانتان دوره دارید و هر ماه یکدیگر را ملاقات می کنید به جای اینکه به منزل یکدیگر بروید یا اینکه به رستوران بهتر است به محیط های سالمی مانند پارک بروید هم از هوای آزاد استفاده می کنید و نیز روحیه شما عوض می شود. این کار دارای چندین فایده می باشد : شما می توانید در هزینه ها صرف جویی کنید، از محیط تکراری منزل نیز خارج شوید.
14. تولد یکی از نزدیکان تان نزدیک است ؟ چرا همیشه با کادو دادن باید عشق و علاقه خود را اثبات کنید، با رفتار صحیح، محبت می توانید بهترین هدیه را بدهید. سعی کنید هر روز سال برایتان به مانند تولد باشد نه یک روز خاص. بسیاری از افراد فکر می کنند اگر یک هدیه گران قیمت بدهند باعث می شود که فرد مقابل رفتارهای گذشته شان را فراموش کند. اما باید بدانید هر فردی طالب رفتار خوب و صحیح است نه کادوهای گران قیمت که فقط مختص یک روز هستند.
15. توصیه می کنیم در آخر هر فصل خرید کنید : زیرا در آخر هر فصل تمام فروشگاه ها اجناس خود را به حراج می گذارند و شما می توانید همان جنس و کالا را با قیمت نازل تری خریداری کنید.
این کار شما چندین فایده دارد : برای مثال خرید پوشاک. زمانی که در آخر فصل خرید کنید، در تمام طول سال و برای هر ماه از سال بهترین و شیک ترین پوشش را دارید در عین اینکه پول تان را پس انداز کرده اید. اجناس گران نیز نخریده اید.
16. در بعضی موارد پس انداز و آینده نگری اصلا درست نیست : یکی از این موارد بیمه نامه ماشین است. شما نباید در این مورد خساست به خرج دهید باید ماشین خود را از هر لحاظ بیمه کنید. یا بیمه ای که برای خودتان در نظر دارید را هر ماه پرداخت کنید زیرا در هنگام بیماری این بیمه نامه ها کمک وافری به شما می کنند.
17. غذایی که شبها مصرف می کنید را مختصر کنید : غذایی شبها را به جای اینکه از بیرون تهیه کنید و یااینکه به پخت و پز مشغول شوید با یک غذای ساده بگذرانید. غذای شب باعث چاقی شما می شود و چاقی نیز ام الامراض است و بیماری های دیگر را برمی انگیزد.
18. در مصرف آب، برق، گاز و تلفن نیز صرفه جویی کنید تا مبلغ فیش های پرداختی شما کاهش یابد: از لامپ های کم مصرف استفاده کنید، زمانی که از خانه بیرون می روید چراغ ها را خاموش کنید اگر پنجره را باز می کنید دستگاه های تهویه ای مانند کولر را خاموش کنید.
19. برای مهمانی ها چند مدل غذا طبخ می کنید ؟ اگر همکارانتان یا دوستان تان را به منزل دعوت کرده اید به جای اینکه چندین مدل غذا درست کنید، یا از بیرون غذا سفارش دهی، بهتر است خودتان غذا را بپزید و اینکه تنها یک مدل غذا آماده کنید.
20. نوشیدنی های گران و مضر را تحریم کنید : اگر هر روز عادت به نوشیدن، نوشیدنی هایی مانند کوکا، فانتا و ... دارید آنها را حذف کنید. علاوه بر اینکه این نوشیدنی ها برای شما مضر هستند و باعث می شوند که به بیماری های دیابت، چاقی مبتلا شوید و سلامتی شما را به خطر می اندازند، همین طور باعث می شوند که شما هر روز مقداری از پول خود را برای خرید این مواد خوراکی خرج کنید.
21. اگر ماهانه مقدار زیادی پول به فرزندان تان می دهید، این مقدار را کاهش دهید. اجازه ندهید که فرزندتان به بهانه های مختلف از شما پول توجیبی بگیرد، مبلغی را برای ماهیانه او مشخص کنید و در اول هر ماه آن مبلغ را به او پرداخت کنید نه اینکه هر زمانی که خواست از شما تقاضای پول کند و شما هم بعد از کمی ناراحتی و گله مندی مبلغ را به وی واگذار کنید.
22. سیگار می کشید؟ اگر فردی هستید که در طول روز و هفته چندین پاکت سیگار مصرف می کنید توصیه می کنیم مقدار استعمال سیگار را کاهش دهید، سیگار در عین اینکه سرطان زاست باعث می شود که در ماه مبلغ زیادی را به سیگار اختصاص دهید. اگر مبلغ هایی که در ماه بابت خرید سیگار هزینه می کنید را مورد توجه قرار دهید بسیار تعجب می کنید زیرا این مبلغ زیاد و چشم گیر خواهد بود.
23. آیا عادت به تفریح دارید ؟ چرا به جای اینکه تفریحات بیرون از منزل را انتخاب کنید، تفریحات داخل منزل را انتخاب نمی کنید. در صورتی که از منزل خارج شوید باید هزینه بنزین ماشین یا کرایه تاکسی را صرف کنید اما در داخل منزل نیز می توانید تفریحات سالمی داشته باشید و اوقات فراغت تان را پر کنید. تفریحاتی مانند دیدن فیلم های روز دنیا، بازی پازل، مطالعه کردن، صحبت کردن با همسر یا اعضای خانواده و غیره.
24. در ماه چقدر حقوق می گیرید ؟ مقدار حقوق ماهیانه خود را محاسبه کنید. اجازه ندهید خرج های شما برابر حقوق ماهیانه تان باشد. اگر این طور است خرج های بی مورد را ادامه ندهید.
25. برای هر روزتان مبلغی را کنار بگذارید : برای هر روزتان مبلغی را کنار بگذارید، هزینه تاکسی، مترو و... ، در پایان روز هر مبلغی که برایتان باقی مانده است را در یک قلک یا صندوقی قرار دهید و تا چند ماه شمارش این سکه ها و اسکناس های کوچک را نداشته باشید تا کمی بر آنها افزوده شود.
26. آیا زیاد با تلفن صحبت می کنید ؟ اگر از آن دسته از افراد هستید که با تلفن زیاد صحبت می کنند سعی کنید، کمتر با دوستانتان صحبت کنید و بیشتر ملاقات حضوری داشته باشید یا از طریق اینترنت و ابزارهایی مانند یاهو مسنجر و... با آنها در ارتباط باشید تا هزینه مکالمات روزمره شما بخصوص هزینه تلفن های خارج از کشور و راه دور پائین بیاید.
27. نحوه استفاده از ماشین لباس شویی و ظرف شوئی : لباس هایی که در لباس شوئی هستند را چند روز یک بار شستشو می دهید ؟ سعی کنید لباس ها را هفته ای یک بار شست و شو دهید و در رابطه با استفاده از ظرف شوئی نیز، در پاسی از شب که مصرف هزینه های برق کمتر است و دیگر ظرفی کثیف نمی شود، استفاده کنید.
28. مبالغی که خرج می کنید را یادداشت کنید : اگر شما هر روز مبلغی که خرج می کنید را یادداشت کنید باعث می شود آگاهی بیشتری داشته باشید و بدانید که در چند روز آینده پولتان تمام می شود پس کمی با درایت بیشتری، پولتان را خرج میکنید.
29. از کارت های اعتباری استفاده کنید : اگر شما فردی هستید که مدام از مترو و اتوبوس های تندرو استفاده می کنید، توصیه می کنیم به جای اینکه هر روز بلیط مترو یا مبلغی را بابت استفاده از اتوبوس هزینه کنید از کارت های اعتباری مخصوص استفاده کنید تا در هزینه و زمان صرفه جویی کرده باشید.
30. در آخر ماه : در آخر هر ماه، مبلغی را که پس انداز کرده اید به یک حساب سپرده انتقال دهید تا پولی در دسترس شما نباشد که به فکر خرج کردنش باشید و هم اینکه مبلغی به عنوان سود به حساب شما در آخر هر ماه اضافه می شود و بدین ترتیب پول شما رشد بیشتری می کند.
سوپـر خـودروهای سـال 2012 کدامنـد؟
خودروی قانونی به هر وسیله نقلیه ای گفته می شود که مطابق قوانین گواهینامه تردد در خیابان های شهری را داشته باشد. برخی از شرکت های جهان خودروهای بسیار گران قیمتی برای تردد در شهر تولید می کنند. این خودروها به علت طراحی خاص بدنه، وزن، قدرت موتور و سرعت نسبت به مدل های متوسط شهری بسیار متفاوت هستند، قیمت آنها هم نسبت به نمونه های مشابه با تفاوت بسیار زیادی بالاتر است. اما گران ترین خودروهای جهان، کدام خودروها هستند؟
سال 1931 کارخانه بوگاتی خودرویی با مدل رویال کلنر کوپه تولید کرد که 8 میلیون و 700 هزار دلار قیمت داشت؛ چیزی نزدیک به 15 میلیارد تومان، خیلی سخت است فکر کنیم کسی حاضر باشد برای خرید یک اتومبیل 15 میلیارد تومان خرج کند. با این حال آدم هایی هستند که آنقدر هزینه می کنند تا برای مجموعه شخصی شان چنین خودروهایی بخرند. مطمئن باشید تمام رویال کلنرهای تولیدشده توسط بوگاتی هم به فروش رفته به گونه ای که سال 2011 هیچ نمونه ای از آن برای فروش در بازار باقی نمانده است. در ادامه این ایمیل فهرستی از گران ترین خودروهای جهان در سال 2012 که حداقل دو نمونه از آنها در بازار برای فروش وجود داشته باشد را حضور شما دوستان معرفی می کنیم.
1. بوگاتی ویرون سوپر اسپرت (Bugatti Veyron Super Sport)
این خودرو با حداکثر سرعتی معادل 430 کیلومتر در ساعت صفر تا صدی معادل 4/2 در ثانیه دارد. این خودرو با موتور 8000 سی سی و 1200 اسب بخار قدرت 2 میلیون و 400 هزار دلار (4 میلیارد و 500 میلیون تومان) قیمت دارد. پنج سال پیش بوگاتی ویرون مسابقه پرسرعت ترین خودروی شهری را به خودروی اس اس سی آلتیمیت آئرو SSC Ultimate Aero باخت، اما سال 2010 بوگاتی با تولید مدل سوپر اسپورت این خودرو مجددا موفق شد عنوان سریع ترین خودروی شهری را از آن خود کند. مدل اصلی این خودرو 407 کیلومتر در ساعت سرعت داشت و با توان 1001 اسب بخار 1 میلیون و 700 هزار دلار قیمت داشت.
2. استون مارتین یک 77 (Aston Martin One 77)
اسم این خودرو با عنوان یک 77 گویای همه چیز است. زیبایی و قدرت در یک خودرو که تنها 77 نمونه از آن تولید شده. قیمت این خودرو 1 میلیون و 850 هزار دلار (3 میلیارد و 500 میلیون تومان) است، توان آن 750 اسب بخار است. این خودرو صفر تا 100 کیلومتر بر ساعت را در 4/3 ثانیه طی می کند و می تواند حداکثر با سرعت 354 کیلومتر در ساعت حرکت کند. تولید این خودرو از سال 2009 آغاز شده و قرار است به محض ساخته شدن هفتاد و هفتمین نمونه آن، تولیدش متوقف شود.
3. پاگانی زوندا کلینک رودستر (Pagani Zonda Clinque Roadster)
مقام دوم فهرست گران ترین خودروهای جهان را استون مارتین با پاگاتی قسمت کرده است. خودروی زوندا کلینک این شرکت با قیمتی معادل 1 میلیون و 850 هزار دلار (3 میلیارد و 500 میلیون تومان) یکی از زیباترین خودروهای موجود در بازار است. 350 کیلومتر در ساعت حداکثر سرعت این خودرو است و صفر تا صد آن مانند همتای بریتانیایی اش در فهرست 4/3 ثانیه است، شرکت ایتالیایی پاگانی از این خودرو در مدنای ایتالیا و قاهره مصر از سال 1999 تاکنون 207 نمونه تولید کرده است.
4. لامبورگینی رونتون (Lamborghini Reventon)
پرقدرت ترین و گران ترین خودروی تولید شده توسط شرکت ایتالیایی لامبورگینی تاکنون مدل رونتون است. این خودرو 1 میلیون و 600 هزار دلار (3 میلیارد و 500 میلیون تومان) قیمت دارد. این خودرو در 3/3 ثانیه از حالت توقف به سرعت 100 کیلومتر در ساعت می رسد و با حداکثر سرعتی معادل 340 کیلومتر در ساعت حرکت می کند. یکی از دلایل اصلی گرانی این مدل لامبورگینی کمیابی آن (تنها 20 نمونه از آن تولید شده است) و البته طراحی بسیار دقیق و منحصر به فردش است.
5. کانیگسگ آگرا آر (Koenigsegg Agera R)
شرکت سوئدی کانیگسگ مدل آگرا آر را از سال گذشته تولید می کند که قیمتی برابر با رقیب ایتالیایی اش لامبورگینی رونتون یعنی 1 میلیون و 600 هزار دلار (3 میلیارد و 500 میلیون تومان) دارد. صفر تا صد این خودروی سوئدی 8/2 ثانیه است و توانایی حرکت با حداکثر سرعت 435 کیلومتر در ساعت را دارد. اما شرکت کانیگسگ سرعت این خودرو را با استفاده از ابزار الکترونیکی در سطح 380 کیلومتر در ساعت محدود کرده. شما برای اینکه یک بار بتوانید از حداکثر سرعت این خودرو بهره مند شوید می توانید چند برگ درخواست رسمی برای شرکت بفرستید.
6. میباخ لاندالت (Maybach Landaulet)
شرکت آلمانی میباخ خودروی لاندالت خود را براساس طراحی قدیمی خودروهای لاندالت با دو کابین سرپوشیده راننده و بدون سقف مسافر طراحی کرده است. این خودرو که اولین بار سال 2007 در نمایشگاه بین المللی خودروی خاورمیانه در دبی رونمایی شد، به صورت محدود در اشتوتگارت آلمان تولید می شود و 1 میلیون و 380 هزار دلار (2 میلیارد و 600 میلیون تومان) قیمت دارد. این خودرو گران ترین خودروی صندوق دار (سدان) در جهان محسوب می شود و صفر تا صد آن 2/5 ثانیه است.
7. زنوو اس تی1 (Zenvo ST1)
شرکت دانمارکی جدید التاسیس زنوو از سال 2008 تولید خودروهای لوکس خود را آغاز کرده است. این شرکت در جزیره زیلند قرار دارد. اولین مدل اس تی 1 این شرکت سال 2009 با قیمتی معادل 1 میلیون و 325 هزار دلار (1 میلیارد و 330 میلیون تومان) به بازار فرستاده شد. از این خودرو تنها 15 نمونه تولید شده و قرار است با متوسط تولید 3 خودرو در سال، کارخانه این شرکت در آمریکا، ساخت نمونه های جدید آن را برای فروش در آمریکا ادامه دهد. با وجود کمیابی نمونه های این خودرو شرکت زنوو به خریدارانش وعده می دهد. در صورت خرابی خودرو تعمیرکار سیار این شرکت به سرعت با هواپیماهای اختصاصی در محل خرابی حاضر می شود.
8. مک لارن اف1 (Mclaren F1)
سال 1994 مک لارن ناف 1 گران ترین و سریع ترین خودروی بازار بود. با قیمتی معادل 970 هزار دلار (1 میلیارد و 850 میلیون تومان) مک لارن اف 1 حتی 15 سال پس از تولیدش هنوز یکی از گران ترین خودروهای جهان محسوب می شود و با سرعت فوق العاده 386 کیلومتر در ساعت همچنان یکی از پرسرعت ترین خودروهای خیابانی جهان است. صفر تا صد این خودرو 2/3 ثانیه است. طراحی داخلی خودرو با تک صندلی راننده که وسط کنسول جلوی خودرو قرار گرفته و توانایی جا دادن دو مسافر. آن را از اکثر خودروهای دیگر متمایز می کند.
9. فراری انزو (Ferrari Enzo)
بدون شک فراری انزو پرفروش ترین و پرطرفدارترین سوپر خودروی جهان محسوب می شود. بین سال های 2002 تا 2004 از این خودرو بیش از 400 نمونه تولید شده است. نام این مدل فراری از اسم موسس کارخانه فراری در سال 1929 (انزو فراری) گرفته شده است. هر خودرو از این مدل با قیمتی بیش از 1 میلیون دلار فروخته شده است. نمونه های باقیمانده فراری انزو در بازار امروز 680 هزار دلار (1 میلیارد و 27 میلیون تومان) قیمت دارند اما هنوز هم در حراجی ها کمتر از یک میلیون دلار فروخته نمی شوند. سرعت این خودرو 350 کیلومتر بر ساعت و صفر تا صد آن 3/4 ثانیه است.
10. اس اس سی آلتیمیت آئرو (SSC Ultimate Aero)
با مشاهده قیمت 654 هزار دلاری (1 میلیارد و 24 میلیون تومان) این خودرو، آن را دست کم نگیرید. اس اس سی هم در فهرست سریع ترین خودروها، سومین خودروی قانونی خیابانی است. با سرعت حداکثر 415 کیلومتر در ساعت و صفر تا صد 7/2 ثانیه ای، این خودروی آمریکایی که توسط شرکت شلبی سوپر کارز یا اس اس سی تولید می شود قیمتی کمتر از نصف بوگاتی ویرون دارد، اما آنقدر قدرت دارد که با گران ترین خودروی جهان مسابقه بدهد. از این مدل خودرو از سال 2006 تاکنون تنها 25 نمونه ساخته شده است.
11. آسکاری ای 10 (Ascari A10)
شرکت آسکاری بریتانیا مدل ای 10 خود را با سرعتی معادل 345 کیلومتر در ساعت و صفر تا صد 6/2 ثانیه ای با سرمایه گذاری یک میلیونر آلمانی در بانبری بریتانیا تولید می کند. از این خودرو که از یک موتور تغییریافته بی ام و بهره می برد، قرار است 50 نمونه ساخته شود. این خودرو را پل براون یکی از طراحان سابق خودروهای مسابقه فرمول یک طراحی کرده است.
بازنشر:www.jazin.parsiblog.com
دلفینهایی که به ماهیگیران کمک میکنند !!!!
روابط انسانها و دلفینها در شهر لاگونا، برزیل شکل عجیبی به خود گرفته و حتی دانشمندان نیز علت آن را درک نکردهاند، چرا که دلفینهای این منطقه یک گروه کوچک از ماهیگیران را در رسیدن به ماهیها یاری میکنند.
یک گروه از دلفینهایی که به آنها دلفینهای پوزه بطری گفته می شود با تکان سر و دم خود شاه ماهی ها را به سمت ماهیگیرها هدایت می کنند، سپس به ماهیگیرها آب می پاشند تا به آنها بگویند که صید آنها آماده است.
براساس اظهارات ماهیگیران محلی و محققانی که دو سال به مشاهده این رفتار پرداخته اند و تلاش کرده اند توضیحی برای آن پیدا کنند، این رفتار عجیب دلفینهای پوزه بطری طی نسلها ادامه یافته است.
درحالی که دلفینها به آهستگی شاه ماهی ها را داخل تورها هدایت می کنند، ماهی هایی که از آب بیرون می پرند به چشم می خورند
دلفینهای یاری رسان، نقاط خاکستری نشان دهنده ماهی ها و نقاط سیاه نشان دهنده قایقهای ماهیگیران درحال انتظار است
ماهیگیران در صف و در انتظار کمک دلفینها
محققان با انتشار مقاله ای درباره ساختارهای جامعه دلفینهای پوزه بطری که به ماهیگیران کمک می کنند این رفتار را توضیح داده اند. محققان دریافتند که از هر 150 دلفین، 50 دلفین به ماهیگیران کمک می کنند و سایرین کنار می مانند.
این 50 دلفینی که به ماهیگیران کمک می کنند درست مثل سگ گله عمل می کنند، سگی که تلاش می کند گله را گردهم جمع کند و این دلفینها تلاش می کنند شاه ماه ها را ( ماهیهای کوچک و نقره ای رنگ ) را به سمت ماهیگیران هدایت کنند.
وقتی دلفینها نزدیک می شوند سر یا دم خود را به آب می زنند و این لحظه ای است که ماهی ها داخل تور ماهیگیران افتاده است.
محققان دریافته اند که این 50 دلفین اجتماعی ترین دلفینها در جامعه خود هستند و از سوی دیگر می خواهند بدانند که چگونه می توان دلفینهای جوان را تربیت کرد تا به این شیوه اجتماعی شوند.
این مسئله که کمک به ماهیگیران چه نفعی برای دلفینها دارد، هنوز برای محققان به عنوان یه راز باقی مانده است چرا که دلفینها در این فرآیند هیچ غذایی کسب نمی کنند.