ایراد “برابری” این است که ما پیوسته آرزو میکنیم با انسانهای بالاتر از خودمان برابر باشیم.((هکتور والدز))
************************************
عشق عبارت است از اشتیاق به دست آوردن خوبی برای همیشه.((افلاطون))
************************************
مردان بزرگ فقط آرمانهای خود را نمایش داده اند.((نیچه))
************************************
امید، ستون نگهدارندهی جهان است و رویای انسانی بیدار.((پلینی د الدر))
************************************
آنان که آرزو دارند میان افراد نادان، خردمند به نظر برسند، میان خردمندان، نادان به نظر میرسند.((کوئینتیلیان))
************************************
موفقیت در آرزوها، نسبت مستقیم با قدرت اراده ی ما دارد.((دیل کارنگی))
************************************
این خواست خداوند است که آرزوی درست دل هر انسانی را برآورد. چه بسیار پیش آمده که آدمی با دیدن عیبهای خودش در دیگران شفا یافته است. موفقیت پیش رفتن است، نه به پایان رسیدن.((آنتونی رابینز))
************************************
از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی دست نایافتنی، خود، کامیابی و پیشرفت بزرگی است.((ویلیام شکسپیر))
************************************
جانوری که طعمه ی خود را با دندان می درد نیز ممکن است خوشبخت باشد، ولی تنها انسان می تواند نسبت به همنوع خود محبت کند و این والاترین دستاوردی است که آدمی می تواند آرزو کند.((سولژنیتسین))
************************************
انسانی که براستی جدی است و با شوق فراوان، خواستار درک درستی و عشق است، اصولاً هیچ مفهوم یا تصویری در ذهن ندارد؛ او تنها در “آنچه که هست”، زندگی می کند.((کریشنا مورتی))
************************************
شما ناگزیر از خواستن هستید. خواستن و پرسیدن، یکی از نیرومندترین رازهای کامیابی و خوشبختی است که تاکنون نسبت بدان کوتاهی شده است.((پرسی راس)) ************************************
چشم براه مباش؛ زمانه هرگز به مراد دل ما نخواهد بود.((ناپلئون هیل))
************************************
اگر همیشه همان کاری را بکنی که بارها انجام داده ای، نباید امید داشته باشی که چیز تازه ای به دست می آوری.((؟)) ************************************
این شما هستید که سرپرستی گزینش و مدیریت اندیشه های خود را بر عهده دارید، تا آنها بتوانند جلوه های برآمده از آرزوهای زندگی تان را پشتیبانی کرده و آشکار سازند.((جک کانفیلد))
************************************
این باور تو است که تو را به خواسته هایت می رساند، مگر اینکه شهامت خواستن آن را نداشته باشی.((جک کانفیلد)) ************************************
هرگز نمی توان به خواست خود رسید، مگر اینکه خود نسبت به آن، شناخت و آگاهی داشته باشیم.((باربارا دی انجلیس)) ************************************
یک شخص نباید امید و آرزوهایش را از دست بدهد. آنها مشوق ها و برانگیزاننده های نیرومندی برای آفرینش، عشق ورزیدن و زندگی پر شور و درازمدت هستند.((الکساندر بو گومولتز))
************************************
آوایی که از ژرفای وجودمان می شنویم، روح امیدوار را ناامید نخواهد کرد.((ویلیام شکسپیر))
************************************
نخستین آرزوی یک نویسنده این است که بگذارد کسی کتابش را بخواند.((جان اشتاین بک))
************************************
یک زندگی اجتماعی والا هرگز نمی تواند این توانایی را داشته باشد که تجربه های ژرف پر معنایی [ =چَمی ] را بدون خواست خود در دسترس مان قرار دهد.((گیل لیندن فیلد))
************************************
غذاهایی کامل برای سرماخوردگی
دکتر علی اکبر سهیلی آزاد با بیان اینکه بعضی افرادی که دچار بیماریهای عفونی از قبیل سرماخوردگی میشوند ممکن است دچار سوءتغذیه نیز باشند، اظهار داشت: آب و هوا نقش بسیار مهمی در شکل گیری این بیماری ها دارد بهطوریکه در فصل سرما بدن با توجه به تغییرات فیزیولوژیکی میخواهد دمای خود را با محیط سازگار کند.
وی سرما را عامل تحریک غده هیپوتالاموس در مغز دانست و گفت: با تحریک این غده، دو هورمون از تیروئید به داخل جریان خون ترشح و به تمام سلولهای بدن انتقال مییابند که سبب نفوذ مولکولهای انرژی زا مثل گلوکز و اسیدهای چرب به داخل سلولها میشوند که با سوختن آنها بدن گرمای مورد نیاز خود را برای مقابله با سرما به دست میآورد و به این ترتیب در فصل زمستان بدن به انرژی بیشتری نیاز دارد.
وی با تاکید بر اینکه مواد مغذی از دست رفته به دلیل سرماخوردگی باید از طریق یک برنامه غذایی متعادل تامین شوند، اظهار کرد: مصرف سوپ و آش در این دوران میتواند مقدار آب زیادی که بدن از دست داده را تامین کند و همچنین این غذاها به دلیل داشتن غلات و حبوبات مواد مغذی مثل ویتامینهای گروه ب، نیاسین و اسید فولیک را در بدن افزایش میدهند و با داشتن نمک، سدیم و پتاسیم را به بدن برمیگردانند.
این متخصص تغذیه با اشاره به اینکه بیش از 100 ویروس در ایجاد سرماخوردگی نقش دارند، گفت: در این بیماری که ویروسهای مختلف عامل آن هستند معمولا درجه تب پایین ولی در مورد ویروس آنفلوانزا میزان تب به مراتب بالاتر است و حتی احتمال رسیدن تب به بیش از 38 درجه نیز وجود دارد. وی ادامه داد: بالا رفتن درجه تب موجب از دست دادن بیش از حد مواد قندی و آب به همراه مواد مغذی میشود بهطوریکه اگر تب و عفونت بیش از یک هفته طول بکشد با توجه به سوخت و ساز بالا که معمولا همراه با اسهال و استفراغ و بیاشتهایی است فرد بهشدت دچار کاهش وزن میشود.
این متخصص در پایان با اشاره به اهمیت مصرف ویتامین A درکودکان زیر 5 سال خاطرنشان کرد: سالانه تعداد زیادی از این کودکان در کشورهای در حال توسعه به علت کمبود ویتامین A به راحتی دچار بیماریهای عفونی از قبیل اسهال، استفراغ، عفونت دستگاه تنفسی و سرخک میشوند و جان خود را از دست میدهند.
سبزیجاتی برای فصل سرما
تعداد آدمهای بیاستعداد خیلی کمه
اما تعداد آدمهایی که نمیدونن چه استعدادی دارن خیلی زیاده . . .
.
.
.
عشق ورزیدن به کسی که شما را تحقیر میکند مثل آب خوردن از لبه تیغ است . . .
.
.
.
طول کشیدن معالجه را دو سبب خواهد بود :
نادانی پزشک ، یا نافرمانی بیمار . . .
.
.
.
متاسفانه
پشت درِ اتاق عمل
جایی که همه مومن و مسلمان میشوند !
.
.
.
تنها زمانی موانع را می بینید
که چشم را از هدف برداشته اید . . .
.
.
.
زیبارویی که می داند زیبایی ماندنی نیست
پرستیدنی است . . .
(ارد بزرگ)
.
.
.
بی احساس و بی عاطفه بودن ، انسان را از واقعیت دور میکند
امیر احساسات باشیم ، نه اسیر آن . . .
.
.
.
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی ، سایه اش را بفروشد به زمین
رایگان میبخشد ، نارون شاخه ی خود را به کلاغ . . .
.
.
.
آرزو سرابی است که اگر نابود شود ، همه از تشنگی خواهند مرد . . .
(اسکار وایلد)
.
.
.
عاشق کسی است که تشخیص دهد :
اندوه پنهان شده در لبخندت را
عشق پنهان شده در عصبانیتت را
معنای حقیقی در سکوتت را . . .
.
.
.
زن همیشه سن خود را از تاریخ ازدواج حساب می کند ، نه تاریخ تولد !
(ارهارد)
.
.
.
انسان وقتی بلند حرف می زند صدایش را می شنوند
اما وقتی آهسته حرف بزند به گفته اش گوش می دهند . . .
.
.
.
آنان که به زین اسب خود می نازند ، در وقت مسابقه چرا می بازند ؟
دنیا که شبیه کوچه بن بست است ، با نعل شکسته به کجا می تازند ؟
.
.
.
آدمهای بزرگ ، کسانی نیستند که شکست نخوردهاند
کسانی هستند که بعد از شکست ، پیروز شدهاند . . .
.
.
.
کلیدها به همان سادگی که درها را باز می کنند
به همان آسانی هم قفل می کنند . . .
.
.
.
کسی که درباره همه چیز می اندیشد
درباره هیچ چیز تصمیم نمی گیرد . . .
(ضرب المثل چینی)
.
.
.
ایمان یک باره نیست ، باید ایمان را زندگی کرد تا به وقتش نجاتت بده . . .
.
.
.
گــاه در زنـدگـی ، موقعیت هایی پــیش مــی آیــد
کــه انسان بـایـد تــاوان دعـاهــای مــستجاب شده خــود را بپــردازد . . .
.
.
.
بزرگی روحت را میان دستانت پنهان کن
که بزرگ بودن میان مردم کوچک سخت است . . .
.
.
.
خطا کردن یک کار انسانی است ، اما تکرار آن یک کار حیوانی!
.
.
.
باران که می بارد ، همه پرنده ها به دنبال سرپناهند
اما عقاب برای اجتناب از خیس شدن ، بالاتر از ابرها پرواز میکند
این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند . . .
.
.
.
زندگی وقت کمی بود و نمیدانستیم ، همه تعبیر دمی بود و نمیدانستیم
حسرت رد شدن ثانیه های کوچک ، فرصت محترمی بود و نمیدانستیم
عمر ما جمله به سر رفت و به قول سهراب ، آب در یک قدمی بود و نمیدانستیم . . .
.
.
.
موفقیت پیش رفتن است
نه به نقطه ی پایان رسیدن . . .
(نلسون ماندلا)
.
.
.
تا تو مرا بد خواهی و خود را نیک ، نه مرا بد آید و نه تو را نیک . . .
.
.
.
بسیار شیرین مباش که تو را بخورند
و تلخ هم مباش که تو را دور افکنند . . .
.
.
.
اگر از من بپرسید میگویم که گناه در خلوت را به تظاهر به تقوا ترجیح می دهم
(انیشتین)
.
.
.
در میان مردم هستند آدم کشانی
که هنوز خونی نریخته اند و دزدانی که هنوز چیزی ندزدیده اند . . .
.
.
.
هر چه افراد کمتر از خودشان تعریف کنند
دیگران بیشتر به بزرگی آنها پی خواهند برد . . .
.
.
.
زندگی زندانی است که در آن بیشتر از زندانی زندانبان دارد . . .
.
.
.
توهین ها مانند سکه تقلبی اند .
ما ناگزیریم آنها را بشنویم
ولی مجبور نیستیم قبولشان کنیم . . .
.
.
.
روبروی کوهی ایستادم و فریاد زدم :
چی میگی درباره ی کسی که
بعد از عمری زندگی کردن
مویش را سپید کرده و رویش را سیاه
پاسخ آمد که : آه آه آه
اس ام اس جملات عاشقانه رمانتیک و فلسفی
میدونی وقتی واست پیام نمیدم یعنی چی ؟
یعنی پیامی در حد مرامت ندارم با مرام !
.
.
.
هوای فاصله سرد است ، من از کلاف دلم برایت خیال گرم می بافم
.
.
.
خواستی دیگه نباشی ، آفرین ، چه با اراده
لعنت به دبستانی که تو از درس هایش فقط تصمیم کبری را آموختی . . .
.
.
.
بوسه” بهترین سرقتِ دنیاست
چون هم دزیدیش حال میده
هم پس دادنش . . .
.
.
.
یاد تو حس قشنگی است که در دل دارم
چه تو باشی چه نباشی “نگهش میدارم” . . .
.
.
.
همه چیز زود شروع شد
عاشقی
دلتنگی
رفتن تو …
اما نمیدانم چرا تمام نمیشود ؟
عشق تو در من . . .
.
.
.
تو چنان زیبا شده ای میان شعرهایم
که گمان نکنم خودت هم بدانی
این که داری می خوانیش
خودِ تویی . . .
.
.
.
نشود خوش دلم از نامه و پیغام کسی
توسن سرکش طبعم نشود رام کسی
آن که دربند تعلق نبود خاطر ماست
که نه دربندکسی هست و نه در دام کسی
.
.
.
حالا که رفته ای
ساعتهــــا به این می اندیشم ، که چرا زنــــده ام هنـــوز ؟
مگـه نگفتـــه بــودم بی تــــو میمیرم ؟
خدا یادش رفته است مرا بکشــــد
یا تــــــو قرار است برگردی ؟
.
.
.
قشنگ ترین کنسرت دنیا
صدای نفس نفس زدن تو در آغوشم بود . . . !
.
.
.
دستهایت ، تنها بالشی است که وقتی سر بر او دارم ، کابوس نمی بینم . . .
.
.
.
قهوه چشمان توست
تیره ، تلخ
اما آرامبخش و اعتیاد آور . . .
.
.
.
کلاغ جان!
قصه من به سر رسید
سوار شو !
تو را هم به خانه ات می رسانم . . .
.
.
.
انصاف نیست دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را
روزی هزار بار ببینی و آنقدر بزرگ باشد
که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی . . .
.
.
.
قهر که می کنی
بی حواس ترین آدم روی زمین می شوم
آنقدر که
دست نوشته هایم را توی یخچال پیدا می کنم
بشقاب غذای دست نخورده ام را در کتابخانه . . .
.
.
.
دلم به بهانه ندیدنت گریست
بگذار بگرید و بداندهر چه خواست همیشه نیست . . .
.
.
.
پنداشتی گذشته مرد ؟
آن بوسه ها چو دانه های الماس در گوشواره از یادم آویزان است . . .
.
.
.
در زندگی گفتن دو چیز بسیار سخت است
اولین سلام
و آخرین خدا حافظی . . .
.
.
.
مانند شیشه ‘شکستنم’ آسان بود
ولی دیگر به من ‘دست نزن’ ، این بار ‘زخمی ات’ خواهم کرد . . .
.
.
.
بسیار تماشایی و آراسته ای / از رونق ماه آسمان کاسته ای
انگار نه انگار که ما را دیدی / از روی کدام دنده بر خاسته ای !؟
.
.
.
رسم ” خوب ” ها همین است
حرف آمدنشان شادت می کند
و ماندنشان
با دلت چنان می کند
که هنوز نرفته
دلتنگشان می شوی . . .
.
.
.
گفته بودند که گنج در ویرانه هاست
راست گفتند چون وجودت در دل ویران ماست !
.
.
.
سرکش بودم به حیله رامم کردی / ای افسونگر ، چه پخته خامم کردی
خوش چرخاندی کمند گیسویت را / در تاریکی اسیر دامم کردی . . .
.
.
.
دیدی ای حافظ که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت با عشق و غم کوه امیدم آب شد
گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد
.
.
.
کسی که احساسات ِ تو رو بازی می گیره و تنهات میذاره
چند قدم اونورتر زیر ِ پایِ کسی دیگه داره لِه می شه
شک نکن . . .
.
.
.
گیرم که از حصار کوتاه دلم ساده می پری ، با دیوار بلند خیالم چه می کنی . . . ؟
.
.
.
ما نه آنیم که در بازی تکراری چرخ و فلک / هرکه از دیده مان رفت زخاطر ببریم !
یا که چون فصل خزان آمد و گل رفت بخواب/ دل بعشق دگری داده ز آنجا ببریم
وسعت دیده ی ما خاک قدمهای تو بود / خاک پای قدمت را به دو دنیا ندهیم . . .
.
.
.
مانند همیشه چشم هایم به در است
بر سفره ی ما جگر نه ، خون جگر است
ته مانده ی سفره ی شما را آورد
آری ، پدرم مورچه ی کارگر است !
.
.
.
درون دلی که پیدا نیست / پر از زندان و زندانیست
تو را محکوم دل کردم / نمیدانم دلیلش چیست
سبب شاید همین باشد / بدون تو نباید زیست
.
.
.
تنهایی ات را از تو گرفتم ، در خنده هایم شریکت کردم
نگفته بودی بازرگان عشقی ، من از کجا می دانستم سود من تنهاییست . . .
.
.
.
سلام به اون اهل دلی که بی ریا و باصفاست
قلب پر از محبتش همیشه با یاد خداست
دور باشه از وجودتون هرچی غم و هرچی بلاست
گفتم سلامی عرض کنم نگی فلانی بی وفاست . . .
.
.
.
خدایا خیلیا دلمو شکستن
شب بیا با هم بریم سراغشون
من نشونت میدم تو ببخششون!
.
.
.
طالع بخت مرا هیچکسی یار نبود / پشت من را بخدا ذره ای دیوار نبود
همه از پشت زدند بر کمرم خنجر را / جاده شانس من از کودکی هموار نبود . . .
.
.
.
میگویند شکستنی رفع بلاست ، ای “دل” تحمل کن شاید حکمتیست !
.
.
.
آرزو دارم بهاران مال تو / شاخه های یاس خندان مال تو
گرچه درویشان تهی دستند ولی/ ساده بودن های باران مال تو
.
.
.
دعا کردم تو تنها مال من شی / تو تعبیر قشنگ فال من شی
دعا کردم بدونی چشم به راتم / هنوز دلبسته بغض صداتم
اگه بازم دلت با دیگرونه / چشات دنبال از ما بهترونه
بزار با یاد تو دلخوش بمونم/ فقط دلتنگیات با من بمونه . . .
.
.
.
هنوز برایت می نویسم
درست شبیه پسرکی نابینا که هر روز برای ماهی قرمز مرده اش غذا می ریزد . . .
.
.
.
ندارم من نظر جز بر نگاهت / ندارم من طلب جز روی ماهت
ندارم من دلی جز عاشق تو / نباشم من دمی جز در پناهت . . .
.
.
.
بر لب دریای حسرت خانه ای دارم قدیمی
از تمام دار دنیا دوست دارم صمیمی
گاه و بیگاه یادی از ما میکند
با مرامش شرمسارم میکند . . .
.
.
.
چشم بر هم ننهاده گردش دوران گذشت
بهر یک کَس سخت و بهر دیگری آسان گذشت
روزگاری خواهد آمد با خودت نجوا کنی
یاد باد آن روزگارانی که با یاران گذشت . . .
.
.
.
من به زنجیر وفای تو اسیرم چه کنم
گر نیایی به خدا بی تو میمیرم چه کنم
در هوای غم عشق تو ز خود بی خبرم
که به عشق تو محتاج و فقیرم چه کنم . . .
.
.
.
با همه چشم انتظاری ، با پیامت دل خوشم
ای قرار بیقراری ساحل آرامشم
گاه گاهی پر بزن در خلوت تنهاییم
تا ببینی در فراقت من چه رنجی میکشم . . .
.
.
.
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم
هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره
هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره . . .
.
.
.
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی / چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی / چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی . . .
.
.
.
جداموندن از کسی که دوستش داری فرقی بامردن نداره
پس عمری که بی تو میگذرد مرگی است به نام زندگی . . .
.
.
.
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت
که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف
و من از دور ببینم که پر از لبخند است چشم و دنیا و دلت . . .
.
.
.
باغبانی پیرم ، که به غیر از گلها از همه دلگیرم
کوله ام غرق غم است ، آدم خوب کم است
عده ای بی خبرند ، عده ای کور و کرند
اندکی هم پکرند و میان رفقا ، عده ای همچو شما تاج سرند!
.
.
.
ارادتمند کسانی هستیم که تو خاطرمون ابدی هستند
و تو خاطرشون عددی نیستیم
.
.
.
سکوتی بود بر قلبم که با آن میزدم فریاد / اگر از شهر غم رفتی مرا هرگز مبر از یاد
.
.
.
گمم نکن …
در گوشه ای از حافظه ات آرام مینشینم ، فقط بگذار بمانم . . .
.
.
.
میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم ، و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم
چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم . . .
.
.
.
کی من خلاص میشوم از انتظار تو ؟ / کی میرسد بمقصد دل این قطار تو ؟
خواهد رسید فصل بهاری که میشود / آرام تکیه کرد و رها شد کنار تو . . .
.
.
.
گرچه آلوده دنیای غریبم اما / سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم
دل من عاطفه را میفهمد ، من به خود میبالم / با کسی سبزتر از عشق ارادت دارم . . .
.
.
.
در دوری لذتی است که در با هم بودن نیست
چون در با هم بودن ترس از فراق است و در دوری شوق دیدار . . .
.
.
.
یار باوفایم ؛ در روزهای با تو بودن بی تو بودن را نفرین میکنم
و در روزهای بی تو بودن ، با تو بودن را آرزو میکنم . . .
.
.
.
خیال تو همه جا با من است اما ، دلم گرمای بودنت را می خواهد نه سردی خیالت را !
.
.
.
دستانم تشنه دستان توست ، شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم
با تو میمانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم
زیرا میدانم بیش از امروز دوستت خواهم داشت
.
.
.
ناسپاس از عشق پاکت نیستم
من که عمری با خیالت زیستم
دوستت دارم به جان تو قسم
روی حرفم تا ابد می ایستم!
در طول تاریخ مردم سراسر جهان آیینهای متنوع و عجیبی داشتهاند اما بر طبق یک رسم عجیب در بخشی از چین عروس در هنگام برگزاری مراسم عروسیاش باید گریه کند.
بر طبق این رسم عروس در شب مراسم عروسیاش مجبور است، گریه کند و در صورتی که قادر به گریه کردن نبود افراد حاضر در مجلس از او به عنوان فردی ضعیف یاد میکردهاند.
گفته شده است در یکی از این مراسم عروس که قادر به گریهکردن نبوده است مورد ضرب و شتم مادرش قرار میگیرد.
همچنین این رسم در بخشهای مختلف ایالت «سیچوآن» به روشهای متنوع برگزار میشده است؛ به طور مثال در غرب این ایالت، عروس مجبوراست از یک ماه پیش از برگزاری مراسم عروسیاش گریه کند.
پس از جنگ جهانی اول بسیاری از خانوادههای کم جمعیت این «بی ام و» را به عنوان خودروی خانوادگی انتخاب میکردند.
معماهای کوتاه جالب
مسئله 1 - فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می شوند ، در ایستگاه دوم 3 نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند . راننده چند سال دارد ؟
مسئله 2 - پنج کلاغ روی درختی نشسته اند ، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی می ماند؟
مسئله 3 - چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد ؟
مسئله 4 - شیب یک طرف پشت بام شیروانی شکلی ، شصت درجه است و طرف دیگر 30 درجه است . خروسی روی این پشت بام تخم گذاشته است . تخم به کدام سمت پرت می شود ؟
مسئله 5 - این سوال حقوقی است . هواپیمایی از ایران به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند ، بازمانده ها را کجا دفن می کنند ؟
مسئله 6 - من دو سکه به شما می دهم که مجموعش 30 تومان می شود. اما یکی از آنها نباید 25 تومانی باشد . چطور ؟
مسئله 7 - یک آقایی تو بالاترین طبقه ساختمانی بلند زندگی میکنه.
برا اینکه هر روز بره سر کارش سوار آسانسور میشه تا به پایین برسه.اما عصر که از سر کارش بر یمگرده فقط میتونه نصف طبقات رو با آسانسور بره بالا !!!!! بقیه رو با پله میره .... مگر روز های بارونی که همه رو با آسانسور میتونه بره بالا.. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مسئله 8 - یک شب طوفانی یک پدر و پسر سوار ماشین بودن که یهو تصادف می کنن.پدره سرش میخوره به شیشه و بیهوش میشه...(کمربند نبسته بود..)پسرش فوری میرسونتش بیمارستان و میگه:
"یک دکتر بیاد!حال پدرم خیلی بده!"
همون موقع به دکتر خبر میدن و اونم خودشو زود میرسونه اونجا.دکتر تا پشمش به پسره می افته میگه:ا !!!!!! اینکه پسره منه!!!!!
چطور ممکنه؟
مسئله 9 - خوپ حالا یه مرد سیاه پوش همه چیزش سیاه بوده(جوراب سیاه شلوار سیاه کت سیاه کفش سیاه ....)داخل کوچه ای میرفته که چراغاش خاموش بوده.بعد یه ماشین چراغ خاموش وارد اون کوچه میشه!وقتی که به اون مرده نزدیک میشه پاش رو میزاره رو ترمز تا نزنه بهش.این چطوری ممکنه؟
.
.
.
.
.
.
جواب ها
مسئله 1 - راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد . چون جمله اول سوال می گوید ” تصور کنید که راننده اتوبوس هستید.”
مسئله 2 - همه کلاغ ها ، چون آنها فقط ” در شرف پرواز ” هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند... اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است.
مسئله 3 - هیچ . آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی “چه تعداد ” جلوی فکر کردن شما را گرفته است.
مسئله 4 - هیچ کدام . خروس ها که تخم نمی گذارند.اگر شما سعی کردید جواب توسط محاسبات و مقایسه اعداد بدست آورید ، شما دوباره به وسیله اعداد منحرف شدید.
مسئله 5 - بازمانده ها را دفن نمی کنند . آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسیله کلمات حقوقی و دفن کردن منحرف شده اید.
مسئله 6 - یک 25 تومانی و یک 5 تومانی . به یاد بیاورید فقط یکی از آنها نباید 25 تومانی باشد و همین طور هم هست . یک سکه 5 تومانی داریم. شما با عبارت ” یکی از آنها نباید … ” فریب خوردید.
مسئله 7 - طرف قدش کوتاه بوده و قدش به دکمه آسانسور برای طبقه شون نمیرسیده، روزهای بارونی با چترش دکمه را میزده!
مسئله 8 - دکتر مادر پسره بوده!
مسئله 9 - روز بوده !
معمای جالب زندانی و زندانبان ها
زندانی دارای دو در است، یکی در آزادی و دیگری دَرِ اعدام. این زندان دارای دو زندانبان است که یکی از آنها راستگو و دیگری دروغگوست. خودِ زندانبانان همدیگر را به خوبی می شناسند. در این زندان مردی محبوس است که نمی داند کدامیک از زندانبانان راستگو، و کدامیک دروغگو است؟ به او اجازه می دهند، از یکی از زندانبانان 1 سئوال بپرسد و از پاسخ ، بفهمد در آزادی کدام است تا از آن خارج شود. از کدام زندانبان و چه پرسشی باید بکند تا به آزادی او بینجامد؟
.
.
.
.
.
پاسخ : به یکی از دربانها نزدیک شده، از او می پرسد: « آقا، اگر من از دربان دیگر بپرسم که در آزادی کدام است، کدام در را نشان خواهد داد؟» هر دری را که دربان نشان دهد، می فهمد آن در، دَرِ اعدام است لذا برعکس عمل کرده، از در دیگر خارج خواهد شد. چرا؟ علتش آن است که اگر جمله فوق را از دروغگو بپرسد، او چون دروغگوست، بجای دَرِ آزادی، دَرِ اعدام را نشان خواهد داد لذا او برعکسش کرده، از در دیگر خارج می شود. و اگر از دربان راستگو بپرسد، چون او راستگوست، عین عبارت دروغِ دروغگو را بیان خواهد کرد و خواهد گفت: اگر از آن شخص (دروغگو) بپرسی فلان در را نشان خواهدداد و چون دروغگو، دَرِ اعدام را بجای دَرِ آزادی معرفی خواهد کرد و عین گفته او رانیز راستگو تکرار کرده، مرد محبوس آنرا برعکس نموده از در آزادی خارج خواهد شد
معمای بسیار جالب : کلاس ریاضی!!!
هدف از کلاس امروز حل برخی معادله های بسیار ساده است که شما در مدرسه آموخته اید.
البته اگر هنوز به خاطر داشته باشید...
در اینجا من به شما 3 رقم و یک نتیجه خواهم داد، شما باید با قرار دادن علامت های صحیح معادله را کامل کنید.
برای درک بهتر ابتدا یک مثال را با هم حل میکنیم، باقی معادله ها به عهده ی شماست:
2 2 2 = 6
این رابطه اینجوری درست میشه:
2 + 2 + 2 = 6
ساده بود نه؟ حالا بقیه ی معادله ها را حل کنید.
1 1 1 = 6
2 2 2 = 6
3 3 3 = 6
4 4 4 = 6
5 5 5 = 6
6 6 6 = 6
7 7 7 = 6
8 8 8 = 6
9 9 9 = 6
.
.
.
خب؟ تونستید حل کنید؟
چی؟ فقط دومی رو؟! اون که مثال خودم بود...
و ششمی رو؟ وای خدای من! خیلی سخت بود نه؟!
6 + 6 - 6 = 6
بقیه چه طور؟
حدس می زنم که از عهده ی سومی هم بر اومدی
3 × 3 - 3 = 6
شاید از عهده ی پنجمی
5 / 5 + 5 = 6
و با یه کم شانس هفتمی...
-7 / 7 + 7 = 6
هنوز به نظرت غلطه؟ ببین: - (7/7) = -1 و در نتیجه 7 - 1 = 6
حالا میریم سراغ اونها که یه کم مشکل تر به نظر میان...
چهارمی
√4 + √4 + √4 = 6
نهمی
√9 × √9 - √9= 6
هشتمی رو چی میگی ؟؟؟؟
3√8 + 3√8 + 3√8 = 6
اووووووووه! اینم برای خودش ایده ای بودها....
.
.
.
.
.
.
.
بسیار خب، کلاس امروز هم تموم شد...
اوه بله، حق با شماست... هنوز تموم تموم نشده، معادله ی اولی باقی مونده...
(1 + 1 + 1)! = 6
فاکتوریل: فاکتوریل یک عدد حاصل ضرب تمام اعداد طبیعی کوچکتر و مساوی آن عدد تا 1 است.
فاکتوریل را با علامت تعجب نمایش می دهند!